آخرین خبرها

خیانت‌کاری کمونیسم، ندانم‌کاری پان‌عربیسم

 «گفت‌و‌گوی مهرنامه با نادر انتصار رئیس دانشکده علوم سیاسی در آلابامای جنوبی»

جنگ شش روزه ۱۹۶۷ میان اسرائیل و چهار کشور عربی مصر، سوریه، اردن و عراق از جمله مهم‌ترین جنگ‌های به‌وقوع پیوسته در منطقه خاورمیانه در طول قرن بیستم محسوب می‌شود. جنگ کوتاه و سریعی که یک بار دیگر حربه حملات برق‌آسا که در اوایل جنگ جهانی دوم توسط ارتش نازی به کار گرفته شد را احیا کرد. هرچند ۴۴ سال از وقوع جنگ مذکور گذشته است اما همچنان پیامدها و نتایج حاصل از آن برای طرفین جنگ تا به امروز منشأ اثر بوده و به‌خصوص در مسأله صلح اعراب و فلسطین همچنان یکی از نقاط حساس تاریخی محسوب می‌شود که لحاظ کردن شرایط پیش یا پس از آن از جمله علل اصلی عدم توافق طرفین است. حال در این مجال به سراغ پروفسور «نادر انتصار» رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی آلابامای جنوبی رفته‌ایم تا چهار دهه پس از وقوع جنگ ۱۹۶۷ زوایایی دیگر از این جنگ را از دریچه نگاه این استاد روابط بین‌الملل و متخصص خاورمیانه مورد بررسی قرار دهیم. آنچه که در پی می‌آید ماحصل گفت‌وگوی مهرنامه با این استاد ایرانی مقیم آمریکا است:

 

جنگ شش روزه ۱۹۶۷ یکی از مهم‌ترین وقایع حادث شده بین کشورهای عربی و اسرائیل بوده است لطفاً به عنوان نخستین سوال بفرمائید چه عواملی زمینه‌ساز بروز جنگ شش روزه میان اعراب و اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷ شد؟

به باور من سه عامل مهم، زمینه‌ساز بروز جنگ ژوئن ۱۹۶۷ میان اعراب و اسرائیل شد: ۱)وجود پان عربیسم و فلسفه آن که این امر را به مصر، سوریه و سایر کشورهای عرب مشتبه کرده بود که یک اتحاد بین اعراب وجود دارد و این اتحاد می‌تواند باعث شکست اسرائیل شود. ولی این اتحاد که پان عربیسم روی آن تاکید داشت در عمل یک موضوع ذهنی و خیالی بیش نبود. حتی دیدیم که دو کشور مصر و سوریه هم نتوانستند اتحادی را که بین خود ایجاد کرده بودند بیشتر از سه سال نگاه دارند. ۲)اطلاعات اشتباهی که اتحاد جماهیر شوروی به مصر و سوریه در مورد حمله احتمالی اسرائیل به آن دو کشور داده بود. در بهار ۱۹۶۷، شوروی به سوریه اطلاع داد که ارتش اسرائیل در نزدیکی مرز سوریه و اسرائیل مشغول پیاده کردن قوای بزرگی برای حمله است. بعداً معلوم شد که این خبر درست نبود و شوروی این موضوع را تعمداً به سوریه اطلاع داده بود.

گرچه زد و خورد نظامی بین قوای سوریه و اسرائیل در مناطق مرزی مرتب اتفاق می‌افتاد، ولی هیچ‌گونه قشون‌کشی عمده‌ای تا آن زمان اتفاق نیفتاده بود. طبق اسنادی که اخیراً از آرشیو اتحاد جماهیر شوروی منتشر شده است، شوروی هم از این موضوع اطلاع داشت ولی به دلایلی که هنوز کاملاً روشن نیست تصمیم گرفته بود به سوریه اطلاع دهد که به زودی اسرائیل به دمشق حمله خواهد کرد. پس از این پیام، سوریه از مصر تقاضای کمک کرد. مصری‌ها نیز در ماه می ۱۹۶۷ قوای نظامی خود را به صحرای سینا فرستادند و از نیروهای سازمان ملل که در آنجا مستقر بودند خواستند که بیرون بروند.

البته لازم به ذکر است که اگر اسرائیل می‌خواست از وقوع جنگ جلوگیری کند می‌توانست اجازه دهد که سازمان ملل قوای خود را در اسرائیل بین مرز مصر و آن کشور مستقر کند ولی اسرائیلی‌ها با این تقاضای سازمان ملل مخالفت کردند و این نشان از رغبت و تمایل آنان برای بروز جنگ داشت. ۳)بعد از حادث شدن اولین جنگ میان اعراب و اسرائیل و تشکیل کشور مستقل اسرائیل، حکمرانان آن کشور همواره مایل بودند که مرزهای اسرائیل را گسترش دهند و به‌خصوص بیت‌المقدس را کاملاً تحت سلطه خود در آورند بنابراین بحرانی را که در چند ماه اول سال ۱۹۶۷ ایجاد شده بود یعنی تشنج‌های بین اسرائیل و سوریه و نیز اسرائیل و مصر را بهانه کردند و جنگ را شروع کردند با این هدف که مرزهای اسرائیل را تا حدی که امکان داشت گسترش دهند و به خیال خودشان برای همیشه موضوع اعراب –اسرائیل را حل کنند.

 

سابقه بروز جنگ میان اعراب و اسرائیل حتی به قبل از ۱۹۴۸ یعنی پیش از تاسیس رژیم اسرائیل نیز باز می‌گردد پس از این تاسیس نیز چندین جنگ بین طرفین حادث شده است اصولاً جنگ شش روزه دارای چه اهمیتی در مسائل و مباحث میان فلسطینیان و اسرائیلی‌ها است؟

همان‌طور که اشاره کردید در میان یهودیان مستقر شده در فلسطین با اعراب در طول یک قرن اخیر اتفاقات و مسائل مختلفی رخ داده است در این بین باید گفت شکی در این نیست که جنگ شش روزه ۱۹۶۷مهم‌ترین جنگ میان اعراب و اسرائیل بعد از تشکیل کشور اسرائیل است. این جنگی بود که بعد از آن اسرائیلی‌ها خود را شکست‌ناپذیر می‌دیدند و از این منظر به اعراب فلسطینی به عنوان اسرای جنگی نگاه می‌کردند که این نوع نگاه هنوز هم در میان تعداد زیادی از اسرائیلی‌ها رواج دارد. یعنی چون آنها خود را چنان قدرتمندتر از اعراب و فلسطینی‌ها می‌دانند که احتیاج به گفت‌وگوی صلح نداشته و فکر می‌کنند با اشغال و زور می‌توانند موضوع فلسطین را حل کنند یا حداقل فلسطینی‌ها را به صورت گروهی کاملاً بی‌امید در آورند.

 

در هنگام وقوع جنگ مذکور جهان در عصر دو قطبی سیر می‌کرد و بسیاری از کشورها از جمله طرفین حاضر در جنگ ۱۹۶۷ در یکی از اردوگاه‌های شرق یا غرب قرار داشتند حال لطفا بگوئید دو ابر قدرت اتحاد جماهیر شوروی (متحد اعراب) و ایالات متحده آمریکا (متحد اسرائیل) هر یک در خصوص جنگ شش روزه چه مواضعی داشتند؟

به نحوی جنگ ۱۹۶۷ را می‌توان در چارچوب جنگ سرد مورد بحث قرار داد آمریکایی‌ها ناصر و ناسیونالیسم عرب را که جمال عبدالناصر رئیس جمهور وقت مصر از آن دفاع می‌کرد خطری برای منافع خود در مقابل منافع شوروی در خاورمیانه می‌دیدند لذا همواره سعی می‌کردند ایده «ناصریسم» را از بین برده یا محدود کرده و ناموفق جلوه دهند. در این چارچوب، اسرائیل برگ برنده‌ای برای آمریکا محسوب می‌شد. طبق مدارکی که اخیراً از طبقه‌بندی امنیتی ایالات متحده خارج شده‌اند و در کتابخانه جانسون در دانشگاه تگزاس وجود دارد آمریکا می‌دانست که در صورت وقوع جنگ بین اسرائیل و اعراب، اسرائیل قادر خواهد بود که نیروی هوایی مصر و سوریه را ظرف مدت چند روز کاملاً نابود کند.

گرچه آمریکا از شروع دقیق جنگ اطلاع نداشت، ولی مدارک موجود نشان می‌دهند آمریکایی‌ها می‌دانستند که اسرائیل در سر، هدف حمله به اعراب را می‌پروراند. سه روز قبل از شروع جنگ یعنی در سوم ژوئن ۱۹۶۷، رئیس اداره جاسوسی اسرائیل شخصی به‌نام مائیر آمیت (Meir Amit) به واشنگتن رفت و با مقامات عالی‌رتبه دولت آمریکا ملاقات کرد. وی به‌دنبال این هدف بود که ببیند آیا آمریکا به اسرائیل در صورت حمله به مصر و سوریه اعتراض خواهد کرد یا خیر؟ در این مسافرت آمریکایی‌ها به آمیت گفتند که آنها مدارکی در مورد حمله احتمالی مصر به اسرائیل ندارند ولی اگر جنگی اتفاق افتد، آمریکا می‌داند که اسرائیل می‌تواند ناصر را شکست دهد. بنابراین اسرائیلی‌ها مطمئن شدند که این بار بر خلاف جنگ ۱۹۵۶ اعراب و اسرائیل که در آن آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا به اسرائیل اولتیماتوم داد که از مصر خارج شود، آمریکا به طرفداری از اسرائیل اقدام خواهد کرد.

اتحاد جماهیر شوروی نیز برای اینکه بتواند پایگاه قدرت و نفوذ سیاسی خود را در مصر و سوریه تقویت کند و این دو کشور را در حلقه سیاسی خود نگاه دارد خیالش آسوده بود که بعد از بروز جنگ احتمالی میان اعراب با اسرائیل، این دو کشور بیش از پیش به حمایت شوروی وابسته شده و در نتیجه رابطه حامی –پیرو قوی‌تری را خواهد توانست اعمال کند و به این ترتیب در جنگ بزرگتر که همانا جنگ سرد بود شوروی پایگاهش در خاورمیانه مستحکم‌تر خواهد شد. درنتیجه در می‌یابیم هر دو ابرقدرت وقت نظام بین‌الملل، در آن برهه زمانی در چارچوب جنگ سردی که با یکدیگر داشتند از خود برای بروز جنگ متحدین منطقه ایشان رغبت نشان می‌دادند و حتی شوروی‌ها خود با دادن اطلاعات غلط به اعراب زمینه بروز جنگ را بیشتر فراهم می‌کردند.

 

اگر به تجهیزات نظامی، تعداد نیروهای نظامی و حتی حامی‌های بین‌المللی طرفین در جنگ بنگریم می‌بینیم که بعضاً اعراب وضعیت به مراتب بهتری داشتند اما اسرائیلی‌ها طی کمتر از شش روز توانستند ارتش چهار کشور عربی را زمین‌گیر کرده و به‌سوی مصر، اردن و سوریه پیش‌روی کنند این امر باعث پذیرش آتش‌بس پیشنهادی آنان از سوی اعراب و به تعبیری پذیرش شکست متحدین عربی شد. شما مهم‌ترین علل شکست اعراب از اسرائیل را در این جنگ چه می‌دانید؟

اعراب به‌طور کلی دچار نوعی خودبزرگ‌بینی و اغراق از توان خود شده بودند؛ داشتن تعداد قوا و تجهیزات نظامی در کنار پشتیبانی شوروی به این خودبزرگ بینی و حس پیروزی قبل از جنگ دامن زده بود گرچه تعداد تانک و سایر وسایل جنگی مصر و سوریه و دیگر کشورهای عرب که در جنگ شرکت داشتند روی هم رفته از اسرائیل بیشتر بود ولی از نظر کیفی، به‌خصوص فنون جنگ‌های سریع و غیرمتعادل و از نظر دفاعی به‌طور کلی از اسرائیل ضعیف‌تر بودند. همچنین از نظر مدیریت و نحوه جنگ کردن و حتی بیداری فکری، اعراب ضعیف بودند و نتوانستند هیچ عکس‌العمل مهمی بعد از حمله برق‌آسای اسرائیل از خود نشان دهند.

 

مهم‌ترین پیامدهای شکست در جنگ شش روزه برای کشورهای عربی چه بود؟

در کنار شکست سیاست خارجی دولت مصر، مهم‌ترین پیامد جنگ شش روزه برای کشورهای عربی شکست ناسیونالیسم عرب به عنوان فلسفه‌ای کارآمد و به‌طور کلی شکست پان عربیسم بود. ظهور دوباره جنبش‌های اسلامگرا به عنوان مدافع اعراب در مقابل صهیونیسم و طرفداران غربی آن از جمله دیگر پیامدهای این شکست بود. همچنین باید گفت نتیجه این جنگ بود که از آغاز فروپاشی سیاست شوروی در خاورمیانه خبر می‌داد چراکه بعد از این جنگ مصر و تا اندازه‌ای سوریه اعتماد خود را به شوروی به عنوان یک متحد قوی از دست دادند.

 

مهم‌ترین نتایج جنگ‌های شش روزه برای اسرائیل چه بود؟

علاوه بر پیروزی‌های نظامی قابل توجه و اثرات ناشی از آن باید به تغییر وزن متحدین اسرائیل به عنوان یکی از نتایج بسیار مهم جنگ ۱۹۶۷ اشاره کرد. قبل از جنگ ژوئن ۱۹۶۷، مهم‌ترین صادر‌کننده اسلحه به اسرائیل فرانسه بود. همین فرانسه بیش از هر کشور دیگری در تسلیحات هسته‌ای به اسرائیل کمک کرده بود و پایگاه اتمی دی مونا با کمک‌های بسیار مهم آنها درست شده بود. اما بعد از جنگ ۱۹۶۷، آمریکا که دارای قدرت و اعتبار بسیار بیشتری بود جای فرانسه را گرفت و به کشور حامی و مدافع بی‌شرط و شروط اسرائیل درآمد. هم اسرائیل و هم آمریکا می‌خواستند که دنیای عرب همواره شکست خورده و دنباله‌روی آنها باشند. این فلسفه مشترک، دو کشور را به عنوان متحد به یکدیگر پیوند دائمی داد، پیوندی که هنوز به قدرت خود باقی است و حتی قوی‌تر شده است. جنگ ۱۹۶۷ همچنین اسرائیل را به صورت یک قدرت منطقه‌ای در منطقه تبدیل کرد و سیاست خارجی آن را به‌طور گسترده بر گسترش قوای نظامی و اشغال سرزمین‌های اعراب پایه گذاشت. همچنین بعد از جنگ ژوئن ۱۹۶۷، رهبران اسرائیل روی این موضوع تاکید کرده‌اند که هیچ کشوری در خاورمیانه نباید در مقابل جاه‌طلبی‌های آنان مقاومت کند.

 

شکست کشورهای چهارگانه عربی از اسرائیل چه تاثیری بر مسائل داخلی این کشورها گذاشت؟

این شکست مهم‌ترین تاثیر را روی سیاست داخلی مصر داشت. اردن که از اول مایل نبود در جنگ وارد شود و همیشه در چارچوب نزدیکی و اتحاد با غرب حرکت می‌کرد و بعد از این شکست شاه اردن خود را بیشتر به آمریکا نزدیک کرد و سیاست‌های ضد فلسطینی گسترده‌تری را در امور داخلی در پیش گرفت این سیاست با توجه به وجود خیل مهاجرین فلسطینی در تحدید و مهار جنبش‌های فلسطینی تاثیر قابل توجهی داشت. لبنان نیز هرچند مستقیماً در جنگ مشارکت نداشت، اما با حاصل شدن شکست اعراب از اسرائیل، در چارچوب سیاست‌های کشورهای غربی بیش از پیش رفتار کرد و بعد از جنگ به مانند اردن سیاست‌های داخلی‌اش روی مهار فلسطینی‌ها در لبنان تمرکز بیشتری پیدا کرد تا بهانه‌ای به دست اسرائیلی‌ها برای حمله ندهد. البته بعدها دیدیم که این سیاست لبنان موفقیت چندانی به دست نیاورد و اسرائیل در حمله به این کشور و حتی اشغال خاک آن ذره‌ای کوتاهی نکرد.

سوریه که تا پیش از این روی اتحادش با مصر برای جبران ضعف نظامی‌اش در برابر اسرائیل حساب می‌کرد پس از جنگ بیشتر روی ثبات دولت خود و ایجاد یک حکومت قوی که همواره روی مصر حساب نکند فعالیت کرد.

اما مهم‌ترین تاثیرات منجر به ایجاد تغییر در مصر شد. این تغییرات، هم شامل عرصه سیاست داخلی و هم سیاست خارجی این کشور شد. بر این اساس «محمود فوزی» یکی از مشاوران نزدیک ناصر که سابقاً وزیر خارجه مصر هم بود، در روز ۲۲ ژوئن ۱۹۶۷ به «آندره گرومیکوف» وزیر خارجه وقت شوروی اطلاع داد که مصر فقط مایل است که زمین‌های از دست رفته خود را پس بگیرد و فلسطین برای مصر دیگر اهمیت یا بهتر است بگوییم اولویت ندارد. همچنین طبق یادداشتی که در ۸ سپتامبر ۱۹۶۷ «محمود ریاض» وزیر امورخارجه مصر نوشته بود، وی از پیشنهاد یوگسلاوی در مورد اتمام خصومت بین مصر و اسرائیل ابراز خوشحالی کرده است. پیشنهاد مذکور خواسته‌های فلسطینی‌ها را کاملاً نادیده گرفته بود به‌طور خلاصه باید گفت پس از شکست اعراب از اسرائیل، مصری‌ها طرح خروج از محور اتحاد با شوروی‌ها و نیز خروج از جبهه مقاومت در برابر اسرائیل را کم‌کم در زمان ناصر در پیش گرفتند؛ طرحی که در زمان ریاست جمهوری انور سادات به‌طور کامل و آشکارتری پیاده شد.

 

ایده پان عربیستی جمال عبدالناصر برای اتحاد کشورهای عربی که حتی در برهه‌ای منجر به اتحاد مصر و سوریه شد و فلسفه فکری مشترک چهار کشور مشارکت‌کننده در جنگ با اسرائیل بود پس از شکست تحقیر‌آمیز اعراب دچار چه سرنوشت و وضعیتی شد؟

 

همان‌طور که اشاره کردم پان عربیسم و به‌طور کلی ناسیونالیسم عرب به رهبری مصر یکی از بزرگ‌ترین قربانی‌های جنگ ژوئن ۱۹۶۷ بود. گرچه عراق در دوران حکومت‌های بعثی‌ها یا سوری‌ها سعی کردند که پان‌عربیسم را دوباره زنده کنند ولی هرگز موفق به این کار نشدند و مرگ پان عربیسم بعد از شکست اعراب کاملاً واضح بود.

 

شکست اعراب از اسرائیل چه تاثیری بر رشد یا افول جنبش‌های اسلامگرا و به‌خصوص بنیادگرایی اسلامی در کشورهای عربی گذاشت؟

جنبش‌های اسلامگرا که در دوران اوج پان عربیسم دچار محدودیت و حتی سرکوب شده بودند بعد از شکست اعراب به عنوان وزنه‌ای سیاسی در تعدادی از کشورهای عرب دوباره ظهور کردند. در مصر با توجه به سیاست ناصر در قبال اخوان المسلمین این جنبش هرگز نتوانست دوباره به عنوان آلترناتیو خود را مطرح کند گرچه نقش آن در سیاست مصر ادامه پیدا کرد ولی آن قدرت سابق خود را هیچ‌وقت به دست نیاورد. ولی در فلسطین جنبش‌های اسلام‌گرا کم‌کم ظهور کردند که می‌بینیم در دوره اخیر دارای نقش چشمگیر و اثر گذارتری شده‌اند. در لبنان نیز ظهور حرکت امل و بعد حزب‌الله به عنوان جنبش‌هایی که اسلامگرا هستند توانسته‌اند در سیاست‌های آن کشور نقش مهمی ایفا کنند به‌خصوص در مورد مقاومت در رودرویی با اسرائیل. ولی هیچ یک از این جنبش‌ها تاکنون نتوانسته‌اند قدرت را در دست بگیرند.

 

می‌بینیم که مصر کشوری که بیش از یک دهه سیاستی حمایتی در قبال فلسطین در پیش گرفته بود یا اردن یکی از هم‌قطاران اعراب شرکت‌کننده در جنگ ۱۹۶۷ بعدها در پای میز مذاکره و توافق با اسرائیل نشستند شکست نظامی این کشورها در جنگ ۱۹۶۷ تا چه میزان به مانند پاشیدن آبی بر آتش غیرت و حمایت عربی این دو کشور در قبال فلسطینی‌ها عمل کرد و زمینه‌ساز توافق و صلح این دو کشور در سال‌های بعدی با اسرائیل شد؟

 

اردن حتی قبل از شکست در جنگ ۱۹۶۷ با اسرائیل سازش‌های زیادی کرده بود و تماس‌های مخفی بین اردن و اسرائیل همیشه وجود داشت. بعد از جنگ ۱۹۶۷ این تماس‌ها بیشتر عینی شد و سیاست ضد فلسطینی اردن را بیشتر در جهت سیاست‌های اسرائیل تمرکز داد. در مورد مصر، همان‌طور که قبلاً گفتم این شکست باعث این شد که دولت مصر موضوع فلسطین به عنوان موضوع شماره یک اختلاف اعراب و اسرائیل را از اولویت خود خارج سازد و نگاه کند که چگونه می‌تواند مسائل ملی مصر را در چارچوب سیاست خارجی خود بیشتر پیگیری کند. بعد از مرگ ناصر و روی کار آمدن سادات، این سیاست به‌طور جدی دنبال شد و سادات به این نتیجه رسید که منافع مصر را در چارچوب سازش با اسرائیل تامین کند و مصر را باید زیر چتر آمریکا و اسرائیل ببرد. البته الان می‌دانیم که این سیاست مصر در درازمدت برایش منفعتی نداشته است.

 

به نظر می‌رسد در چهل و چهارمین سالگرد وقوع جنگ شش روزه ۱۹۶۷ هنوز زوایای پنهان و سؤالات بی‌جواب متعددی وجود دارد، لطفاً درخصوص این زوایای پنهان صحبت کنید که چه هستند؟

یکی از این زوایای پنهان این است که چرا شوروی اطلاعات غلطی در مورد حمله قریب‌الوقوع اسرائیل به مصر و سوریه داد؟ با توجه به مدارک موجود می‌توانیم تا اندازه‌ای جواب‌هایی را در این مورد پیدا کنیم ولی جواب کاملاً قانع کننده‌ای هنوز وجود ندارند. یکی دیگر از زوایای پنهان این جنگ این است که چرا اسرائیل به کشتی آمریکایی USS LIBERTY حمله کرد و باعث کشته شدن ۳۴ ملوان آمریکایی و مجروح شدن بیش از ۱۷۱ نفر دیگر شد؟ چرا دولت و کنگره آمریکا از تحقیق در این مورد جلوگیری کردند و اجازه ندادند که بزرگترین حمله به یک کشتی نظامی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم مورد تحقیق و مطالعه قرار گیرد؟ به‌طور کلی چرا اسرائیل به کشتی بزرگترین متحدش حمله کرد؟ در کتابی که جیمز بام فورد (James Bam Ford) محقق معروف آمریکایی در مورد سازمان‌های جاسوسی آمریکا نوشته وی دقیقاً با مدارک مستند نشان داده است که حمله اسرائیل اشتباهی و سهوی نبوده است بلکه آنها دقیقاً می‌دانستند که به یک کشتی آمریکایی در نزدیکی سواحل کشورشان ولی در آب‌های بین‌المللی حمله می‌کنند.

یکی از دیرپاترین پرونده‌های موجود در سازمان ملل متحد به مسأله اعراب و اسرائیل باز می‌گردد سازمان مذکور در قبال جنگ شش روزه از هنگام وقوع آن تا به امروز چه مواضعی اتخاذ کرده است؟ تحلیل شما از این مواضع چه است؟

سازمان ملل متحد تعداد زیادی بیانیه صادر کرده و در همه این بیانیه‌ها موضوع عقب‌نشینی اسرائیل در مقابل به رسمیت شناخته شدنش از طرف اعراب را مورد تاکید قرار داده است ولی اسرائیل تا به امروز حتی یک بند از این مقررات را مورد قبول قرار نداده و نه‌تنها از اشغال فلسطین دست نکشیده بلکه سرزمین‌های خود را هم هر روز بیشتر گسترش می‌دهد. به نظر می‌رسد تا زمانی که آمریکا در شورای امنیت از حق وتوی خود در پشتیبانی از اسرائیل استفاده کند، سازمان ملل کاری در این زمینه نمی‌تواند انجام دهد.

 

بسیاری از کشورهای جهان، سازمان‌های بین‌المللی از جمله سازمان ملل متحد و حتی باراک اوباما (در سخنرانی اخیر خود در وزارت خارجه) از اسرائیل خواسته‌اند به پشت مرزهای ۱۹۶۷ باز گردد اما این خواسته از سوی صهیونیست‌ها هرگز مورد توجه قرار نگرفته است، شما فکر می‌کنید در چه صورتی اسرائیل مجبور به بازگشت به پشت مرزهای ۱۹۶۷ خواهد شد؟

تنها کشوری که می‌تواند اسرائیل را مجبور به قبول خواسته‌های جامعه جهانی در مورد عقب‌نشینی به پشت مرزهای ۱۹۶۷ بکند آمریکا است ولی آمریکا به دلایلی که به ساخت سیاسی داخلی این کشور بر می‌گردد نمی‌خواهد یا نمی‌تواند این کار را انجام دهد. آمریکا هر سال حدود سه و نیم میلیارد دلار به اسرائیل کمک می‌کند بدون این کمک‌های مالی اسرائیل نمی‌تواند سیاست‌های نظامی و اشغالگرانه خود را ادامه دهد. با قطع این کمک و حتی تهدید به قطع این کمک آمریکا می‌تواند اسرائیل را وادار به قبول تقاضاهای جامعه جهانی و سازمان ملل متحد بکند. لکن این کار را هرگز نخواهد کرد و بنابراین اسرائیل نیز به‌طور داوطلبانه به مرزهای پیش از ۱۹۶۷ باز نخواهد گشت.

و اما به عنوان آخرین سؤال تحلیل نهایی خود از جنگ شش روزه و تاثیر آن بر منطقه خاورمیانه (از منظر روابط بین‌المللی) را تشریح فرمایید.

وقوع جنگ ژوئن ۱۹۶۷، مسائل بین اسرائیل و فلسطین را که بعد از تشکیل کشور اسرائیل ایجاد شده بودند بسیار پیچیده‌تر از قبل کرد و به‌طور کلی خاورمیانه را به‌صورت منطقه‌ای دائماً دچار بحران نگاه داشت. رابطه سختی که آمریکا امروز بین خود و مردم منطقه مشاهده می‌کند تا مقدار زیادی وابسته به سیاست‌هایی است که آن کشور در مقابل اسرائیل و فلسطین اتخاذ کرده است بعد از جنگ ۱۹۴۸ اعراب و اسرائیل، بیش از ۷۵۰ هزار فلسطینی با زور بی‌خانمان شدند و هنوز به‌صورت پناهنده بدون امید زندگی می‌کنند. جنگ ۱۹۶۷ اسرائیل مهاجرین بسیار بیشتری از فلسطینی‌ها را آواره کرد و حدود یک و نیم میلیون فلسطینی را نیز به‌صورت شهروند درجه دوم اسرائیل در آورد و همچنان یک سیاست آپارتایدی که شباهت زیادی با سیاست‌های آپارتاید آفریقای جنوبی در زمان حکومت نژادپرستان در آن کشور بود را طی چهار دهه اخیر و تا امروز در اسرائیل مشاهده می‌کنیم.

شکی نیست که مسأله فلسطین بزرگ‌ترین موضوع حل نشده در خاورمیانه است و نه‌تنها باعث جنگ‌های خانمان‌سوز شده بلکه عامل بی‌ثباتی در منطقه باقی مانده است. این مسأله همچنین باعث تداوم حکومت‌های دیکتاتوری در منطقه شده است. آنها به بهانه اینکه دارند حق فلسطینی‌ها را برایشان می‌گیرند مردم خودشان را زیر فشار قرار می‌دهند. اسرائیل نیز از این موضوع بهانه‌ای درست کرده است که خود را کشوری در حال محاصره به بیرون جلوه دهد تا بتواند از این طریق سیاست‌های استعماری و اشغالی خود را توجیه کرده و تداوم دهد که این مسأله تمام منطقه را در خطر انداخته است و آن را به‌صورت بازار باز سلاح‌های مختلف در آورده است.

درباره‌ی عبدالعزیز سلیمی

همچنین ببینید

قطر ۱۰هزار خانه سیار به زلزله زدگان ترکیه و سوریه هدیه می دهد

وزارت خارجه قطر از ارسال ۱۰ هزار خانه سیار به مناطق زلزله زده ترکیه و …

اسلام سیاسی، آری یا نه؟

اخیرا در ارتباط با اصطلاح «اسلام سیاسی» بگو مگوها و اظهار نظرهایی میان اهل دین …

گفت‌وگوی اختصاصی اصلاح وب با دکتر محمّد جهانگیری‌اصل درباب ترجمه‌های قرآن کریم توسّط دکتر عبدالرّحمن پیرانی و استاد عبدالعزیزسلیمی

اشاره: «محمّد جهانگیری اصل» متولّد ١٣۶۵ شهرستان اشنویه در نوار مرزی عراق و ترکیه، در سال …

آیا پروژه (هارپ) عامل زلزله اخیر ترکیه بوده است؟

از ساعات نخست زلزله ترکیه بار دیگر شایعات عجیب درباره احتمال وقوع زلزله بر اثر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *