محمد احمدیان
مقدمه:
از ویژگیهای بارز و برجستهی رجال فکر و اندیشه این است، که نسبت به مسائل پیرامون خود بیتفاوت نیستند؛ هرچند خارج از تخصص آنان باشد. مسائلی اساس از جمله: فلسفهی حیات، مبدأ و فلسفهی وجود هستی، مسائل سیاسی، اجتماعی، حقوق انسان و غیره. اصولاً رویکرد هر صاحب نظر و اندیشمندی در رابطه با مسائل کلی و کلان فوق، برگرفته از جهان بینی و باور اوست. چون بینش انسان نسبت به جهان هستی، دوربینی است که فکر و اندیشهی او را راهنمایی، و در بزرگ نمایی و کوچگ نمایی در منظومهی فکری او مؤثر است میکند.
استاد «ناصر سبحانی» هم یکی از این اندیشمندان دینی است، که در مباحث نظری و درس گفتارهایش مسائل فوق را به صورت کارشناسانه و دقیق، مورد کاوش و تحلیل قرار داده است. و نسبت به مسائل «سیاسی» عمیق و کارشناسانه سخن رانده، هرچند خود را صاحب نظر در مسائل سیاسی نمیدانست. و در منظومهی فکری او مؤلفههای سیاسی، چهره و سیمایی کاملاً قرآنی دارد. دیدگاه ایشان نسبت به مسایل سیاسی، با ارباب اندیشه در حوزهی سیاست و حکومت، متفاوت است. گرچه در ابعادی با صاحب نظران در این حوزه همسویی دارد.
رویکرد استاد سبحانی در باب سیاست و پایههای نظام سیاسی؛ نه مانند «ماوردی» و «ابن خلدون» از متقدمین اسلامی؛ و نه مانند «سید جمال الدین»، «کواکبی»، «مودودی»، «حسن البنا» و «قرضاوی» از متأخرین است؛ بلکه چیدمان و مهندسی در منظومهی اندیشهی سیاسی ایشان، سبک جدید و استثنائی است. در اندیشهی سیاسی او، زیر مجموعهی نظام سیاسی از جمله: رئیس دولت، ارکان اسلام، قوّهی مبینه، قوّهی قضائیه، ویژگیهای قوّهی مقنّنه، را از قرآن استنباط نموده است.
زیرا از نظر استاد سبحانی اسلام اصیل، اسلامی است که با سیاست توأم است و برای اینکه این وجه ممیزهی سیاست اسلامی را تبیین نماید، بیشتر به آیات قرآن استناد میکند و عملی اجتهادی در راستای تبیین این مهم انجام میدهد، هرچند در باب اجتهاد «اصابه به حق و خطا»، هر دو راه دارد. استاد سبحانی بر این باور است که جهانبینی انسان، خطمشی سیاسی نظام سیاسی او را ترسیم و تعقیب میکند. و تصریح میکند: «بینش انسان نسبت به جهان هستی، پایهی هر نظام سیاسی است. چون نظام هستی مجموعهای متفّرق و جدا از هم نیستند، بلکه مجموعهای مرتبط و به هم پیوسته میباشند». ۱
بنابراین «نظام حق» نظامی است که موافق نظام هستی است؛ و هر نظامی مخالف نظام هستی باشد، «باطل» است.
[بَلْ نَقْذِفُ بِالْـحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیلُ مِمَّا تَصِفُونَ] «انبیاء / ۱۸»
از نظر استاد سبحانی، تاریخ میدان جولان تمام نظامهای سیاسی است و هر کدام در عرصهی ظهور، امتحان خویش را پس میدهند و سرانجام به بایگانی تاریخ ملحق میشوند. «لازمهی «نظام حق» این است که تمام نظامهای باطل بر سر کار بیایند و بشریت تمام آنها را خودتجربه کند؛ و ابطال آنها برایش محرز و آشکار شود؛ آنگاه برنامه خداوند ظاهر شود و مورد استقبال مردم قرار گیرد و این نظریه امری حتمی و قطعی است و خداوند وعدهاش را داده است.» «صف/ ۹»
[هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْـهُدَى وَدِینِ الْـحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْـمُشْرِکُونَ] (٩)
در مقالهی حاضر که برگرفته از درس گفتارهای «نظام سیاسی» استاد سبحانی است، سعی برآن شده، دیدگاه و نظرات ایشان نسبت به مقولههای سیاسی و زیر مجموعه یک نظام سیاسی، ارائه شود بدون اینکه مورد نقد و نظر و یا مورد مقایسه با نظرات سایر اندیشمندان قرار گیرد.
چارت تشکیلات سیاسی دولت اسلامی در منظومهی فکری استاد ناصر سبحانی
تعریف سیاست
سیاست هرچند از مقولات و مفاهیم دامنه داری است، و در این باب صاحب نظران تعاریف متفاوت و مختلفی را ارائه دادهاند، ولی در بعضی مفاهیم و تعاریف با هم، هم نظر و هم رأی هستند. استاد سبحانی همسو با صاحب نظران علوم سیاسی، سیاست را مدیریت کلان جامعه میداند و اظهار میکند: «سیاست، سرپرستی کردن و یا اداره کردن امور جامعه است». و برداشت ایشان برگرفته از مدیریت کلان هستی است، زیرا آمدن شب و روز و تداوم چرخهی هستی، ادارهی امور هستی است که خداوند هدایت و مدیریت آن را بر عهده دارد.»
اُمّت وسط
استاد سبحانی همانند صاحب نظران علم سیاست و نظریه پردازان سیاسی، «اُمّت» را یکی از پایههای اساسی برای یک نظام سیاسی و حکومت، تلقی میکند. چون فلسفهی «رسالت» که از نظر ایشان محور دوّم برای یک نظام سیاسی است، برای هدایت «اُمّت» است. در واقع اگر اُمّتی نباشد، نه رسالت پیامبران (ع) مفهوم پیدا میکند و نه «خلافت».
بنابراین «اُمّت» هستهی اصلی و جوهرهی هر نظام سیاسی است. از اینکه اُمّتها در طول حیات سیاسی و اجتماعی دچار افراط و تفریط شدهاند؛ و در نتیجهی افراط و تفریط، آنان از اهداف کلی که همان «خلافت» است، فاصله گرفتهاند. پس اُمّتی میتواند به این امر مهم تحقق بخشد که «وسطیت» را سرلوحهی حرکت خویش قرار دهد. استاد سبحانی برای اُمّت وسط دو ویژگی بارز ترسیم میکند و میگوید: «۱ـ اُمّت وسط، اُمّتی است که طبق برنامهی خدا حکومت کند، ۲ـ نسبت به تمام انسانها عادلانه داوری کند.» ۲
بنابراین وسطیت، یکی حاکمیت برنامه خداوند بر کلیه امور، و دیگری داوری عادلانه نسبت به تمام انسانها است. به بیان ساده، عدالت اجرای اوامر الهی بر کلیه امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی است. و برای نظریه خویش استناد به آیات زیر میکند: (شورا / ۳۸ ـ نور / ۵۵)
«وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکُونَ بِی شَیئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (نور/۵۵)
«وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ» (شورا/ ٣٨)
در آیهی (۳۸) سورهی شورا، اشاره به چهار اصل محوری: ایمانی، عبادی، سیاسی و اجتماعی است:
۱ـ استجابت و پاسخگویی به دستورات الهی در کلیهی امور؛
۲ـ انجام فریضهی عبادی نماز؛
۳ـ پیشبرد امور بر اساس شورا و خرد جمعی؛
۴ـ انفاق و بخشش از آنچه خداوند به آنان بخشیده است؛
آیهی فوق بیانگر ۳ محور اساسی در روند پیشبرد و پیشرفت اُمّت وسط است:
۱ـ ایمان به خداوند، ایمانی که تحولات درونی را تضمین و هدایت کند.
۲ـ عبودیت خداوند، عبودیتی که به دور از شرک باشد.
۳ـ عمل صالح، عمل صالحی که برگرفته از ایمان و بر اساس شریعت باشد.
نتیجهی تحقق این سه عنصر اساسی، حکومت عدل الهی است.
[یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا الله وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى الله وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِالله وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا] آیهی ۵۹ سورهی نساء
در آیهی ۵۹ سوره نساء، مثلث اطاعت مطرح است، اوّل اطاعت از «اولی الأمر» زمانی تحقق پذیر است که «اول الأمر» از خدا و رسولش اطاعت کند. مسلّم است اُمّتی که به سطحی از بینش و بلوغ دینی اجتماعی رسیده باشد، کسی را برای اداره امور گزینش میکند که هم فرمان خداوند را اجرا کند، هم مجری عدالت باشد.
سه پایه یک نظام سیاسی
استاد سبحانی بین «نظام سیاسی» و «حکومت اسلامی» تفکیک قائل میشود. و برای هر کدام تعریف مجزّا و شاخصهای جدا گانهای بیان میکند. از نظرات و تئوریهای استاد در این باب به این نتیجه میرسیم که حکومت اسلامی یک دستگاه سیاسی است که مشروعیت خویش را از «شورا» دریافت نموده و هدفش تحقق بخشیدن به آرمانهای مورد نظر اُمّت، در چارچوب قانون اسلام است. روی همین اساس آنچه نزد ایشان حائز اهمیت است، و زیر بنا و فنداسیون حکومت اسلامی، همان «نظام سیاسی» است. که از سه پایهی محوری تشکیل شده است. و هر کدام در تکمیل دیگری نقش اساسی و محوری دارند و یکی زیر بنا و پایه برای دیگری است. که از بینش توحیدی شروع شده و به اجرای قوانین و اوامر الهی در کلیه شئون حیات اجتماعی و سیاسی، خاتمه مییابد.
۱ـ توحید
۲ـ رسالت
۳ـ خلافت
استاد سبحانی اظهار میدارد: «با توجه به آیه ۵۴ سورهی انعام «أَلا لَهُ الخَلْقُ وَ الْأَمر»
خداوند هم آفریننده است، و هم امر کننده، بنابراین غیر از خداوند کسی حق فرمانروایی و فرماندهی بر هیچ کسی را ندارد.
مشرکین میگویند ما خود برای نظام حیات خویش «قانون» تدوین میکنیم، و رسالت پیامبران در طول تاریخ دعوت مبارزه با این روش و موضع گیری بوده است. چون «أمر» خداوند همان قوانین است. که در انحصار اوست». ۳
سپس اضافه میکند: ««أمر» بر مخلوقات، یعنی حرکت دادن مخلوقات برابر استعداد وتوانایی آنان، در راستای هدف مورد نظر، که همان «هدایت» است. و هدایت وقتی صحیح است «علم و ارادهی» انسان تابع «وحی» باشد. و چهار مرحلهی آماده سازی، «خلق، تسویه، قدر و هدایت» بیانگر این واقعیت است». ۴ ۳ـ ۱ / اعلی
[الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى (٢) وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى (٣) وَالَّذِی أَخْرَجَ الْـمَرْعَى (۴)] (اعلی/۴و۳)
بنابراین به نظر ایشان بینش توحیدی که برگرفته از «ربوبیت و الوهیت» الهی است؛ ایمان به ربوبیت الهی است، که ایمان به الوهیت، فرمانروایی را به دنبال دارد. و این اصل زیر بنای نظام باورهای جامعه است، و نظام سیاسی از آن نشأت میگیرد.
۲ـ رسالت
محور دوّم نظام سیاسی از نظر استاد سبحانی، «رسالت» است. و میگوید: «رسالت راهی است که دستورات الهی و برنامههای خداوند از آن طریق به مردم ابلاغ میشود، و پیامبران این نقش و وظیفه را بر عهده داشتهاند. از طرفی پیامبران دریافت کننده بودهاند؛ و از طرف دیگر «مبین» برنامهها، و آیه «۴۴/ نمل» این واقعیت را به صراحت بیان میکند.»
[قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُـجَّهً وَکَشَفَتْ عَنْ سَاقَیهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ] (نمل/۴۴)
سپس برای تبیین موضوع اضافه میکند، آخرین رسالت «قرآن»، و آخرین رسول، پیامبراست. حجّیت او برای اُمتّش به چه صورت بوده، میگوید: «پیامبر (ص) تنها برای اُمتّی که در میان آنان زیسته است حجّت است، و برای اُمّتهای بعد از خودش علمای آن قوم حجّت میباشند با دو ویژگی:
۱ـ علماء باید همانند پیامبر برای قوم خودشان حجّت باشند.
۲ـ به زبان همان قوم با آنان گفتوگو کنند، منظور از زبان، یعنی به روز بودن دلایل و برهان آن روز است.»
[فَکَیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلاءِ شَهِیدًا] (نساء/آیه ۴۱)
در واقع استاد سبحانی ربط منظمی بین دو مقولهی «توحید» و «رسالت» برقرار میکند، مبنی بر اینکه خالق دستورات و اوامرش را طی برنامههای مدون و منظم برای هدایت بشریت ارسال کرده است. و طریقهی ارسال آن برنامهها دریافت توسط برگزیدگانی به نام «پیامبران» است که ضمن دریافت برنامههای، وظیفهی تبیین و تبلیغ آن را بر عهده داشتهاند.
بنابراین تبلیغ برنامههای الهی، فاز دوّم «رسالت» برای هدایت بشریت است. که در طول تاریخ دعوت پیامبران صورت گرفته است و بعضی موفق به اجرای آن شدهاند؛ و بعضی از پیامبران تنها موفق به تبلیغ شده و از اجرای آن ناکام ماندهاند.
۳ـ خلافت
پایهی سوم از نظام سیاسی، «خلافت» است. در واقع پیامبران ضمن اینکه دریافت کنندهی رسالت الهی بودند، از طرفی مجری برنامهها و دستورات خداوند هم بودند. در واقع پیامبران هم مبین برنامه بودهاند و هم خلیفه. استاد سبحانی در این مورد بیان میکند: «پایه سوم از نظام سیاسی اسلام، «خلافت» است؛ دریافت برنامهها و دستورات «رسالت»، و اجرای برنامهها، خلافت و جانشینی خداوند در زمین است. خلافت به معنی جانشینی خداوند در عمران زمین است. عمران زمینی امری است که تنها به دست بشریت تحقق آن ممکن است. (بقره / ۳۰)
«إنِّی جاعِلٌ فی الأرضِ خلیفه] (بقره/۳۰)
سپس استاد اضافه میکند: «انسان به عنوان خلیفه خداوند در زمین، حق ندارد خارج از چارچوب برنامهی الهی حرکت کند. و حق ندارد از مجری و مبین آن «پیامبر» پیشی بگیرد. چه در رفتار و چه در اظهار نظر، چون رسول هم راهنما و هم وکیل انسان است. (حجرات / ۱)
[یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی الله وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا الله إِنَّ الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ] (حجرات/۱)
تحقق امر خلافت از دیدگاه استاد، در گرو یک امر قطعی و مسلّم است؛ و آن هم درست شدن مجموعهای «صالح و متقی» که بتوانند دستورات الهی را اجرا و بدان عمل نمایند. به همین خاطر اساس کار پیامبران تربیت نسل صالح بوده است. تا با تطبیق دستورات و قوانین الهی نقش خلافت خویش را به نحو شایسته تحقق بخشند. آیات ۱۰۵ / انبیاء و ۱۲۸ / اعراف، هر دو به صراحت حاکی از این امر هستند.»
[وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ] (أنبیا/١٠۵)
[قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِالله وَاصْبِرُوا إِنَّ الأرْضَ لِلَّهِ یورِثُهَا مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ] (اعراف/١٢٨)
میتوان نتیجه گرفت، «رسالت» که دریافت دستورات الهی و تبلیغ آن است؛ زمانی مؤثر واقع میشود که جمعی و گروهی تربیت یافته حامل آن باشند و الاّ صِرف ارسال قوانین الهی نتیجه بخش نخواهد بود. فرق بین دورهی دعوت کلی و مدنی، هم بیانگر این امر است.
هدف از امر خلافت چیست؟
استاد این گونه موضوع خلافت را تبیین میکند: «اصل بر این است که خلافت را خداوند بر عهده میگیرد، ولی بر اساس اصل «اسباب و مسبَّب» و «علت و معلول» خداوند آن را به انسان واگذار میکند که دو امر مهم را به دنبال دارد:
۱ـ عمران در زمین، عمرانی که نتیجهی آن… خیر و صلاح برای اکثریت بشر باشد. (هود/۶۱)
[قَالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الأرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ] (ھود/۶۱)
۲ـ حاکم نمودن برنامه خداوند در زمین «اَلا لَهُ الخَلق و الأمر» وت هر دو ممکن است، و خداوند وعده آن را داده است، (در حال حاضر زمین در راستای عمران به پیش میرود و هرچند بهرهی آن برای اندکی از ساکنان زمین است و چه بسا رنجهای زیادی را در راستای عمران که بهرهی آن را اندکی میبرند، متحمل شوند) طلاق/۳
[وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَمَنْ یتَوَکَّلْ عَلَى الله فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ الله بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ الله لِکُلِّ شَیءٍ قَدْرًا] (طلاق/٣)
حکومت اسلامی و سه رکن آن
چنانچه قبلاً بدان اشاره شد، از نظر استاد سبحانی حکومت اسلامی یک دستگاه سیاسی است که مشروعیت خود را از «شورا» گرفته و هدف آن اجرای فرامین و دستورات الهی است. از نظر ایشان قرآن به صراحت تنها به یک محور سیاسی به نام «شورا» اشاره نموده است و اظهار میکند:
«قرآن همانند یک معدن است که در هر زمانی با توجّه به نیاز، کاربردی میشود؛ زیرا قرآن معدن کلیات است و جزئیات امور را به بشریت واگذار نموده است. اما جزئیات امور عبادی مانند: نماز، روزه، حج و زکات و جزئیات مسائل اخلاقی، از طرف شارع بیان شده است. ولی در مورد «سیاست»، «اقتصاد» و مسائل اجتماعی، تنها کلیات آن در قرآن مطرح شده است. مثلاً در نظام سیاسی تنها یک محور آن به نام «شورا» بیان شده، که در زمان و مکان مورد نظر کاربردی میشود.»
استاد سبحانی قبل از تبیین پایههای و ارکان حکومت اسلامی، تعریفی از حکومت اسلامی بدین مضمون ارائه میدهد: «حکومت اسلامی، حکومت «خدایی انسانی» است. یعنی قوانین کلی را خداوند در قالب «رسالت» فرستاده است، و استخراج جزئیات و اجرای آن را بر عهده انسان نهاده است. به بیان امروزی، حکومت اسلامی «تئوکراسی» و «دموکراسی» است تئوکراسی است؛ چون اصل و کلیات قوانین از طرف خداوند، و دموکراسی است؛ چون همهی مؤمنان اجرای آن را بر عهده دارند.» ۸
سپس بعد از توضیح در مورد حکومت اسلامی، ارکان سه گانهی آن را بیان، و تصریح میکند: «حکومت اسلامی دارای سه رکن «اجرایی، مقننّه و قضائی» مثل سایر حکومتهای موجوداست. طبق آیه ۵۵ سورهی نور، تمام افراد جامعه مورد خطاب قرار میگیرند، و با تحقق دوامر: ۱ـ ایمان ۲ـ صالح بودن، همهی انسانها، شایستگی خلافت در زمین را دارا میباشند، اضافه میکند مقام خلافت اختصاص به فردی خاص نیست، بلکه هر کسی دارای دو شرط فوق باشد، شایستگی این مقام را دارد. امّا چون همهی مؤمنان نمیتوانند ادارهی جامعه را بر عهده بگیرند، لذا مؤمنان عدّهای را برای اداره جامعه انتخاب میکنند.» ۹
[وَعَدَ الله الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکُونَ بِی شَیئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ] (نور/۵۵)
لازم به ذکر است این عدّه که مؤمنان آنان را انتخاب میکنند، در قرآن به «اولی الأمر» معروف هستند. شورای اوُلی الأمر در میان خویش، شخصی را برای اجرای، به نام «خلیفه» یا «امیر المؤمنین» بر میگزینند.»
در منظومهی فکر سیاسی استاد سبحانی، قوهی «مقننّه» نقش تبیین را بر عهده دارد. و اظهار میکند: با توجّه به آیهی ۴۴ / نمل رسول خدا (ص) «مبّین» قرآن است، و منابع قانون گذاری در اسلام: ۱ـ قرآن ۲ـ سنّت ۳ـ شورای «اولی الأمر» است. بنابراین در نظام اسلامی قوهی «مقننّه»ای وجود ندارد، بلکه قوهی «مبینه» در اسلام مطرح است.»
از نظرات فوق به این نتیجه میرسیم که «قرآن» به عنوان اولین منبع قانون گذاری، و «سنّت» که مبین معصوم قرآن است؛ او منبع دوّم قانونگذاری میباشد. پس همچنانکه پیامبر مبین قرآن است؛ به طَبَع آن شورای «اولی الأمر» مبین «قرآن و سنّت» بوده و قوانین مورد نیاز را استخراج و به اجرا در میآورند. با این وصف، قّوهی مقنّنه بخشی از همان شورا است. و نقش مبین را بر عهده دارد. اما همانند مبین اوّل که پیامبر است، معصوم نمیباشند؛ و در صورت اختلاف باید به دو مرجع اصلی «قرآن و سنت» برگردند. (نساء / ۵۹)
[یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا الله وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى الله وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِالله وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا] (نسا/۵٩)
استاد اضافه میکند: «لازم است اعضای «شورا» آگاهی لازم از اصول «قرآن و سنّت» را داشته باشند. چون نقش اصلی و محوری بر عهدهی «شورا» و «اولی الأمر» است، زیرا در حکومت اسلامی، تفکیک قوا معنی ندارد، بلکه حکومت در اسلام در دست اهل «شورا» است که همان قوهی «مبینه» است، و شورا برای سایر قوا، مسئول انتخاب میکند. وقوهی قضائیه که وظیفهی قضاوت را بر عهده دارد، قضاوت را بر پایه قوانین استخراجی قوهی مبینه انجام میدهد. امّا لازم است که قوّهی قضائیه بعد از تعیین مسئول، دارای مدیریتی کاملاً مستقل باشد.» ۱۱
شورای اوُلی الأمر
استاد سبحانی بر این باور است که در نظام اسلامی ثقل مسئولیت بر دوش شورای «اولی الأمر» است و رکن محوری در ارادهی مدیریت کلان جامعه میباشد، در اندیشه سیاسی ایشان اعضای شورا، نه انتخابی هستند و نه محدود به جمعی، و نه محدود به زمانی برای انجام مسئولیت، بلکه مادام شرایط و شاخصهای مورد نظر قرآن را داشته باشند اتوماتیک صلاحیت عضویت شورای اولی الأمر را دارا میباشند و اظهار میکند: «اعضای شورای اسلامی انتخابی نیستند، بلکه کسانی که شرایط محرز شده در قرآن و شرایط دیگر تخصصی (اقتصادی، سیاسی و اجتماعی) را داشته باشند؛ خود به خود صلاحیت عضویت در شورا را دارا میباشند، همچنین و نیازی نیست که اعضای شورا را محدود کنیم. مثلاً در قبال هر ۱۰۰۰ نفر یک نفر نماینده معرفی شوند، بلکه هر تعداد اعضای صاحب صلاحیت باشند میتوانند در شورای «اولی الأمر» حضور پیدا کنند. و همچنین از نظر زمان و مدت مسئولیت نظام شورای اسلامی محدودیت پذیر نیست، تا زمانی که شرایط و صلاحیت آنان باقی بماند، خود به خود صلاحیت حضور و مسئولیت آنان محفوظ است.» ۱۲
استاد اضافه میکند با توجّه به آیات (۵۹ / و ۸۳ / نساء) «اولی الأمرمِنکُمْ» بیانگر اعضای شورا است، که از همان جامعه، توسط مردم انتخاب میشوند. و «اوُلی الأمر منهم» در آیهی ۸۳ نساء، بیانگر گروهها و کمیسیونهای تخصصی درون شورا است، که موضوعات پوشیده تخصصی را برای مردم استنباط و اعلام میکنند.» ۱۳
[یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً] (نساء/۵٩)
[وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الأمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِی الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاتَّبَعْتُمُ الشَّیطَانَ إِلا قَلِیلاً] (نساء/٨٣)
از نظرات استاد چنان برداشت میشود که افراد «شورای اوُلی الأمر» با توجّه به آیهی فوق، صاحب نظر در دو تخصّص هستند، یعنی تخصّص در مسائل دینی «قرآن و سنّت»، و دیگری تخصّص ویژه در «مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی».
ویژگیهای اعضای شورای اوُلی الأمر
در ادبیات گفتاری استاد سبحانی «اوُلی الأمر» ازاَهل حل والعقد و العقد… «شورا» یکی هستند. برای اعضای «شورا» ویژگیهایی را مد نظر قرار میدهد که تجمیع این ویژگیها، در کمتر کسانی بروز و ظهور میکند، بنابراین اگر عدم محدودیت برای اعضای شورا لحاظ نمیکند، به نظر میرسد که جمع کثیری در جامعه را در بر نمیگیرد و چنان تصور شود که ترافیک در حضور افراد لایق و صاحب صلاحیت به وجود آید. شرایط را در سه دسته تقسیم بندی میکند:
۱ـ شرایط قرآنی بیان شده در سورهی شورا
۱ـ اهل ایمان ۲ـ اهل توکّل ۳ـ دوری کننده از فحشا ۴ـ اهل گذشت هنگام خشم ۵ـ استجابت اوامر الهی ۶ـ بر پا دارندهی نماز ۷ـ پای بندی به نظام شورایی ۸ـ اهل بخشش ۹ـ قیام در مقابل متجاوز و همیار مظلومان (شورا / ۳۶ – ۳۹)
[فَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ شَیءٍ فَمَتَاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکَّلُونَ (٣۶) وَالَّذِینَ یجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یغْفِرُونَ (٣٧) وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ (٣٨) وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْی هُمْ ینْتَصِرُونَ (٣٩)] (شورا/۳۹ـ ۳۶)
۲ـ شرایط عمومی
۱ـ تسلط بر ادبیات عربی جهت استخراج احکام از قرآن و سنت؛
۲ـ آگاهی به اهداف و رسالت شورا و نیازهای جامعه؛
۳ـ شرایط تخصّصی
مسلّط و متخّصص در مسائل «سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی» با توجّه به آیه (۸۳ / نساء)
[وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الأمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِی الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاتَّبَعْتُمُ الشَّیطَانَ إِلا قَلِیلاً] (نساء/٨٣)
اختلاف نظر در میان اعضای شورا
نظر به تفاوتهای فردی و علمی افراد، اعضای شورای «اوُلی الأمر»، نسبت به مسائل، اصولاً دارای رأی و نظر واحد نمیباشند. برای حل اختلاف و رسیدن به رأی نهایی بر اساس مصالح اُمّت و حکومت اسلامی، استاد سبحانی راهکار نظری را این گونه بیان میکند: «در شورای اسلامی، رأی اکثریت و اقلیت ملاک نیست، بلکه هر کس از اعضای شورا در هر بابی آنچه را لازم و مناسب میداند ارائه میدهد، در نتیجه رأی «اَحسن» مورد قبول قرار میگیرد. طبق آیه (۱۰۰ / مائده)
[قُلْ لا یسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الألْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ] (مائده/١٠٠)
و معیار رأی، «طیب در مقابل خبیث» قرار میگیرد. و طیب، یا «حَسن» است، یا «اَحسن» هرگاه اقلیت طرفدار رأی اَحسن بودندو اکثریت طرفدار رأی «حسن»، برای جلوگیری از تفرقه، اقلیتی که طرفدار «اَحسن» هستند، از رأی خویش صرف نظر نموده و تسلیم رأی اکثریت میشوند. البته این گونه تقسیمات برای مسائل کلان کشور است. ولی در مسائل جزئی افراد صاحب رأی، لازم نیست حتماً مقلد باشند.»
سپس اضافه میکند، طبق آیات (۱۷ – ۱۸ / زمر) اعضای شورا لازم است با آگاهی از اصول «قرآن و سنّت» برای آراء و نظرات دیگران گوش فرا دهند، سپس «اَحسن» کلام را برابر اصول گزینش نموده و کاربردی نمایند. این روش بیانگر آزادی در شنیدن و انتخاب رأی و نظر در اسلام است.» ۱۴
نکاتی متفرقه پیرامون شورای اُولی الأمر
۱ـ «خلیفه یا امیر المؤمنین» که در رأس قوهّی اجرایی قرار دارد، در مقابل شورای اوُلی الأمر مسئولیت تام دارد. و رأی اعتماد به وزرا مفهومی ندارد، چون خلیفه مسئول است. در آمریکا امروزه تا حدودی این روش متداول است.
۲ـ کلمهی «تنازَعْ» در آیهی (۵۹ / نساء) بیانگر این واقعیت است که اعضای شورای «اوُلی الأمر» معصوم نیستند. و ارجاع مسائل اختلافی به قرآن و سنّت، تصریح به این واقعیت است.
۳ـ در حکومت اسلامی جایی برای مذهب وجود ندارد، زیرا شورای اوُلی الأمر یا اهل حل و العقد… از قرآن و سنّت، برابر زمان و نیاز، استباط و احکام را صادر میکنند.
۴ـ پیروی از «اجماع» ضروری است. زیرا اجماع نقطهی «اتفاق» شورای اوُلی الأمر است؛ که از قرآن و سنّت برداشت و استنباط میشود، پس نادیده گرفتن اجماع، نادیده گرفتن قرآن و سنّت است.
۵ـ با توجّه به جملهی «اولی الأمر مِنْکم» در آیهی (۵۹ / نساء) یعنی مسلمانان صاحب نظر و آگاه در هر شرایط زمانی و مکانی، در واقع صاحب نظران در هر زمان، همان مجتهدین هستند، که اهل سنّت در گذشته در این مورد دچار اشتباه شده و باب اجتهاد را مسدود نمود.» ۱۵
انتخاب خلیفه
در اندیشهی سیاسی استاد سبحانی، انتساب «خلیفه» یا امیر المؤمنین بحث مجزّا و مستقل از شورای «اوُلی الأمر» نیست، بلکه خلیفه، که ریاست و مدیریت قوهّی اجرایی در حکومت اسلامی را بر عهده دارد؛ فردی «اصلح و افقه» از میان اعضای شورا است و مسئولیت اجرایی را بر عهده میگیرد؛ و اظهار میکند: «خلیفه، شخص منتخب مستقیم خدا نیست، چون تمام انسانها برابر رسالت آنان، خلیفه خدا در زمین هستند، بلکه خلیفه یا امیر المؤمنین کسی است که نمایندهی کل جامعه برای اجرای قوانین امر به معروف و نهی از منکر است؛ که اعضای شورای «اولی الأمر» ـ برگزیدگان مردم ـ از میان خودشان او را انتخاب میکنند.» ۱۶
سپس به نقش مردم در انتخاب خلیفه اشاره میکند، و طبق رأی و نظر ایشان، مردم در دو جهت صاحب رأی هستند، از یک طرف در انتخاب اعضای شورای «اوُلی الأمر» حضور دارند؛ و نقش دوّم آنان «بیعت» با خلیفه است. استاد میگوید: «انتخاب یک نفر در میان اعضای شورا به عنوان «خلیفه» یا «امیر» به نمایندگی از طرف شورا، بیعت «صغری» است. و پس از اعلام شورا، پس مردم به صورت عمومی با خلیفه بیعت میکنند، که بیعت «کبری» نام دارد. خلیفه علاوه بر صفات بیان شده، لازم است از دو صفت دیگر بهرهمند باشد. یکی «مدیریت» و دیگری «سیاست مداری» است که ادارهی جامعه بینیاز از این دو ویژگی نیست.» ۱۷
هدف از حکومت اسلامی چیست؟
همچنین در جای دیگر اظهار میکند: «هرگاه اکثریت جامعه به آگاهی کافی در مورد انتخاب باشند، انتخابات اشکالی ندارد. ۱۸ (شورا/ ۹)
[أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللهُ هُوَ الْوَلِی وَهُوَ یحْیی الْـمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ] (شورا/٩)
حکومت اسلامی و نظام سیاسی وسیله هستند یا هدف، استاد در نتیجه گیری نهایی نقش حکومت اسلامی و نظام سیاسی را این گونه بیان میکند: «با توجّه به آیه (حدید/۲۵) هدف از حکومت اسلامی قیام به «قسط» است؛ و هدف اصلی حکومت کردن نیست، بلکه بر پا کردن عدالت قسط الهی است. «اُمّت وسط» که زیر ساخت اوّلیه و رکن رکین در حکومت اسلامی است، برای این است که برنامه خداوند را اجرا کند، و برخورد عادلانه و داوری درست نسبت به تمام انسان را داشته باشد.» ۱۹
زیرا حکومت اسلامی، حکومت «خدایی انسانی» است. خدایی است یعنی قوانین آن از طرف خداوند نازل شده، و انسانی است، یعنی انسانها و در رأس آنان «خلیفه» نقش اجرایی را بر عهده دارند. و هدف نهایی آن ایجاد عدالت در جامعه میباشد»
منابع قانون گذاری در اسلام
وجه ممیزّه اندیشهی سیاسی استاد سبحانی، با صاحب نظران اندیشهی سیاسی در این است، که او قائل به دو مرجع و مصدر قانون به نام «قرآن» و «سنّت»، و یک مرجع استنباطی به نام «شورا» است. و انسان حق تشریع و قانون گذاری را ندارد چون «خالق و آمر» یکی است. «اَلا لهُ الخَلقُ وَ الأمرُ». بنابراین مصدر اصلی قوانین همان «قرآن» وحی منزل است. امّا پیامبر اسلام ضمن اینکه خلیفه و مجری «وحی» بود، «مبین» آن هم میباشد. ولی «مبین» که معصومیتش در تبیین محرز و معلوم است. (نجم/۳ـ۴)
[وَمَا ینْطِقُ عَنِ الْـهَوَى (٣) إِنْ هُوَ إِلا وَحْی یوحَى] (نجم/۳و۴)
و مبین دوّمی که تبیین «قرآن و سنّت» را بر عهده دارد شورای اوُلی الأمر است، امّا شورا، فاقد معصومیت است. آنچه از اصول و فقه برداشت میشود «اجماع» همان «اتفاق» شورای اسلامی از مسائل استنباطی از دو مرجع اصیل «قرآن و سنّت» است. بنابراین مرجع قانون گذاری در اسلام در سه مصدر خلاصه میشود. «قرآن ـ سنّت و شورا یا اجماع».
استاد در این باره میگوید: «قرآن همانند یک معدن است، که در هر زمانی با توجّه به نیاز انسانها کاربردی میشود. زیرا معدن کلیات است، ولی بعضی از امور که خارج از حیطه رأی و نظر انسان، مانند مسائل عبادی و اخلاق، کلیات آن بیان شده است. امّا در مورد «سیاست»، «اقتصاد» و «اجتماع» و مسائل اجتماعی؛ تنها کلیات آن در قرآن آمده است. برای مثال در مورد نظام سیاسی تنها یک محور اصلی و اساسی به نام «شورا» با ویژگیهای اهل شورا بیان شده. بعد از قرآن، «سنّت» دومین مرجع قانون گذاری در اسلام، تا حدودی آن هم کلی است و بعضی از قطعات استخراج شده از معدن اصلی قرآن را سنّت بیرون آورده که آن برای قرنهای بعد از خودش قابلیت اجرایی پیدا نمود. با این وصف پیامبر (ص) «مبین» قرآن است و آیه (۴۴/نمل این موضوع را بیان میکند)
و در جای دیگر توضیح مکمل را بر موضوع ارائه میدهد و میگوید: ««اجماع» اتفاق «اوُلی الأمر» بر یک موضوع است. و همان رأی واحد که نتیجه اتفاق اعضای شورا است، سرچشمهی قانون گذاری است، بنابراین در اسلام سه مصدر واجب الطاعه وجود دارد «قرآن، سنّت» و شورا یا اجماع.» ۱۹
جمعبندی
آنچه گذشت مروری بر اندیشهی سیاسی استاد سبحانی بود. که مبانی سه گانه نظام سیاسی در منظومهی فکری ایشان متمایز با صاحب نظران در حوزهی مسائل سیاسی و بعضاً اسلامی است. و در اندیشهی سیاسی استاد، بیشترین نقش بر عهده شورای «اوُلی الأمر» است، که محوری قرآنی داشته و بقیه ارکان حکومت اسلامی، از این محور قرآنی خط مشی میگیرند. هرچند هیچ رأی و نظر اجتهادی غیر قابل نقد نیست، ولی چنین رویکردی سیاسی برگرفته از آیات قرآن در نوع خودش بیبدیل و برای فارغ التحصیل حوزهی سنتّی، مایهی مباهات و افتخار است. هرچند در مباحث تفسیر، لغتشناسی، علم کلامی، فقه، اصول و سایر تخصصهای علوم اسلامی، عمق نظرات استاد سبحانی به صورت عموم قابل مقایسه با علمای معاصر نیست.
منبع:
سبحانی، ناصر، درسگفتار نظام سیاسی.
۱ـ نوار / ۱
۲ـ نوار / ۸
۳ـ نوار / ۲
۴ـ نوار / ۲
۵ـ نوار / ۵
۶ـ نوار / ۶
۷ـ نوار / ۵
۸ـ نوار / ۸
۹ـ نوار / ۹
۱۰ـ نوار / ۴
۱۱ـ نوار / ۸
۱۲ـ نوار / ۸
۱۳ـ نوار / ۱۰
۱۴ـ نوار/۹
۱۵ـ نوار/۱۱
۱۶ـ نوار/۸
۱۷ـ نوار/۱۲
۱۸ـ نوار/۵
۱۹ـ نوار/۹
مطالب مرتبط:
مبانی حکومت اسلامی و حقوق شهروندی؛« بازخوانی دیدگاه سیاسی استاد شهید ناصر سبحانی»- بخش سوم و پایانی
روش تفسیری استاد ناصر سبحانی از قرآن