مفهوم اصطلاحی دین:
از آنجا که معنای لغوی دین ما را از بیان مفهومی که مردم آن را میشناسند و در عرف و مصطلحات رایج میان خود بکار میگیرند بی نیاز نمیگرداند، (بررسی معنی اصطلاحی آن نیز لازم به نظر میرسد. ) و البته برخی از دانشمندان مسلمان تعریفهای نزدیک به یکدیگری از آن داشتهاند.
ابن کمال میگوید: «دین مجموعه ای از راهنماییهای الهی است که خردمندان را به پذیرش آن چه که از پیامبر به آنان رسیده است، فرامی خواند.»
برخی دیگر میگویند: “دین مقرراتی الهی است که خردمندان را بنابر خواست و انتخاب خود ایشان به سوی آن چه که خیر است دعوت مینماید. [۱]
ابوالبقاء در کتاب “کلیّات” خویش میگوید: « دین مجموعه ای از هدایتهای الهی است که اصحاب اندیشه را بر پایه حسن انتخاب خویش به سوی خیر و منافع حقیقی راهنمایی میکند، برخی از آنها قلبی و معنوی هستند، مانند آگاهی و ایمان، و برخی دیگرعملی میباشند، مانند نماز و حج و دادگری و حفظ حقوق دیگران.
گاهی پیش میآید که از آن معنی گذر میشود، و فقط برای ریشه و نسب استعمال میگردد، و در عین حال به معنای ملّت و امّت است، همانگونه که خداوند میفرماید: ﴿دِینًا قِیَمًا مِّلَّهَ إِبْرَاهِیمَ﴾ [انعام: ۱۶۱]
«دینى استوار (و ارزشمند و یکتاپرستی) آیین ابراهیم حق طلب و باطل ستیز. ابراهیمی که از مشرکان نبود.»
و در مواردی نیز دامنه بکارگیری آن محدودتر میگردد، وتنها برای فروع استعمال میشود، همانگونه که خداوند میفرماید: ﴿وَیُقِیمُوا الصَّلَاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ﴾ [البیّنه: ۵]
«و نماز را برپا دارند و زکات (اموالشان را) بدهند! و دین (استوار و) پایدار همین است.»
مشهورترین تعریف دین از نگاه بسیاری از علمای مسلمان، تعریفی است که نویسنده کتاب “کشاف اصطلاحات العلوم و الفنون” آن را ذکر کرده است، او میگوید: « دین مقرراتی الهی است که اصحاب اندیشه سالم را برپایه گزینش و انتخاب خود، به آسودگی دنیا و رستگاری آخرت راهنمایی میکند.[۲]»
استاد عبدالله درّاز نیز به گونه ای گزیده دین را اینچنین تعریف مینماید: «دین مقرراتی است الهی که برای هدایت انسان به جانب باورهای حق و درست و رفتار وروابط نیک و سالم وضع شدهاند.[۳]»
من بر این باورم که تعریف دکتر عبدالله درّاز ناتمام است، زیرا در کنار اعتقادات و باورها به عبادت و شعایر اشاره ای نشده است، مگر اینکه آنرا در چهارچوب سلوک و رفتار با خداوند و خلق گنجانده باشد.
دکترعبدالله درّاز برخی از تعریفهایی را که غربیان از دین داشتهاند نقل نموده است که غالب آنها با همان معنی اصطلاحی که علمای مسلمان از دین دارند، یکسان یا نزدیک به آن است. فکر میکنم که آوردن پاره ای از آن تعریفها در اینجا بدون مناسبت نباشد.
سیسرون در کتاب ” قانونها ” میگوید: «دین همان وسیله ای است که انسان را به آفریدگارش پیوند میدهد». او همچنین در کتاب “دین در چهارچوب خرد” میگوید: «دین همان احساس مسئولیّتهای ماست از آن جهت که برپایه فرامین الهی استوارند».
شلایرماخر در کتاب “مقالاتی درباره دین” مینویسد: «پایه حقیقت دین بر روی احساس نیاز به تبعیت از سرچشمه ای کامل و مطلق است.»
پدر شاتل نیز در کتاب “قانون انسانیّت” میگوید: «دین محموعه ای از مسؤلیّتها و واجبات آفریده در برابر آفریدگار یا مسئولیتهای انسان در برابر الله، در رابطه با خود و دیگران است.»
رابرت اسپنسر هم در بخش پایانی کتاب “اصول نخستین” مینویسد: «باور به نیرویی فوق العاده که از نظر زمانی و مکانی پایان و محدودیتی ندارد پایه بنیادی دین است.[۴]»
واژه دین در قرآن:
هر کس که واژه دین را در قرآن به صورت “معرفه یا نکره” و “مجرد یا مضاف” مورد بررسی قرار بدهد، متوجه معانی متعددی میشود که وضع و ساختارش آن را مشخص مینماید.
گاهی منظور از واژه دین، پاداش و مجازات است، مانند: ﴿واخلصوا دینهم لله﴾. [النساء: ۱۶۴]
«دینتان را برای خدا خلص گردانید»
و در مواردی هدف از بیان آن اصول عقاید دینی است، همانگونه که در این فرموده خداوند آمده است: ﴿«شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ﴾ [شوری: ۱۳]
«از (آموزههای ماندگار) دین، همانی را که به نوح نیز توصیه نمود، براى شما بیان کرد. و همانی را که به تو وحى کردیم، و آن را به ابراهیم و موسى و عیسى توصیه نمودیم که، (پایههای ماندگار) دین را عملی کنید، و در آن فرقه فرقه نگردید. (پذیرش) آن چه مشرکان را به آن فرا میخوانی، بر ایشان سخت است. الله هر که را بخواهد برای (پیامبری و پذیرش دین) خود بر میگزیند. و هر کس به او روی آورد، راهنمایی اش مینماید.»
آنچه را از دین که خداوند بر امّت پیامبر”صلی الله علیه و آله و سلم» مقرر فرموده، پیمانی است که بر پیامبران اولی العزمی مانند: نوح، ابراهیم و عیسی بن مریم قرار داده بود که دین را برپا دارند و در آن فرقه فرقه نشوند.
دین در اینجا همان پیمانی است که تمامی پیامبران پیام آورش بودهاند، و بدان گونه که حافظ ابن کثیر میگوید: عبادت و بندگی خداوند بدون شریک است. همانگونه که میفرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ﴾. [الأنبیاء: ۲۵]
«و پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که: فرمانروا و فریادرسی جز من (مشروع و مقبول)نیست، پس مرا بپرستید.»
و در روایتی آمده است: «ما پیامبران فرزندان یک خانواده ایم، دین همه ما یکی است. [۱]»
یعنی نقطه مشترک تمامی پیامبران عبادت خداوند بدون شریک است، هرچند احکام شرعی و روشهای مختلفی داشتهاند. همانگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا﴾ [مائده: ۴۸]
«براى هر یک از امّتها احکام شرعی و راه و روشى را مقرر نمودیم.»
به همین دلیل است که خداوند در آن آیه میفرماید: ﴿أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ﴾ [شوری: ۱۳]
«که (راهنماییهای)دین را برپا دارید، و در آن دچار چند دستگی نشوید.»
یعنی خداوند تمامی پیامبران (علیهم الصلاه و السلام) را به همگرایی و هم آوایی فرا میخواند و از تفرقه و پراکندگی بر حذر داشته است.
گاهی نیز دین در قرآن فقط برای اسلام بکاربرده میشود، آنگونه که خداوند میفرماید: ﴿أَفَغَیْرَ دِینِ اللّهِ یَبْغُونَ﴾ [آلعمران: ۸۳]
«آیا جز دین خدا (چیز دیگری)را مىجویند؟»
همچنین فرمودهاند: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ﴾ [توبه: ۳۳]، [الفتح: ۲۸] و [صف: ۹]
«او کسى است که فرستاده خود را با هدایت و آیین درست روانه کرد.»
همچنین گاهی مراد از واژه دین، باورهای پذیرفته شده ملتی از ملتهاست، صرف نظر ازدرست و یا نادرست بودن آن. همانگونه که خداوند به پیامبرش دستور داده که به کافران مشرک بگوید: ﴿لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ [کافرون: ۶]
«دینتان از آن خودتان و دین من نیز برای خودم.»
آیا واژه دین تنها برای دین حق به کار میرود؟
در اینجا لازم میبینم توضیح بدهم که واژه دین صرفاً برای دین درست بکار نمیرود، بلکه به آن چه که مردم درست یا نادرست بدان گرویده و باور دارند، به کار میرود.
با دیدگاه یکی از علما در کنفرانسی که با عنوان ” گفتگوی میان ادیان” و تلاش برای هرچه نزدیکتر نمودن آنها ترتیب داده شده و جمعیّت زیادی در آن فراخوانده شده بودند، مخالفت کردم. کنفرانس برگرد همان مسائل دور میزد که سخنرانان و شرکت کنندگان از آن صحبت میکردند. امّا آن شخص برخاست و به صراحت گفت: جز دین اسلام دین دیگری وجود و اعتبار ندارد، و این همان دینی است که قرآن درباره آن میگوید: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ﴾. [آلعمران:۱۹]
«در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است.»
همچنین درباره آن فرموده است: ﴿وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ﴾ [آل عمران: ۸۵]
«و هر که جز اسلام دین دیگری بجوید هرگز ازاو پذیرفته نمیشود.»
او در ادامه گفت: آن چه را که “ادیان اهل کتاب” مینامند هیچ اعتباری ندارد، و پس از آنکه پیروانش آن را تحریف نمودند و اسلام آمد آنها را ملغی و منسوخ نمود، دیگر به هیچ وجه دین بشمار نمیآیند.
برخود لازم دانستم به این سخنان که بر روی تمامی آن چه درآن کنفرانس گفته شده بود خط قرمز میکشید، و تمامی تلاشهایی را که برای نزدیکی میان ادیان و تمدّنها صورت گرفته بود، بی نتیجه میگردانید، پاسخ بدهم. برخی از سخنانی که در جواب او گفتم این چنین بود: «سخنان ایشان به وضوح با آن چه در قرآن آمده مخالفت دارد، قرآن به وجود ادیان دیگری غیر از اسلام اعتراف میکند، هرچند ما آنها را ادیانی باطل به شمار بیاوریم. امّا ادیانی هستند و پیروانی دارند.»
همان آیه ای که بدان استدلال نمودند، درست استدلالی است بر ضد خود او، زیرا خداوند آنها را دین نامیده و میفرماید: ﴿وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ﴾ [آل عمران: ۸۵]
«و هر که جز اسلام دین دیگری بجوید هرگز ازاو پذیرفته نمیشود.»
همچنین خداوند درباره اهل کتاب میفرماید: ﴿یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ﴾. [النساء: ۱۷۱]
«اى اهل کتاب در دین خود غلو و افراط نکنید.»
و به پیامبرش محمّدe در رابطه با مشرکان امر نموده که به ایشان بگوید: ﴿لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ﴾ [کافرون: ۶]
«دینتان از آن خودتان و دین من نیز برای خودم.»
از طرفی خداوند درباره کافران میفرمایند: ﴿الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا﴾. [اعراف: ۵۱]
«آنان که دین خود را به سرگرمى و بازى گرفتند و زندگى دنیا فریبشان داد.»
واژه دین شامل آن چه را که حقّ است مانند دینی که محمّدe آورده و آن چه را که باطل است مانند ادیانی که در اسلام آنان را منسوخ و پایان یافته و مغلوب اعلام کرده میشود. همانگونه که میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ﴾ [توبه: ۳۳]، [الفتح: ۲۸] و [صف: ۹]
«اوست که فرستاده خود را با هدایت و دین درست فرستاد.»
آنچه را که خداوند پیامبرش محمّدe را برای آن فرستاده (کامل کننده ادیان گذشته و جایگزین) تمامی آنهاست، زیرا پس از آمدن اسلام حقّانیت آنها پایان یافته(و همچون قوانین تازه ای که قانونگذار آنها را جایگزین مواد قانونی قبلی نماید) حکم و عمل به آنها برداشتهاند.
نویسنده:رییس اتحاد علما
مترجم:عبدالعزیزسلیمی
———————–
[۱]. حدیث شماره ۳۴۴۲ صحیح امام بخاری و ۲۳۶۵ صحیح امام مسلم
………………………..