آخرین خبرها

حسین شهید (رض) ریحانـــۀ النبی (ص)- بخش نخست

چه بگویم که قلبم آکنده از اضطراب، نگرانی، شرمندگی و ناتوانی است و قلم در دستم حیران و بهت‌زده، که درباره‌ی شخصیتی مانند شخصیت حسین (رض) چه کلماتی را به رشته‌ی تحریر در آورم که درخور مقام و منزلت او باشد، چون حسین (رض) شخصیتی است مهم و حساس، چرا که از سویی به این شخصیت والا امید بسته شده و مایه‌ی شادی است، و از سویی دیگر شخصیت حسین (رض) با غم و اندوه جانکاه همراه است.

 چون شکوه شخصیت حقیقی و حقوقی حسین بن علی (رض) در قرآن کریم و نزد پیامبر گرامی اسلام و در باور آحاد مسلمین از چنان مرتبتی برخوردار است که واژه‌ها در توصیف آن به عجز و ناتوانی نشسته‌اند.

 به‌راستی از عهده‌ی چه واژه‌ای و از خامه‌ی بنان و سحر بیان چه کسی بر می‌آید که کنه عظمت معجزه‌ی قیام خونین اشرف اولاد آدم را برای نسل‌های مشتاق و نیازمند این عصر به تصویر کشد.

 ما در برابر مردی قرار داریم که راه مخالفت و مبارزه را به خاطر فتنه‌جویی در پیش نگرفته بلکه دعوت قومی را اجابت کرد که او را پیش خود خواندند و وقتی ایشان نزد آن‌ها آمد، وی را‌‌ رها کرده، و به کسی که دشمن او و دشمن آنان نیز بود سپردند.

 آری تاریخ به وضوح و قاطع در لابلای صفحات خویش آورده است که حسین به آنان گفت: نزد شما نیامدم مگر زمانی که نامه‌هایتان به دستم رسید، اگر نظری بر خلاف آنچه نامه‌هایتان می‌گوید دارید، بر می‌گردم.

 تردیدی نیست که ما در برابر آل بیت و صحابه‌ی کرام موضع واحدی داریم… آنان را در جایگاه و منزلتی می‌بینیم که خداوند سبحان آنان را قرار داده است، آنان عَلَم هدایت… و ستاره‌ای فروزنده در تاریکی… هستند،

 محبت آنان برای ما عبادت است، و مدح آنان را شب و روز در آیات قرآن تلاوت کرده و در مقابل تلاوت هر حرف آن، ده ثواب به ما می‌رسد.

 شکی نیست که اهل بیت رسول الله (ص) در میان اهل سنت، مقام بلندی دارند و اهل سنت نسبت به آنان احترام بسیار قایلند و حقوق آن‌ها را آنگونه که خداوند در شریعت مقرر نموده، رعایت می‌کنند، لذا آنان را دوست دارند و محبت و موالات شایسته‌ای نسبت به آنان دارند و به سفارش پیامبر در خصوص آنان عمل می‌نمایند‌‌ همان وصیتی که در روز غدیر خم فرمود:

 «و اُذَکِّرُکم الله فی اهل بیتی»: (شما را درباره‌ی ـ رعایت حقوق ـ اهل بیتم سفارش می‌کنم. (صحیح مسلم با شرح نووی، کتاب فضائل صحابه، باب فضائل علی ۱۵/۱۸۸ حدیث/۲۴۰۸)

 وقتی از حسین یاد می‌شود بی‌شک نمی‌توان واقعه‌ی کربلا را نادیده گرفت. اما بر این باور هستیم که تاریخ حسین (رض) را اگر فقط در واقعه‌ی کربلا خلاصه کنیم، در حق ایشان و تاریخ و قدر ومنزلتشان ستم روا داشته‌ایم. و از سویی کم و کیف تفصیلی واقعه‌ی کربلا بیش از آن چیزی است که بتوان در این توشتار اندک گنجانید، پس تنها به جستاری از نظریات اندیشمندان متقدم و متأخّر اهل سنت بسنده کرده و بیشتر به ابعاد شخصیتی او از لحاظ ایمان، تقوا، فقاهت، شجاعت و شهادت‌طلبی ایشان پرداخته‌ایم.

 زیرا حسینی که ما می‌خواهیم بشناسیم حسین آل و اصحاب و پروریده‌ی دست مربی حکیمی چون پیامبر (ص) و مادری شایسته چون فاطمه و پدری توانا چون علی است.

 او صحابی بزرگواری است که هم از شرافت صحبت و هم از افتخار قرابت با مقام نبوت برخوردار است.

 منزلت حسنین (رض) در نزد پیامبر (ص)

 مسلّم است بر‌ترین مزیتی که در این دودمان وجود دارد، انتساب به برگزیده‌ترین انسان‌ها، حضرت محمد (ص) است، اما ارتباط حسین (رض) با جد بزرگوارش چگونه بود، بهتر است بدانیم: جد بزرگوارش حضرت محمد (ص) به وی و برادرش حسن (رض) با چه نگاهی می‌نگریستند؟

 احادیث صحیح و گویایی داریم که در معرفی جایگاه و منزلت او و برادر بزرگوارشان در نزد پیامبر (ص) ما را یاری می‌دهند. از براء بن عازب (رض) روایت است که رسول الله (ص)، حسنین (رض) را دید و فرمود:

 «پروردگارا! من این دو را دوست دارم، تو نیز دوست بدار». (ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب حسن و حسین، ج۵، ص۶۶۱، حدیث شماره ۳۷۸۲)

 در این حدیث فضیلتی آشکار برای حسنین (رض) است؛ چون پیامبر امتش را به محبت آن دو تشویق کرده و توضیح داد که محبت آن دو، به معنای دوست داشتن پیامبر (ص) است.

 رسول الله (ص) آنان را بسیار دوست می‌داشت و دوستی آنان را دوستی با خویش و دشمنی با آنان را دشمنی با خویش می‌شمردند، امام احمد در مسند از ابوهریره (رض) آورده است که رسول الله (ص) فرمودند: «هر کس آنان (حسن و حسین) را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس با آنان دشمنی کند با من دشمنی کرده است». (مسند أحمد، حدیث شماره‌ی ۷۸۶۳، شعیب أرنؤوط گفته: سندش قوی و رجالش ثقه و رجال صحیحین هستند.)

 ابوسعید خدری (رض) روایت می‌کند، رسول الله (ص) فرمود: «حسن و حسین سرداران جوانان بهشتند». (مسند احمد ۳/۳ و ترمذی: کتاب المناقب، ج ۵، ص۶۵۶، حدیث ۳۷۶۸ ومى گوید: حسن و صحیح است وحاکم درمستدرک۳/۱۶۶-۱۶۷ ودر روایتی دیگرو (ابوهما خیر منهما) وابن خزیمه فی صحیحه ۲/۲۰۶والهیثمی فی مجمع الزوائد ۹/۱۸۴ و طبرانی هم روایت کرده است که اسناد آن حسن است و آلبانی در الاحادیث الصحیحه ۲/۴۴۸)

 در این حدیث دو فضیلت بزرگ برای حسنین (رض) است؛ چون پیامبر به بهشتی بودن آن دو گواهی داده و نیز خبر داده‌اند که آن دو سرداران جوانان بهشت‌اند.

 برای درک عمق ارتباط صمیمانه‌ی رسول الله (ص) با دو نوه‌اش حسن و حسین (رضی الله عنهما) ضروری است که اندکی به سیره‌ی عطرآگین و پر حادثه‌ی رسول الله (ص) که احساسات انسانی رسول الله (ص) را با خوشی‌ها و شادمانی‌ها و غم و اندوهش به دوش می‌کشد، پرداخته وآن را با قلبی ایمانی مرور کنیم:

 آری! رسول الله (ص) فرزندان پسر خویش؛ قاسم و عبدالله و بالاخره ابراهیم را از دست دادند و بنا به اهمیت فرزندان پسر نزد مردم که باعث باقی ماندن نسل انسان می‌شوند، مشرکان مکه این را بهانه‌ای برای فشار آوردن بر رسول الله (ص) و دعوت ایشان قرار دادند. یکی از این افراد شقی و بدفرجام عاص بن وائل سهمی است که هرگاه از رسول الله (ص) یاد می‌شد، می‌گفت: او را بگذارید، او مردی است که نسلی ندارد و اگر بمیرد یاد و خاطره‌اش از بین می‌رود و شما از دست او راحت می‌شوید

 خداوند متعال در دفاع از رسول الله (ص) این آیه را نازل فرمود: «إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (کوثر/۳)

 «بی‌گمان دشمنت، خود بی‌دنباله (و بدون نسل) است». (أنساب الأشراف، ج۱، ص۶۲؛ سیره‌ی ابن هشام، ج۱، ص۲۶۵)

 تاریخ و سیره‌ی نبوی لحظه‌های اندوه و غم رسول الله (ص)، آن پدر مهربان را که از فراق جگرگوشه‌هایش به‌ ویژه‌ ابراهیم، که متأثر بود، در سراپرده‌ی خویش دارد.

 در ‌‌نهایت رسول الله (ص) عاطفه‌ی سرشار پدری خویش را نثار پسران دخترش فاطمه (رضی الله عنها) ‌نمودند و آنان ریحانه‌های ایشان در این دنیا بودند.

 امام بخاری از ابن ابی نعم روایت نموده است که می‌گوید: من حضور داشتم که مردی از عبدالله بن عمر (رضی الله عنهما) درباره‌ی خون پشه سؤال کرد، وی گفت: اهل کجایی؟ گفت: اهل عراق هستم. ابن عمر (رضی الله عنهما) گفت: این از خون پشه می‌پرسد و حال آنکه فرزند رسول الله (ص) را مظلومانه کشتند. و فرمود: خودم از رسول الله (ص) شنیدم که فرمودند: «حسن و حسین ریحانه‌های من از دنیا هستند». (صحیح بخاری، الأدب، باب رحمه الولد وتقبیله ومعانقته، حدیث شماره‌ی ۵۹۹۴، فضائل أصحاب النبی ج، باب مناقب الحسن و الحسین، حدیث شماره‌ی ۳۷۵۳)

 حافظ ابن حجر در ذیل این حدیث می‌گوید: «آنان را به ریحانه تشبیه نمودند؛ زیرا فرزند را نیز همانند آن می‌بویند و می‌بوسند… و ترمذی نیز از انس (رض) روایت نموده که رسول الله (ص) حسن و حسین را می‌طلبیدند و آنان را می‌بوییدند و در آغوش می‌گرفتند». (فتح الباری، ابن حجر عسقلانی، ج۷، ص۴۶۹؛ ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب الحسن و الحسین، حدیث شماره‌ی ۳۷۷۲)

 حافظ ابونعیم وی را چنین معرفی کرده است: «ابوعبدالله؛ حسین بن علی بن ابی طالب ریحانه و شبیه رسول الله (ص) است، آن حضرت (ص) پس از ولادت وی در گوش او اذان گفتند، وی سرور جوانان بهشت و پنجمین نفر اهل کساء و فرزند سیده النساء است، پدرش پاسدار حوض و ذوالجناحین عموی اوست، وی دست پرورده‌ی نبوت است که در دامن اسلام پرورش یافته و از منبع ایمان تغذیه شده است». (معرفه الصحابه (۲/۶۶۱).

 حسن و حسین (رضی الله عنهما) تنها نوه‌های رسول الله (ص) نبودند که ایشان همچون پدر بزرگی با نگاه محبت و مهربانی و افتخار به آنان بنگرند، بلکه به تمام معنا پسران ایشان بودند.

 این چه عنایتی است! و قلب کدام پدر این همه عطوفت و مهربانی را در خود جای داده است. آری! ایشان رسول خداست با آن رحمت گسترده و احساسات آکنده از مهر و محبت.

 توجه و مواظبت رسول الله (ص) به نوه‌هایش بدان جا رسیده بود که برای محافظت آنان از هرگونه بدی، همواره با دعا آنان را از هر گزند احتمالی به پناه خداوند واگذار می‌کردند.

 امام بخاری از ابن عباس (رض) آورده است که: رسول الله (ص) حسن و حسین (رضی الله عنهما) را با این دعا افسون می‌کردند و می‌فرمودند: «پدرتان ابراهیم، اسماعیل و اسحاق را با این دعا افسون می‌کرد، «أعوذ بکلمات الله التامه من کل شیطان وهامه و من کل عین لامه». (صحیح بخاری، حدیث شماره‌: ۳۳۷۱)

 «پناه می‌برم به کلمات تامه‌ی الهی از گزند هر شیطان و حیوان موذی و چشم شوری».

 احساسات پدرانه‌ی ایشان آن‌گاه به اوج خود رسیده بود که از بالای منبر و هنگام ایراد خطبه و موعظه‌ی مؤمنان به تقوی و کارهای شایسته، نوه‌های خردسال خویش را مشاهده می‌فرمودند که جست و خیزکنان به سوی ایشان می‌آیند، بی‌اختیار خطبه را ناتمام گذاشته و از منبر پایین می‌آمدند و آنان را در آغوش گرفته و به منبر می‌بردند.

 خدایا! قلب پبامبر (ص) چه شفقت گسترده‌ای برای خردسالان داشت و چه عاطفه‌ی پدری عمیقی در آن نهفته بود.

 ابوداود از بریده (رض) چنین نقل می‌کند که: رسول الله ص در حال ایراد خطبه بودند که حسن و حسین که لباس سرخ رنگی بر تن داشتند جست و خیزکنان آمدند، رسول الله (ص) از منبر پایین آمدند و آنان را به دوش گرفتند و به منبر رفتند و سپس فرمودند: «حقا که خداوند متعال راست فرموده است که مال و فرزند مایه‌ی آزمایش هستند، من این‌ها را دیدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم و سپس خطبه را ادامه دادند». (ابوداود، حدیث شماره‌ی ۱۱۰۹. آلبانی آن را صحیح دانسته است.)

 و همچنین ابویعلی (س) می‌گوید: «نزد رسول الله (ص) بودیم حسن یا حسین بر سینه‌ی‌ ایشان بود، ادرار او از سینه ایشان سرازیر شد، برخاستیم که او را برداریم؛ رسول الله (ص) فرمودند: پسرم را راحت بگذارید تا کارش را تمام کند، سپس آن را با آب شستند و سپس به بیت‌المال که خرمای صدقه در آن نگاهداری می‌شد تشریف بردند، آن پسر نیز با ایشان رفت و خرمایی برداشت و در دهان گذاشت، رسول الله (ص) آن را در آوردند و فرمودند: صدقه برای ما حلال نیست. (مسند احمد، حدیث شماره‌ی ۱۹۰۸۲ با سند صحیح. شیخ شعیب أرنؤوط گفته: اسنادش صحیح است)

 شخصیت ایمانی حسین شهید (رض)

 به راستی ظاهر و باطن پرورش یافته گان مدرسه پیامبر (ص) یکسان است و حسین بن علی (رض) نمونه‌ی بارزی از مردانی است که از حیث ایمان و اخلاق وتقوا از مراتب والایی برخوردار بودند.

 حافظ ابن قیم (ره) با چه تعبیر زیبای از هماهنگی ظاهر انسان مؤمن با باطنش می‌گوید: «هرگاه قلب از مواهب و عطایای والای ربانی سیراب گردد بر امرا و رعیت خلعت شایسته و مناسبی می‌پوشاند، بر نفس خلعت اطمینان و آرامش و رضایت و فروتنی می‌پوشاند، آن‌گاه حقوق را با بخشندگی و سعه‌ی صدر و رضایت و به راحتی می‌پردازد؛ زیرا در آن حال با قلب در اکثر موارد همسو می‌گردد و غالباً در پی هدف مشترکی خواهند بود، آن‌گاه نفس که قبلاً دشمن آشکار قلب بوده، وزیر دست راستش می‌گردد، و این همسویی و موافقت چنان طمانینه و لذتی در پی می‌آورد که لذت و نعمت‌های بهشتی را تداعی می‌کند، البته جنگ آن دو پایان نیافته، بلکه سلاح و تجهیزات آن همچنان در دسترس است و اگر قدرت و سیطره‌ی قلب نباشد، نفس با هر نحو ممکن و با هر سلاحی با او مبارزه می‌کند، بنابراین در دو مرز استراتژیک ظاهر و باطن تا آخرین لحظات زندگی باید استقامت و پایداری نمود». (طریق الهجرتین، ج ۱، ص۶۳)

 وی در «مدارج السالکین» می‌گوید: «خداوند جمال ظاهر و باطن را در چندین آیه قرآن کریم با هم ذکر نموده است،

 از آن جمله فرموده‌ی خدای متعال:

 یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (الأعراف: ۲۶) «ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را می‌پوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس پرهیزگاری بهتر است! این‌ها (همه) از آیات خداست، تا متذکّر (نعمتهای او) شوند!»

 و از آن جمله‌ فرموده‌ی خدای متعال در باره‌ی زنهای جنت:

 «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ» (الرحمن: ۷۰) «و در آن باغهای بهشتی زنانی نیکو خلق و زیبایند!»

 و فرموده است:

 «…. وَلَقَّاهُمْ نَضْرَهً وَسُرُورًا» (الإنسان: ۱۱) «…. و آن‌ها را می‌پذیرد در حالی که غرق شادی و سرورند!»

 و از آن جمله فرموده‌ی خدای متعال:

 «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَهٌ» (۲۲) إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ (القیامه: ۲۲- ۲۳) «و به پروردگارش می‌نگرد! (۲۲) و در آن روز صورتهایی عبوس و در هم کشیده است،»

 استقامت و توکل حسین شهید (رض)

 بی‌تردید صبر و استقامت و توکل و پایداری در برابر دشمنان که حسین (رض) در حادثه‌ی کربلا از خود به نمایش گذاشت، دلیلی روشن و قاطع بر ایمان کامل و آگاهانه و عمیق ایشان به الله و قضا و قدر الهی است.

 حافظ ابن قیم توکل و استقامت ایمانی حسین (رض) را چنین بازگو می‌کند:

 «حسین (رض) می‌دانست که دشمنان فقط او را می‌خواهند و با دیگران کاری ندارند، ایشان به همراهان خود اختیار داد که هر کس می‌خواهد اجازه دارد که خود را از مرگ نجات دهد، و خود را نیز برای مقابله با دشمن آماده نمود و لو این‌که جز چند نفری با او باقی نمانند، به همراهان خود فرمود: هر کس می‌خواهد شبانه نزد خانواده‌اش برگردد، من به او اجازه داده‌ام، اینان مرا می‌خواهند، مالک بن نضر گفت: من مدیون و عیال وار هستم، فرمود: شب فرارسیده، در تاریکی آن بروید و هر کس دست یکی از مردان اهل بیت مرا بگیرد و در تاریکی شب در صحرا و به شهر‌ها و مناطق خود بروید، اینان مرا می‌خواهند، اگر مرا به دست بیاورند دنبال کسی دیگر نمی‌روند، بروید تا آنکه خداوند فرجی بیاورد…». (ابن کثیر، البدایه، ج۱۱، ص۵۳۰)

 ایشان شبی پیش از آن در مسیر عراق خوابی دید و از خواب بیدار شد و با زبان یک مؤمن استوار فرمود: «إنا لله وإنا إلیه راجعون والحمدلله رب العالمین»، گفت: در خواب دیدم که فردی اسب سوار می‌گفت: اینان به سوی مرگ پیش می‌روند، دانستم که خبر مرگ ما را به ما می‌دهد. (همان، ج۱۱، ص۵۲۶)

 ایشان در گرماگرم معرکه که دل‌ها از جا کنده می‌شود با اعتماد و اطمینان با پروردگارش راز و نیاز می‌کند و می‌گوید:

 «اللهم أنت ثقتی فی کل کربٍ، ورجائی فی کل شده، وأنتَ لی فی کل أمر نزل بی‌ثقِهٌ وعِدَّهٌ، فکم مِن هَمٍّ یضعف الفؤاد، وتقل فیه الحیله ویخذلُ فیه الصدیق، ویشمتُ فیه العدو، فأنزلته بک، وشکوته إلِیک رغبهً فیک إلِیک عمن سواک، ففرجته، وکشفته، وکفیتنیه، فأنت ولی کل نعمهٍ وصاحب کل حَسنه ومنتهى کل غایهٍ». (البدایه ج۱۱، ص۵۱۶)

 ترجمه: «پروردگارا! در هر غم و سختی اعتماد و امید من به توست، در هر کاری که برایم پیش می‌آید اعتماد و توانم تویی، چه بسا غم‌هایی که فرا‌تر از توان تحمل قلب بوده که راه و چاره‌ای نداشته دوستان در آن خود را کنار کشیده و دشمنان به شادی پرداخته‌اند، من آن را به تو سپرده‌ام و به تو از آن شکوه کرده و از دیگران خود را به امید تو بریده‌ام، و تو آن غم‌ها و سختی را گشوده‌ای و از من دور ساخته‌ای، خدایا! تو ولی هر نعمت و صاحب هر حسنه و ‌‌نهایت هر مقصدی هستی».

 عبدالله بن عمار حسین (رض) را در میدان معرکه، چنین توصیف می‌کند: «حسین (رض) را دیدم که از هر طرف او را فراگرفته بودند و بر سمت راست خویش چنان یورش می‌برد که همه پراکنده می‌شدند، والله من مردی دلیر‌تر و مصمم‌تر از او که اهل و اصحابش در برابرش کشته شوند ندیده‌ام، والله نه قبل از او چنین کسی را دیده‌ام و نه پس از او…». (البدایه، ج۸، ص ۲۰۴)

 فقه و روایت حدیث

 جزو فقهای حسین (رض) جزو فقهاء و مفتیان صحابه بود، ابن قیم الجوزیه در «اعلام الموقعین عن رب العالمین» ایشان را جزو صحابه که کمتر فتوا داده‌اند بر می‌شمارد. (ابن قیم، إعلام الموقعین، ج۱، ص۱۲)

 وی در روایت حدیث نیز چنین بود، از رسول الله (ص) و پدر خویش و سایر صحابه روایات اندکی دارد همانند بسیاری از صحابه که به کثرت روایت شهرت ندارند، علتش شاید دو چیز باشد:

 اول: پرهیز از روایت

 بسیاری از صحابه از بیم آنکه مبادا دچار اشتباه و خطایی شوند از روایت نمودن حدیث از رسول الله (ص) پرهیز می‌کردند. حافظ ابن عدی در «الکامل» تحت عنوان «کسانی که پس از نقل حدیث از بیم اینکه مبادا کلمه‌ای افزوده باشند، می‌گفتند «أو کما قال» آورده است: از محمد چنین نقل نموده است که: انس از رسول الله (ص) کمتر حدیث روایت می‌کرد و هرگاه حدیثی بیان می‌کرد، آشفته می‌شد و می‌گفت: أو کما قال رسول الله (ص) (= یا اینکه چیزی شبیه این فرمودند)».

 عمرو بن میمون اودی می‌گوید: من هر پنج شنبه نزد ابن مسعود می‌رفتم، وی هرگاه می‌گفت: از رسول الله (ص) شنیدم که فرمودند، رگ‌های گردنش باد می‌کرد سپس می‌گفت: یا اندکی کم و بیش، یا نزدیک به این، یا شبیه این و یا چیزی مانند این فرمودند. (الکامل، ابن عدی، ج۱، ص۱۸)

 در صحیح بخاری از سائب بن یزید نقل شده است که می‌گفت: «با عبدالرحمن بن عوف و طلحه بن عبیدالله و مقداد و سعد رضی الله عنهم همراهی کرده‌ام، اما نشنیدم که کسی از ایشان از رسول الله (ص) چیزی نقل کنند، جز طلحه که جریان احد را تعریف می‌کرد». (صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب «إذ همت طائفتان منکم أن تفشلا»، حدیث شماره‌ی ۳۸۳۵)

 شاید حسین (رض) نیز بدین خاطر از رسول الله (ص) و صحابه کمتر حدیث روایت کرده است.

 دوم: کوتاه بودن مدت ملاقات ایشان با رسول الله (ص)

 چنانکه در تاریخ آمده که ایشان در سال چهارم هجری به دنیا آمده، یعنی اینکه هنگام وفات رسول الله (ص) تقریباً شش سال داشته است.

 محدثین روایت کسی را که روایت را در خردسالی شنیده باشد می‌پذیرند، البته به شرط آنکه هنگام نقل روایت اهل تمییز باشد، اما منظور ما از کوتاه بودن مدت ملاقات ایشان با رسول الله (ص) این نیست، بلکه این نکته است که خردسالی عادتا سبب قلت روایت است، و نمی‌توان آن را بر حفظ قرآن قیاس کرد؛ زیرا مبنای حفظ قرآن در خردسالی، تلقین و کثرت تکرار آیات است و فهم معانی قرآن شرط نیست، عکس حدیثی که فقط یک و یا دوبار آن را بیشتر نمی‌شنود و مبنای آن حفظ الفاظ و حداقل فهم معنای اجمالی است.

 امام ابن حزم در کتاب «أسماء الصحابه والرواه وما لکل واحد من العدد» ایشان را جزو آن دسته از صحابه قرارداده است که فقط هشت حدیث از رسول الله (ص) روایت نموده‌اند.

 امام حسین (رض) از منظر اندیشمندان سلف و معاصراهل سنت

 حافظ ابن کثیر در مورد علاقه‌ی امام حسین (رض) به شعر و شاعری می‌گوید: «از آن جمله، شعری است که ابوبکر بن کامل از عبد الله بن ابراهیم ذکر کرده و گفته است که آن شعر از حسین (رض) است:

 اغن عن المخلوق بالخالق واسترزق الرحمن من فضله

 من ظن أن الناس یغنونه أو ظن أن المال من کسبه

 تغن عن الکاذب والصادق فلیس غیر الله من رازق

 فلیس بالرحمن بالواثق زلـت به النعلان من حالق

ترجمه: «با خالق خود را از مخلوق بی‌نیاز کن که از کاذب و صادق بی‌نیاز می‌گردی.

 روزی را از خدای رحمان بطلب، غیر از او رزق دهنده‌ای نیست.

 هر کس بپندارد که مردم او را بی‌نیاز می‌گردانند، در واقع به خدای رحمان اعتماد ندارد.

 هر کسی گمان کند که مال را خود کسب کرده است، براستی که از بلندای کوهی سر به فلک کشیده سقوط کرده است.» (البدایه والنهایه، ج۱۱، ص۵۹۳؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۸۶)

 ابن‌کثیر از علمای معروف شافعی‌مذهب درباره ارج و منزلت امام حسین (رض) می‌نویسد: پیامبر خدا‌ امام حسن (رض) و حسین (رض) را گرامی می‌داشت و به آن‌ها محبت زایدالوصفی می‌کرد. لذا امام حسین (رض) از صحابه پیامبر به شمار می‌رود و با آن حضرت تا دم مرگ آن بزرگوار محشور و مصاحب بوده و حضرت رسول نیز از او رضایت کامل داشته اگر چه حسین (رض) در سنین کودکی بود. پس از پیامبر‌ (رض) ابوبکر، عمر و عثمان نیز او را گرامی می‌داشتند و بعد از این سه خلیفه حسین (رض) از صحابه پدر گرامیش به شمار می‌رفت و از او حدیث روایت می‌کرد و در تمام حالات نیز با او همراه بوده است. (ابن کثیر، البدایه، ج۴، جز۸، ص۱۴۲)

 ایشان ادامه می‌دهد: حسین (رض) در میان تمام مردم از ارج و عظمت بالایی برخوردار بوده است و مردم علاقه‌ی شدید به او داشته‌اند زیرا فرزند پیامبر‌ بوده و در روی زمین هیچ نظیری نداشت. (همان، ج۴، جز۸، ص۱۴۴)

 ابن کثیر نیز مانند سایر محدثین و مورخین حدیث «حسین منی و انا من حسین» را نقل کرده است. (همان، ص۱۹۴)

منبع: اصلاح وب   نویسنده حمزه خان بیگی – بخش یکم

درباره‌ی سـلیمی

نویسنده و مترجم

همچنین ببینید

به مناسبت در گذشت علامه دکتر قرضاوی

بیوگرافی دکتر یوسف قرضاوی خاستگاه و تحصیلات دکتر یوسف قرضاوی در روستای صفت تراب مرکز …

گرسنگی معده _ گرسنگی مغز

هنگامی که گرسنه میشویم به دنبال تهیه غذا میرویم ؛هنگامیکه تشنه میشویم به دنبال آب …

۱۱ ویژگی انسان های: بزرگ- متوسط – کوچک

ویژگی یکم: انسان‌های بزرگ اول فکر می کنند، بعد حرف می‌زنندانسان‌های متوسط اول حرف می‌زنند، …

حکم فقهی انواع بیمه (اهل سنت)

حکم فقهی انواع بیمه سال های متمادی است راجع به حکم فقهی بیمه از دیدگاه …

۲ نظر

  1. باعرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده و مترجم عزیز،یاد واره ی بسیار خوبی است، کسی شک ندارد که آن بزرگوار یکی از بزرگترین مبارزان راه هدایت بودند،وشهادتش هم در راستای اهداف خلقت و حکمت الهی برای آیندگان الگوی محکم و استواری بوده وهست،اگر چه ازاین خط سرخ شهادت خیلیها در جهت دنیا طلبی وکسب شهرت ومقام و منم منم استفاده و موجبات تفرقه و گروه گرائی و اختلاف بین مسلمانان را فراهم آورده اند،خوبی و بدی گذشتگان باید عبرت و الگوی آیندگان باشد،بحث و جدل و تعریف و تمجید و لعن و نفرین این و آن چه فایده ای دارد،آنها اگر خوب و در راه هدایت بوده اند اجرشان با خالق است،بخوبی آنها مارا نمیبخشند،اصل و نسب و قبیله موجب رستگاری نیست، تقرب به خالق ورستگاری ابدی ایمان به خداوند و عمل صالح در ر استای قرآن و سنت پیامبر گرامی(ص ) میباشد،( گیرم پدر بود فاضل+ ازفضل پدر ترا چه حاصل) قبول دارم که باید بزرگان دین را دوست داشته باشیم و با احترام آنهارا یاد کنیم کارهای خوبشان برای ما الگو باشد،برادر عزیزمان عبدالرزاق ظاهراً بیطرفانه ولی درمحتوای نویشتارشان اغراض شخصی را نمایان کرده اند،برادر گرامی هرکس نتیجه اعمال خودش را خواهد دید، کسی بجای کسی مجازات نمیشود،هر آنچه را کاشتید همان را میدروید،مسلمان واقعی پیرو قرآن و سنت احتیاجی به اثبات روایات راست و دروغ پیشینیان ندارد،مسلمان باور دارد که قرآن جامع و مانع است، جوابگوی نیا زهای عملی جامعه در هر زمانی میباشد، لطفاً گذشتگان را با نتیجه اعمالشان تنها بگذارید، شایسته است ما بفکر اعمال خودمان باشیم ، وسلام

  2. علی عبدالرازق

    شکی نیست که حسین بن علی، قهرمان آزادی و غیرت است. او در مقابل جریانی قیام کرد که به تدریج موفق شد تا اسلام را از سنت و تسنن نبوی به سمت تسنن اموی بکشاند. سب و شتم و قتل مخالفان بدعتی بود که معاویه بنیان نهاد. همچنان استخدام قصاصون و جعل روایات و احادیث عجیب و غریب از زمان او شدت گرفت و در عصر عباسی به اوج رسید. احادیث فضل اهل شام و حرمت خروج بر امام و سلطان و وجوب تبعیت از یک برده حبشی و قتل مفارق الجماعه و.. که همگی در صحیحین آمده مولود زهدان تسنن امویست. در فضای رشد چنین گفتمان سیاهی، جریان قدریه با تکیه بر آیات محکم قرآن در آزادی اندیشه عقیده به مقابله با جریان جبرگرای اموی برخاست لکن تقدیر بر این رفت که پیروزی با اسلام اموی و عباسی باشد نه تسنن نبوی و شیعه علوی. به همین جهت است که فقیهان سنی همواره و بر اساس احادیث وارد شده در صحت قیام حسین تردید روا داشته اند.(من کره من أمیره شیئاً فلیصبر، فإنه من خرج من السلطان شبراً مات میته جاهلیه: هرکس، فرمانی از امیرش را ناخوشایند می داند باید صبر کند چراکه کسی که حتی به اندازه یک وجب از فرامین حاکم خارج شود به مرگ جاهلی فوت کرده است/بخاری و مسلم) و(إذا بویع لخلیفتین، فاقتلوا الآخر منهما: اگر با دو خلیفه بیعت شد، یکی از آن دو را به قتل برسانید!!/مسلم۱۸۵۳) بر اساس این احادیث جعلی قیام حسین بر علیه امویان جرم و از مصادیق جاهلیت بود. همچنین بنا براین احادیث خوارج، در قتل علی بن ابی طالب صائب بودند!! چون اهالی شام در بیعت معاویه بودند. البته رسوخ این احادیث در عصرعباسی دوم تثبیت شد چراکه مخالفان و قیام کنندگانی چون معاویه بن ابی سفیان، طلحه و زبیر، حجر بن عدی، حسین بن علی، عبدالله بن زبیر، زید بن علی، آل عباس، ابوحنیفه و.. که همگیشان بر علیه رژیم زمانه خود شوریده و ابراز مخالفت کرده اند درکذب بودن این احادیث اتفاق داشته اند ضمن اینکه احادیث دیگری در مخالفت کامل با این احادیث وجود داشت: «أفضل الجهاد کلمه عدلٍ عند سلطانٍ جائرٍ»(ابوداود، ترمذی، نسائی) لکن قاضی ابوبکر العربی مالکی بر اساس احادیث غالب واردشده در صحیحین، این چنین قیام حسین را توصیف می کند و با مخالفت علامه ابن خلدون مواجه می شود: «وقد غلط القاضی أبو بکر بن العربیّ المالکیّ فی هذا فقال فی کتابه الّذی سمّاه بالعواصم والقواصم ما معناه إنّ الحسین قتل بشرع جدّه: حسین طبق شریعت جدش کشته شد!!»(مقدمه ابن خلدون۱/۲۷۱ ـ دارالفکر بیروت) منظور قاضی العربی از شریعت جدش همین احادیث جعلی است که توسط عمال معاویه جعل می شد. نظیر همین سخنان در لفافه از سوی ابن تیمیه و ابن قیم هم بیان شده است. مثلا ابن قیم در تحلیلی بسیار سطحی دلیل قیام حسین را نیل به خلافت می داند: «أن الحسن رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ تَرَکَ الْخِلافَهَ لِلَّهِ فَجَعَلَ اللَّهُ مِنْ وَلَدِهِ مَنْ یَقُومُ بِالْخِلافَهِ الْحَقُّ المتضمن للعدل الَّذِی یَمْلأُ الأَرْضَ وَهَذِهِ سُنَّهُ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ أَنَّهُ مَنْ ترک لأجله شَیْئًا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَوْ أَعْطَى ذُرِّیَّتَهُ أَفْضَلُ مِنْهُ وَهَذَا بِخِلافِ الْحُسَیْنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَإِنَّهُ حَرِصَ عَلَیْهَا وَقَاتَلَ عَلَیْهَا فَلَمْ یَظْفَرْ بِهَا وَاللَّهُ أَعْلَمُ»(المنار المُنیف فی الصحیح و الضعیف ص۱۵۱ ش۳۴۲ ـ مکتبه المطبوعات الإسلامیه حلب) این از بدیهیات فقه تراثی است که قیام و اعتراض بر حاکم عملی مذموم است لکن در مواردی چون مورد حسین، فقیهان به جهت صحابه بودن و اهل بیت بودن ایشان مجبور به اتخاذ موضعی متناقض شده و سخن به ستایش ایشان برداشته اند که البته در مواردی هم علنا او را نکوهش کرده اند مثل مورد ابن العربی. در خاتمه شنیدند نظر امام اعظم درباره این احادیث خرافی جالب است: «حدثت اباحنیفه حدیثاً فی ردّ السیف فقال ابوحنیفه هذا حدیث خرافه: برای ابوحنیفه حدیثی در رد قیام ذکر کردم و ابوحنیفه گفت این حدیث خرافه ای بیش نیست»(تاریخ بغداد۱۳/۴۰۲ ـ دارالکتب العلمیه بیروت) امام ابوحنیفه از سرخم کردن مقابل ابن هبیره والی امویان و بعدها منصور خلیفه عباسی سرباز زد و در حالی به قتل رسید که در بیعت هیچ حاکمی نبود بنابراین او به موت جاهلی درگذشت!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *