چکیده
«قرآنیون» جریان فکری نوظهوری در بین اهل سنّت است که قرآن را یگانه منبع تشریع می داند و مرجعیت سنّت را به کلی منکر است. شبه قاره هند، خاستگاه آغازین این تفکر و مصر دومین خاستگاه این جریان فکری است. اهل سنّت آنان را تکفیر می کنند و آنان هم هم فرقه ها و مذاهب اسلامی را به دلیل پذیرش سنّت پیامبر، منحرف و برخی از حلقات آنان همه مسلمانان را مشرک و خارج از اسلام حقیقی می دانند.
آنان مدعی خلوص در دین اند، ولی بررسی آرا و نظریات و مبانی فکری آنان نشان می دهد که این جریان فکری، به شدت تجددگرا و از نظر سیاسی، غرب گرا و از نظر روشی، جزم گرا و برخی از بسیار افراطی هستند. افراد و حلقات متعددی در شبه قاره هند و کشورهای عربی این تفکر را تبلیغ می کنند که از نظر مبانی فکری و نظریات فقهی و تفسیرهای که برای آیات انجام داده اند، در واقع فرقه های متعددی هستند.
اغلب تفسیرها و دیدگاه های آنان فاقد انسجام منطقی و تفسیر به رأی و استدلال هایشان مغالطه ای است. روش این پژوهش، مطالعه کتابخانه ای است. از آنجا که منابع مربوط به این جریان در ایران در دسترس نیست و از طرفی محور اصلی فعالیت آن در اینترنت است، سایت های اینترنتی که این تفکر را تبلیغ می کنند، از منابع عمده این تحقیق بوده است.
کلیدواژه ها: قرآنیون، قرآنیین، اهل القرآن، منکران سنت، قرآن بسندگی در دین.
مقدمه
«قرآنیون» جریان فکری است که از دورن اهل سنّت برخاسته و هویت اهل سنّت را به چالش کشیده است. معتقدان به این جریان، فقط قرآن را مرجع تشریع می داند و سنّت و حدیث را به طور کلی ردّ می کنند. شرک انگاری عقیده به مرجعیت سنّت و نیز تفسیرهای بسیار متفاوت از بسیاری اصول اسلامی و آیات قرآن و فتاوای دینی کاملاً متفاوت با مسلّمات بین فِرَق اسلامی، پرسش های فراوانی درباره ماهیت این جریان ایجاد کرده است که قرآنیون چه می گویند؟ آیا چنین تفکر یا جریانی در گذشته هم وجود داشته است؟ آیا این تفکر برآمده از روح تفکر اسلامی است یا متأثر از امواج تفکرات بیرونی که بر مسلمانان اثر گذاشته است؟ آیا تفکر این جریان با اصول و مسلّمات دینی قابل توجیه است؟
منابع چندانی در زبان فارسی در باره این جریان فکری وجود ندارد. شاید علی نصیری نخستین کسی است که در کتاب رابطه متقابل کتاب و سنّت قرآنیون را معرفی و نقد کرده است. علی اکبر بابایی هم در کتاب مکاتب تفسیری، به این جریان فکری اشاراتی دارد. سایت های مبلغ این تفکر در اینترنت مهم ترین منبع در شناخت بی واسطه این تفکر و جریان است که در این تحقیق از این امکان بیشترین استفاده صورت گرفته است.شناخت دقیق این جریان فکری، ریشه های تاریخی و مهم ترین حلقه های طرفدار آن، موضوع این پژوهش است. در پایان مقاله به اختصار مهم ترین اندیشه های آنان نقد شده است.
خاستگاه تفکر قرآنیون
قرآنیون بر مرجعیت قرآن در همه امور دینی، که از آن می توان بر قرآن بسندگی در دین تعبیر کرد۱ و نفی حجیت و ارزش مطلق حدیث و سنّت نبوی و به عبارتی سنّت ستیزی، تأکید دارند. شاخه مصری این جریان، علاوه بر حدیث، همه میراث فکری اسلامی از لغت و تفسیر و فقه و کلام و … را از اساس باطل می داند و استفاده از آنها را در فهم قرآن نه تنها جایز نمی داند، بلکه باعث گمراه شدن می خواند و بر اجتهاد آزاد هرکس از قرآن تأکید دارد.
این تفکر در اواخر قرن نوزدهم در شبه قاره هند، با تلاش برخی از روشن فکران تجددگرا مطرح شد و به تدریج در نخستین سال های قرن بیستم به صورت فرقه درآمد. خادم حسین الهی بخش معتقد است که اندیشه های سرسیداحمد خان(۱۸۱۷-۱۹۹۷م) باعث شکل گیری فرقه قادیانیه و جریان فکری قرآنیون شده است. وی می گوید:
سید احمدخان برای پذیرش روایات شروطی نهاد که جز در متواتر لفظی یافت نمیشود و قبول آنها به انکار سنّت ـ که اکثر آن، خبر واحد یا متواتر معنوی است – ختم میشود.۲ سید احمدخان خود منکر سنّت نبوده؛ ولی برخی از دوستانش عقیده انکار سنّت را پایه گذاری کرده اند. بر اساس گزارش خادم حسین الهی بخش، هم اکنون چهار شاخه اصلی قرآنیون با نام های متفاوت در شبه قاره فعال است.
أهل الذکر و القرآن
عبد الله جَکـْرالوِی (متولد اواخر دهه سوم قرن نوزدهم در ایالت پنجاب پاکستان) مؤسس حرکت قرآنیون در هند است. پیروان او با نام «أمه مسلم، أهل الذکر و القرآن» فعالیت می کند. آنان نماز جمعه را دو رکعت و هر رکعت را با یک سجده و در شبانه روز فقط سه نماز می خوانند. تفسیر القرآن بآیات الفرقان، ترجمه القرآن بآیات الفرقان، ردّ النسخ المشهور فی کلام الرب الغفور، البیان الصریح لإثبات کراهه التراویح از نگاشت های جَکرَالوِی است.
الأمه الإسلامیه
مرکز اصلی این فرقه به نام «مبنی دارالقرآن» در شهر لاهور پاکستان قرار دارد.۳ خواجه احمدالدین أِمرِتسِرِی(۱۸۶۱- ۱۹۳۶م) پیشوای این فرقه مؤلف معجزه القرآن، تفسیر بیانٌ للناس و منتقد نظام میراث اسلامی بوده است. ضیاء الله، پسرش در زندگی نامه او می گوید: بعد از اینکه عبد الله جکرالوِی در دهه اول قرن بیستم صلاه القرآن خود را منتشر کرد، خواجه به دیدار او رفت و او را به نشر ندادن این کتاب در آن وقت توصیه کرد. در اثنای گفت وگو که وقت نماز عصر فرا رسید خواجه هم بر روش جکرالوی نماز گزارد. جکرالوی بر خواجه اعتراض کرد که تو بر کتاب صلاه القرآن اعتراض و خود بر اساس آن عمل می کنی؟ خواجه گفت: من این کتاب را باطل نمی دانم و لکن تفرقه بین مسلمانان را جایز نمی دانم.۴
طلوع الإسلام
این فرقه را غلام احمد برویز( ۱۹۸۵ـ۱۹۰۳م) ایجاد کرده است. پرویز از پیروان طریقت چشتیه نطامیه بود که در سال ۱۹۳۸م با نشر مجله طلوع الإسلام دعوت خود را شروع کرد. او منکر امور خارق العاده و معتقد به نظریه تکامل و لزوم تفسیر قرآن بر اساس داده های علمی بود. تبویب القرآن، أنا والرب، إبلیس و آدم، المجتمع المسلم، عالم الغد، الحرکه القادیانیه و ختم النبوه، القرآن والدکتور محمّد إقبال از نوشته های اوست.۵ در سال ۱۹۶۱م همایش بزرگی از علمای سنّت او را تکفیر کردند. این فرقه در حال حاضر از فعال ترین فرقه های منکر سنّت است.۶ که در پاکستان، آمریکا و برخی از کشورهای دیگر فعالیت دارد.
تعمیر انسانیت
جدیدترین فرقه منکر سنّت در سال ۱۹۷۵م به سرکردگی قاضی کفایه الله اعلام وجود کرده است. او کوشید که همه منکران سنّت را گردهم بیاورد. نخستین تلاش آنان در سال ۱۹۷۹م به شکست انجامید و نتوانست جماعت أمه مسلمه را به جمع خود ملحق کند. القرآن والعقل، القرآن والعلم، تفسیر القرآن بالقرآن از نوشته های اوست که در مرکز این فرقه در لاهور توزیع می شود. ۷
قرآنیون در جهان عرب
اندیشه قرآن بسندگی را در بین عرب ها نخستین بار یک پزشک به نام محمّد توفیق صدقی در مقالهای در مجلّه المنار به سال ۱۹۰۶م / ۱۳۲۴ق، با عنوان «الإسلام هو القرآن وحده» منتشر شد که واکنش هایی را برانگیخت. مجادلاتی درباره این مقاله و اندیشه حدود چهار سال در مجلّه المنار از شماره نهم سال نهم ۱۳۲۴هـ، ۱۹۰۶م. در بیست و چند شماره ادامه داشت.۸ توفیق صدقی تحت تأثیر قرآنیون شبه قاره هند بوده است۹٫
یکی از کسانی که در مصر به ترویج تفکر قرآن بسندگی اقدام کرد، شیخ محمّد ابوزید دمنهوری است که بر اساس این تفکر تفسیری به نام الهدایه والعرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن نوشت. وی از اعضای مرکز الدعوه والإرشاد وابسته به رشید رضا بوده است. تفسیر او به دستور الازهر جمع آوری گردید. او فردی علم گرا بود و معجزات انبیا و فرشته و جن را تأویلی مادی می کرد. ۱۰
دکتر رشاد خلیفه هم از منکران سنّت است. وی در تفسیر قرآن به عدد نوزده که در نزد بهائیان عدد مقدسی است، اهتمام بسیار داشته. گفته شده که او در نهایت ادعای نبوت کرد و بعد از آن ترور شد. احمد صبحی منصور پیشوای قرآنیون مصری که با دکتر رشاد خلیفه در ارتباط بوده است، تأیید می کند که رشاد خلیفه ادعای نبوت کرد و من با او به مخالفت برخاستم و از او بیزاری جستم.۱۱
صبحی منصور پیشوای سنت ستیزی
اما مهم ترین شخصی که این تفکر را در کشورهای عربی طرح کرد و به صورت یکی از مهم ترین چالش های فکری اهل سنّت در آورد، دکتر شیخ احمد منصورمصری است. وی و پیروانش که خود را «اهل القرآن» می خوانند، مهم ترین، گسترده ترین و جنجالی ترین فرقه قرآنیون در کشورهای عربی است که علاوه بر دیدگاه هایش درباره قرآن و سنت، جهت گیری های سیاسی و اجتماعی بسیار متفاوتی از دیگر مسلمانان و عرب ها هم دارد.
او دانش آموخته الازهر است و مدتی در الازهر سمت استادیاری داشته است. بعد از مهاجرت به آمریکا از سال ۲۰۰۴م اینترنت را به مرکز فعالیت خود انتخاب کرده است و سایت بسیار فعالی دارد. نویسندگان این سایت با محور قرار دادن قرآن بسندگی و سنت ستیزی، برداشته های آزاد و ذوقی خود را در این سایت نشر می دهند و درباره مقالات هم دیگر اظهارنظر می کنند و به همین دلیل آرای بسیار پراکنده ای دارند. آنان دشمنی شدیدی با علمای الازهر، صوفیه، اخوان المسلمین و گروه های اسلامی همچون حماس و حزب الله و خصوصاً سلفیه و وهابیت دارند.
در سایت احمد صبحی منصور گفتاری تحت عنوان «التیار القرآنی و الدکتور احمد منصور » به معرفی فعالیت فکری و سیاسی و اجتماعی احمد صبحی منصور اختصاص یافته است که ترجمه این گفتار، ما را در شناخت مواضع فکری، سیاسی و اجتماعی او کمک می کند: شیخ دکتر أحمد صبحی منصور، پدر معنوی جریان اهل القرآن، از الازهر در رشته تاریخ دکتری گرفته است.
وی در رساله دکتری خود به نام أثر التصوف فی مصر العصر المملوکی، به تناقض بین اسلام و تصوف در عقاید دینی و عبادات و سیره اخلاقی پرداخت که باعث واکنش هایی در بین استادان او شد و به مدت سه سال (۱۹۷۷-۱۹۸۰) در الازهر مورد مناقشه بود تا اینکه با حذف دو سوم آن به عنوان رساله دکتری پذیرفته شد. این کتاب مورد استقبال شدید سلفیه قرار گرفت و بخشی از قسمت حذف شده کتاب او با نام العقائد الاسلامیه فی مصر المملوکیه بین الاسلام والتصوف در سال ۲۰۰۰ و دو جزء دیگر این کتاب هم در سال ۲۰۰۵ چاپ شده است.
منصور در سال ۱۹۸۲ با نوشتن کتاب السید البدوی بین الحقیقه والخرافه، بدوی مؤسس طریقت صوفیه بداویه را رهبر یک سازمان سِری شیعی معرفی کرد که هدفش سرنگون کردن حکومت ایوبی بود؛ ولی وقتی ایوبی ها به او مشکوک شدند او در لوای طریقت صوفی رؤیاهای سیاسی خود را به آینده موکول کرد. این کتاب هم مورد اعتراض شدید صوفی ها و مورد استقبال سلفیه قرار گرفت.
وی در سال ۱۹۸۴ کتاب شخصیه مصر بعد الفتح الاسلامی را نوشت و اعلام کرد که فتح اسلامی از ناحیه راهبرد نظامی و دینی هیچ تغییری در مصر ایجاد نکرد. فقط دینی را جای دین دیگر آورد و دین اسلامی که در مصر رفت همانند دین قدیم مصریان بود نه دین اسلام واقعی. بعد از آن دکتر منصور به نقد اندیشه های سلفی روی آورد.
در سال ۱۹۸۵ چند کتاب درباره دوران خلفای راشدین ، عصر بنی عباس و دوران مغول و نیز پیامبران در قرآن در جهت اصلاح فکری سنی نوشت که باعث اخراجش از الازهر شد. بعد از اخراج از الازهر به سخنرانی در مساجد روی آورد و در سخنرانی های خود به تناقض تفکر سنی با اسلام تأکید می کرد که باعث شد از مساجد هم رانده شود.
وی در سال ۱۹۸۷ المسلم العاصی: هل یخرج من النار و یدخل الجنه را نوشت و در آن شفاعت را از اساس منکر شد و بر اثر آن دو ماه زندانی شد و از زندان با تعهد به هجوم نیاوردن به سنّت نبوی آزاد شد. در سال ۱۹۹۰ حقائق الموت فی القرآن، را نوشت و عذاب قبر را انکار کرد و در سال ۱۹۹۳ کتاب حریه الرأی بین الاسلام والمسلمین را نوشت و بر آزادی مطلق در اسلام تأکید و در همان سال کتاب حد الرده را نوشت و حد ارتداد را ردّ کرد. این وقت مقارن بود با جنجالی که درباره دکتور نصر حامد أبوزید پدید آمده بود.
در همین وقت در مقالاتی حسبه را انکار کرد و در سال کتاب ۱۹۹۵٫ قضیه الحسبه نوشت و در سال ۱۹۹۶ ادعا کرد که محمد[(ص)] خود قرآن را نوشته است و با انکار نسخ و ناسخ و منسوخ در قرآن به مبارزه با فقه سنی پرداخت و در مقالاتی برخی از عقاید اهل سنّت را مثل بحث معراج النبی وحد رجم، و سه طلاق زن در یک مجلس را انکار و به جواز سودهای بانکی و ازدواج موقت و ازدواج محلل، فتوا داد.
در اکتبر ۲۰۰۴ مرکز ابن خلدون همایشی را به عنوان اصلاح دینی برگزار کرد و تصمیمات مهمی گرفت، از جمله اینکه قرآن یگانه مرجع اسلام است که با واکنش الازهر مواجه شد.دکتر منصور بعد از آن با نوشتن کتاب های الرجم فی الحدیث و أکذوبه عذاب القبر والثعبان الأقرع مجازات سنگسار را برای زانی و نیز عذاب قبر را برای مرده انکار کرد و بعد کتاب القرآن وکفی مصدراً للتشریع را نوشت و بخاری را دشمن اسلام خواند.
بعد از اینکه احمد فیشاوی، دخترش را به دلیل زنازاده بودن از خود نفی کرد، دکتر منصور، بر حق ولدالزنا به انتساب به پدرش برخاست و بر ضد سلفی ها به نقد تطبیق شریعت و بیان مظالمی که از طریق تطبیق شریعت در عصر مملوکی واقع می شد، پرداخت و بعد به دفاع از حقوق قبطی ها برخاست و بعد از آنکه خانم آمنه داود به امامت نماز برای مردان اقدام کرد و با مخالفت الازهر و سلفی ها مواجه شد، دکتر منصور به دفاع از امامت زن برای مردان از نظر قرآن و به استهزای احکام فقهی سلفی و بیان تناقض آن با قرآن پرداخت.
بعد از آنکه برخی از سربازان آمریکا به قرآن اهانت کردند، دکتر مسلمانان را دشمن واقعی قرآن خواند؛ زیرا آیات قرآن با میراث فرهنگی مسلمانان در تضاد است و هنگامی که یکی از اعضای کنگره تهدید کرد که در مقابله با تروریست ها باید کعبه را بمباران کرد، شیخ منصور در مقابله با عضو کنگره برخاست، ولی در عین حال بر این تأکید کرد که مسلمانان اکنون و در آینده عملاً حرمت کعبه را می شکنند؛ چون به تقدیس کعبه ـ که مخالف صریح عقیده اسلامی است ـ می پردازند. در اسلام تقدیس بشر وحجر وجود ندارد. در مقاله «مسجد لله یا محسنین» بر نیاز مسلمانان آمریکا به مساجدی که به مقابله با مساجد موجود سلفی ها در آمریکا بر خیزد، تأکید کرده است.۱۲
فرقه اهل القرآن دکتر منصور استفاده از تفاسیر، کتاب های لغت، اسباب النزول و تاریخ را در فهم قرآن جایز نمی داند.۱۳ سنّت پیامبر و همه احادیث حتی احادیث موافق قرآن۱۴ و عصمت پیامبر را جز در ابلاغ وحی و تجسم اسلام در پیامبر ردّ و بر خطاهای فراوان پیامبر تأکید دارد.۱۵ شهادت به رسالت را در تشهد، حرام،۱۶ صلوات بر پیامبر را عبادت و تقدیس محمّد(ص) ۱۷ و سیدالمرسلین خواندن آن حضرت را خدا دانستن او می داند.۱۸
از نظر دکتر منصور، مسلمانان کافر و مشرک سلوکی اند و بدتر از کافران و مشرکان عقیدتی و لذا ازدواج با مسلمانان حرام و با کفار عقیدتی جایز است. ۱۹ حدود اسلامی قابل اجرا نیست.۲۰ و حکومت اسلامی اصلی همان حکومت لائیک است.۲۱علاوه بر صبحی منصور و پیروانش، افراد و حلقه ها دیگری هم در کشورهای عربی به قرآن بسندگی در دین گرایش دارند که هرچند به اندازه حلقه دکتر منصور اهمیت و فعالیت ندارند، اما اندیشه های قرآن بسندگی آنها هم واکنش هایی برانگیخته است. مهم ترین آنها عبارت اند از:
القرآنیین
یکی از این افراد صالح بالنور الجزایری است که سایتی به نام «القرآنیین، القرآنیون او اهل القرآن»۲۲ دارد. وی به جای پنج نماز سه نماز را واجب می داند.۲۳ نماز او اصلاً رکعت ندارد و مقدار آن به وقت است نه به رکعت۲۴ شریف هادی از اعضای مهم سایت دکتر منصور، رشاد خلیفه را رسول عدد و صالح بالنور را رسول اینترنت می نامد.۲۵ نگاهی به برخی سخنان صالح بالنور نشان می دهد که وی مدعی چیزی شبیه پیامیری است.۲۶
اهل الذکر
اهل الذکر عنوانی است در سایت صالح بالنور که طرفدار اعجاز و تفسیر عددی بر اساس حساب ابجدی و نیز تأکید بر عدد ۱۹ است به نظر می رسد که او از طرفداران یا شاگردان رشاد خلیفه است. وی تفسیر ابجدی قرآن را همان حکمتی می داند که در آن خیر کثیر است و عقل های اکثریت از آن غافل مانده است. همچنین معتقد است خداوند از بین بندگانش گروهی را به این دانش اختصاص می دهد، همان طوری که حضرت آدم را به تعلیم اسما اختصاص داد.۲۷
عشاق الله
یکی از حلقه های قرآن گرایی عشاق الله است که معتقدند با پیامبر اسلام نبوت خاتمه یافته و هر کس مدعی نبوت شود کافر است، ولی باب رسالت مفتوح است و اگر کسی مدعی رسالت شد، باید با برهان و آیات آن را ثابت کند.۲۸
مصطفی کمال المهدوی
یکی از قرآن گرایان مصطفی کمال المهدوی(۱۹۳۲م) است. وی از اعضای محمکه علیا در طرابلس لیبی و از دوستان کهن و نزدیک قذافی و از اعضای مؤسس مرکز جهانی بررسی کتاب سبز قذافی (المرکز العالمی لدراسات الکتاب الأخضر) بوده است. المهدوی کتابی دارد به نام البیان بالقرآن وی شش نماز را واجب می داند و نماز ششم نماز فجر است. هر نماز دور کعت است. در نماز مصطفی کمال نه فاتحه هست و نه تسبیح و نه تحیات و سلام.۲۹
دکتر شحرور
یکی از مدعیان قرآن گرایی دکتر محمد شحرور (متولد ۱۹۳۸) سوری است. وی از مسکو دیپلم گرفته و در سال ۱۹۶۸ از دانشکده مهندسی شهری دانشگاه دمشق فوق لیسانس و در سال ۱۹۷۲ از همین دانشگاه دکتری گرفته است. الکتاب والقرآن(چاپ ۱۹۹۰)، الدوله والمجتمع(چاپ ۱۹۹۴)، الإسلام والإیمان(چاپ ۱۹۹۶) و نحو أصول جدیده للفقه الإسلامی، فقه المرأه، الوصیه،الإرث،القوامه از آثار اوست.
الکتاب والقرآن مهم ترین اثر او در باره قرآن است که در آن بر اساس معنای لغوی به تفسیر جدیدی از قرآن دست زده است.۳۰ وی در این کتاب به زعم خود کوشیده مشکل جمود فکری را که چندین قرن بر فکر اسلامی سیطره دارد، از طریق تفسیر لغوی و اعتنا نکردن به سنّت و اقوال مفسران حل کند.۳۱در کویت، مالزی، آمریکا، نیجر و برخی از مناطق دیگر نیز کسانی در این زمینه قد علم کرده اند که معرفی همه آنها خارج از گنجایش این مقاله است.
اختلافات قرآنیون
حلقات قرآنیون علاوه بر اختلاف با دیگر مسلمانان، در بین خود هم اختلافات عمیقی دارند. تفسیرها و نظریات دکترمنصور، بالنور، المهدوی، شحرور، شریف هادی، اهل الذکر و مسلم حنیف چنان فاصله های عمیقی از هم دارد که جز در اکتفا به قرآن، چندان اشتراک نظری در بین آنها دیده نمی شود. مثلاً صبحی منصور بر تدبّر و اجتهاد آزاد در قرآن، اهل الذکر به تفسیر ابجدی و عددی، صالح بن نور به الهام، و دکتر شحرور به منابع لغت تأکید دارند.
در تفسیر آیات و نیز فتاوای فقهی هم اختلافات بسیار گسترده است. حتی در بین اعضای یک فرقه هم اختلافات بسیار شدید است. مثلاً شریف هادی با اینکه صبحی منصور را معلم خود می داند و رهبری روحی او را می پذیرد و او را امام اهل القرآن می خواند و خود یکی از ارکان سایت احمد صبحی منصور است، در موارد متعددی با دکتر منصور مخالفت می کند.
برای نمونه، برخلاف احمد صبحی منصور تشهد رایج بین مسلمانان را می پذیرد.۳۲ سنّت عملی رسول اکرم(ص) را می پذیرد و شهادت به رسالت او را شرک نمی داند،۳۳ نیز شفاعت را می پذیرد،۳۴ خلود در جهنم را ردّ می کند،۳۵ با صلح با اسرائیل مخالف است، ۳۶ بر لزوم پنج نماز در شبانه روز اصرار دارد و آن را سنّت عملی رسول الله(ص) می داند که به تواتر ثابت شده است.۳۷
اختلافات بین قرآنیون به قدری گسترده است که یکی از نویسندگان آنان از این وضع به هرج و مرج تعبیر می کند.۳۸ دکتر منصور هم با اذغان به این اختلافات به آن خوش آمد می گوید و معتقد است که قرآن امام است و هر کس مسئول نظر خویش.۳۹ ولی جای این پرسش است که اگر برداشت های سطحی و بدون ضابطه افراد منتسب به قرآنیون محترم است، چرا برداشت های پیامبر و اهل بیت، صحابه، تابعان و عالمان اسلامی قرن های گذشته و عصر حاضر محترم نیست؟!
سنت ستیزی بازتاب افراط اهل سنّت در باره حدیث
تفکر سنت ستیزی بازتاب افراط اهل سنّت در صحیح داشتن احادیث صحاح سته و به ویژه صحیح بخاری است. به باور اهل سنت، خاصه اهل حدیث، همه احادث کتاب صحیح بخاری همانند آیات قرآن صحیح و تشکیک ناپذیر است، ولی در این کتاب ها روایاتی هست که با قرآن، سنّت قطعی، تاریخ، عقل و علم تنافی دارد. غالب علمای اهل سنّت بر صحت این احادیث اصرار ورزید ه اند، نمونه روشن این احادیث، حدیث ذباب است.
از ابوهریره نقل شده است که اگر پشه ای در نوشیدنی شما افتاد، آن را بفشارید و دور بیندازید که در یک بال پشه درد و در بال دیگرش دوا هست!۴۰ این احادیث نقش مهمی در استنکار کتاب های حدیثی در نزد نوگرایان اهل سنّت داشته است(البته این موضوع که یک بال پشه پاد زهری قوی تولید می کند از نظر علمی مورد بحث است.). شیخ محمود ابوریه گوید: «دکتر محمّد توفیق صدقی بر حدیث ذباب اشکال گرفت و شیوخ الازهر به عادت همیشگی او را تکفیر کردند.»۴۱
پی نوشت:
۱٫ قرآن بسندگی در دین، تعبیری است که استاد علی ا کبر بابایی در تمایز این تفکر با نظریه تفسیر قرآن به قران یا قرآن بسندگی در تفسیر، مطرح کرده اند.(علی اکبر بابایی، مکاتب تفسیری، ج۲، ص۱۲۷)
۲٫ خادم حسین الهی بخش، القرآنیون وشبهاتهم حول السنه، ص ۱۱۰٫
۳٫ همان ص۶۰٫
۴٫ همان ص ۳۳٫
۵٫ همان ص ۴۷ ــ ۵۵٫
۶٫ همان، ص۶۱
۷٫ همان، ص۶۳٫
۸٫ محمّد بن محمّد أبوشهبه، دفاع عن السنه، ص۲۳۵
۹٫ محمدرشید رضا، المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۰٫ با اندک تلخیص.
۱۰٫ محمّدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج ۲، ص۳۵۹ -۳۶۸٫
۱۱٫ شیخ احمد صبحی منصور، بخاری و رشاد خلیفه، سایت اهل القرآن: (http://www. ahl-alquran.Com)
۱۲٫ التیار القرآنی و شیخ احمد صبحی منصور، سایت اهل القرآن. (http://www. ahl-alquran. com)
۱۳٫ همان، بأی شیء نفهم القرءان کی نعمل به؟ (http://www. ahl-alquran. com)
۱۴٫ همان، حدیث یوافق القرآن، اهل القرآن، (http://www. ahl-alquran. com)
۱۵٫ همان، النبی نفسه لا یجسد الاسلام فکیف یا للمسلمین، (http://www. ahl-alquran. com)
۱۶٫ همان، التشهد، (http://www. ahl-alquran. com)
۱۷٫ همان، الصلاه علی النبی، اهل القرآن، (http://www. ahl-alquran. com)
۱۸٫ همان، التقوا جوهر الاسلام، اهل القرآن، (http://www. ahl-alquran. com)
۱۹٫ همان زواج المسلمه من الکتابیه و مقاله قراءه تحلیلیه لسوره الممتحنه (http://www. ahl-alquran. com)
۲۰٫ همان، أکذوبه الرجم فی الاحادیث (http://www. ahl-alquran. com)
۲۱٫ همان، سلسله مقالات «هذه العلمانیه الضحیه صریح السلفیه «دموقراطیه الااسلام
(http://www. ahl-alquran. com)
۲۲٫ ادرس سایت بالنور صالح http://coranic. iquebec. com
۲۳ بالنور، أنزل الله ثلاث صلوات ولیس خمسا، http://coranic. iquebec. com
۲۴ همان، تقدر الصلاه بالوقت ولیس بعدد الرکعات، http://coranic. iquebec. com
۲۵٫ عشاق الله شریف هادی، صالح بالنور صورت مستنسخه من شیوخ التصوف و نیز مقاله رسول الانترنت
http://www.ahl-alquran.com.
۲۶٫ بالنور، قل هذه سبیلی أدعو إلی الله علی بصیره أنا ومن اتبعنی وسبحان الله وما أنا من المشرکین
http://coranic. iquebec. com
۲۷٫ اهل الذکر، البیان بالحساب. http://coranic. iquebec. com
۲۸٫ شریف هادی، عشاق الله،. http://www.ahl-alquran.com.
۲۹٫ خادم حسین الهی بخش، همان، ص۱۱۰٫
۳۰٫ ر. ک: شیخ دکتور غازی توبه، الکتاب والقرآن: قراءه معاصره/للدکتور محمد شحرور- دراسه وتقویم، سایت منبر الامه الاسلامیه،.
۳۱٫ بنگرید به سخنرانی او تحت عنوان: علمانیه الدوله فی الإسلام، محاضره ألقیت فی جمعیه التجدید بالبحرین (http://shahrour.org)، حامیان و موافقان او را می توان در سایت های، http://shahrour.montada.org ، http://www. facebook .com/group.php
یافت. ادرس سایت دکتور محمد شحرور:
www.shahrour.info
۳۲٫ عشاق الله شریف هادی، التواتر. http://www. ahl-alquran. com.
۳۳٫ همان، اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمّد ا رسول الله. http://www. ahl-alquran. com.
۳۴٫ همان، رب استرها معانا، و اکتب لنا شفاعه النبی. http://www. ahl-alquran. com.
۳۵٫ همان، خلود فی النار لاصحاب المعاصی. http://www. ahl-alquran. com.
۳۶٫ همان، العرب اسرائیل حلم السلام. http://www. ahl-alquran. com.
۳۷٫ همان، الصلات خمس مرات فی یوم و لیله. http://www. ahl-alquran. com.
۳۸٫ محمد مهند مراد أیهم، هرج و مرج. http://www. ahl-alquran. com.
۳۹٫ دکتر منصور، القرآنیون وأخطاء الإجتهاد فی فهم القرآن الکریم، القرآنیون ومستویات فهم القرآن الکریم، لماذا یختلف القرآنیون? http://www. ahl-alquran. com.
۴۰ محمّد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۰۰٫
۴۱ شیخ محمود ابو ریه، اضواء علی النسه ا لمحمدیه، ص ۳۰۶٫
سید عبدالله حسینی /دانشجوی دکترای تفسیر و علوم قرآن، جامعه المصطفی العالمیه
منبع: فصلنامه معرفت کلامی شماره۴
ادامه دارد……
نویسنده: سید عبدالله حسینی /دانشجوی دکترای تفسیر و علوم قرآن،.جامعه المصطفی العالمیه
باعرض سلام و ادب
معمولا وقتی کسی آثار کسی را ترجمه می کند تا اندازه ای -دست کم در کلیات -موافق دیدگاه اوست(گفتیم معمولا ) در این ترجمه مطالب نقل شده از دکتر احمد صبحی منصور جای بحث دارد و بسیاری از ایراد های ایشان خود محل تامل و تفحص دارد، اما چون متن عربی آن را نداریم از آن می گذریم . چون امکان دارد مترجم محترم در بازگردانی آن دچار همان اشتباه شده باشند که در ترجمه ی حدیث بخاری دچار شده اند! اگر دکتر منصور از سنت ایراد می گیرد حتما در مورد سنت اطلاعات کافی دارند ( ىست کم ازدید خوىش)اما اگر ما بخواهیم فکر او را تشریح و تبیین کنیم یا ترویج دهیم باید از اصل مطلب و آن چه مورد نقد قرار می گیرد تا حد فهم و ترجمه ی صحیح آن اشنا باشیم . حال سخن من این است که این افکار جدید که از جاهای متفاوتی اقتباس و اتخاذ می شود بعضا به شکل صحیح فهم و ارائه نمی گردد . حال برای اثبات ادعای خود حدیث بخاری را بامتن عربی و ترجمه ی صحیح ذکر می کنیم تا هم جایگاه ایراد دکتر و هم ترجمه ی مترجم محترم مشخص گردد:
۳۰۲ – حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ خَلِیلٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ مُسْهِرٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْحَاقَ هُوَ الشَّیْبَانِیُّ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الأَسْوَدِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ: کَانَتْ إِحْدَانَا إِذَا کَانَتْ حَائِضًا، فَأَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یُبَاشِرَهَا ” أَمَرَهَا أَنْ تَتَّزِرَ فِی [ص:۶۸] فَوْرِ حَیْضَتِهَا، ثُمَّ یُبَاشِرُهَا، قَالَتْ: وَأَیُّکُمْ یَمْلِکُ إِرْبَهُ، کَمَا کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَمْلِکُ إِرْبَهُ ” تَابَعَهُ خَالِدٌ، وَجَرِیرٌ، عَنِ الشَّیْبَانِیِّ
سند تا به ام المومنین عایشه (رضی الله عنها) میرسد و می گوید: هرگاه یکی از همسران رسول الله – صلى الله علیه وسلم – دچار قاعدگی می شد و آن حضرت – صلى الله علیه وسلم – می خواست در کنارش بخوابد، به او دستور می داد که در حین شدت حیض، ازار بپوشد. آنگاه در کنار او می خوابید. عایشه رضی الله عنها افزود: چه کسی از شما می تواند مانند رسول الله – صلى الله علیه وسلم – در چنین حالتی خود را کنترل نماید؟!»
اکنون
اولا :مباشرت این جا به معنی جماع نیست بلکه به معنی لغوی یعنی یرخورد پوست دو بدن است و معنی کنار کسی خوابیدن رادارد. (طبق ترجمه) دکتر چگونه وبا چه مجوزی آن را مباشرت جنسی پنداشته و این تهمت را به امام بخاری زده است حتما ایشان هم از چیزی نقد می گیرند که آن را نفهمیده اند؟!
ثانیا : حدیث نمی گوید در هنگام حیض تطهیر کند(باز طبق ترجمه) بلکه می گوید «امرها ان تتزر » یعنی او را امر می کند که ازار یعنی شلوار بپوشد؟!!
ثالثا: این از همه خنده دارتر است (بی ادبی مرا ببخشید چاره ای نیست!) جناب مترجم واژه ی «ارب» را به مشک آب معنی کرده اند. مشک ؟؟!!!! . ایشان حتی به خود زحمت نداده اند که به یک فرهنگ لغت مراجعه کنند. ارب در المنجد به ۶معنی آمده است که : ۱- اَرِبَ ،یارَبُ اَرباً: ماهر شد حاذق شد ۲- اَرِبَ ،یارَبُ الیه : محتاج اوشد. ارِبَ بِاالشیءِ : شیفته و شیدا و عاشق آن چیز شد. ۳- اَرِبَ ،یارَبُ ارباً العقدَ طاق ساختمان را محکم و استوار بنا کرد. ۴- آرَبَه یوارِبَه موآرَبَه : او را فریب داد. ۵- اَرِبَ یارَبٌ الرجلٌ : اندام های آن مرد جدا شد و افتاد.۶- اِربیان و روبیان : میگو . الارب که جمع آن آراب می شود به معنی : خواسته و آرزو و نیاز آمده که در این جا هم همین معنی منظور است نه مشک آب !!
رابعا: اعتزال در ایه قرآن هم به معنی دوری از عمل مباشرت جنسی است نه این که از آنان دوری کنید و به گوشه ای بروید!! زیرا اگر چنین بود باید واژه ی«اعتزال» عام باشد و در زمان حیض هیچ گونه نزدیکی بازن جایز نباشد اما این دوری کردن فقط در عمل زناشویی است نه چیز دیگر .
البته باز عرض می کنم ایراد های دکتر هم یکی یکی باید بازبینی شده مورد کنکاش و مباحثه قرار گبرد و نباید به ترجمه سخنان ایشان استناد و اکتفا کرد .
رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ .
برادر گرامی جناب ابوعمیر
سلام علیکم
من نمی دانم مترجم مصاحبه دکتر صبحی کیست ولی این ترجمه از وبلاگ مُشرق اخذ شده است. اما درباره خبرواحد باب مباشره الحائض بخاری، حتما مستحضر هستید کسی که بیش از ربع قرن از عمر خود را در بالاترین مناصب الازهر مصر گذرانده حتما این قدر نادان نیست که از معنای مباشره بی خبر باشد و بدون سرک کشیدن به شرح ابن حجر و نووی، مباشره را به معنای جماع بگیرد. صحیح است که مراد محدثان از لفظ مباشره در این حدیث، جماع نبوده بلکه نزدیکی از ورای پوشش می باشد لکن این توجیه بازهم مشکلی را حل نمی کند زیرا:
لفظ «محیض» در آیه کریمه (وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطْهُرْنَ/البقره۲۲۲) دلالت مصــدری دارد و در سیاق آیه از هرگونه التذاذ جنسی منع می کند و نظر ادبای عرب هم چنین است به طوری که امام فخر رازی در ذیل تفسیر خود از این آیه آورده است:
((فثبت أن لفظ المحیض حقیقه فی موضوع الحیض، وهو أیضا اسم لنفس الحیض وإذا ثبت هذا فاعلم أن أکثر المفسرین من الأدباء زعموا أن المراد بالمحیض ههنا الحیض، وعندی أنه لیس کذلک، إذ لو کان المراد بالمحیض ههنا الحیض لکان قوله: {فاعتزلوا النساء فی المحیض} معناه: فاعتزلوا النساء فی الحیض، ویکون المراد فاعتزلوا النساء فی زمان الحیض، فیکون ظاهره مانعا من الإستمتاع بها فیما فوق السره ودون الرکبه ولما کان هذا المنع غیر ثابت لزم القول بتطرق النسخ أو التخصیص إلى الآیه:
ترجمه: بدان که بیشتر مفسرین از ادبا پنداشته اند که مراد از محیض، حیض است[یعنی آن را مصدر گرفته اند و نه اسم مکان] و من چنین فکر نمی کنم چرا که اگر این چنین باشد بنا بر نص آیه لازم می آید که از زنان در زمان حیض کناره گیری کرد و ظاهر آیه نشان می دهد که باید از هرگونه استمتاع جنسی .. با آنها خودداری کرد و اگر این منع[از هرگونه التذاذ جنسی] وجود داشته باشد این منجر به نسخ یا تخصیص آیه[با حدیث] است))(تفسیر کبیر ۶/۶۷،۶۸ دارالفکر)
بر اساس گفته امام فخررازی معنای آیه از نظر قواعد زبان عربی مبین، روشن است و محیض در معنای مصدری، دلالت بر حالت حیض دارد نه اسم مکان حیض. یعنی در حالت حیض بالکل از زنان کناره بگیرید. پس اگر چنین خبرواحدی وجود نداشت تفسیر آیه کاملا روشن بود اما وجود این اخبارآحاد، مفسران و فقها را قائل به نسخ یا تخصیص و یا خارج کردن محیض از معنای اصلی خود کرده است درحالی که این کار خلاف رویه عربی دانان بزرگ بوده چنانکه فخررازی هم به آن اشاره کرده ولی خودش به خاطر این خبرواحد، نظر مخالف آنها را می پذیرد تا در حرج نسخ و تخصیص آیه نیفتد.
الفراهیدی لغوی(متوفی۱۷۰هـ.ق) در قدیمی ترین معجم عربی به جا مانده می نویسد: ((فالمَحِیضُ یکونُ اسماً ومصدراً))(کتاب العین۳/۲۶۷ دارالهجره ط۲)
سِـیْبَوَیـْه(متوفی ۱۸۰هـ.ق) بنیانگذار علم نحو می نویسد: ((ویسئلونک عن المحیض قل هو أذًى فاعتزلوا النساء فی المحیض أی فــی الــحیــض))(کتاب سیبویه۴/۸۸ دارالجیل بیروت)
سعید بن مسعده معروف به الاخفش الاوسط(متوفی۲۱۵هـ) از امامان نحو می نویسد: (({وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ} وهو: الحَیْضُ. وإِنما أکثر الکلام فی المصدر إِذا بنی هکذا))(«معانی القرآن» الاخفش/ذیل تفسیر آیه۲۲۲البقره)
در تفسیر منسوب به مفسر بزرگ عهد تابعین، مجاهد بن جَبر(متوفی۱۰۴هـ) آمده: ((ویسألونک عن المحیض قال أمروا أن یعتزلوا مجامعه النساء فی المحیض))(تفسیر مجاهد۱/۱۰۷ المنشورات العلمیه بیروت)
زمخشری حنفی می نویسد: «الْمَحِیضِ: مصدر»(الکشاف۱/۴۳۲) و در ادامه همین رأی را از امام ابوحنیفه ی خبرواحد ناباور، نقل می کند.
فارغ از استدلالات متکی به قواعد عربی، لفظ «وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ» در آیه کریمه، تأکید دارد که در زمان محیض باید از هرگونه التذاذ جنسی خودداری کرد(لاتقربوهن)
ضمن اینکه این اخبارآحاد مربوط به مباشره الحائض، تا اواخر قرن دوم هجری، برای امام ابوحنیفه(۱۵۰هـ) و امام مالک(۱۷۹هـ) ناشناخته بودند و مالک در موطا خود کوچکترین اشاره ای به این احادیث نکرده است.چنانکه امام ابوحنیفه در عراق سال ۱۵۰هجری از این احادیث به کلی بی خبر بوده و حتی بر اساس نقل زمخشری، به مانند د. صبحی رای مخالف را پذیرفته است. در خاتمه از عزیزان محقق ـ و نه مقلد ـ خواهش می کنم برای هیچ بشری اعم از محدثین قرن دوم و سوم، عصمت قائل نشوند چراکه در هیچ آیه ای از قرآن، عصمت اینان ثابت نشده است.
والسلام
با سلام
این حدیث هایی که به نام سنت ورد زبان شده کار یهودی ها بیشتر نیست .
آخر جناب ابو عمیر خان
ام المومنین مسائل زناشوئی را با زنان هم مطرح نمیکند و با رسول الله هم مطرح نمیکند چه برسد به مردی نامحرم که نقل کرده ای گفته ای عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الأَسْوَدِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ !!!!
زنان یهودی ها مثل مترسک است برایشان چرا نسبتش میدهید به زنان مسلمان و پا را هزار بار فراتر گذاشته اید نسبت میدهید به امهات المومنین ؟؟؟؟!!!!
این حسادت مگر با مرگشان پایانی داشته باشد
آقای سلیمی خواهش میکنم بدون سانسور علنی کنید
بگذارید هر کسی به نوبه خود بکوبد به عقیده ضد دین هر مشرک و هر یهودی مفتری کذاب .
این وعده حق تعالی است در ایه ۵۵ مائده که بعد از هر ارتدادی خداوند گروهی دیگر را میاورد که آنها را دوست دارد و آنها دوستدار رب شان هستند و بدون ترس از ملامت کسی دین خدا را با عزت و قدرت اعلام و اقامه میکنند
بعد از محمد عبدالوهاب رضی الله عنه مسلمانی دیگر در مکه مکرمه جنب مسجدالحرام اهل القرآن را اعلام خواهد کرد .
به قول جناب حاجی ماموستای بهرده رهش به این منکرین سنت بگویید دو رکعت نماز بدون حدیث و ارجاع به سنت بخوانید. آیا می توانند.
متاسفانه این نوع نگرش امروزه دربین بعضی از برادران مکتبی و عده ی بسیار اندکی از برادران اخوانی مشاهده می شود. عقایدی مانند کم اهمیت جلوه دادن سنت. حلال دانستن سود بانکی. انکار شفاعت. انکار وجود ناسخ و منسوخ در قرآن و … که در میان برادران اخوان این نگرش از افراد بسیار اندکی دیده می شود اما متاسفانه بعضی از بزرگان این جماعت را می بینیم که تا حدودی این عقاید در آن ها دیده می شود.
از مطلب آقای بهرامی نیا هم من یکی هیچ سر در نیاوردم. دیگه نمی دونم شاید بقیه سر درآوده باشند.
با سلام و احترام
مقاله جامع و پرباری بود؛دست مریزاد!خدای متعال با دوام توفیقات جناب عالی،ما را بیشتر بهره مند گرداند!
طرح کفایت قرآن در معنای نفی حجیت سنت،گذشته از ناهمسازی با برخی آیات قرآن،توالی فاسدی دارد؛از جمله این که ابعاد چندگانه نبوت حضرت رسول(ص) را به یک نامه رسانیِ صرف تقلیل خواهد داد و با احاله تبیین مجملات احکام قرآن به خلاقیت فقیهان و مفسران ،ادای جمعی مناسک را در عمل با تنگناهای متعدد روبرو خواهد ساخت و جوامع اسلامی را از همگونی فرهنگی مبتنی بر وحدت مناسکی محروم خواهد ساخت.به نظر می رسد این سبک فکری،بیش از آنچه محصول دلالت طبیعی آموزه های دینی باشد،بازتاب تنفر از تشتت کلامی-فقهی و همستیزی های برآمده از آن در درازنای تاریخ باشد که مسئولیتش عمدتاً به حوزه حدیث و روایات تحمیل می گردد؛در حالی که این صف بندی ها و نزاع ها،مسئله ای اساساً روانشناختی و سیاسی است و فروکاستن آن به تک عامل نظری،سنجیدگی لازم را ندارد.
من کتاب کاک ناصر علیار رو خونده ام ایشان سلفی ها رو به ۳ دسته تقسیم می کند:
سلفی سنتی : مثل مرحوم آلبانی و علمای عربستان
سلفی مدرن : مثل احسان ظهیر الهی و دیگران
سلفی جهادی : ابوقتاده فلسطینی بن لادن و …
اتفاقا علیار در همین کتاب عقل ستیزی و بدعت ستیزی افراطی سلفی ها را مورد نقد قرار می ده باور کنید تو مسجد ما بخاطر قنوت خواندن در نماز صبح می خواستند دعوا به راه بیندازن می گفتند این بدعته اگه بخاطر ناپختگیه چرا جوانان اخوانی یا مکتبی اینچنین نیستند. مشکل اینه که مسئله اخلاق و تزکیه نفس بین سلفی ها و مکتبشون کمترین اعتباری نداره.
در مورد الجام العوام امام غزالی شما خیلی بزرگتر از این هستید که من میگم ولی حتما کتاب المنقذ من الضلال ابوحامد رو مطالعه کرده اید در این کتاب امام غزالی ابتدا روش اهل کلام در معرفت دینی را مورد تخطئه قرار می دهد سپس روش فلاسفه بعد روش اسماعیلیه و باطنی ها در نهایت غزالی گمشده خویش را در معرفت شهودی که همان تصوف و عرفان است پیدا می کند غزالی علم کلام را برای ناتوانی و ناکمالی اش برای معرفت خدا نقد می کند نه بخاطر استفاده از عقل یعنی نقد غزالی بر کلام و صدالبته امام شافعی(رح) جدا از نقد سلفیه است.
شما برید در یوتیوب ببینید فردی از شیخ مصطفی العدوی از بزرگ مشایخ سلفی مصر سوال می کند که آیا مطالعه کردن مدارج السالکین جایز است؟
مصطفی العدوی پاسخ می دهد که این کتاب نوشته ابن قیم و شرح کتاب دیگری است در تصوف بنام منازل السائرین که مولف آن ابواسماعیل هروی(همان خواجه عبدالله در ایران) و چون نویسنده آن از بزرگان بلکه از اقطاب تصوف است و مقامات الی الله را دسته بندی کرده است این دسته بندی بدعت است بعد عدوی می گوید فیه ترهات!! …. جالب اینکه این از خدابی خبران دسته بندی مقامات الی الله توسط خواجه عبدالله و ابن قیم را بدعت می دانند و می گویند پیغمبر (ص) امنجام نداده ……….. اما خودشون توحید رو به ۳ قسمت الوهیت و ربوبیت و اسما و صفات تقسیم می کنند این بدعت نیست؟! یا ابوالاعلی مودودی ادعا می کند قرآن حول چهار مصطلح می گردد و در همین مورد علمای هند کامثال ابوالحسن ندوی بر این طرز تفکر رد زده اند اینها بدغعت نیست؟!
سلفی ها در روش برخورد با مخالفینشان یکی نیستند ولی در دگم اندیشی و تمامیت خواهی و محروم از روحانیت و ربانیت یکی هستند خود شیخ قرضاوی در مورد سلفی های سنتی می گوید هرچند مثل جهادی ها اهل خشونت نیستند ولی زبانشان از آنان تندتر است(فک کنم این مطلبو از کتاب زندگی نامه قرضاوی خونده باشم)
چرا در طول تاریخ علمای دین به دیگران اجازه فکر کردن نداده اند؟
متاسفانه حربه تکفیر و ارتداد و تهدید به قتل در دست عالمان دین تبدیل شده است به بزرگترین پتک تعالی تفکر طبیعی مسلمانان.
وقتی سلفی ها حتی اهل کلام را تخطئه می کنند و امامان ابوالحسن اشعری و باقلانی و تفتازانی و امام فخر را خارج از دایره اهل سنت می دانند چطور انتظار داریم که مسلمانان پیشرفت کنند .
وقتی فتوا می دادند که کتاب های امام غزالی را آتش بزنند قتل شهاب الدین سهروردی و حلاج و عین القضات همدانی بجای خودش.
بعد ما می آئیم هی انگ به اروپایی ها می زنیم و بابت تفتیش عقاید و تعقیب حکما آنان را سرزنش می کنیم با وجود این که کلیسا دشمن فلسفه و کلام نبود بلکه از کلام اصلاح شده ارسطو حمایت می کرد اما علمای حنبلی و اثری سابق و سلفی کنونی حتی علم کلام را قبول ندارند و به این که امام فخر رازی در ۲۶۵ صفحه سوره حمد را تقسیر کرده خرده می گیرند!
مذهب سلفی با هجوم ناجوانمردانه به عرفان و تصوف و با لکه دار کردن آن می خواهند بعد معنوی و روحانی را هم از اسلام جدا کنند درحالیکه هیچ گونه جایگزینی برای آن ندارند.
آنان حتی به اولیای خدا هم رحم نمی کنند و خود ملازاده بارها عرفایی چون مولانا و ذوالنون و بایزید بسطامی را بشدت تخطئه کرده است.
آنچه که معلوم است سلفی گری که از ریگ زار های عربستان نشات گرفته نه تنها با هر هنر و ادبیات و عرفان و فلسفه ای مخالف است بلکه اخلاق نزدشان به هیچی نمی ارزد.
یکی از بزرگترین مشایخ سلفی یمن بنام یحیی الحجوری کتابی نوشته بنام “الکلب العاوی یوسف القرضاوی” بخاطر اینکه قرضاوی موسیقی را مباح می داند شیخ الحدیث!!! حجوری او را به سگ متصف می کند.
دیگر کشت و کشتار و سربریدن و عملیات انتحاری و دیگر وحشی بازی ها بجای خودش
سلام علیکم
– دوست عزیز همه سلفی ها دارای بینش و روش یکسانی نیستند، سخنان برخی نوجوانان ناپخته را که معلوم نیست از کجا آب می خورد به حساب همه آنها نگذارید، بسیاری از سازمان های اطلاعاتی منطقه برای دستیابی به اهداف خود و رویارویی با گروه ها و دولت های مخالف ترورها وانفجارهایی را انجام می دهند و آنها را به القاعده و سلفی و… نسبت می دهند من بسیاری از باورها و کارهای آنان را نادرست می دانم و محکوم می کنم اما فراموش نکنید که بنا بر اقرار چندین افسر وزارت کشور دوران حسنی مبارک طرح و اجرای انفجار کلیسای قبطی ها در قاهره با هدف متهم کردن اسلامگرایان از جمله سلفی ها در وزارت کشور آماده و اجرا شده بود، برای آگاهی از گرایش های متفاوت سلفیه خوب است مقاله«سلفیه در روزگار ما» نوشته ناصر علیار را سرچ و مطالعه نمایید.
– دوست عزیز امام ابوحامدغزالی در باره علم کلام دیدگاهایی خواندنی دارد و خوب است بدانید که کتابی با عنوان(الجام العوام عن علم الکلام) نوشته است و می توانید برای آگاهی از دیگاه آن بزرگوار در باره اهل کلام به آن کتاب یا مقاله زیر مراجعه نمایید.http://www.ensani.ir/storage/Files/20101120095911-39.pdf
امام خطابی بستی در شرح سنن ابی داود می نویسد: ” الخوارج والروافض فإنهم تعلقوا بظاهر القرآن وترکوا السنن التی قد ضُمنت بیان الکتاب فتحیروا وضلوا”(معالم السنن۴/۲۹۸ ـ المطبعه العلمیه حلب)
سختگیری در پذیرفتن احادیث از اهل الرأی و معتزله نقل شده است اما انکار کلی احادیث نظر خوارج می باشد که البته ردکردن احادیث قولی چیزی از ضروریات اسلام را نفی نمی کند چنانکه امام شافعی در الام(۶/۱۷۲) و امام نووی در شرح صحیح مسلم(۵/۲۵) به کفایت شهادتین برای مسلمان بودن رأی داده و این را نظر جمهور فقها و متکلمین اهل سنت دانسته اند. در حدیث متفق القولی از پیامبر علیه السلام نیز نقل شده: ” عن ابن عمر رضی الله عنهما قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم بنی الإسلام على خمس: شهاده أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله، وإقام الصلاه، وإیتاء الزکاه، والحج، وصوم رمضان: از ابن عمر رضی الله عنهما نقل شده که از نبی علیه السلام روایت کرد: اسلام بر پنج چیز استوار شده: شهادتین، برپایی نماز و زکات و حج و روزه”(متفق القول)
و مرحوم ابن تیمیه هم بر مسلمان بودن خوارج علیرغم انکار سنت تأکید می کند و این را نظر تمام صحابه می داند:
“ومِمّا یَدّلُ عَلى أنّ الصَّحابَه لَم یَکفُروا الخَوارِجَ أنهُم کانوا یُصَلّونَ خَلفَهم وکانَ عَبد الله بنِ عُمَر رَضی الله عَنه وَ غَیرُهُ مِنَ الصّحابه یُصَلّونَ خَلفَ نَجده الحُروری وکانوا أیضاً یُحَدِّثونَهم ویُفتونَهم ویُخاطِبونَهُم کَما یُخاطِبُ المُسلِمُ المُسلِمَ کَما کان عَبدُ الله بن عَبّاس یُجیبُ نَجده الحُروری لِما أرسلَ إلَیه یَسألُهُ عَن مَسائلِ وَ حدیثُهُ فی البُخاری وَ کَما أجابَ نافِع بنِ الأزرَق عَن مَسائلِ مَشهوره وَ کان نافع یُناظِرُهُ فی أشیاء بِالقُرآنِ کَما یَتَناظَرُ المُسلِمانِ:
یکی از دلایلی که نشان می دهد صحابه خوارج را تکفیر نکردند، این است که صحابه پشت سر خوارج نماز می خواندند و عبدالله بن عمر رضی الله عنه و غیر از او پشت سر نجده الحُروری[از سران خوارج و زعیم حروریه] نماز می خوانده و همچنین صحابه با آنها سخن می گفتند و برایشان فتوا می دادند و آنها را مخاطب خود قرار می دادند همانطور که مسلمان، مسلمان را خطاب قرار می دهد. همچنانکه عبدالله بن عباس به سؤالات و مسائل ارسالی نجده الحروی جواب داد و این داستان در کتاب بخاری موجود است و ابن عباس به مسائل مشهور «نافع بن الازرق»[رئیس فرقه ازارقه خوارج] پاسخ داد و نافع در موضوعات قرآنی با ابن عباس مناظره کرد چنانکه دو مسلمان با یکدیگر مناظره می کنند»(منهاج السنه النبویه۵/۲۴۷ ـ مؤسسه قرطبه ط۱، تحقیق: محمد رشاد سالم)”
فتوای الازهر هم بر همین مسأله تاکید می کند:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%DB%8C
والسلام
این مقاله از سایت فارس نیوز اخذ شده و صواب و خطا را توأما دارد.
۱ـ دکتر صبحی منکر سنت نیست بلکه به سنت متواتر نبوی(کیفیت نمازها و..) مانند همه مسلمانان پایبند است بلکه منکر اخبار آحاد است. شیخ غزالی از بزرگترین رهبران اخوان از او تمجید کرده است:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%DB%8C
۲ـ او بارها تاکید کرده که هیچ انسانی در این دنیا حق تکفیر دیگری بخاطر عقایدش را ندارد(کتاب حدالرده) بنابراین اینکه گفته شده او مسلمانان را کافر می داند فاقد صحت است بلکه تمام حرف او پرهیز از تکفیر است چراکه خود او قربانی این پدیده می باشد.
۳ـ منتقد مسالمت آمیز جریان وهابیت و سلفیه تکفیری و اخوان المسلمین و همچنین منتقد سکولارهایی مثل حامد ابوزید و محمد ارکون است.
۴ـ از حقوق تمام اقلیتهای مذهبی مصر دفاع کرده و به خصوص پس از ترور وحشیانه حسن شحاته شیعی بیانیه داد.
۵ـ خالد منتصر از هفته نامه صوت الامه در شماره ۲۸۵ مورخ ۱/۵/۲۰۰۶ مصاحبه ای با آقای دکتر احمد صبحی منصور انجام داده است که در نوع خود شنیدنی است. پس از خواندن این مصاحبه، خواننده متوجه می شود که این گروه و به عبارت بهتر این جریان فکری، حدیث و سنت را نفی نکرده و اعلام می کنند که آنرا در پرتو قرآن قبول دارند به این معنا که اگر موافق با قرآن بود ، آنرا می پذیرند و اگر مخالف با قرآن بود، آنرا نفی می کنند. در واقع آنها به جای بررسی سند حدیث و اینکه اسناد حدیث صحیح است یا خیر؟ به بررسی متن می پردازند و اگر متن حدیث به هر دلیلی با قرآن همخوانی نداشت، آنرا نفی می کنند. ترجمه مصاحبه یاد شده به قرار زیر است:
**امام اکبر شیخ الازهر در مراسم اختتامیه همایش المجلس الاعلی للشئون الاسلامیه به شما حمله کرد، علت این حمله و دشمنی با شما چیست؟
در اسلام بعد از لقب ” النبی ” و ” الرسول ” القاب دینی دیگری وجود ندارد تا بر مسلمانی اطلاق شود، بعد از خاتم النبیین علیه السلام ” امام ” ی وجود ندارد تا آن ” علیه السلام ” امام مسلمانان باشد. هنگامی که شیخ الازهر خودش را ” الامام الاکبر ” می نامد، پس برای خاتم النبیین علیه و علیهم السلام چه چیزی باقی می ماند؟ در اسلام همچنیین موسسه دینی یا حکومت دینی یا القاب دینی وجود ندارد. از حقایق اسلامی که پروردگار عز و جل در قرآن کریم بر آن تاکید ورزیده اینست: ” ان من اهتدی فقد اهتدی لنفسه وان من ضل فقد ضل علیها ” و شخص در روز قیامت و در برابر خدا مسئولیت و اختیار دارد؛ یعنی هدایت مسئولیتی شخصی است که به هر انسانی مربوط است، و حتی پیامبر نمی تواند کسی را که دوست دارد، هدایت نماید. مسئولیت هدایت مردم و یا به بهشت بردن آنها بر عهده هیچ حکومت و جامعه ای نیست؛ مسئولیت حکومت در اسلام فقط عبارت است از رعایت حقوق مردم یعنی حقوق بشر، از همین رو خداوند عز و جل در بیش از هزار آیه قرآنی آزادی اعتقاد انسان و مسئولیت او را در برابر خدا و در روز قیامت و نفی واسطه یا روحانی واسطه میان خدا و مردم را مورد تاکید قرار داده است. و این بیانگر عظمت اسلام و حکومت سکولار آن به مفهوم اسلامی است که با حکومت دینی که در طول تاریخ مسلمان ها ایجاد شد و موسسات دینی روحانی شبیه به الازهر درست کرد، مغایرت دارد.
**اما اختلاف میان شما و شیخ الازهر اختلاف شخصی نیست و ایشان گروه القرآنییین را متهم می کند که سنت را انکار می نمایند، و این از نقطه نظر ایشان عبارت از انکار ضروریات شناخته شده دین است و شما را از دایره ایمان خارج می سازد، به این اتهام چگونه پاسخ می دهید؟
شیخ الازهر در هجومش از حقایق علمی قرآنی و تاریخی و قانونی غفلت کرده است. ما دعوت می کنیم به تنقیح تراث دینی بویژه آنچه که به حدیث نبوی و سنت مربوط است و نیز تکیه بر متن قرآن به عنوان تنها مرجع حاکم، و وی در خصوص دعوت ما می گوید که این دعوت آشکاری برای نادیده گرفتن منبع اساسی در اسلام که همان سنت نبوی است، می باشد. پاسخ ساده است، وی منکر اینست که قرآن تنها مرجع احکام باشد و از اینرو وی سخن خدا را نادیده می گیرد ” افبغیر الله ابتغی حکما و هو الذی انزل الیکم الکتاب مفصلا ” و قرآن تنها مرجعی است که به هنگام اختلاف به آن رجوع می کنیم. معمولا اختلاف به دلیل احادیث گمراه کننده ای که به دروغ به رسول علیه السلام و یا به خدای متعال منسوب شده است، بوجود می آید، در اینجا این سئوال مطرح می شود:
اگر همه بشر با یک آیه از قرآن مخالفت نمایند، چه می شود؟
و خداوند سبحان پاسخ می دهد: ” و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون ” ( انعام ۱۱۶ ) بنا بر این آنها به جای کتاب خدا که در آن شکی نیست از ” ظن ” پیروی می کنند. علمای حدیث می گویند که احادیث بر اساس ظن بنا شده است و نه بر یقین، آنان بدین وسیله بر اعجاز قرآن تاکید می کنند که خبر از کارهائی می دهد که برخی مسلمانان بعد از نزول قرآن انجام می دهند و قرن ها بعد از مرگ پیامبر احادیثی را به ایشان نسبت می دهند و این احادیث را به گفته های صحابه مستند می کنند، صحابه ای که بعد از غرق شدن در سیاست و فتوحات و فتنه بزرگ مردند. آنان مردند پیش از آنکه آنچه را که راویان قرنها بعد از مرگشان در زمان عباسیان به ایشان منتسب نمودند، بدانند. حقیقت تاسف بار اینست که شیخ الازهر با مردود دانستن مرجعیت احکام قرآن در آن احادیث بطور ضمنی به مخالفتش با قرآن اعتراف می کند و از مرجع قرار گرفتن قرآن در خصوص این احادیث واهمه دارد و به دفاع از آنها می پردازد.
**در خصوص پالایش تراث از این احادیث چه نظری دارید؟
شیخ الازهر وقتیکه به پالایش تراث و احادیث آن حمله می کند، از حقایق تاریخی ای غفلت می ورزد که لازم است آنها را بشناسد و به آن اعتراف نماید. امامان اجتهاد در فقه و حدیث، اجتهادشان را بر پایه پالایش تراث شفاهی یا احادیث شفاهی بنیان نهادند. مالک کتاب ” الموطا ” خود را که اندکی بیش از هزار حدیث دارد با پالایش دهها هزار حدیث رایج در زمان خودش نوشت و بخاری کتب صحیح خود را که حدود ۳ هزار حدیث دارد با پالایش حدود ۶۰۰ هزار حدیث نگاشت. مسلم به اجتهاد بخاری قناعت نکرد، بلکه کتاب ” صحیح مسلم ” را با مقدمه زیبائی در باره احادث ساختگی نوشت و حاکم بر کتاب های بخاری و مسلم مستدرک نگاشت و ابن حنبل آمد و ابواب کاملی از احادیث را لغو کرد و همه اینها در چارچوب ” پالایش احادیث ” یا ” پالایش تراث ” انجام گرفت و علمای بساری در خارج از الازهر قبل و بعد از تاسیس آن به این مهم اقدام کردند، همچنین علمای برجسته ای از الازهر در این زمینه کار کردند، محمد عبده در تفسیرش با اتکا بر قرآن، منکر ” شفاعت ” و ” علم غیب پیامبر ” شد؛ شیخ شلتوت شیخ الازهر هم در دو کتاب ” الفتاوی ” و ” الاسلام عقیده و شریعه ” همان شیوه را در پیش گرفت و تلاش استاد و پژوهشگر احمد امین را در این باره فراموش نمی کنیم و در دوران اخیر گفته می شود که در الازهر کمیته هائی برای پالایش تراث وجود دارد و بر شیخ الازهر استاد طنطاوی اولی تر این بود که به این کار بپردازد، نه فقط برای خدمت به اسلام و اصلاح مسلمانان به وسیله اسلام، بلکه از این جهت که جزء وظایف او می باشد. قانون الازهر اساتید الازهر را مکلف می کند که حقایق اسلام را آشکار کنند و این بدان معناست که در آنجا حقایق پنهان شده اسلامی وجود دارد که باید آشکار شود و در آنجا اباطیل منسوب به اسلام وجود دارد که باید آنها را یافت، رسوا کرد و پاک نمود و معیار در این زمینه هم ” المیزان ” ، ” الکتاب ” ، ” الفرقان ” و ” القرآن العظیم ” است و شیخ الازهر در این زمینه نه تنها طفره رفته بلکه بر مجتهدانی هم که داوطلبانه و به دلیل عشق به اسلام و اصلاح مسلمانان به این کار اقدام کرده اند، دست درازی کرده است.
**سخن شما یعنی اینکه سنت ” سنت بخاری ” و غیر آن از منابع قانون گذاری اسلامی نیستند؟
این تعبیر خطاست، من از سنت به معنای روش پیروی می کنم و نه به معنای احادیث. و میان سنت و حدیث فرق زیادی وجود دارد، در اینجا داستانی را به همه کسانیکه سند را بدون بررسی متن تایید می کنند، اهدا می کنم. در دوران خلیفه مامون عباسی آقای العتابی شاعری بود که در خیابانها راه می رفت، او در حالیکه طعام می خورد، وارد بازار شد و این مسئله در آن زمان مخالف عرف و یا به قول امروزی پروتکل بود، از همین رو رفیقش به او اعتراض کرد و گفت: در حالیکه مردم تو را می بینند در بازار طعام می خوری؟ العتابی مسخره کنان به او گفت: اینها مردمند؟ اینها گاوند. دوستش اعتراض کرد و بر سر او فریاد زد. العتابی به او گفت: به تو نشان خواهم داد که اینها مردمند یا گاو هستند. سپس بالای تپه ای از خاک رفت و به مردم گفت: ای مردم بشتابید تا حدیثی از رسول خدا (ص) برای شما بخوانم، مردم آمدند و پیرامون او جمع شدند. وی برای آنها چنین گفت: فلانی از فلانی و او هم از رسول خدا (ص) نقل کرد و حدیث را تا آخر گفت و دلها و چشم ها را به خود جلب کرد و کاملا بر شنوندگان مسلط شد تا جائیکه وقتی دستش را به راست حرکت می داد، مردم سرشان را به راست حرکت می دادند و وقتیکه با سرش به چپ اشاره می کرد، آنان به چپ توجه می کردند تا اینکه گفت.. و در حدیث متواتری رسول خدا (ص) گفته است: وقتیکه زبان هر کدام از شما وارد سوراخ بینی اش شود، وارد بهشت خواهد شد و ساکت شد.. ناگاه هر کدام از شنوندگان زبانشان را در آوردند و تلاش نمودند تا آنرا وارد سوراخ بینی شان نمایند و منظره خنده داری بوجود آمد. العتابی رو به رفیقش کرد و با تمسخر گفت: آیا به تو نگفتم که اینها گاو هستند؟ آیا عاقلانه است که بپنداریم منابع قانون گذاری در اسلام ناقص بوده تا اینکه چند قرن بعد از مرگ پیامبر بخاری و دیگران برای تکمیل آن آمده اند؟ آنگاه در مورد این آیه چه بکنیم : الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا عبارت درست اینست که قرآن تنها منبع قانون گذاری در اسلام است، اما مسلمانان به آن منابع دیگری افزودند که شکاف میان آنها و اسلام را گسترش داد و از جمله این منابع احادیث و سنت ها بود و همه آنها در کلیات و جزئیات آن اختلاف دارند، این احادیث جزئی از دین اسلام نیست و آنهائیکه آنرا جزئی از دین اسلام می پندارند به پیامبر تهمت می زنند که دین خدا را کامل نرسانده است و در رساندن آن بخش کوتاهی نموده است و این اتهامی است که ما آنرا رد می کنیم. زیرا پیامبر علیه السلام دین را به طور کامل رساند و آن قرآن العظیم است که تا روز قیامت محفوظ خواهد بود. جهت تاکید این حقایق اسلامی را برای یاد آوری شیخ الازهر و دیگران می آورم، مفهوم سنت در قرآن همان ” شرع و روش ” است و از اینرو در شرع، سنت منسوب به خدا می آید، همان گونه که به پیامبرش گفت: ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له سنه الله فی الذین خلوا من قبل و کان امر الله قدرا مقدورا ( احزاب ۲۱ ) سنت در اینجا همان سنت خدا یا فرض خدا یا امر خداست و محمد پیامبر نخستین کس در اطاعت از سنت خدای متعال و شرع اوست و ما او را در این زمینه بهترین سرمش می دانیم، خدای تعالی می گوید” لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه ( احزاب ۲۱ ) نگفته است سنه حسنه، بلکه گفته است اسوه حسنه؛ اما آنها آنچه را که بخاری و دیگران نوشته اند، سنت نبوی الهی می پندارند و ادعا می کنند که آنها وحی آسمانند، و پیامبر در زمانش و خلفای راشدین و غیر راشدین از نوشتن این وحی خودداری نمودند تا اینکه برخی از مردم مثل بخاری آمدند و داوطلبانه و با انگیزه های شخصی اقدام به تدوین این سنت نمودند. اسلام ناقص بود تا اینکه بخاری و دیگران برای تکمیل آن در دوران فتنه و استبداد و انحلال داوطلب شدند. آنان برای پوشاندن این افترا معانی قران را تحریف می کنند تا اطاعت از احادیث بخاری را اطاعت از رسول بنامند، یا این آیه را و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم چنین تاویل می کنند و می گویند که الذکر همان سنت است که باید آنچه را که خدا نازل کرده است یعنی قرآن را برای مردم تبیین نماید. آنان بدین وسیله آیه را از سیاق خود خارج می کنند، زیرا که آیه از اصحاب کتاب های آسمانی سابق و نقش قرآن در توضیح آنها سخن می گوید. آنان همچنین به نماز و تفصیلات آن استناد می کنند که در قرآن نیامده است و این نکته را حجت می گیرند که قرآن ناقص است و محتاج تفصیلات بخاری و دیگران است. نماز، زکات و حج از ملت ابراهیم به ارث رسیده است و قرآن کریم در چیزی کوتاهی نکرده که نیاز به تبیین داشته باشد. نماز سنت عملی و موروثی است که در تعداد رکعت ها و کیفیت آن اختلافی نبوده است. از اینرو خدای بزرگ در قرآن چیزی را که میراث ملت ابراهیم بوده، شرح نداده است مگر آنچه را که عرب بعدا بوجود آورد و یا آنچه را که خداوند قانون جدیدی برای آن نهاد، مثل قانون جدید در مورد روزه ( بقره ۸۳ – ۱۸۷ ) یا نماز ترس ( بقره ۲۳۸ ) و ( نساء ۱۰۱ – ۱۰۴ ) تاکید می کنم این بخاری که شیخ الازهر از بررسی آن و حکمیت قرآن در مورد آن بیم دارد، در داخل کتابش بدترین اتهامات را به پیامبر علیه السلام و دین بزرگ اسلام و قوانین وی آورده است و ما همه این موارد را در کتاب ” القرآن و کفی مصدرا للتشریع ” شرح داده ایم. در اینجا مثالی می زنیم در مورد مباشره حائض که بخاری تحت عنوان ” باب مباشره الحائض ” احادیثی را نقل کرده که تاکید می کند که پیامبر علیه السلام با زنانش در هنگام حیض معاشرت جنسی داشته است. از این مجموعه فقط حدیثی را نقل می کنیم که وی اسناد آنرا چنین شرح داده است: حدثنا اسماعیل بن خلیل قال اخبرنا عن بن مسهر قال اخبرنا ابو اسحاق هو الشیبانی عن عبد الرحمن بن الاسود عن ابیه عن عایشه قالت: اگر یکی از ما در ایام حیض بود و پیامبر (ص) می خواست با او همبستر شود به او دستور می داد که در هنگام حیض تطهیر کند سپس با او همبستر شود. عایشه گفت پس کدام یک از شما مشک آب دارد همان گونه که پیامبر (ص) داشت ( صحیح بخاری/ مکتبه زهران/ مجلد اول/ جزء اول ص ۶۴ ) و اینها احادیث کذبی هستند زیرا پیامبر را متهم می کند که با قرآن مخالفت کرده است. چرا که خدای تعالی می گوید: یسئلونک عن المحیض قل هو اذی فاعتزلوا النساء فی المحیض و لا تقربوهن حتی یطهرن فاتوهن من حیث امرکم الله ان الله یحب التوابین و المتطهرین ..
http://moshregh.blogfa.com/post-23.aspx
بنده بقیه ی این نامها را نمی شناسم اما مصطفی کمال المهدوی تعداد نماز و کیفیت آن را(سنت متواتر نبوی) دقیقا مثل بقیه مسلمانان باور دارد و در این نکته با شحرور و صبحی و منصور هم عقیده است.(ورد فی تفسیر القاضی ناصر الدین البیضاوی لهذه الآیه الکریمه أن ابن عباس رحمهما الله قال إن هذه الآیه الکریمه جامعه للصلوات الخمس تمسون صلاتا المغرب والعشاء وتصبحون صلاه الفجر وعشیاً صلاه العصر وتظهرون صلاه الظهر)
از مدیریت محترم سایت تقاضا داریم بر اساس احترام به اصل قرآنی آزادی بیان مانع انتشار این مطلب نشوند
والسلام
آقای سید علی آقایی دانشجوی دکترای تخصصی علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات. در مقاله ای زیر عنوان: «قرآنبسندگی و انکار حجیت حدیث» که نشریه معرفت کلامی (سال اول، شماره سوم، پاییز ۱۳۸۹، ص ۹۳ ـ ۱۱۴) اینگونه نتجیه گیری کرده است:
نتیجهگیری
در پژوهش حاضر، پیشینه تاریخی، خاستگاهها و مشخصههای اصلی یکی از جریانهای فکری اسلامی در دوره معاصر که از خود با عنوان «اهل قرآن» یا «قرآنیون» یاد میکنند، بررسی و تبیین شد که نتایج آن بهاجمال به قرار ذیل است:
۱٫در آثار اسلامی کهن مخالفتهایی با نقل و ضبط حدیث و کاربرد آن بهعنوان منبع استنباط احکام شرعی گزارش شده است. در آن دوران، دو جریان عمده مخالف حدیث قابلشناسایی است: نخست، مخالفان با حدیث بهعنوان حجت شرعی در کنار قرآن؛ و دوم، مخالفان با برخی احادیثی که با قرآن یا دیگر احادیث تعارض دارند یا مضمون آنها باعث وهن دین تلقی میشود. در اینکه این مخالفتها از سوی کدامیک از فرقههای مسلمانان (معتزله یا خوارج) طرح شده، اختلاف هست؛ اما شواهدی در تأیید انتساب این اقوال به خوارج در اختیار است.
۲٫ در سده نوزدهم و بیستم میلادی دوباره مخالفتهایی با حدیث پدیدار شده است. خاستگاه این اندیشه در دوران معاصر به دو حوزه جغرافیایی متمایز، یعنی شبهقاره هند و مصر باز میگردد؛ هرچند در حال حاضر به دیگر نقاط جهان اسلام نیز راه یافته و دیگر محدود به یک منطقه جغرافیایی خاص نیست.
۳٫ خاستگاه پیدایش اندیشه قرآنبسندگی در مصر با جریان مشابه در شبهقاره هند همسان است؛ زیرا در هر دو، مخالفت با حدیث از درون جریان حدیثگرا برخاسته است. این دیدگاهها در قالبهایی متفاوت بروز یافتهاند. در شبهقاره هند، جریان مخالف حدیث بهشدت قالب فرقهای به خود گرفته و مجادلات دراینباره به موضوعاتی فراتر از حدیث و سنت (همچون ماهیت وحی و نبوت) انجامیده است؛ اما در مصر، دیدگاههای منتقد حدیث تنها از سوی تعدادی محدود از نویسندگان مستقل و در قالب گمانهزنیهایی کلامی عرضه شده است.
۴٫اندیشه قرآنبسندگی بر دو مؤلفه بنیادین استوار شده است: خودبسندگی قرآن و انکار حجیت حدیث. خودبسندگی قرآن، یعنی قرآن یگانه حجت شرعی است و برای تفسیر آن نیاز به هیچچیز غیر از قرآن نیست. خودبسندگی قرآن لوازمی دارد؛ از جمله نفی اجمال، اطلاق و نسخ در قرآن و پذیرش اینکه قرآن معنای ثابتی نداشته و در شرایط مختلف معانی متفاوتی میپذیرد. انکار حجیت حدیث، ناشی از فقدان مشخصههای وحیانی در حدیث است؛ زیرا تنها قرآن وحی الهی است و اقوال و افعال پیامبرˆ ویژگی وحیانی ندارند و به بعد بشری پیامبرˆ بازمیگردند و درنتیجه برای مسلمانان الزامآور نیست.
منبع:
http://kalami.nashriyat.ir/node/600