سوریه از جمله کشورهای مهم و استراتژیک خاورمیانه است. طبق سرشماری سال ۲۰۱۰، جمعیت سوریه بالغ بر ۲۲ میلیون نفر است. از نظر ترکیب جمعیتی و بنابر برخی آمارها، سوریه دارای ۷۴ درصد اهلسنّت، ۱۳ درصد شیعه اکثراً با گرایش علوی، ۱۰ درصد مسیحی و ۳ درصد دروزی است.
این کشور ۴۸ سال است که توسط حزب بعث و خاندان اسد اداره میشود. حاصل این حکمرانی ۴۸ ساله، بهصورتی بوده که از نظر سیاسی همواره این رژیم با مردم و احزاب و تشکلهای داخلی درگیر بوده و از ثبات مطلوبی برخوردار نبوده است.
حزب حاکم بعث در سوریه، ابتدا با شعار ناسیونالیست عربی و مبارزه برای رهایی قدس پایههای حکومتش را مستحکم کرد تا جاییکه بعضی از علما و مفتیهای اهلسنّت سوریه را نیز بهسوی خود متمایل کرد. اما دیری نپایید که سیاستهای رژیم بعث موجب نگرانی اکثریت مردم سوریه و شروع اعتراضات از سوی حزب اسلامگرای اخوانالمسلمین و دیگر احزاب و تشکلهای سکولار گردید.
اخوانالمسلمین سوریه در سال ۱۹۴۶ توسط مصطفی السباعی که خود فارغالتحصیل دانشگاه الازهر مصر و اهل سوریه بود، تأسیس و بهعنوان بزرگترین حزب مخالف رژیم بعث شناخته شد. مشاجرات لفظی و انتقادات مستمر، این دو حزب را بهسوی یک تقابل ایدئولوژیک پیش برد تا جایی که نهایتاً در سال ۱۹۶۴ بهصورت یک مقابله رودررو مبدل شد. در آن سال اعتراضات مردمی سراسر سوریه را فراگرفت و این حرکت خودجوش با رهبری دو نفر از اعضای اخوان یعنی شیخ سعید حوّا و مروان حبیب در شهر حماه متمرکز شد و این شهر به مرکز ثقل جنبش اعتراضی تبدیل شد. رژیم بعث تصمیم گرفت با تمام قوا نسبتبه محاصره و سرکوب شهر حماه اقدام نماید که این کار در مدت ۲۹ روز محاصره شهر حماه و قتل عام بیش از ۲۰هزار نفر از مرد و زن و کودک به پایان رسید.
واقعه دیگری که در سال ۱۹۸۰ اتفاق افتاد، سناریوی سوءقصد به جان حافظ اسد بود که در این سوءقصد به حافظ اسد آسیبی وارد نشد و این اتفاق بهانهای شد برای دستگیری و زندانی کردن اعضای اخوانالمسلمین سوریه. در پی این جریان و بنابر قانون شماره ۴۹ که در ۷ جولای ۱۹۸۰ تصویب شد، اعضای اخوان به اعدام با طناب دار محکوم شدند که بعدها برخی از این احکام به ۱۰ تا ۱۶ سال زندان تغییر یافت. اما به استناد همین قانون، ۷۰۰ نفر از اعضای اصلی اخوان دستگیر شده و در سلولهایشان واقع در زندان «تدمور» توسط گارد ویژه امنیتی به فرماندهی رفعت اسد اعدام شدند. بعد از این واقعه تلخ همواره بین حزب بعث و مردم سوریه کشمکش و اعتراضات دائمی و مستمری وجود داشته است که همیشه ذهنیتها و سوءظنهای طرفین نسبتبه یکدیگر مانع هر نوع گفتوگو و مباحثه بوده است. با فوت حافظ اسد و جانشینی بشار اسد مردم سوریه انتظار داشتند که رئیسجمهور جوان با تفکرات و برنامههای جدید حکومت را به دست گیرد و کشور را از یک بحران پیشبینی شده رهایی بخشد. با وجود اینکه بشار اسد تحصیلکرده انگلستان در رشته پزشکی بود اما متأسفانه از پیشرفتهای غرب تجربهای را برای عمران و آبادانی کشور و روند دموکراسیخواهی شهروندان خود به ارمغان نیاورد. انتظار مردم بهسر آمد و بشار همچنان پیرو سیاستهای کهنه و از مد افتاده حزب بعث که اکنون تصمیم گیرنده حکومت بود باقی ماند. ارتش و حزب بعث یا نتوانستند و یا نخواستند که بشار در مسیری غیر از آنچه در گذشته اتفاق افتاده بود قرار گیرد و خود و حکومتش را از این مخمصه نجات دهد.
با شروع بهار عربی و خیزش جنبشهای رهاییبخش خاورمیانه که منجر به سقوط چندین حاکم مستبد در کشورهای اسلامی گردید، مردم سوریه هم از این حرکت بینصیب نماندند. جرقه بحران در سوریه از آنجا آغاز شد که چند دانشآموز با نوشتن شعارهای ضدحکومتی بر در و دیوار شهر موجب خشم مقامات امنیتی سوریه شدند. زمانیکه نیروهای امنیتی به دستگیری این دانشآموزان اقدام کردند، با اعتراض خانوادههای آنان مواجه شدند، ولی با برخورد نظامی و امنیتی به آنان پاسخ دادند. ارتش سوریه که هیچگونه تجربهای در مهار اعتراضات خیابانی نداشت، فکر کرد همانگونهکه برای مقابله با دشمن فرضی در پادگانها آموزش دیده است، باید با مردم بیدفاع برخورد کند، غافل از اینکه این آتش زیر خاکستر نهایتاً به آتشفشانی عظیم مبدل خواهد شد.
تاکنون که حدود یک سال از این واقعه میگذرد، بیش از هفتهزار نفر کشته و بیش از دههزار نفر مجروح و ناقصالعضو حاصل این برخورد نسنجیده ارتش و نیروهای انتظامی و امنیتی سوریه با مردم بوده است.
حال توجه خوانندگان را به چند نکته در این رابطه جلب میکنیم:
۱٫ در جهان امروز با وجود تحولات و پیشرفتهای تکنولوژیک و تأثیر آن در روابط انسانی و گستردگی رسانهها، مهار یک جامعه و سوق دادن آن بهسوی تکصدایی و سرکوب هرگونه اعتراض و انتقاد عملاً غیرقابل توجیه میباشد.
۲٫ از جمعیت ۷۴ درصد اهلسنّت سوریه، حدود ۱۵ درصد از نژاد کرد هستند که چندین دهه است از آزادی بیان، حق آموزش به زبان مادری، چاپ هرگونه کتاب کردی، داشتن مسئولیت، نمایندگی مجلس، تدریس در دانشگاهها و حتی عدهای از داشتن شناسنامه که معرّف هویت ملی آنها باشد محروم هستند.
۳٫ سرکوب مردم سوریه و عدم پاسخگویی به درخواستهای منطقی آنها به بهانه مبارزه پنهان و غیرمحسوس با اسرائیل و نگهداشتن مردم به مدت نیم قرن در صحرای کویری و شورهزار حزب بعث با وعده و وعید و به انتظار چیدن میوههای رنگارنگ و جلوگیری از هرگونه صدای آزادیخواهی و دموکراسیخواهی و مسدود کردن فعالیت مطبوعات، احزاب و اجتماعات، جلوگیری از آزادی بیان، عدم جابهجایی قدرت از طریق انتخابات و تثبیت حکومت پادشاهی مادامالعمر تحت عنوان جمهوری بهخاطر عوامفریبی برای افکار عمومی غیرقابل تحمل میباشد.
۴٫ دفاع بعضی از کشورها از رژیم بعث سوریه از جمله چین و روسیه نه بهخاطر دفاع از رژیم بشار اسد بلکه بهخاطر مصالح و منافع خود از جمله فروش اسلحه و استفاده از حریمهای آبی بینالمللی برای ایجاد پایگاههای نظامی و دریایی است که بهمنظور رقابت و مقابله با غرب صورت میگیرید.
روسیه و چین که در چچن و ترکستان چندین هزار نفر مسلمان از زن و مرد و کودک را بهخاطر اعتراض به وضعیت مذهبی و سیاسی و اقتصادی به کام مرگ فرستادهاند، امروز کشته شدن مردم سوریه چه تأثیری بر دلهای مهرزده این سردمداران کمونیست خواهد داشت که چندین سال است دستهایشان به خون بیگناهان و مردم بیدفاع آغشته است.
۵٫ امروز مسلمانان با دقت بیشتری به صفبندیهای موجود در جهان میاندیشند. برای آنها هرگونه دفاع و حمایتی که نسبتبه احقاق حق ستمدیدگان در هر کجای جهان چه به صورت فردی و یا به صورت حقوقی و یا بینالمللی صورت گیرد قابل تقدیر و هرگونه مخالفت و یا ایجاد مانع در کسب حقوق مشروع آنها صورت گیرد بیپاسخ نخواهد ماند.
وقتی این جملات را مینگاشتم به یاد وصیتنامه شهید مروان حبیب افتادم که در آخرین شبی که رژیم بعث قرار اعدام برایش صادر کرده بود، نامهای به مادرش مینویسد و میگوید: مادرجان! چه چیزی برایت بنویسم که من تنها امشب زنده هستم و قرار است فردا با ریسمانی اعدام شوم که این ریسمان در سرزمین ما بافته نشده است.
امید است خداوند به همه ستمدیدگان و بیپناهان رحمت و نصرت عنایت فرماید.
منبع:مجله ندای اسلام(دارالعلوم)زاهدان
با سلام، دوست عزیزمان که نا مش را رمزی نویشته است نویسنده ی مقاله را بدروغ گوئی متهم کرده و ناشیا نه به دفاع از حکومت ضا له ی اسد ها پرداخته است، شاید دانسته آب در هاون میکوبد و یا شاید نمیداند که اسد پدر با کودتای نظامی در حمایت کمونیستهای بعثی چین و روسیه و هم پیمانانشا ن چگونه مردم ستم کشیده سوریه را به خاک و خون کشید وبا چه ظلم و جور و خفقانی ملت را بدست اسد پسر سپرده است،این قانون طبیعت است ، ظلم پایدار نمیماند،مظلومین بیدار میشوند و کاخ ظلم را بر سر ظالمان خراب خواهند کرد،این دوست عزیز باید بداند که حامیان اسدها برای حفظ منافعشان این رژیم جا بررا علم کرده اند ،برای دیده با نی وبرای دسترسی به آبهای آزاد، برا ی رونق بازار فروش تسلیحاتشا ن ، البته که لازمش دارند،از گروههای سلفی و اسلامگرایان تندرو واخوان المسلمین انتقاد نموده اید، من هم با عمل اسلامگرایان افراطی موافق نیستم اعمال همینها باعث اسلام گریزی در جهان شده است، اسلام دین خون ریزی و انتحارو جنگ و ستیز نیست،چرا در هرجا ملتها از حقوقشان دقاع میکنند رسا نه های شرق و غرب نگران تسلط اسلام گرایان افراطی وتند روهستند، جهان اسلام باید باین موضوع اسلام گریزی توجه داشته باشند،اسلام محکم و استوار است، دین اخوت و صمیمیت و مهرورزی و نوع دوستی است، اکراه و اجباری در پذیرش دین نیست، جهان خالی از حجت نمیماند، هرآنکس شا یسته هدایت باشد هدایت میشود و هرکس لیاقت نداشت گمراه خواهد شد ، دعوتگران اسلام اگر خودشان هدایت شده باشند و اسلام واقعی را بر اساس قرآن و سنت پیامبر گرامی(ص ) بمردم عرضه نمایند شاید کم کم این اسلام گریزی از بین برود.و اما انتقاد از اخوانالمسلمین در سوریه منصانه نیست، زیرا این رژیم ظالم بیشترین ستمهارابر این مسلمانان روا داشته است،بهرحال دوست عزیزاگر اهل منطق و ا نصاف باشید دروغگو را شناخته اید و اطمنان داشته باشید که بزودی نابلودی ظالمین و پیروزی مردم ستم دیده سوریه را دوست و دشمن خواهند دید.انشاالله
مطلبی نوشته اید پر از مطالب نا دقیق و متاسفانه بعضا دروغ. اگر واقعا این یک جنبش مردمی است، چطور است که تروریست های وهابی و سلفی از عربستان، لیبی، اردن، افغانستان و … وارد سوریه می شوند و علیه نظام سوریه می جنگند؟ آیا مردم سوریه خود توان جنگیدن نداردند؟ آیا به اصطلاح ارتش آزاد سوریه از وجود اینها بی خبر است؟
اگر اینها مردمی آزاده هستند چطور است که از نظام های مستبد عربستان، قطر و کشورهایی مثل ترکیه، آمریکا، انگلیس و … پول و سلاح دریافت می کنند!؟ برای هر کسی که کمی تاریخ می داند واضح است که اکثریت گرایش ها در جنبش اخوان المسلمین سلفی و سنی های تندرو هستند. خصوصا اخوان المسلمین در سوریه که از بقیه کشورها تندرو تر است. این همان جنبشی در سوریه است که از انگلیسی ها پول و سلاح گرفت و علیه دولت عثمانی جنگید. اگر واقعا مردمی هستند پس چرا به گفتگو و انتخابات در سوریه تن نمی دهند!؟
اگر واقعا نگران استبداد در کشور های عربی هستید سری هم به سیاه ترین استبداد ها در عربستان، بحرین، قطر، اماراتو اردن بزنید.
این همان دولت سوریه با تمام اشکالات و نقاط ضعفش ، است. تنها دولت عربی که پای آرمان فلسطین ایستاد و از مقاومان فلسطینی حمایت کرد. برخلاف وهابی ها و سلفی ها که هیچ موقع بر علیه اسرائیل نجنگیدند. بلکه بر عکس همیشه آب به آسیاب آمریکا و اسرائیل ریخته اند.
همان مردمی که همیشه می خواهند بین سنی و شیعه درگیری و اختلاف بیندازند. اما وهابی ها و سلفی ها منفور سنی ها نیز هستند. و هیج پایگاه مردمی در هیچ کشوری ندارند. چون از نعمت عقل و ذکاوت و منطق برخوردار نیستند.
تاریخ گواهی می دهد که وهابی ها و پادشاهی آل سعود ساخت امپراطوری بریتانیا بوده اند. ماموریتی که این انسان های ساده لوح دارند ارائه چهره خشن و زشت از اسلام در دنیا است. همان چهره ای که طالبان و القاعده ار اسلام در دنیا مجسم کرده اند.
اما حقیقت هیچ موقع پنهان نمی ماند و پایان دروغ و دورویی و فریبکاری چیزی جز ذلت و تباهی نیست. حال خود دانید می توانید به اینگونه سخنان ادامه دهید.
مثل اینکه توهم از تفاله های وهابیتی وجز این انتظار از شما نطفه های ننگین عربستان نمی رود ننگ ابدی برشما
مثل اینکه توهم از تفاله های وهابیتی وجز این انتظار از شما نطفه های ننگین عربستان نمی رود ننگ ابدی برشما