ایران با حکومت های عربی مخالفت کرد و به جریان های اسلامی با امید این که بتواند با آنها به یک زمینه مشترک برسد، نزدیک شد، اما به محض این که اسلام گرایان به قدرت رسیدند تلاش کردند که دشمنان سابق خود را مطمئن سازند و خود را از ایران دور کنند.
دیپلماسی ایرانی: ستم بر جهان عرب مستولی شده است. خونریزی و کشتار و ویرانی به اسم رسیدن به زندگی بهتر بر این جهان سایه انداخته است. دنیای خارج نیز برای نفوذ و تصفیه حساب های شخصی خود به رقابت برخواسته است. تظاهرات مسالمت آمیزی که به راه افتاد و خون های بسیاری برای آن ریخته شد دیگر به خاطرات دور پیوسته است. انتخاباتی که به مناسبت های مختلف برگزار می شود نیز دیگر خالی از هر گونه رویکرد سیاسی است. تنها برنامه ای که اکنون پیش گرفته می شود، همان رویکرد مذهبی است که از گذشته سرچشمه می گیرد. در حال حاضر رقابت شدیدی برای رسیدن به قدرت بدون رعایت هیچ گونه قاعده روشن یا اتخاذ هدفی واضح در جریان است. جریان ها هم دیگر به فکر تغییر نظام نیستند. تاریخ به پیش نمی رود بلکه به طرفی منحرف می شود.
آن چه در بالا گفتم حرف من نیست، چیزی است که از مقاله ای با عنوان “این انقلاب نیست” به قلم حسین آغا از دانشگاه سنت آنتونی از دانشگاه آکسفورد و رابرت مالی، مدیر برنامه های خاورمیانه و شمال افریقا در مجموعه بحران های بین المللی، ترجمه کرده ام. هر دو نویسنده در دهه نود نقشی مهم در فرایند صلح ایفا کردند. این مقاله در مجله «نیویورک ریویو اف باکس» در شماره ۸ ماه جاری منتشر شده است. مقاله طولانی است، من با ۹۰ درصد افکاری که در آن مطرح شده است، موافقم و امروز بخش هایی از آن را برای ترجمه انتخاب کرده ام:
اخوان المسلمینی که تا دیروز دشمنان خطرناکی برای غرب محسوب می شدند، امروز برایشان فرش قرمز پهن می شود و آنها را افرادی منطقی و عملگرا می دانند. سلفی های سنتی ای که صحبت از آنها در هر شکلی و حالتی از سیاست، حساسیت زا بود اکنون برای حضور در انتخابات دست و پا می زنند. هم پیمانی ها بسیار سست هستند و نهادهای دینی سکولاریسم را تایید می کنند، و حکومت های سرکوب گر مروج دموکراسی شده اند. ایالات متحده هم پیمان عراقی است که هم پیمان ایران است و نظام سوریه را پشتیبانی می کند، نظامی که امریکا می خواهد آن را سرنگون کند.. همان نظامی که اسلام گرایان را سرکوب می کند.
ایران با حکومت های عربی مخالفت کرد و به جریان های اسلامی با امید این که بتواند با آنها به یک زمینه مشترک برسد، نزدیک شد، اما به محض این که اسلام گرایان به قدرت رسیدند تلاش کردند که دشمنان سابق خود را مطمئن سازند و خود را از ایران دور کنند.
در بازی دموکراسی سلفی ها در مصر نقش سابق اخوان المسلمین را بازی می کنند، و اخوانی ها نیز امروز همان نقشی را بازی می کنند که روزگاری نظام مبارک بازی می کرد. در فلسطین نیز جای همه چیز عوض شده است. اسلام گرایان طرفدار مقاومت دیگر حرف از مقاومت نمی زنند و جریان های مخالف مقاومت زبان اسرائیل شده اند.
در سوریه، روز به روز جنگ بیش از پیش رنگ و بوی طایفه ای قبیحی به خود می گیرد، کشور تبدیل به جایی برای جنگ دیگران شده است. اپوزسیون مخلوطی از اخوان المسلمین، سلفی ها، مخالفان صلح جو، تندروهای مسلح، کردها و سربازان فراری شده است و از انجام هر گونه جنایتی برای رسیدن به اهداف شومشان فروگذاری نمی کنند.
درگیری سوریه، مساله عراق نیز هست، کشورهای عربی سنی نمی خواهند بپذیرند که در بغداد از شیعیان و ایرانی ها شکست خورده اند، برای همین می خواهند که حکومت را در سوریه تسلیم سنی ها کنند تا شانس سنی های عراق افزایش یابد.
اگر نظام در سوریه تغییر کند، متعاقب آن در اردن نیز همه چیز تغییر خواهد کرد، کشورهای ضعیفی مثل لبنان نیز به سمت فروپاشی خواهند رفت، در این صورت اسلام گرایان و سلفی ها به حمایت از مخالفان سوریه بر خواهند آمد چرا که آنها را به خود نزدیک تر از مسیحیان و شیعیان لبنانی می بینند.
اخوان المسلمین فعلا بر همه چیز تسلط دارند. در مصر، رئیس جمهوری منتخب از آنها است. آنها همچنین بر غزه نیز مسلطند و بر تونس نیز حکومت می کنند. در مغرب نیز به دستاوردهای مهمی رسیده اند و اکنون چشم طمع به سوریه دوخته اند.
جنگ جهانی اول، استعمار اروپا را بر اسلام گرایان عثمانی، پس از چهار قرن حکم رانی شان، بر آنها مسلط ساخت، و در قرن گذشته نیز شاهد بودیم که چگونه پان عربیسم سکولار صعود کرد، چیزی که بسیاری آن را وارد شده از غرب می دانستند. اسلام گرایان اکنون معتقدند که مسیر صحیح تاریخ را تصحیح کرده اند و دوران مسلمانان بدون مرز را احیا کرده اند.
دوران اسلامی کنونی بر این باور است که می تواند استمرار خط پایان امپراطوری عثمانی باشد و آن را احیا کند. آیا واقعا این همان دوران اسلامی است که همه انتظار آن را می کشیدند؟
به همین مقدار کفایت می کنم و می گویم که این مقاله آن قدر مفید است که لازم است ترجمه شود و در همه کشورهای عربی منتشر شود. هر دو نویسنده واقعا در زمینه فعالیتشان خبره هستند و توانسته اند شناخت آکادمیک و تجربه عملی مستقیم، هر دو را جمع کنند. آنها بیشتر به کار نشر موضوعات مصداقی مبادرت می ورزند و بر همین اساس کتاب و مقاله می نویسند.
نویسنده: جهاد الخازن (لیبرال، مسیحی کاتولیکی نزدیک به آل سعود)
مترجم : سید علی موسوی خلخالی
منبع: الحیات