✍️صلاح الدین عباسی
جنگ غزه تغییرات بزرگی پدید آورد. اینکه چرا و چگونه به وقوع پیوست. حق با کدام طرف است. حماس کارش خوب بود یا بد و این سوالات رایج، در این نوشتار مورد نظر بنده نیست. میخواهم از یک بعد دیگر به این جنگ نگاه کنیم و تاثیر آن را بر آینده، سبک سنگین کنیم.
موضوع با حمله یک گروه فلسطینی، مجهز به سلاحهای سبک، به چند شهرک و کشته و اسیر شدن کمتر از هزار شهروند اسراییلی آغاز شد. کل حمله کمتر از نصف روز طول کشید. اما به دنبال آن اسراییل با تمام قوا، با استفاده از زبده ترین کماندوها، با راهنمایی شبکههای پیچیده ماهوارهای اسرائیلی و غربی، با صدها هواپیما، هزاران تانک و موشک انداز و ۳۰۰ هزار نیروی نظامی، به منطقهای محدود و کوچک ۳۶۵ کیلومتر مربعی با بیش از دو و نیم میلیون نفر جمعیت به عنوان متراکمترین نطقه جهان هجوم برد.
هم زمان غربیها ناوهای هواپیمابر و زیردریاییهای اتمی کروز انداز خود را همراه با صدها کارشناس و کماندو و جنگ سالار به منطقه فرستادند. رهبران یازده دموکراسی عمده جهان شخصا در پایتخت اسراییل حضور یافتند. آنها با این لشکرکشی بر یک منطقه فلسطینی، بر یک شهر خاورمیانه، بر یک شهر در حوزه تمدنی غیر خودی چنان کشتار و تخریب و جنگی تحمیل کردند که در طول تاریخ بشری بی سابقه بوده است. بیش از یک ماه و نیم از تاخت و تاز این لشکرکشی می گذرد؛ نه مدرسهای نه بیمارستانی نه عبادتگاهی نه ساختمان و محوطهای، هیچی سالم نمانده است. بیش از ۱۱ هزار انسان غیرنظامی را تاکنون کشتهاند. ۷۰ درصد کشته شدگان زن و کودک و نیمی از آنها هم کودکان زیر ده سال هستند. هزاران نفر زیر آوار بدون کمکی درماندهاند و هر لحظه بر آمار کشتهها افزوده میشود. از رسیدن هرگونه دارو و غذا و سوخت و مایحتاج حیات به غزه جلوگیری کردهاند. مگر چه حجمی از اسراییل تخریب و چه تعداد از آنها کشته شده بود؟
در راه اندازی و راهبری و اجرای این جنگ، بلوکی قرار دارد که بشریت به آنها با نگاه نجات دهنده، رهبران دموکراسی، منادیان ارزشهای سکولاریستی و بنیانگذاران حقوق بشر و حقوق حیوانات و حقوق کودکان و ملتها و هر آنچه پیشوند حقوق داشت، می نگریستند. در آمریکا و ژنو و لندن و لاهه مرکز دهها نهاد هستند که بشریت و ملتها به این مراکز چشم امید داشتند. وقتی کتابی از مراکز انتشاراتی دانشگاههای واشنگتن و کمبریج و سوربن و آکسفورد منتشر میشد، همه ملتهای جهان برای ترجمه و مطالعهاش روزشماری میکردند. فیلسوفان و اندیشمندان سکولار و دموکرات در مقابل جهان تمامیت خواه و رهبران و کشورها و گروهها و منادیان ایدئولوژیک غیر سکولار، چون پیامبران و منجیان بشریت نگریسته میشدند.
نگاهها به سوی غرب بود. امیدواری به آینده و خوشبختی بشریت، آزادی انسان و نجات محیط زیست و کره زمین در این نگاهها موج می زد و در تب و تاب بود. در رختخوابهای گرم و نرم وعدههای لیبرالیسم غربی، جهان خواب رهایی از جور مذاهب و رهبرانش را میدید. تصور میکردند فرزندانشان جهانی را به دور از تمامیت خواهی خواهند داشت. با رهبری سکولارها و زیر سایه دموکراسی غربی، جهان از کمونیسم و فاشیسم و داعشیسم و مائوئیسم و پوپولیسم و هر نوع خشونت و تندروی فارغ خواهد شد. گمان میشد نوههایشان استعمارگری، برده داری، کودک کشی، و کالانگری زنان و پایمالی حقوق ملتها را فقط در کتابهای تاریخی خواهند دید. و.. و.. و.. .
اما هجوم یک گروه کوچک از حوزه تمدن اسلامی محاصره شده و جنگ زده به چند شهرک (بنا شده در سرزمین تاریخی فلسطینیها) در حوزه تمدنی غرب و کشته شدن چند نفر از آنها، همه جهان را از خواب بیدار کرد. به تظاهراتها و اعتراضات میلیونی در تمام جهان نگاه کنید. علیرغم به تکاپو افتادن ماشین قدرتمند و بیرقیب تبلیغاتی و رسانهای غرب، جهان دارد فروریختن شهربازی والت دیزنی کارتون پینوکیو تمدن غرب را مشاهده میکند. بشریت شاهد پوچ بودن ادعاهای حقوق بشری و به یغما رفتن ارزشهای دموکراسی و لیبرالی و سکولاری است. این سه از دست آوردهای عظیم فکر و اندیشه انسان هستند، اما توسط منادیان دروغگو و مدعیان دورو در سرزمین غزه به سلاخی کشیده شدند و سرنوشتی بدتر از تایتانیک پیدا کردند. شاید هم، دروغی بیش نبودند که توسط سرمایهداری جهانی و استعمارگران برای فریب انسانها ابداع شده بودند. آیا بشریت راهی دیگر را پیش پای آیندگان خواهد گشود؟!