چکیده: محبت اهلبیت حضرت خاتمالنبیین صلیالله علیه و آله و سلم، یک واجب شرعی است، و بر هر فرد مسلمان لازم است جایگاه، ویژگیها و مناقب اهلبیت نبوی را در پرتو قرآن و سنت بشناسد و چنان که باید ارج بنهد. همچنین وظیفه دارد از افراط و تفریط در حق آنان دوری جوید و میانهترین گزینه را که مقتضای عدالت و انصاف است برگزیند و از خوارج و نواصب و غالیان اعلام برائت کند. این تحقیق میکوشد تا سیمای راستین اهلبیت و محبان واقعی آنان را در پرتو منابع معتبر اسلامی ترسیم کند.
کلید واژهها: اهلبیت، تطهیر، اهلکساء، نساءالنبی، عصمت، اهل، آل، عشیره، عترت.
مقدمه
دوستی با اهلبیت رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم قضیهای است که نیاز به اثبات ندارد؛ همه فرق اسلامی آن را قبول دارند و به آن مباهات میکنند. اما در تعیین مصداق اهلبیت نبوی اختلافنظر وجود دارد و این موضوع از دیرباز مورد مناقشه و بحث کلامی بوده است. در این نوشتار کوشیدهایم به دور از مناقشههای لفظی با توجه به تعابیر رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم و فهم مستمعان کلام الهی با زبان ساده و عام فهم، واقعیت مسئله را به تصویر بکشیم.
موثقترین منابع شناخت اهلبیت در یک نگاه عبارتند از:
۱ـ قرآن کریم؛ ۲ـ سیره عملی رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم؛ ۳ـ دیدگاه صحابه و مستمعان کلام نبوی و مشاهدهکنندگان رفتار پیامبر؛ ۴ـ سیره و گفتار خود اهلبیت.
نخست به واژهشناسی «آل» و «اهل» میپردازیم و سپس به شناخت مصادیق اهلبیت در پرتو منابع پیشگفته روی میآوریم.
معنی «آل» در لغتنامهها
در کتابهای لغت، واژه «آل» و «اهل» را اینگونه معنی کردهاند:
آل: دودمان، اهلخانه، خاندان، فرزندان، خانواده، منسوبین، خویشاوندان، پیروان، بستگان.
اهل: همسر، زوجه، افراد خانواده.
تأهل: ازدواج کردن؛ متأهل: همسردار.
اهلبیت: اهلخانه، مردم خانه، افراد خانواده، اهلبیت پیامبر.(۱)
فرق بین آل و اهل
اغلب، این دو واژه به جای یکدیگر به کار میروند و بعضی گفتهاند: «آل»، در اصل «اهل» بوده است، هاء به همزه بدل شده و همزه ثانی به واسطه توالی همزتین به الف تبدیل شده است.(۲) این نظریه سیبویه و جمهور نحویان بصری است.
اما عدهای دیگر از علما میگویند: لفظ «آل» در اصل «اَوَل» بوده است؛ واو ما قبل مفتوح به الف تبدیل شده است، مانند «قَال» که در اصل «قَوَلَ» بوده است. این قول از امامان نحو، مانند کسائی و یونس نقل شده است و محققان نیز آن را برگزیدهاند و مطابق با قیاس نیز هست. این گروه میگویند: اهل و آل از نظر معنی و کاربرد و مصداق، تفاوتهای زیادی با هم دارند.
علامه موسی روحانی بازی، در کتاب «لطائف البال فی الفروق بین الأهل والآل» درباره تفاوتهای این دو واژه، محققانه بحث کرده است و بیش از سی فرق بین این دو واژه برشمرده است که نقل آنها از حوصله این نوشتار خارج است، علاقهمندان میتوانند به این کتاب مراجعه کنند.
واژه اهلبیت در اصطلاح قرآن
واژه «اهلبیت» در قرآن کریم به طور مجموع (اعم از صیغه معرفه و نکره) سه بار آمده است، و در هر سه مورد به خانواده و همسر اطلاق شده است، هر چند این اطلاق به معنای تخصیص واژه نیست. به آیههای زیر توجه کنید:
۱ـ «قالوا أتعجبین من أمر الله، رحمهالله و برکاته علیکم أهلالبیت»[هود: ۷۳]؛ فرشتگان گفتند: آیا از قدرت خدا تعجب میکنی؟! رحمت و برکات خدا بر شما اهلبیت باد.
آیه بالا خطاب به ساره، همسر حضرت ابراهیم علیهالسلام، است.
۲ـ «فقالت هل أدلکم علی أهلبیت یکفلونه»؛ خواهر حضرت موسی گفت: آیا میخواهید اهلخانهای را که کفالت او را بر عهده گیرند به شما معرفی بکنم؟
منظور از اهلبیت در این آیه، همسر عمران، مادر حضرت موسی علیهالسلام، است.
۳ـ «إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت»[احزاب: ۳۳]؛ خدا میخواهد پلیدی و زشتی را از شما ای اهلبیت دور کند.
این آیه خطاب به همسران و اهلبیت پیامبر اسلام است.
اهلبیت پیامبر چه کسانی هستند؟
درباره مصداق انحصاری اهلبیت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم، نظریههای متفاوتی نقل شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف: اهلبیت، کسانی هستند که زکات بر آنان حرام قرار داده شده است؛ یعنی بنیهاشم و بنیعبدالمطلب، یا تنها بنیهاشم، اما در این میان بعضی از اهلبیت مانند: حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین رضیاللهعنهم از دیگران خاصترند.(۳)
ب: اهلبیت «ازواج و ذریه» پیامبر هستند.
ج: اهلبیت تنها علی، فاطمه، حسن و حسین رضیاللهعنهم هستند.
د: اهلبیت تنها امهاتالمؤمنین و همسران آنحضرت صلیاللهعلیهوآلهوسلم هستند.
نظریههای دیگری هم وجود دارد که مورد بحث نیستند. صاحبان هر یک از دیدگاههای یاد شده برای خود دلایلی دارند و آیات و احادیث را به گونهای تفسیر میکنند که مؤید دیدگاه آنان باشد.
اهلبیت نبوی در قرآن
نخست ببینیم که به طور اساسی چه کسانی در قرآن کریم اهلبیت نبوی نامیده شدهاند. در قرآن، همانگونه که واژه «اهلبیت»، برای حضرت ابراهیم و خانوادهاش به کار رفته است، برای حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم و خانوادهاش نیز به کار رفته است. آیههای زیر را با دقت بخوانید:
«یا نساء النبی لستن کأحد من النساء إن اتقیتن فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا و قرن فی بیوتکن و لاتبرّجن تبرّج الجاهلیه الأولی و أقمن الصلوه و آتین الزکوه و أطعن الله و رسوله إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهلالبیت و یطهرکم تطهیرا و اذکرن ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله و الحکمه إنّ الله کان لطیفاً خبیراً» [احزاب: ۳۴ ـ ۳۲]؛ ای همسران پیامبر! شما مانند هیچ یک از [سایر] زنان نیستید، اگر پرهیزگار باشید؛ پس هنگام سخن گفتن صدا را نرم و نازک نکنید که انسان بیماردلی طمع کند. و به صورت شایسته و برازنده سخن بگویید. و در خانههای خود بمانید و همچون زینتنمایی [عصر] جاهلیت پیشین اظهار زینت و خودنمایی نکنید. و نماز برپای دارید و زکات بپردازید و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید. [هدف از این دستورالعمل آن است که] همانا خداوند میخواهد پلیدی را از شما ای اهلبیت [پیغمبر] دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه گرداند. و هر آنچه از آیات خدا و حکمت در خانههای شما خوانده میشود [بیاموزید و برای دیگران] یاد کنید، همانا خداوند باریکبین و آگاه است.
خداوند در این آیهها ابتدا همسران پاک شده پیامبر اسلام را به رعایت امور خاصی سفارش میکند و تذکر میدهد که شما مانند سایر زنان نیستید و به دلیل انتساب به بیت نبی از مقام والایی برخوردار هستید؛ سپس میفرماید: این دستورالعمل بدان منظور است که خداوند میخواهد آلودگیها را از شما اهلبیت نبوی دور کند و شما را پاک و پاکیزه بگرداند، پس باید این دستورالعمل را رعایت کنید.
از دیدگاه علمای اهلسنت آیه تطهیر با آیههای قبل و بعد از آن در شأن ازواج و همسران گرامی برترین رسول ربالعالمین فرود آمده است و سبب نزول آیه، ازواج هستند و پس از نزول آیه، رسول اکرم اهل کساء را بر اساس مفهوم کلی و عمومی اهلبیت به این شرف مفتخر گردانیده است. بنابراین، مراد از اهلبیت در آیه، ازواج و ذریه پیامبر گرامی اسلام هستند.(۴)
دلالت آیه به همسران پیامبر چنان قوی و صریح است که جای هیچگونه تأویل و شک باقی نمیماند. از اینجا است که عدهای مانند عکرمه، اهلبیت نبوی را فقط به همسران پیامبر منحصر میدانستند، اما صحیح آن است که ازواج، گروهی از اهلبیت هستند.(۵) رئیس مفسران، حضرت ابنعباس و سعیدبن جبیر و عروه بن زبیر میگویند: این آیه در حق همسران پاک پیامبر فرود آمده است.(۶)
به همین دلیل، واژه «مطهرات» به همسران رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم اختصاص یافته است.
بررسی چند شبهه
در این جا چند سؤال مطرح شده است که به ظاهر ایجاد شبهه مینمایند:
شبهه اول: اگر واژه «اهلبیت»، در برگیرنده زنان پیامبر است چرا به جای ضمیر مؤنث، ضمیر جمع مذکر (منکم ـ یطهرکم) به کار رفته است؟
پاسخ نخست: اصولاً در قرآن کریم هر جا واژه «اهل» به کار رفته است با ضمیر مذکر آمده است؛ زیرا لفظ «اهل» علاوه بر مذکر بودن، یک کلی است که در برگیرنده افراد مذکر و مونث است و همواره با صیغه مذکر به کار میرود، و این مطابق با فصاحت و بلاغت است، به آیههای زیر توجه کنید:
«قالوا أتعجبین من أمرالله رحمه الله و برکاته علیکم أهل البیت» [هود: ۷۳]. همانگونه که مشاهده میکنید این آیه خطاب به ساره، همسر حضرت ابراهیم، است که فرشتگان به او مژده فرزندی به نام «اسحاق» دادند و با آنکه مخاطب، یک فرد مؤنث است ضمیر جمع مذکر «علیکم» به کار رفته است؛ سبک و سیاق این آیه با آیه تطهیر هیچ تفاوتی ندارد.
همچنین در آیه ۲۹ سوره قصص، آیه ۱۰ سوره طه و آیه ۷ سوره نمل با وجود آنکه مخاطب همسر حضرت موسی است، ضمیر جمع مذکر به کار رفته است: «فقال لأهله أمکثوا ـ آتیکم ـ لعلکم».
خود رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم همسران خود را به ضمیر مذکر «کُم» خطاب کرده است؛ در روایتی آمده است که یک بار رسول اقدس صلیاللهعلیهوآلهوسلم از حضرت عایشه رضیاللهعنها پرسید: «هل عندکم شیء؟ قالت: لا إلا أنّ نسیبه بعثت إلینا …»(۷)؛ آیا نزد شما چیزی برای خوردن وجود دارد؟ او گفت: خیر چیزی وجود ندارد جز آنچه نسیبه برای ما فرستاده است.
در اینجا رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم همسر گرامیاش را که یک نفر بود با ضمیر جمع مذکر خطاب کرده است.
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم پس از ازدواج با «زینب بنت جحش» رضیاللهعنها به خانه أمالمؤمنین عایشه رضیاللهعنها وارد شد و فرمود: «السلام علیکم اهلالبیت و رحمه الله و برکاته». سپس به حجرههای همه همسرانش رفت و همین جمله را تکرار نمود.(۸)
در اینجا همسرانش را با ضمیر جمع مذکر و با واژه «اهلالبیت» خطاب کرده است.
نیز خطاب به همسرانش فرمود: «هو علیها صدقه و لکم هدیه فکلوه»؛ آنچه مردم به «بریره» صدقه میدهند در حق او صدقه است و برای شما هدیه به شمار میرود؛ لذا میتوانید آن را بخورید.(۹)
در کتابهای اهلتشیع نیز آمده است که رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم هنگام عروسی حضرت زهرا رضیاللهعنها خطاب به همسرانش فرمود: «هیئوا لابنتی و لابن عمی»؛ مقدمات مراسم عروسی دخترم و پسرعمویم را فراهم کنید.(۱۰)
با بودن این همه شواهد از قرآن و سنت، بدون تردید نخستین مخاطب آیه تطهیر، همسران رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم هستند.
پاسخ دوم: ضمیر جمع برای نمایاندن عظمت خانواده نبوی است، چنانکه پیامبر اسلام و حضرت موسی علیهماالسلام همسران خود را با ضمیر جمع مذکر خطاب کردهاند. این سبک در کلام عرب رایج بوده و مطابق با فصاحت است. شاعر عرب، خطاب به یگانه همسر خود میگوید: «إن شئتِ حرمت النساء سواکم».
حکمت دیگر در کلام بلیغ الهی این است که ضمیر مذکر اشاره به این نکته است که هر چند مخاطبان نخستین و سبب نزول آیه همسران نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم هستند، اما نباید اهلبیت نبوی را فقط به همسران ایشان منحصر دانست؛ بلکه گستره آن وسیعتر است و همه مردان و زنان اهلبیت را دربر میگیرد.
این موضوع را در قالب یک مثال میتوان این گونه تفهیم نمود: به طور مثال رئیسجمهور کشوری دیگر در مراسم تقدیر از برگزیدگان یک المپیاد علمی، به چند ایرانی که در آن المپیاد به رتبههای ممتازی دست یافتهاند، بگوید: «شما اهل ایران از هوش بالایی برخوردار هستید»؛ مسلم است که هر چند شأن ورود این جمله و مخاطب اصلی آن همان چند نفر هستند، اما همه ایرانیان در مفهوم «اهل ایران» داخل هستند، گرچه ضریب هوشی تک تک ایرانیان با آن چند نفر ممتاز برابر نباشد. در این جا نیز هر چند روی سخن به ازواج مطهرات است، اما همانگونه که احکام بیان شده در این آیهها مخصوص ازواج نیست، بلکه همه زنان مسلمان را دربرمیگیرد، واژه اهلبیت نیز مخصوص آنان نیست و برای همه اهلبیت نبوی عام است.
پاسخ سوم: این اعتراض مانند آن است که کسی بگوید چرا لفظ «أحَد» در ابتدای آیه با صیغه مذکر آمده است: «لستن کأحَد من النساء». هر توجیهی که در مورد کلمه «أحَد» گفته شود، درباره لفظ اهل و تذکیر ضمیر آن نیز صدق میکند.
علامه دهلوی میگوید: «اهلالبیت» اسم جنس است و اطلاق آن بر کثیر و قلیل جایز است.(۱۱)
ترکیب «اهلبیت» گرچه از نظر لفظ مذکر است، اما مصداق آن فقط به مذکر اختصاص ندارد. در ادبیات عرب نظایر زیادی وجود دارد که اعتبار لفظ با معنا متفاوت است و در چنین مواردی، گاه لفظ را لحاظ میکنند و گاه معنا را. به طور مثال لفظ «مِن» به اعتبار لفظ مفرد است ولی به اعتبار معنا جمع است. در یک آیه قرآن هر دو جنبه رعایت شده است: «و من النّاس من یقول آمنا بالله و بالیوم الآخر و ما هم بمؤمنین». در این آیه، نخست نظر به رعایت لفظ، صیغه واحد «یقول» آمده است، و در آخر آیه به اعتبار معنا، ضمیر جمع «هم» به کار رفته است. در آیه تطهیر نیز نظر به ظاهر لفظ «اهلبیت» که مذکر است، ضمیر «کم» آمده است.
از اینجا دانسته میشود که لفظ «أهل» همانند کلمه «النّاس» اسم جنس است و برای مذکر و مؤنث یکسان به کار میرود.
نکته: مراد از طهارت، طهارت تشریعی است، نه تکوینی که آن ویژه انبیاست؛ زیرا واژه «اذهاب» که به معنای زدودن و پاک کردن است، نظریه عصمت اهلبیت را از گناه رد و نقض میکند، و چنین استدلالی از آیه، با سبک بلاغت قرآنی هماهنگ نیست؛ زیرا آیه به وجود رجس دلالت دارد؛ یعنی رجس وجود داشته است و بعد خداوند آن را پاک کرده است. و آنگهی اگر منظور عصمت میبود، واژه عصمت به کار میرفت، چنان که در دعاهای ماثوره آمده است: «اللهم اعصمنی فی هذا الیوم من شر کل مصیبه نزلت من السماء» و در سوره هود آمده است: «لاعاصم الیوم من أمرالله»؛ یا واژه «صرف» به کار میرفت، چنانکه در حق حضرت یوسف علیهالسلام آمده است: «کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء». «صرف» یعنی بازداشتن و جلوگیری قبل از اصابت و ارتکاب؛ و «اذهاب» یعنی از بین بردن و پاک کردن بعد از وجود شیء.
در تمام قرآن واژه «اذهاب» به معنای زدودن و از بین بردن یک شیء موجود به کار رفته است. به شواهد زیر توجه فرمایید:
۱) «و قالوا الحمدلله الذی أذهب عنّا الحزن» [فاطر:۳۴].
۲) «و یذهب عنکم رجز الشیطان» [أنفال:۱۱].
۳) «و یذهب غیظ قلوبهم» [توبه:۱۵].
۴) «لیذهب عنکم الرجس أهل البیت» [احزاب:۳۳].
و مراد از اراده نیز اراده تکوینی نیست. اگر مراد اراده تکوینی باشد به این معناست که خداوند شما را در ازل پاک کرده است و هر کس، حتی جاهلان نیز میدانند که چیز پاک نیاز به پاک کردن ندارد که خداوند بفرماید در آینده شما را پاک میگردانیم. اگر هدف تطهیر ازلی و تکوینی میبود، با صیغه ماضی میفرمود: «إن الله أذهب عنکم الرجس و طهّرکم تطهیرا»، و معنی اراده تکوینی نیز همین است. اگر اراده خدا نسبت به پاکی و رفع رجس از آنان واقع شده بود چگونه رسول الله صلىاللهعلیهوسلم بار دیگر دعا میکرد و پاکی آنان را از خدا درخواست میکرد؟ در این صورت شایسته بود که پیامبر به جای این دعا سپاس خدا را بجا آورد و بگوید: «الحمدلله الذی طهّرکم» (سپاس برای خدایی که شما را پاک گردانید.)
علامه دهلوی نوشته است: «اگر این کلمه مفید عصمت میبود، بایستی همه صحابه، بخصوص شرکتکنندگان در جنگ بدر، معصوم میبودند؛ زیرا خداوند در حق آنان نیز فرموده است: «و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون.»(۱۲)
شبهه دوم: سیاق آیات در مورد همسران، با عتاب و تهدید همراه است، ولی سیاق آیه تطهیر همراه با تمجید و مدح است.
پاسخ: اول اینکه آنچه را شبههپردازان، آیه تطهیر مینامند، یک آیه مستقل نیست، بلکه یک جمله از آیه طولانی ۳۳ سوره احزاب است. گلچین کردن یک جمله از تمام آیه و بریدن آن از ماقبل و مابعد از دیدگاه خِرَد محکوم است، و این کار به بافت آیه ضربه اساسی وارد میکند؛ زیرا جمله «إنّما یرید الله…» در مقام تعلیل آمده است؛ یعنی در این جمله فلسفه رعایت مقررات و دستورالعمل پیشگفته، توضیح داده شده است. از این رو این تقسیمبندی و قائل شدن به انقطاع از ماقبل و مابعد در مورد آیات، در کل درست نیست.
دوم اینکه لحن آیه تهدیدآمیز نیست، بلکه به مقام شامخ ازواج مطهرات دلالت دارد. اگر حاکی از عتاب هم باشد میتوان با نگاهی به سبب نزول آیات، به راز این تعبیر پی برد. مفسران در سبب نزول آیه گفتهاند: همسران پیامبر زندگی بسیار ساده و فقیرانهای داشتند تا جایی که در روایات آمده یک ماه میگذشت و آتشی برای پختوپز در خانه پیامبر روشن نمیشد و اهل خانه شبهای متوالی گرسنه میخوابیدند. بعد از غزوه احزاب دروازۀ فتوحات گشوده شد و فتوحات بنونضیر و بنوقریظه روی داد و اموال غنیمت بین مسلمانان تقسیم شد. همسران پیامبر عرض کردند که ما زندگی را به سختی میگذرانیم، لذا شایسته است با برخورداری از موقعیت پیشآمده اندکی وضع زندگی ما نیز بهبود یابد. پیامبر از این بابت دلگیر شدند؛ زیرا ایشان میخواستند اهلبیتش شادکامیها را برای زندگی آخرت ذخیره کنند و مصداق «أذهبتم طیباتکم فی الحیاه الدنیا» نباشند. از این جا بود که اختیار داده شدند تا آزادانه از دو راه، یکی را برگزینید، یا زندگی همراه با رفاه دنیا را خارج از خانه پیامبر اسلام، و یا انتخاب خدا و رسول و زندگی جاودانه آخرت و تحمل سختیها را. پس از آنکه آنان خشنودی خدا و ماندن در جوار رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم و زندگی آخرت را برگزیدند، در برابر این حُسن انتخاب، پاداش و انعامی برایشان مقرر شد که عبارت است از:
۱). در برابر اعمال نیک دو برابر پاداش مییابند: «نؤتها أجرها مرتین.»
۲). مادران مؤمنان هستند، و بعد از پیامبر کسی حق ازدواج با آنان را ندارد: «و لا أن تنکحوا أزواجه من بعده.»
۳). پیوندشان تا قیامت با پیامبر مستحکم خواهد ماند و رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم نمیتواند آنان را از خود جدا کند: «و لا أن تبدل بهن من أزواج.»
آری! یک مربی آگاه و دلسوز، هرگاه بخواهد خطای شاگردی را گوشزد کند ابتدا او را سرزنش میکند و آنگاه که شاگرد به خطای خود اعتراف کند او را مورد تشویق قرار میدهد و به وی جایزه میدهد. متخصصان تعلیم و تربیت متفقاند که تشویق و تهدید در کنار هم مؤثر است: «درشتی و نرمی به هم در به است». نیز خداوند که حکیمترین مربی و مهربانترین فرد به بندگان است، ابتدا به ازواج پیامبر تفهیم نمود که این خواسته در شأن همسران پیامبر نیست، و آنگاه که آنان خدا و رسول و زندگانی آخرت را برگزیدند، جایزه و پاداش یافتند.
در این جا به این نکته باید توجه کرد که مطالبه نفقه از سوی همسران پیامبر، کاری ناجایز و گناه نبود، اما چگونگی مطالبه، در شأن اهلبیت نبی نبود. از این رو همین خطای کوچک، بسیار بزرگ دانسته شد، چنانکه لغزش کوچک پیامبران بسیار بزرگ تلقی شده و حتی از آن به معصیت تعبیر شده است: «فعصی آدم ربّه فغوی.»
افزون بر آن، حضرت فاطمه رضیاللهعنها نیز با وجود آنکه نفقهاش بر پیامبر لازم نبود، برای گرفتن خدمتگزار به حضور پیامبر رفت، ولی آنحضرت به او جواب منفی داد و در عوض، ۳۳ بار تسبیح (سبحان الله)، ۳۳ بار تحمید (الحمدلله) و ۳۴ بار تکبیر (اللهاکبر) را به او آموخت. (آنچه که به تسبیحات فاطمی مشهور است) و فرمود: اینها بهتر از آن چیزی است که درخواست کردهای.(۱۳)
شبهه سوم: شبههای دیگر، این گونه مطرح شده است که پیامبر همسران خود را از اهلبیت خارج کرده است و در پاسخ استفسار آنان گفته است: شما از اهلبیت نیستید؟
پاسخ: ظاهراً ماجرای کساء چند بار تکرار شده است، (هر چند اغلب روایات بر معیار روایت و درایت منطبق نیستند.)(۱۴) و در هیچ یک از روایات معتبر نیامده است که پیامبر هنگام استفسار همسرانش بگوید: شما از اهلبیت نیستید؛ بلکه اهلبیت بودن آنان را تایید کرده است؛ به دلیل اینکه پاسخ پیامبر به شرح زیر بوده است: «أنتِ إلی خیر»(۱۵) «إنّ لکِ عندالله خیراً»(۱۶) «إنّکِ علی خیر»(۱۷) «أنتِ إلی خیر و أنتِ مِن أزواج النبی»(۱۸)؛ «أبشری یا أمسلمه! فإنّکِ إلی خیر»(۱۹)؛ یعنی شما مقام نیکویی دارید و بنابر نص صریح قرآن از اهلبیت هستید و نیازی به داخل شدن زیر کساء ندارید.
گذشته از این، در دستهای دیگر از روایات تصریح شده است که پیامبر اکرم در پاسخ سوال آنان فرمودند: «آری شما از اهلبیت هستید.» چنانکه در پاسخ أمسلمه گفت: «بلی إنشاءالله! آری تو از اهلبیت هستی إنشاءالله.»(۲۰) کلمه «إنشاءالله» برای تبرّک است. «أنت و ابنتک من أهلالبیت».(۲۱) در برخی روایات تصریح شده است که امسلمه را زیر پارچه قرار داد و فرمود: تو از اهلبیت هستی [«قال: بلی، فادخلی فی الکساء»].(۲۲)
در یک روایت آمده است که پیامبر بقیه دختران و خویشان و همسرانش را نیز زیر کساء داخل کرد.(۲۳)
از سوی دیگر داخل نکردن در کساء به معنای اخراج از اهلبیت نیست و اگر به فرض به این معنا هم باشد، از اهلبیت نسبی خارج میشوند نه از مفهوم اهلبیت. لذا از این روایات به هیچ وجه نمیتوان برای اخراج ازواج از اهلبیت استدلال نمود، وانگهی قراین و شواهد فراوان از جمله واژههای «خاصتی» و «هولاء أحق»(۲۴)، دلیل صریح است که این دعای پیامبر پس از نزول آیه در حق همسران ایشان بوده است وگرنه دلیلی نداشت که پیامبر اکرم با این همه اصرار و الحاح از خداوند چنین درخواستی بکند و خاطرنشان سازد که اینها سزاوارترند.
سبب اینکه پیامبر اهلبیت نسبی خود را در زیر کساء قرار داد، این بود که پس از نزول آیه در حق همسران ایشان، این توهم وجود داشت که شاید آیه، اهلبیت نسبی را دربرنمیگیرد؛ لذا رسول اکرم صلىاللهعلیهوسلم برای رفع این توهم اهلبیت نسبی را گاه زیر یک پوشش قرار میداد و گاه با واژه اهلبیت خطاب میکرد تا بدین وسیله تبیین نماید که آِیه شامل هر دو گروه است.(۲۵)
اهلبیت در آینه حدیث کساء
حضرت عایشه رضیاللهعنها روایت کرده است که یک روز صبح رسولالله صلیالله علیه وآله وسلم تشریف آورد و ردایی سیاه رنگ و خطدار پوشیده بود، ناگاه حسن بن علی آمد، او را زیر رداء قرار داد، سپس به ترتیب، حسین، فاطمه و علی [رضیاللهعنهم] آمدند آنها را نیز زیر رداء قرار داد و این آیه را قرائت کرد: «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهلالبیت.»(۲۶)
در روایت دیگری آمده است که پیامبر اکرم این چهار تن را زیر پارچهای قرار داد و فرمود: «اینها اهلبیت من هستند، پس آنان را پاک گردان.»(۲۷)
طبق تصریح این روایت، حضرت علی، فاطمه و حسنین رضیاللهعنهم از اهلبیت نبوی هستند.
نتیجه سخنان پیشین
همانگونه که ملاحظه کردید، درباره مفهوم اهلبیت دو نص وجود دارد: نص قرآن و نص حدیث. با کنار هم گذاشتن این دو نص، ثابت میشود که همسران پیامبر، بنابر نص صریح قرآن اهلبیت ایشان هستند، و حضرات علی و فاطمه و حسن و حسین، بنابر نص صریح سنت و فرموده نبوی اهلبیت ایشاناند. اهلبیت بودن همسران رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم، هیچ منافاتی با حدیث کساء ندارد؛ زیرا در این حدیث آمده است: «خدایا اینها اهلبیت من هستند.» و این بدان معنا نیست که اهلبیت ایشان فقط همین چهار نفرند و بس. اگر چنین باشد پس اولاد و احفاد حضرت حسن و حسین و شهدای کربلا رضیاللهعنهم نیز از اهلبیت نخواهند بود.
در ادبیات عرب ترکیبهایی مانند: «هولآء أهلبیتی» بر انحصار دلالت ندارد؛ چنانکه با اشاره به چند نفر گفته شود: «هولاء أهل بلدی» اینها همشهریان من هستند؛ مسلم است که منظور گوینده آن نیست که همشهریان او فقط همین چند نفر هستند. همچنانکه حضرت ابراهیم علیهالسلام با اشاره به میهمانان خود گفت: «إن هولآء ضیفی» [حجر:۶۶].
حداکثر آنچه از حدیث ثابت میشود این است که این چهار نفر از نخبگان و خاصان اهلبیت نبوی هستند؛ چنانکه طبق یک روایت، پیامبر فرمود: «أللهم هؤلاء أهلبیتی و خاصتی.»(۲۸)
در مورد اینکه اهل کساء جزء اهلبیت پیامبر هستند اختلافنظری وجود ندارد؛ لذا به بحث در این موضوع نیازی نیست؛ اما اختصاص اصطلاح اهلبیت به همین چهار نفر، مورد بحث است.
شواهد متعددی وجود دارد که خود رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم لفظ «أهل» و «آل» را هم برای همسران خود و هم برای خویشان نزدیک خود به کار برده و گویا بدین وسیله اهلبیت خودش را معرفی کرده است. و مسلّم است که رسولالله صلیالله علیه وآلهوسلم به قرآن و مفاهیم آن و به لغت عرب از دیگران آگاهتر بوده است.
ادامه دارد…
………………………………………………………………………………………………………………………………………
۱) ر.ک: فرهنگ بزرگ جامع نوین، احمدسیاح؛ فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، آذرتاش آذرنوش؛ فرهنگ عمید، لسانالعرب، معجم مقاییس اللغه، القاموسالمحیط و صحاحاللغه.
۲) فرهنگ جامع نوین، به نقل از لسانالعرب.
۳) منهاجالسنه، ج۷، ص:۷۸ـ۷۵٫
۴) برای تفصیل بیشتر رجوع شود به تفسیر قرطبی و المنتقی للذهبی و تکمله فتحالملهم للشیخ محمدتقی العثمانی: ۱۰۶/۵؛ بنات اربعه، تألیف شیخ محمدنافع.
۵) سید حسن حسینی، مرحبا بأهلالبیت، ص:۱۷، دارالبشائر الاسلامیه.
۶) واقدی، أسباب النزول، ص:۲۰۳، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۲؛ لطائفالبال، ص:۴۹؛ الدرالمنثور:۱۹۸/۵؛ فتحالقدیر:۳۳۷/۴؛ تفسیر ابنکثیر: ۵۴۲/۶، دارالفتح شارقه، ۱۴۱۹هـ؛ خالد عبدالرحمن، جامع أسبابالنزول، ص:۲۷۴، کراچی، بیتا.
۷) صحیح مسلم، کتاب الزکاه، باب إباحه الهدیه، حدیث:۱۰۷۶، دارإحیاءالتراث العربی.
۸) صحیح بخاری، کتاب التفسیر، حدیث: ۴۷۹۳٫
۹) صحیح مسلم، حدیث: ۱۰۷۵٫
۱۰) طوسی، امالی، ص:۴۰، چاپ نجف، ذیل داستان عروسی حضرت فاطمه.
۱۱) لکنوی، تحفه اهلسنت، ص: ۷۱۷٫
۱۲) دهلوی، تحفه اثناعشریه، ص: ۲۰۴، بحث آیه تطهیر.
۱۳) بحارالانوار: ۸۴/۴۳٫
۱۴) ر.ک: پاورقی تفسیر ابنکثیر، ذیل آیه ۳۳ سوره احزاب، چاپ دارالفتح، شارقه، ۱۴۱۹٫
۱۵) سنن ترمذی، کتاب المناقب، حدیث: ۳۷۸۷٫
۱) مشکلالآثار: ۳۳۶/۱، دارصادر، بیروت.
۱۷) جمعالفوائد من جامع الاصول و مجمع الزوائد، المجلس العلمی کراتشی، ۱۴۲۰، حدیث: ۹۰۰۷٫
۱۸) طبری، جامعالبیان: ۱۰/۱۲، دارالفکر، چاپ اول ۱۴۲۱هـ.ق.
۱۹) قمی، تفسیر کنزالدقائق، جلد:۱۰، ص:۳۷۴، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۱٫
۲۰) عثمانی، قاضی ثناءالله پانیپتی، تفسیر مظهری:۳۴۴/۷
۲۱) جمعالفوائد، حدیث:۸۹۹۸؛ طبرانی، معجمالکبیر: ۴۶/۳٫
۲۲) مسند احمد، حدیث:۲۶۵۵۰، بیتالافکارالدولیه.
۲۳) آلوسی، تفسیر روحالمعانی، جلد:۲۲، ص: ۱۵، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، ۱۴۱۵؛ اسعافالراغبین فی سیره المصطفی و اهلبیته الطاهرین، علی هامش نورالابصار، ص:۱۰۷، چاپ قدیم.
۲۴) مسند احمد، حدیث: ۱۶۹۸۸٫
۲۵) ر.ک: ابنحجر، الصواعق المحرقه، باب ۱۱، فصل اول، ص:۱۲۰ـ ۱۱۵ ؛ ابنقیم، جلاءالافهام، ص: ۳۳۸٫
۲۶) صحیح مسلم، کتاب فضایلالصحابه، باب فضائل اهلبیتالنبی، حدیث:۲۴۲۴٫
۲۷) سنن ترمذی، کتابالمناقب، حدیث:۳۷۸۷٫
۲۸) مسند احمد، حدیث:۲۶۵۰۸، بیتالافکارالدولیه؛ سنن ترمذی، حدیث:۳۸۷۱٫ «خاصه» به معنای «نخبه» چنانکه حضرت علی از پیامبر نقل کرده است که «أهلالقرآن أهلالله و خاصته» (جامعالصغیر،۱۶۴/۱، دارالکتب العلمیه بیروت).
منبع:سنی آنلاین