در صدر اسلام برخی از صحابه کرام درباره ثبت احادیث به صورت نوشتار و اکثار روایت نظریات متفاوتی داشتند. علاوه بر اینکه طبق برخی روایات از آن حضرت صلی الله علیه وسلم اجازه نوشتن ثابت است، اما باز هم در میان صحابه کرام برخی اقدام به این کار را نمی پسندیدند. لذا در این نوشتار بر آنیم تا با بررسی دیدگاه خلفای راشدین در این زمینه عوامل و علل منع از تدوین و اکثار روایت احادیث را ذکر کنیم.
دیدگاه حضرت ابوبکر درباره ثبت احادیث به صورت نوشتار و تکثیر روایت:
روی الحاکم عن عایشه رضی الله عنها قالت: جمع أبی الحدیث عن رسول الله صلی الله علیه وسلم و کان خمسمائه حدیث، فبات لیله یتقلّب کثیرا، فلمّا أصبح قال: أی بنیّه، هلمّی الاحادیث الّتی عندک فجئت بها، فدعا بنار فحرّقها. (تذکره الحفاظ ۱/ ۵)
امام حاکم رحمه الله از عایشه رضی الله عنها روایت می کند که فرمود: پدرم از آن حضرت صلی الله علیه وسلم پانصد حدیث گردآوری نموده بود، بعد از آن شبی را در حالت پریشانی سپری نمود. هنگام صبح فرمود: دخترم! احادیثی که نزد تو است را بیاور. آنها را آوردم، آتشی خواست و آنها را سوزاند.
چرا حضرت ابوبکر احادیث نوشته شده را سوزاند؟
دلیل این عملکرد را از گفتار خود صدیق اکبر بشنویم. حضرت عایشه رضی الله عنها می فرماید: قلت لم أحرقتها؟ قال: خشیتُ أن أموت و هی عندی، فیکون فیها أحادیث عن رجل قد ائتمنته و وثّقته، و لم یک کما حدثنی، فأکون قد نقلت ذاک، فهذا لایصح. (تدوین الحدیث ۲۳۴)
حضرت عایشه نقل می کند که به پدرم گفتم: چرا این احادیث را آتش زدید؟ فرمود: ترس این را داشتم که مبادا بمیرم و این احادیث نزد من باشند و در میان آنها روایات از شخصی باشند که مورد اعتماد من است، در حالی که آنطور که برایم روایت نموده، نباشد. من هم آن گونه روایت کنم و این امر قابل پذیرش نیست.
علامه مناظر احسن گیلانی رحمه الله می گوید: معنی واضح سخن ابوبکر صدیق رضی الله عنه این است که احادیث را باید طبق همان شیوه و روشی که در زمان آن حضرت صلی الله علیه وسلم رواج داشته اند، گذاشت؛ زیرا در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم تدوین و نوشتن عمومی احادیث صورت نگرفت، بلکه سخن هر کسی را که قابل اعتماد بود، مورد پذیرش قرار گرفت.
این مسئله را باید مدنظر داشت که این عمل حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه به خاطر شک و تردید در اخبار آحاد نبود، بلکه این حساسیت به خاطر رعایت جنبه احتیاط و تثبیت در اخبار انجام می گرفت. چنانکه از مراسیل ابن ابی ملیکه رضی الله عنه روایت شده است که می فرماید: ابوبکر صدیق رضی الله عنه اولین کسی بود که پس از وفات پیامبر اعظم صلی الله علیه وسلم مردم را جمع کرد سپس فرمود: شما از آن حضرت صلی الله علیه وسلم احادیث روایت می کنید و در آنها اختلاف می کنید، حال آنکه افرادی که پس از شما می آیند در اثر اختلافات شما بیشتر اختلاف خواهند نمود، لذا حدیث بیان نکنید. اگر کسی از شما سوال کرد، بگویید: کتاب الله بین ما و شماست، حلالش را حلال بدانید و حرامش را حرام.
از این روایت این مسئله فهمیده می شود که منظور ابوبکر صدیق رضی الله عنه از منع روایت حدیث، احتیاط و تثبیت در اخبار بوده، نه اینکه مطلق روایت حدیث را منع کند، زیرا حضرت صدیق اکبر رضی الله عنه بوسیله بسیاری از اخبار آحاد استدلال نموده اند.
چنانکه وقتی حکم میراث جدّه را در کتاب الله نیافت، از برخی صحابه سوال نمود آیا حکم جدّه در سنت آمده است یا خیر؟ وقتی یک فرد موثق او را خبر داد، اما به مطلق آن خبر اعتماد نکرد بلکه برای روایت او یک شاهد خواست. (تذکره الحفاظ:۱/ ۲۰) لذا معلوم شد که هدف اصلی ابوبکر رضی الله عنه جنبه احتیاط بوده است نه مطلق منع نمودن از روایت و نوشتن احادیث.
دیدگاه حضرت عمر درباره کتابت و نوشتن حدیث:
از حضرت عمر رضی الله عنه نیز روایاتی دال بر منع کتابت حدیث نقل شده است؛
عن عروه بن الزبیر رضی الله عنه أنّ عمر رضی الله عنه أراد أن یکتب السنن، فاستفتی أصحاب النبی صلی الله علیه وسلم فی ذلک فأشاروا علیه أن یکتبها، فطفق عمر رضی الله عنه یستخیرالله فیها شهرا، ثم أصبح یوما و قد عزم الله له فقال: إنی أرید أن أکتب السنن، و إنی ذکرت قوما کانوا قبلکم کتبوا کتبا فاکبّوا علیها و ترکوا کتاب الله، و إنی والله لا أشوب کتاب الله بشئ أبداً.
عروه بن زبیر رضی الله عنهما روایت می کند که حضرت عمر رضی الله عنه تصمیم گرفت احادیث آن حضرت صلی الله علیه وسلم را بنویسد. در این باره از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم مشورت خواست. همه مشورت به نوشتن دادند، سپس تا یک ماه حضرت عمر رضی الله عنه استخاره می کرد. روزی در حالی که تصمیم برایش مشخص شده بود، بلند شد و فرمود: قصد نمودم که احادیث را بنویسم، ولی قومی را به یاد آوردم که قبل از شما بودند، کتابهایی نوشتند و همه وقتشان را صرف آنها می کردند و کتاب خدا را کنار گذاشتند. سپس سوگند یاد کرد که هرگز با کتاب خدا چیزی را مخلوط نخواهم کرد.
همچنین درباره منع روایت از ایشان ذکر شده است: «أخرج الدارمی عن الشعبی عن قرظه قال: بعث عمربن الخطاب رهطا من الانصار إلی الکوفه فبعثنی معهم فجعل یمشی معنا حتی أتی ضرار«ماء فی طریق مکه» فجعل ینفض الغبار عن رجلیه ثم قال: إنکم تاتون الکوفه فتأتون قوما لهم أزیز بالقرآن فیأتونکم فیقولون قَدِم أصحاب محمد صلی الله علیه وسلم فیأتونکم فیسألونکم عن الحدیث، فاقلّوا الروایه عن رسول الله صلی الله علیه وسلم و أنا شریککم» (سنن دارمی، باب من هاب الفُتیا مخافه السقط: ۴۹(۲۸۷) و إزاله الخفاء ۲/ ۱۴۱)
امام دارمی رحمه الله از شعبی و ایشان از قرظه روایت می کند که حضرت عمر رضی الله عنه جماعتی از انصار را به سوی کوفه فرستاد. [قرظه] می گوید: من هم همراه این جماعت بودم. حضرت عمر رضی الله عنه همراه ما تا محلی به نام “ضرار” (آبی در مسیر مکه) آمد، سپس با تکان دادن گرد و غبار از پاهای خویش فرمود: شما به کوفه نزد قومی می روید که برای آنان صدای مخصوص تلاوت قرآن است [آنها وقتی شما را ببینند] نزد شما می آیند و می گویند: یاران رسول اکرم صلی الله علیه وسلم آمده اند. هنگامی که بیایند از شما در مورد احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم سوال خواهند کرد. شما در مقابل از احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم کم روایت کنید و من هم در ثواب این کار شریک شما هستم.
هدف منع نمودن حضرت عمر از کثرت روایت حدیث:
از روایت امام دارمی این مطلب فهمیده شد که عمر رضی الله عنه از مطلق روایت نمودن حدیث بازنمی داشتند، بلکه از تکثیر روایت منع می کردند، زیرا احتمال خطأ و نسیان وجود داشت.
امام دارمی توجیهی دیگر ذکر کرده اند و آن اینکه؛ حضرت عمر رضی الله عنه از روایت احادیثی باز می داشتند که به آنها حکم شرعی تعلق نمی گرفت. امثال شمائل آن حضرت صلی الله علیه وسلم، عادات، سنن و غیره. یا اینکه مراد احادیثی است که روای با ظن و گمان روایت می کند و بر حفظ خود اعتماد ندارد.
امام شاه ولی الله دهلوی رحمه الله همین نظریه را ترجیح داده است، ایشان دقیقا بر جدایی بین دو قسم احادیث متمرکز بوده است. یعنی احادیثی که با شرائع تعلق دارند و احادیثی که متعلق به سنن و زوائد هستند، همچون آن دسته از احادیثی که درباره شمایل و عادات آن حضرت صلی الله علیه وسلم ذکر شده اند.
در مورد حکمت منع نمودن حضرت عمر رضی الله از بیان چنین احادیثی باید گفت که این یک امر مبرهن و واضح است که هرگاه فردی سخنی را به پیامبر صلی الله علیه وسلم منسوب می کند، مسئولیتش بسیار سنگین است؛ زیرا اگر آن سخن اشتباه باشد، حدیث «من کذب علی متعمّدا فلیتبوأ معقده من النار» شامل حال وی خواهد بود.
علامه ابن عبدالبرّ رحمه الله همین توجیه را بیان می کند و می فرماید: عمر رضی الله عنه از کثرت روایت منع می کرد، چونکه در کثرت روایت، ترس این بود که مبادا سخنی را به پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت دهد که آنحضرت صلی الله علیه وسلم آن را نگفته باشد و دیگر اینکه مبادا مردم به گفتن روایتی که بر آن اعتماد و یقین ندارند، جرأت پیدا کنند. در پایان حافظ ابن عبدالبر می گوید: أنّ ضبط من قلّت روایته، أکثر من ضبط المکثر و هو أبعد من السهو و الغلط الذی لایؤمن مع الأکثار. (جامع بیان العلم ۲/ ۱۲۲)
کسی که کم روایت کند از نظر حافظه قوی تر است از کسی که زیاد روایت می کند، و قلیل الروایه از اشتباه دورتر است از کسی که کثیر الروایه است.
روایاتی که از عمر درباره منع از کثرت روایت نقل شده است:
عن یحیی بن جعده أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه أراد أن یکتب السنه ثم بدأ له أن لایکتبها، ثم کتب فی الأمصار: من کان عنده شیئ فلیمحه. (جامع بیان العلم، ص:۹۱)
یحیی بن جعده روایت می کند که عمر رضی الله عنه خواست که احادیث را بنویسد، سپس از اراده خود برگشت و در شهرها نامه نوشت: نزد هر کسی احادیث وجود دارد آنها را از بین ببرد.
همچنین از ابوسلمه روایت است که از ابوهریره رضی الله عنه سوال کردم: آیا شما در زمان حضرت عمر رضی الله عنه حدیث روایت می کردید؟ ابوهریره گفت: لو کنت أحدِّث فی زمان عمر مثل ما أحدِّثکم لضربنی بمخفقه.
از رجاء بن أبی سلمه روایت است که گفت: معاویه رضی الله عنه در دوران حکومت خود می فرمود: احادیثی را بگیرید که در دوران حضرت عمر رضی الله عنه روایت شده اند، زیرا ایشان مردم را در روایت حدیث از خداوند متعال می ترساند. (یعنی در روایت حدیث جانب احتیاط را رعایت می کرد.) (تذکره الحفاظ:۱/ ۵)
حضرت عمر رضی الله عنه از مطلق روایت حدیث منع نمی کرد، بلکه منظور ایشان این بود که مردم احادیثی را روایت کنند که بر حفظ آن اعتماد کامل دارند. چنانکه خود ایشان نیز در یک قولی به همین مضمون اشاره می کند و می فرماید: «من وعاها، و عقلها، و حفظها لیحدّث به حیث تنتهی راحلتُه و من خشی أن لایعیها فانیّ لا أُحِلّ له أن یکذبَ علیَّ) (جامع العلم:۲/ ۱۲۲) کسی که سخن مرا حفظ کرده و درک نموده، هر کجا آن را بیان کند، اما کسی که حفظ ننموده برای او جائز نمی دانم اینکه علیه من حرف دروغ نسبت دهد.
حافظ ابن عبدالبر رحمه الله می فرماید: از این کلام عمر رضی الله عنه فهمیده می شود که منظور ایشان از بازداشتن روایت حدیث، کسانی هستند که بر حافظه خود اعتماد ندارند.
علاوه بر آن مسئولیت روایت از پیامبر صلی الله علیه وسلم این امر را می طلبد که شخص از روایت احادیثی که بر آنها اعتماد ندارد، پرهیز کند، چنانکه آن حضرت صلی الله علیه وسلم در حدیثی به همین امر اشاره دارد؛ «کفی بالمرء أن یحدّث بکلّ ما سمع» برای دروغگو بودن شخص همین قدر کافی است که هر چه را می شنود، آن را بیان کند.
خلاصه کلام اینکه نظر حضرت عمر رضی الله عنه بر این بود هر چیزی که بغیر از قرآن نوشته شود و به نسل های بعدی منتقل شود، و به صورت کتابی درآید، خوف این است که مردم از خواندن قرآن غافل شوند و چنان به احادیث مشغول شوند که علمای اهل کتاب به جای تورات به «مثناه» روی آوردند.
دیدگاه حضرت عثمان درباره نوشتن و روایت احادیث:
بزرگترین کاری که حضرت عثمان رضی الله عنه در دوران خلافت خود انجام داد، جمع آوری قرآن کریم بود. اما آنچه که به جمع آوری حدیث تعلق دارد، در این باره هیچ واقعه خاصی ذکر نشده است. اما روایتهایی که صاحبان کتب سنت از حضرت عثمان رضی الله عنه نقل می کنند این روایت است: «عن عامر بن سعد بن ابی وقاص عن عثمان أنّه قال: ما ینبغی أن أحدّث عن رسول الله صلی الله علیه وسلم إلاّ أکون أوعی أصحابه عنه، و لکنّی أشهد لسمعته یقول: من قال علیّ ما لم أقل فلیتبوأ مقعده من النار» (مسند احمد، ۱/ ۶۵ و ابوداود:۸۰) عامر بن سعد بن ابی وقاص از حضرت عثمان رضی الله عنه روایت می کند که فرمود: هیچ چیز مرا از روایت حدیث باز نمی دارد به این خاطر که حافظه ام قوی تر از اصحاب آن حضرت صلی الله علیه وسلم نباشد، اما چیزی که مانع من است اینکه از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمود: کسی که بر من چیزی بگوید که آن را نگفته ام باید برای خود در آتش جایی را مهیا کند.
از این حدیث این مسئله ثابت می شود که حضرت عثمان رضی الله عنه احادیث زیادی حفظ داشتند اما از روایت کردن آنها احتیاط می کرد.
دیدگاه حضرت علی درباره نوشتن و روایت احادیث:
حضرت علی رضی الله عنه در دوران اول مخالف اکثار روایت بود و اگر کسی برای ایشان حدیثی بیان می کرد برای اطمینان او را قسم می داد و صحیفه احادیث خویش را نیز به سختی به مردم نشان می داد.
روزی برای مردم خطبه ایراد می کرد، در اثنای خطبه اش فرمود: أعزم علی کل من کان عنده کتاب إلاّ رجع فمحاه فانّما هلک الناس حیث اتبعوا أحادیث علمائهم و ترکوا کتاب ربّهم. (جامع بیان العلم، ص:۸۹ و ابن ابی شیبه:۹/ ۵۲) هر کسی که نزد او نوشته ای موجود است باید برگردد و آن را پاک کند، زیرا سبب هلاکت مردم قبل از شما این بود که آنها پیرو گفتار علمای خود شدند و کتاب خدا را ترک کردند.
همچنین حضرت علی رضی الله عنه صحیفه خود را که در غلاف شمشیرش قرار داشت در دوران خلافت خلفای ثلاثه و ابتدای خلافت خودشان به طور عمومی منتشر ننمود، اما هنگامی که فتنه بزرگ سبائیه به سرکردگی عبدالله بن سبأ ظهور کرد و آنان با یک توطئه طراحی شده از طرف یهود قصد فریب دادن مسلمانان و نابودی اسلام را در سر می پروراندند و برای نیل به این هدف شوم خود دو کار را همزمان آغاز نمودند؛ یکی اینکه مردم را نسبت به صحابه کرام رضی الله عنهم بدبین کردند. دوم اینکه با ساختن احادیث دروغین یک نظام عقیدتی طراحی نمودند که در آن حضرت علی رضی الله عنه را به مقام الوهیت ارتقا بخشیده و ایمان سایر صحابه را زیر سوال بردند. حضرت علی رضی الله عنه هنگامی که به این فتنه بزرگ پی برد، برای انسداد آن از یک سو به نشر فضایل صحابه مبادرت ورزید و از سوی دیگر درمورد روایت حدیث، به جای تقلیل روایت، اکثار آن را برگزید و احادیث صحیح را به کثرت روایت می کرد و بدین ترتیب با احادیث ساختگی گروه سبایی به مقابل برخاست تا جایی که روزی بالای منبر رفت و اعلام کرد: «من یشتری منّی علما بدرهم؟ فاشتری الحارث الآعور صحیفه بدرهم فکتب فیها علماً کثیرا» (درس ترمذی، علامه محمدتقی عثمانی، ص:۴۲) لذا هنگامی که در بین مردم گمانهای دروغینی نسبت به صحیفه حضرت علی و خود ایشان منشتر شد، فرمود: «والله ما عندنا کتاب نقرءه إلا کتاب الله و هذه الصحیفه أعطانیها رسول الله صلی الله علیه وسلم فیها فرائض الصدقه.» (مسند أحمد:۱/ ۱۱۹) به خدا سوگند! نزد ما به جز کتاب الله کتابی نیست که ما آن را بر شما بخوانیم و این صحیفه ای که است آن حضرت صلی الله علیه وسلم آن را به من دادند و در آن فرائض صدقه ذکر شده است.
کوتاه سخن اینکه قرار دادن حضرت علی، صحبفه را در جلد شمشیر و انکار از نشر عمومی آن، دال بر این است که ابتدا حضرت علی رضی الله عنه نیز رأی و دیدگاه خلفای گذشته را ترجیح می داد، ولی بعدها طبق نیاز و اقتضای زمان به سوی اکثار روایت روی آورد.
عوامل بازدارنده از نوشتن و نقل عمومی احادیث:
۱- احادیث آن حضرت صلی الله علیه وسلم با قران ملتبس نشوند.
۲- اگر مردم به خواندن و نوشتن احادیث مشغول می شدند، در نتیجه تلاوت قرآن کریم تقلیل می یافت.
۳- چون اکثر مردم اهل سواد و قادر به نوشتن نبودند، بنابراین ترس و خوف اختلاط وحی متلو با غیرمتلو افزایش می یافت.
اما همین طور که روایاتی دال بر منع از کتابت و اکثار روایت از خلفای راشدین نقل شده است، همین طور روایاتی در مورد کتابت و نوشتن احادیث نقل شده است، که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:
۱- عن انس بن مالک رضی الله عنه أن ابابکر رضی الله عنه کتب له فرائض الصدقه الّذی سنّه رسول الله صلی الله علیه وسلم. (صحیح بخاری:۱۴۴۸) و سنن ابی داود:۱۵۶۷). مضمون نامه حضرت ابوبکر رضی الله عنه به انس بن مالک رضی الله عنهما بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم: هذه فریضه الصدقه التی فرضها رسول الله صلی الله علیه وسلم علی المسلمین، والتی أمر الله بها رسوله فمن سألها من المسلمین علی وجهها فلیعطها و من سئل فوقها فلایعط. (صحیح بخاری کتاب الزکاه:۱۳۸۶)
۲- همچنین حضرت عمر رضی الله عنه در دوران خلافتش برای برخی از استانداران خود احادیث می نویسد و آنان را به امور معاملاتی و معاشراتی تذکر می دهد.
چنانکه ابوعثمان نهدی روایت می کند که همراه عتبه بن فرقد بودیم که نامه حضرت عمر رضی الله عنه با این مضمون به ایشان رسید: «أن رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: لایلبس الحریر فی الدنیا إلاّ من لیس له فی الاخره منه شیئ إلاّ هکذا و قال بأصبعیه السبابه و الوسطی.» (مسند احمد:۱/ ۳۶)
و چنان که گذشت، صحیفه حضرت علی در جلد شمشیرش قرار داشت که در آن درباره خون بهای مقتولین، آزادی زندانیان، فرائض صدقه و دیگر مسایل نوشته بود. (صحیح بخاری، باب: کتابه العلم: ۱۱۱)
نویسنده: عبدالرئوف رخشانی
———————————————
منابع و مراجع:
۱- صحیح بخاری، ابوعبدالله محمدبن اسماعیل بخاری، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۴هـ.ق.
۲- مسند احمد، ابوعبدالله احمدبن حنبل، بیت الافکار بیروت، چاپ ۲۰۰۵م.
۳- سنن دارمی، ابومحمدعبدالله بن عبدالرحمن، دار ابن حزم بیرون، چاپ۱۴۲۳هـ.ق.
۴- سنن ابی داود، ابی داود سلیمان بن أشعث، دارالکتب العلمیه بیروت، چاپ ۱۴۲۲هـ ق.
۵- تدوین الحدیث، مناظر احسن گیلانی، دارالقلم.
۶- تذکره الحفاظ، شمس الدین محمدذهبی، داراحیاء الثراث العربی.
۷- تدریب الراوی، عبدالرحمن بن ابوبکر السیوطی، مکتبه الریاض الحدیثه.
۸- جامع بیان العلم، ابن عبدالبرّ، دارالکتب العلمیه، چاپ ۱۴۲۸هـ ق، ۲۰۰۸م.
۹- مصنف ابن ابی شیبه، ابی بکر عبدالله بن محمدبن ابی بکر، دارالقرطبه بیروت، چاپ ۱۴۱۷هـ ق.
۱۰ـ درس ترمذی، مفتی محمد تقی عثمانی، مترجم: محمدرضا رخشانی، انتشارات صدیقی، چاپ ۱۳۸۶هـ ش
۱۱ـ إزاله الخفاء عن خلافه الخلفاء، امام شاه ولی الله دهلوی، مکتبه الفاروقیه . بی تا
با سلام
برادر گرامی مطلبی که نوشته اید بسیار بسیار جالب و مفید خواهد بود اگر فرمایشات و نظر صحابه را خو تاویل و توجیه عملکرد امروزمان نکنیم . در حال حاضر بزرگترین فتنه و سرآغاز تمامی اختلافات از همین احادیث که به روسول الله و سایر بزرگان نسبت می دهند دامنگیر مسلمانان شده است .
تا جایی که کتاب خدا را رها کرده ایم و بر سر احادیث و حقانیت یا عدم صحیح بودن آن مجادله می کنیم .
اگر رسول الله یا صحابه تشخیص می دادند که نوشتن حدیث به صلاح مسلمانان است حتما امر به اینکار می کردند ولی مطمئن باشید که سبب هلاک ما شده و خواهد شد .
قسم به ذات پاک الله تنها چیزی که می تواند سبب هدایت و رستگاری ما در این دوران باشد فقط و فقط قرآن کریم و تدبر در آیات بزرگ آن است .
قرآن را اگر درست درک کنیم دیگر هیچ احتیاجی به احادیث و روایات نداریم . قرآن کامل است ، اگر مسلمانی در کتاب خدا و دستورات خدا شک دارد می تواند به سراغ احادیث و سایر مکتوبات برود . و آن وقت حساب او با خالق آسمانها و زمین خواهد بود… به امید رستگاری تمامی مومنان حقیقی
با سلام
برادر گرامی مطلبی که نوشته اید بسیار بسیار جالب و مفید خواهد بود اگر فرمایشات و نظر صحابه را خو تاویل و توجیه عملکرد امروزمان نکنیم . در حال حاضر بزرگترین فتنه و سرآغاز تمامی اختلافات از همین احادیث که به روسول الله و سایر بزرگان نسبت می دهند دامنگیر مسلمانان شده است .
تا جایی که کتاب خدا را رها کرده ایم و بر سر احادیث و حقانیت یا عدم صحیح بودن آن مجادله می کنیم .
اگر رسول الله یا صحابه تشخیص می دادند که نوشتن حدیث به صلاح مسلمانان است حتما امر به اینکار می کردند ولی مطمئن باشید که سبب هلاک ما شده و خواهد شد .
قسم به ذات پاک الله تنها چیزی که می تواند سبب هدایت و رستگاری ما در این دوران باشد فقط و فقط قرآن کریم و تدبر در آیات بزرگ آن است .
قرآن را اگر درست درک کنیم دیگر هیچ احتیاجی به احادیث و روایات نداریم . قرآن کامل است ، اگر مسلمانی در کتاب خدا و دستورات خدا شک دارد می تواند به سراغ احادیث و سایر مکتوبات برود . و آن وقت حساب او با خالق آسمانها و زمین خواهد بود… به امید رستگاری تمامی مومنان حقیقی