تحقیق دربارهی کُرد، کردستان و پرسشهای بنیادین/ اسماعیل بشیکچی
حتی در شرایطی که در روسیه و در دوران لنین، استالین و تروتسکی و در دوران ریاست جمهوری ویلسون در آمریکا، بارها بر ضرورت حق تعیین آینده ی خلق ها تأکید شده، باز هم سخنی از کُردها به میان نیامده است.
پروفسور اسماعیل بشیکچی جامعه شناس ترک، مجموعا بیست سال از عمر خود را به خاطر طرح مسائل و معضلات کرهای ترکیه در زندان سپری کرده است. وی از کارشناسان زبده در حوزه ی تحلیل مسائل سیاسی مرتبط با کردهای ترکیه است. بشیکچی که در دوران سربازی خود، در شهر کردنشین بتلیس برای نخستین بار با معضلات مرتبط با کردها آشنا شده، بعدها قدم در راهی نهاده که او را به یک حامی دوآتشه ی ناسیونالیسم کُردی در ترکیه تبدیل کرده است و جالب اینجاست که به خاطر همین موضوع، اختلافاتی جدی با عبدالله اوجالان رهبر زندانی پ.ک.ک و حزب صلح و دموکراسی دارد و معتقد است که دیدگاه های آنان، چندان که باید و شاید، «کُردی» نیست. اگر چه برخی دیدگاه های بشیکچی خالی از افراط و عنصر احساسات نیست و تحلیل های او در خصوص وضعیت کردها در کشوهای ایران، عراق و سوریه به اندازه ی شناخت او از کردهای ترکیه عمیق نیست، با این حال نظرات او همواره دارای طرفداران فراوانی بوده و هست. او در سال ۲۰۱۳ در اقلیم کردستان عراق بالاترین نشان افتخار را از مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان عراق دریافت کرد و با لباس کُردی بر مزار ملا مصطفی بارزانی حاضر شد. فرهاد پیربال نویسنده و شاعر اربیلی در هنگام سخنرانی بشیکچی در یکی از تالارهای فرهنگی اربیل به طور بی مقدمه و ناگهانی پیش رفته و لنگه کفش بشیکچی را از پای او درآورد و آن را بر سر خود نهاده و اعلام کرد که این لنگه کفش را به موزه ی اربیل اهداء می کند! مقاله ی پیش رو دیروز در پایگاه تحلیلی – خبری ilkehaber ترکیه منتشر شده و ترجمه ی آن با اندکی تلخیص به خوانندگان کردپرس تقدیم می شود.
بشیکچی/ انتشارات یورت وابسته به «وقف تاریخ» کتابی به نام «کردها، تاریخ، سیاست و فرهنگ» منتشر کرده است. اصل این کتاب به زبان آلمانی است و جدیداً به زبان ترکی استانبولی ترجمه شده است. کتاب دو فصل اصلی دارد. فصل نخست به نام «تاریخ، سیاست و فرهنگ» نوشته ی پروفسور دکتر مارتین استروهملر و فصل دوم به نام «اقتصاد و جامعه در جنوب شرقی آناتولی» نوشته ی پروفسور دکتر لاله یالچین هکمان.
می خواهم در این نوشتار راجع به محتوای این کتاب و پژوهش درباره ی کُردها، به نکاتی اشاره کنم. در حوزه های تحقیقاتی درخصوص مسایل اجتماعی، دغدغه ی مهمی به نام چند و چون استفاده از شیوه ها و راهکارهای علمی وجود دارد. پژوهشگر باید خود را موظف بداند که در این حوزه، به روش های علمی بهای ویژه ای بدهد. پژوهشگر باید برای رسیدن به نتایج معقول و قابل قبول، مشاهدات، روش ها، پندارها و فرضیات منطقی داشته باشد و فرضیات خود را نیز براساس مجموعه ای از داده های واقعی، میدانی و مبتنی بر واقعیات عینی به اثبات برساند.
متأسفانه در حوزه های پژوهشی مرتبط با کُردها و کردستان، چنین دغدغه ای نزد محققین وجود ندارد و دغدغه های ایدئولوژیک، سیاسی و دیپلماتیک بسیار برجسته تر از روش های علمی است. نقش دولت های مختلف در این حوزه آن قدر عمیق است که می تواند هم بر نظرات محققین تأثیر بگذارد و هم این که منجر به هدایت آنان در مسیرهای غیرعلمی شود.
پروفسور دکتر مارتین استرومهلر در مورد نقش کُردها و موقعیت و سکونت آنان در خاورمیانه چنین می نویسد: «کُردها در کشورها و مناطق مختلف با موقعیت هایی روبرو هستند که می توان آنها را چنین توصیف کرد: کُردها در ترکیه: عصیان، فشار، آسیمیلاسیون و تلاش برای همراه کردن آنان با دیگر عناصر ملت ترکیه. کُردها در عراق: حالتی بین خودگردانی و خطر از میان رفتن. کُردها در ایران: شباهت زبانی و رویکرد سیاسی. کُردها در سوریه و لبنان: موقعیت و جایگاه نامطمئن، تبعیض و پناه بردن به پ.ک.ک. کُردها در روسیه، ارمنستان و آذربایجان: تشویق و ترجیح».
در مثالی که برای شما ذکر شد، پروفسور استرومهلر به سیاست ها و رویکردهای شش کشور درخصوص کُردها اشاره کرده و نشان می دهد که هیچ کدام از این سیاست ها له کُردها نیست بلکه علیه آنهاست. درواقع این محقق عملاً نشان داده که کُردها در موقعیت هایی قرار گرفته اند که ناشی از جدایی و از هم پاشیدگی آنهاست اما او از این سوال بنیادین فرار می کند که چرا سرزمینی که کُردها در آن زندگی می کنند، تکه تکه شده است. او همچنین از طرح این سوال نیز می گریزد که کُردها در برابر رویکردهای مزبور چه واکنش هایی نشان داده اند و این در حالی است که طرح این سوالات در حوزه های مرتبط با کُردشناسی و کردستان شناسی دارای اهمیت ویژه ای است. محقق می توانست سوال کند که چرا جمعیت چهل میلیونی کُردها در خاور نزدیک فاقد یک جایگاه سیاسی هستند. همین موضوع نشان می دهد که در ذهنیت چنین پژوهش گرانی، دغدغه های سیاسی و ایدئولوژیک برتر و بالاتر از دغدغه های علمی و تحقیقاتی است.
در این تحقیق به چنین چیزی اشاره نشده که اساساً کُردها فاقد هرگونه جایگاه و موقعیت سیاسی هستند و زبان و فرهنگ و موجودیت آنان نیز مورد انکار قرار گرفته است.
شاید یکی از دلایل چنین رویکردی در قبال کُردها و گریز از پرسش های بنیادین در مورد آنها چنین نظریه ای باشد: «چنین بوده، چنین خواهد ماند». بدون تردید اتخاذ این رویکرد را می توان یک برخورد و مواجهه ی ضد کُردی دانست و محققینی که حساسیت های خاص دولت ها را در این پژوهش ها مدنظر قرار می دهند، این واقعیت را به ما نشان می دهند که آکادیمسین های غربی به ویژه انگلیسی ها و فرانسوی ها در نظریات خاص خود در مورد کُردها، بی طرف نیستند و مواضع آنان غالباً ضدکُردی است. از دیگر سو باید پذیرفت که آکادیمسین های روسی نیز عمدتاً دارای چنین رویکردی هستند و همواره کُردها را با عباراتی همچون کُردهای ایرانی، کُردهای عراقی، کُردهای سوری و کُردهای ترکیه ای نامگذاری می کنند.
در توصیف عینی و واقعی معضلات کُردها باید گفت: معضل کُردها پیش از آن که یک معضل حقوق بشری یا قومی باشد، یک بحث سرزمینی است و در سال ۱۹۲۰ میلادی شرایطی فراهم شد که مانع از ایجاد دولت کُردی شد.
در آن دوران دو کشور فرانسه و انگلیس یعنی دو ابرقدرت جهان و امپراطوری های عثمانی و پهلوی در ترکیه و ایران، دو کشور قدرتمند بودند. این چهار قدرت غربی و شرقی در سال ۱۹۲۰ در یک همکاری حیاتی، عمیق ترین سیاست استعماری منطقه را عملی کردند و آن چه که بر سر کُردها آمد یکی از تلخ ترین شیوه های تجزیه بود و همین سناریو درخصوص ارامنه نیز اجرا شد و از آنان به عنوان ارامنه ی روسی، ارامنه ی عثمانی و… نام برده شد.
این سیاست برای ارامنه هم مشکلات فراوانی به وجود آورد و بعدها با واکنش های کُردها و ارامنه برخی امتیازات کوچک به آنها تعلق گرفت.
پروفسور استرومهلر در مورد شرایط کُردها در ربع نخست قرن شانزدهم میلادی از عبارت «به اصطلاح تجزیه» استفاده می کند یعنی همان عبارتی که ترک ها نیز گهگاه از آن استفاده می کنند. این مواجهه ی پروفسور استرومهلر تعجب آور است او در جای دیگری در این کتاب در خصوص عراق می گوید: «هیچ کدام از حکومت های عراق، حاضر نیستند امتیازات بنیادین و طولانی مدت به کُردها بدهند». او در آن جا هم از سیاست های انکارگرایانه ی حکومت عراق سخنی به میان نمی آورد. البته از آن جایی که عراق، ترکیه، ایران و سوریه روابط سیاسی، دیپلماتیک و نظامی ویژه ای با آمریکا، روسیه و دیگر کشورها دارند، طبیعی است که مطالبات کُردها از جانب کشورهای خارجی هم بدون پاسخ و بدون واکنش بماند.
جالب اینجاست که در سایر مناطق جهان رویدادهای دیگری به وقوع پیوسته که هیچ گاه به عنوان رویدادهای غیرعادی مورد بررسی قرار نگرفته اند. مثلاً روسیه به ۱۶ دولت متفاوت تقسیم شده یوگسلاوی هفت دولت شده اتیوپی به دو کشور، سودان به دو کشور تقسیم شده و اندونزی و بسیاری کشورهای دیگر نیز چنین دورانی را تجربه کردند و چنین چیزهایی عادی تلقی شد اما هیچ گاه هیچ کشوری حاضر نشده که موقعیت سیاسی و جغرافیایی جدیدی برای کُردها در نظر بگیرد و شاهد این هستیم که اصطلاحی همچون «ضرورت حفظ تمامیت ارضی عراق» از جانب همه ی سیاستمداران جهان مورد استفاده قرار می گیرد.
به عبارتی همه ی جهان در چنین مواردی مدافع عراق می شوند و می توان این رویکرد را به عنوان مواجهه ی بین المللی ضدکُردی تلقی کرد.
به جرأت می توان گفت هم در سال ۱۹۲۰ هم در سال ۱۹۴۵ و هم در ساختار کنونی سازمان ملل، یک رویکرد ثابت علیه منافع کُردها در نظام بین الملل وجود دارد.
حتی در شرایطی که در روسیه و در دوران لنین، استالین و تروتسکی و در دوران ریاست جمهوری ویلسون در آمریکا، بارها بر ضرورت حق تعیین آینده ی خلق ها تأکید شده، باز هم سخنی از کُردها به میان نیامده است. روسیه نیز در همان سال ۱۹۲۰ از طرفداران مسکوت نگاه داشتن بحث کُردها بوده است و در شرایطی که از همه ی مظلومین جهان دفاع کرده اما درخصوص کُردها رویکرد دیگری داشته است.
در شرایطی که لوکزامبورگ و مالت در اتحادیه ی اروپا کمتر از نیم میلیون جمعیت دارند و هر دو بخش رومی و ترکی قبرس به یک میلیون نفر می رسد، در شرایطی که اسلواکی و سلوونی، دارای جمعیت دو تا سه میلیون نفر هستند، هیچ گونه موقعیت و ساختار سیاسی خاصی برای کُردها گرفته نمی شود.
فقط ۶ کشور اروپایی دارای جمعیتی بیشتر از کُردها هستند و ۲۲ کشور دیگر اتحادیه اروپا کمتر از کُردها جمعیت دارند.
در مورد جمعیت کُردها نیز نظرات متفاوتی وجود دارد برخی آمارها آنان را چهل میلیون نفر و آمارهای دیگری نیز شمار آنان را پنجاه میلیون نفر ذکر می کند و خود همین مسأله نیز جای بحث دارد که چرا دولت ها نسبت به بررسی آمار کُردها حساس هستند و چنین اقدامی انجام نمی دهند. مثلاً در کرکوک حکومت عراق در این خصوص اقدام نمی کند و در دوران صدام حسین نیز چنین بوده است.
در سال ۱۹۷۰ ملامصطفی بارزانی و صدام حسین توافق کردند که آمار دقیق کُردها بررسی شود اما چنین نشد. مشخص است که اعلام آمار دقیق شمار کُردها به نفع کسی نیست.
در شورای اروپا که ۴۷ عضو دارد کشورهایی همچون لیختن اشتاین، موناکو، آندورا و سان مارینو چهل تا پنجاه هزار نفر جمعیت دارند و در کنفرانس اسلامی، اتحادیه ی آفریقا، اتحادیه یعرب و سازمان ملل نیز کشورهای کم جمعیت فراوانی وجود دارند و شمار جمعیت بسیاری از کشورهای خاورمیانه نظیر قطر و بحرین نیز کمتر از یک میلیون نفر است و حتی در اقیانوسیه دارای کشورهای ده پانزده هزار نفری نظیر تاوولو و وانوتو هستیم.
حتی کشورهای پانزده هزار نفری کوچکی وجود دارند که مساحت آنها به اندازه ی یکی از دهستان های بزرگ کردستان است.
باید این واقعیت را بپذیریم که نظام بین الملل از چپ گرفته تا راست، دارای منافعی هستند که در تقابل با منافع کُردها قرار گرفته و به همین جهت می توان گفت که نظام بین الملل یک نظام ضد کُرد است و موضوع تشکیل اقلیم کردستان عراق در شمال این کشور را نیز باید مرتبط با وقایع سال ۲۰۰۳ و ضرورت مداخله در عراق تحلیل کنیم. واقعه ی بمباران حلبچه و کشته شدن برخی از سیاستمداران کُرد در کشورهای خارجی نیز از مصادیقی هستند که رویکرد جهانی با مسأله ی کُردها را نشان می دهد.
اگرچه برخورد رسانه ها و محافل سیاسی و دانشگاهی غرب در قبال معضل کُردها شایان انتقاد است اما به اعتقاد من باید پیش از همه، از خود روشنفکران کُرد و فعالان سیاسی کُرد انتقاد کنیم. چرا که آنان آشکارا اعلام می کنند که به دنبال پرچم و تعیین مرز نیستند و این رویکرد دقیقاً به منزله ی تأیید مواجهه ی جهانی در قبال کُردها در سال ۱۹۲۰ میلادی است.
انجمن حقوق بشر دیاربکر اعلام کرده که در ترکیه ۲۴۳ گور دسته جمعی کُردها وجود دارد و سه هزار نفر از شهروندان کُرد در این گورها خفته اند و با وجود پیگیری خانواده ها و فعالان حقوقی، دولت حاضر نیست این گورهای دسته جمعی را مورد بررسی قرار دهد.
مواجهه ی سیاستمداران و روشنفکرانی که اعلام می کنند با مرزهای موجود مشکلی ندارند، نشان دهنده ی این واقعیت است که آنان وقایع مهمی نظیر بمباران دره ی بازیان و در هم شکستن لشکریان شیخ محمود برزنجی، رهبر کُردهای آن دوران را از یاد برده و فراموش کرده اند که انگلیس در آن بمباران برای نخستین بار از بمب شیمیایی هم استفاده کرد و هواپیماهای نظامی نیز نخستین امتحان های عملیاتی خود را در بمباران کُردها پس دادند.
کُردها دارای ضعف وِیژه ای به نام عدم انسجام داخلی هستند که باعث می شود به راحتی از جانب دشمنانشان به کار گرفته شوند. کُردها هم اکنون یک جامعه ی چند پاره هستند و دارای انسجام اجتماعی نیستند. از یاد نبریم که علاوه بر کشورهای ترکیه، ایران، عراق و سوریه، در روسیه نیز کُردها در گستره ی خاصی به نام کردستان سرخ یا قزل کردستان زندگی کرده اند و عدم انسجام آنها باعث شد در آسیای میانه نیز صاحب موقعیت خاصی نباشند و در قرقیزستان، قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان، جایگاهی نداشته باشند.
در پایان باید گفت که پژوهش های حوزه ی کردشناسی و کردستان شناسی نسبت به ۱۵ سال پیش دچار تحولات مثبتی شده و ایدئولوژی رسمی مورد انتقاد قرار گرفته و شرایطی فراهم شده که در این حیطه جا برای تحلیل های علمی و واقعی بازتر شود.
ترجمه: خبرگزاری کردپرس
در این زمانه کشور ها بهم نزدیک میشن با توجه به اشتراکات فرهنگی و سیاسی و … اما در کشور های اسلامی سیاست واگرایی و نفرت از هم سیاست چیره است ما همیشه تفرق بین خود را به غرب نسبت می دهیم اما فراموش می کنیم که عامل اصلی این تفرق ضعف فرهنگیه مثلا اگر ترکیه یا ایران غنای فرهنگی داشتند از اینکه اقلیت های زبانی زبان خودشان را می آموختند هراس نمی داشتند ………… اتحادیه عرب باید جای خودش را با یک اتحاد واقعی عوض کند اتحادی که ترک ها ایرانی ها کردها قبرسی ها و ارامنه و … در آن سهیم اند مثل اتحادیه اروپا که از ۲۵ فرهنگ مختلف بعنوان ید واحد عمل می کند قطعا ما احتیاج به تساهل داریم البته تا زمانی که استبدادیون بر منطقه مسلطند چنین آرزویی خیال خام است چون تشکیل اتحادیه خاورمیانه بزیان رژیم نژادپرست اسرائیل تمام میشه از این جهت تفرقه انداختن بین عربستان و قطر از یکسو و سرکارآمدن رژیم نظامی مصر از سوی دیگر فک کنم در این راستا تفسیر میشه تا زمانی که فرهنگ پلورالیسم سیاسی حاکم نشه ایجاد اتحاد و همگرایی بین ملل منطقه مشکل است.