آخرین خبرها

جدال لابی‌ها در سرزمین یانکی‌ها «بررسی نقش و جایگاه لابی یهود در سیاست و حکومت ایالات متحده آمریکا»

  فواد ایزدی / استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران

واژه لابی (Lobby) در لغت به معنای راهرو و سرسراهاست. ریشه آن چنین است که در قرن ۱۹ روبه‌روی کاخ سفید هتلی بوده است که افرادی که خواهان دیدار با دولتمردان یا افراد صاحب نفوذ و ارائه نظرات خود بودند در این هتل جمع می‌شدند و دیدارها صورت می‌گرفت. این افراد چون اجازه ورود و دیدارهای این گونه در مراکز دولتی را نداشتند به هتل روبه‌روی کاخ سفید دعوت می‌شدند و در لابی هتل به دیدار و ارائه نظرات خود می‌پرداختند. از آن زمان لابی نه‌تنها برای طبقه اول هتل‌ها مصطلح شد بلکه برای رایزنی، تعامل و ارائه نظرات و تاثیرگذاری بر برخی حوزه‌های حکومتی نیز کاربرد یافت. در زبان انگلیسی لابی‌گری معنای منفی با خود همراه ندارد.

به عبارت دیگر، لابی کردن فی‌نفسه عبارتی منفی نیست اما امروزه در آمریکا بسیاری از مردم دریافته‌اند که برخی از مشکلات‌شان در اثر نفوذ نامتعادل و بیش از حد برخی از شرکت‌ها و گروه‌ها و سازمان‌ها درمسوولان دولتی است و لذا امروزه تا حدودی ممکن است به افراد یا کمپانی‌ها یا شرکت‌هایی که در ایالات متحده لابی‌گری می‌کنند یا با نگاه منفی نگریسته شود یا بار معنایی منفی به‌دنبال خود داشته باشد.

چند سال پیش کتابی تحت عنوان «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» در آمریکا منتشر شد. این کتاب که از سوی استفن والت (استاد دانشگاه‌هاروارد) و جان میرشایمر (استاد دانشگاه شیکاگو) نوشته شده بود در تعریفی از لابی – که جدال‌هایی هم به راه انداخت – می‌گوید: هر فرد، سازمان یا گروهی که به پیشبرد اهداف اسرائیل در آمریکا بیشتر کمک کند. در این تعریف دو نکته نهفته بود:یکی، شناسایی موجودیت اسرائیل است و دیگر کمک به پیشبرد اهداف اسرائیل. برخی به نقد این تعریف برخاستند چون بر اساس این تعریف برخی از گروه‌ها و سازمان‌هایی در آمریکا وجود دارند که منتقد دولت لیکود و سیاست‌های تندروانه در اسرائیل هستند اما با موجودیت اسرائیل موافقند.

تعریف والت و میرشایمر تعریف گسترده‌ای بود که هم سازمان‌ها و افرادی که کارشان لابی‌گری بود را شامل می‌شد و هم بسیاری از افراد و گروه‌هایی که کارشان لابی‌گری نبود و هم افرادی که در حوزه رسانه مشغول بودند و در عین حال به کار لابی‌گری اشتغال داشتند را در بر می‌گرفت. این کتاب اگرچه مورد انتقاد قرار گرفت اما از آنجا که از سوی دو استاد برجسته در دانشگاه‌های مطرح آمریکا نوشته شده بود از خطوط قرمزی که در آمریکا در مورد اسرائیل ترسیم شده بود گذر کرد.آنگاه که کتاب والت و میرشایمر نوشته شد افراد مختلفی از زوایای مختلف بر آن کتاب نقد نوشته و حملاتی را متوجه آن کردند. یکی از زوایای مورد بررسی این بود که گفته شد سرزمین آمریکا بر اساس قواعد دموکراتیک شکل گرفته است و در دموکراسی مردم از حق اظهارنظر برخوردارند.

گاهی این مردمی که حق اظهارنظر دارند گروه‌هایی تشکیل می‌دهند که به صورت حرفه‌ای و درازمدت نظرات‌شان را به حکومت ارائه می‌دهد تا نظرات آنها را تامین کنند. بحث نویسندگان کتاب این بود که لابی و لابی‌گری بخشی از دموکراسی است اما بحث این است که از یک سیستم سیاسی سوءاستفاده شود. سیستم سیاسی آمریکا بیمار است. وقتی از این سیستم سیاسی بیمار استفاده و سیاست‌هایی به آن تحمیل می‌شود، این مطلوب نظر نیست.

در آمریکا دو حزب اصلی وجود دارد که لابی اسرائیل در هر دو حزب به شدت فعال است و نفوذ قابل توجهی هم در هر دو حزب دارد. در اسرائیل هم با وجود احزاب مختلف اما دو حزب اصلی وجود دارد. یهودیان و صهیونیست‌هایی که در آمریکا مستقر هستند ارتباط‌شان با احزاب اسرائیلی یکسان نیست. به‌طور مثال، گفته می‌شود ایپک – قوی‌ترین لابی یهود – بزرگ‌ترین گروه حامی صهیونیسم است که رابطه مطلوبی با حزب لیکود دارد. این بدین معنا نیست که این لابی رابطه مطلوبی با حزب کارگر نداشته باشد. مطلوبیت رابطه با لیکود از این جهت برای ایپک مهم است که ایپک و لیکود هر دو نگاهی راست‌گرا دارند و مواضع‌شان به لحاظ فکری به هم نزدیک‌تر است. در میان لابی‌های هوادار اسرائیل هم اشتراک مواضع وجود ندارد. در ایالات متحده آمریکا گروهی به نام «جی. استریت» به تازگی اعلام موجودیت کرده است.

این گروه اعلام کرده که دارای اشتراک مواضع با ایپک نیست. طبیعتا رابطه آن با لیکود نیز مطلوب نیست.گروه جی‌.استریت تلاش کرده خود را به عنوان وزنه متعادلی در برابر گروه‌های به شدت طرفدار اسرائیل، همانند ایپک مطرح کند. جی.استریت، برخلاف دیگر گروه‌های لابی یهودی در آمریکا، می‌گوید، اوباما باید در ابراز مخالفت با اسرائیل آزاد باشد.لابی چپگرای جی‌.استریت، می‌گوید، اسرائیل باید بین دموکراسی و حفظ تمامیت اراضی اشغالی، یک گزینه را انتخاب کند.البته جی.‌استریت هم لابی اسرائیل است و در راستای منافع اسرائیل گام بر می‌دارد اما معتقد است که برای آینده اسرائیل بهتر است این رژیم از برخی از مواضع خود کوتاه بیاید. اما در اینکه این رژیم باید از سوی ایالات متحده مورد حمایت قرار گرفته و این حمایت تداوم داشته باشد با سایر لابی‌ها هم‌نظر است.

اینکه برخی به بزرگنمایی در مورد لابی اسرائیل می‌پردازند با واقعیت سازگاری ندارد. در ایران – به‌طور مثال – نه تنها در مورد لابی اسرائیل بزرگنمایی نشده است بلکه می‌توانم بگویم که در این مورد حتی اطلاعات ناچیزی هم وجود دارد. البته نمی‌توان منکر نفوذ زیاد، رسمی،آشکار و نانوشته آنها شد اما نمی‌توان تمام اقدامات آمریکا در خاورمیانه در حمایت از اسرائیل را به لابی اسرائیل مرتبط دانست. به تعبیر دیگر سیاست آمریکا در منطقه را می‌توان دست‌کم به دو عامل مرتبط دانست: یکی نوع نگاه ایالات متحده و سیستم سیاسی این کشور به جهان. در این نگاه می‌توان گفت سیاست خارجی ایالات متحده در مناطقی همانند آمریکای‌جنوبی یا آسیای‌شرقی نیازی به لابی اسرائیل ندارد چرا که اولا ارتباطی با اسرائیل ندارد و دوما آن نگاه تمامیت‌خواه و براندازانه در دیدگاه خارجی این کشور هست. دوم آنکه بخشی دیگر از سیاست آمریکا در منطقه را می‌توان به لابی اسرائیل مرتبط دانست. در واقع، می‌توان گفت نگاه دولتمردان این کشور به دنیا از جهاتی از همان ابتدا با اسرائیل خواه ناخواه هماهنگی داشت. اگر روزی فرا رسد که لابی اسرائیل هم حذف شود اما مدت‌ها زمان می‌خواهد تا سیاست این کشور در قبال تحولات خاورمیانه تغییر یابد.

این حمایت‌ها یک ریشه مذهبی دارد. بدین معنا که پیوندی مذهبی و تاریخی میان یهودیان و مسیحیان صهیونیست وجود دارد. این رابطه به قرن ۱۹ – ۱۸ باز می‌گردد. مثالی ذکر کنم، در بیوگرافی خاندان بوش آمده است که پدربزرگ این خاندان– پیش از تاسیس اسرائیل – به دلیل اعتقادات خاص خود آرزو داشت که روزی در فلسطین دولت یهود تشکیل شود.تفسیری در میان مسیحیان در خصوص اتفاقات آخرالزمان وجود دارد. این تفسیر می‌گوید در آخرالزمان باید یک دولت یهود تشکیل شود. به اعتقاد آنان یکی از نشانه‌های ظهور حضرت مسیح هم این است که با تشکیل دولت یهود در فلسطین جنگی میان این دولت و مسیحیان با ضدمسیحیان یا anti – Christرخ می‌دهد. بعد از این جنگ است که حضرت مسیح ظهور می‌کند و یهودیانی که بعد از ظهور مسیح به او معتقد می‌شوند به همراه مسیحیان معتقد و همراه با حضرت مسیح به بهشت می‌روند و بقیه هم به جهنم می‌روند و دنیا پایان می‌پذیرد. این تصویری است که بخشی از مسیحیت امروز به آن باور دارد. بر اساس این تحلیل،حمایت از دولت یهود یک وظیفه دینی برایشان تلقی می‌شود چرا که این یهود و مسیحیان معتقد هستند که با ضدمسیح می‌جنگند.

وقتی به سابقه مسیحیتِ صهیونیست نگاه می‌کنیم – که سابقه آن به قرن ۱۸ یا ۱۹ بازمی‌گردد – برجسته کردن این گونه تفسیر دینی و حمایت از آن به عنوان وظیفه‌ای دینی باز به لابی اسرائیل باز می‌گردد. معنای این سخن این است که اسرائیلی‌ها و یهودی‌های ساکن آمریکا دریافته‌اند که این تفسیر مسیحی کاملا با منافع آنان هماهنگ است. به‌دنبال آن با برخی چهره‌های معروف مسیحی که از این تفسیر حمایت می‌کردند ارتباط گرفتند. جمعیت یهودی‌ها در سرزمین ۳۱۰میلیونی آمریکا حدود ۷ میلیون نفر است.به رغم جمعیت کم اما وضع مالی خوبی دارند و کاملا به لحاظ مالی احزاب و دولت آمریکا را در کنترل دارند. به نظر می‌رسد که مسیحیتِ صهیونیست یک سیاهی لشکر برای لابی اسرائیل باشد.

وقتی لابی اسرائیل با نمایندگان کنگره وارد مذاکره می‌شود دو گونه بحث مطرح می‌شود: یکی مباحث مالی و دیگر میزان حضور در پای صندوق‌های رأی. در واقع لابی یهود به دلیل تمکن مالی اقدام به همکاری مالی و ارائه کمک مالی به نمایندگان کنگره می‌کند و از سوی دیگر جمعیت‌هایی را برای دفاع از این نماینده در پای صندوق‌های رأی بسیج می‌کند. نتیجه این است که لابی از توان فشار بر سیاستمداران برخوردار شده و می‌تواند اقدام به چانه‌زنی کند. در اینجا باز دو نکته مطرح می‌شود: یکی – همانگونه که ذکر شد – بخشی از مسیحیت نقش سیاهی لشکر برای لابی یهود دارد. دوم، رابطه میان لابی‌گری و دموکراسی که در زیر اشاره‌ای به آن صورت خواهد گرفت.

 

لابی اسرائیل و چانه‌زنی سیاسی

دموکراسی معمولا با رای اکثریت همراه است. کاری که لابی اسرائیل در آمریکا انجام می‌دهد این است که در حوزه رسانه بسیار فعال است و از توان اقناع افکار عمومی برخوردار است. با مراجعه به نظرسنجی مردم آمریکا متوجه می‌شویم که در این نظرسنجی‌ها به حمایت از اسرائیل و مخالفت با اعراب یا فلسطینی‌ها تاکید می‌شود و این همان لابی تاثیرگذار یهود در رسانه‌هاست که وظیفه اقناع افکار عمومی را برعهده دارد. در تکمیل نکته‌ای که در بالا به آن اشاره شد می‌توان چنین گفت که افرادی که در آمریکا قصد ورود به کنگره دارند در گام اول به منابع مالی نیاز دارند. سیستم سیاسی آمریکا این گونه است که منابع مالی برای رقابت‌های سیاسی عمدتا مبالغی هنگفت است که از توان یک فرد بر نمی‌آید. به‌طور مثال، در انتخابات کنگره در سال ۲۰۱۰ در حدود چهار میلیارد دلار هزینه شد. انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۰۸– که معمولا باید بیشتر هزینه در بر داشته باشد– اما حدود سه میلیارد دلار بود.

یعنی ظرف دو سال یک میلیارد دلار به هزینه‌های انتخاباتی افزوده شد و این در حالی است که در ایالات متحده دولت پولی را برای رقابت‌های انتخاباتی اختصاص نمی‌دهد. هزینه تبلیغات در این کشور بسیار بالاست و نتیجه این می‌شود که چون سیاسیون به مبالغ کلان نیاز دارند این به لابی اسرائیل کمک می‌کند تا نیاز مالی طرف مقابل را رفع کند. لابی اسرائیل از این سیستم به خوبی و به نفع خود استفاده می‌کند.بنابراین،درست است که در یک سیستم دموکراتیک همانند آمریکا لابی اسرائیل از ابزارهای دموکراسی به خوبی در جهت منافع خویش بهره می‌جوید. لابی‌های زیادی در آمریکا فعالیت دارند. این لابی هم به شکل گروه‌های قومی تجلی می‌یابد و هم در قالب شرکت‌ها. در ایالات متحده چندین هزار شرکت خصوصی وجود دارد که بخشی از کارشان لابی کردن است. بخشی از این لابی‌ها در سیاست خارجی فعال هستند و بخشی هم عمده تمرکزشان بر سیاست داخلی است.

 

ایپک و سیاست خارجی آمریکا

در میان لابی‌های فراوانی که در ایالات متحده وجود دارد کمیته امور عمومی اسرائیل و آمریکا که اختصارا AIPAC «ایپک» نامیده می‌شود یکی از نامدارترین آنهاست. این کمیته به حدی گسترش یافته است که امروزه در ایالات متحده آمریکا به عنوان نماد لابی گری و گروه فشار شناخته می‌شود.گاهی این پرسش مطرح می‌شود. که آیا آمریکا در اسرائیل نفوذ دارد یا برعکس؟ آیا سیاست خارجی آمریکا و جهت‌دهی به آن در دست ایپک است یا خیر؟ به افرادی که در ساختار حکومتی آمریکا حضور دارند و سیاست این کشور در خاورمیانه را تنظیم می‌کنند بنگرید. در حال حاضر فردی که در ایالات متحده پرونده ایران را در دست دارد «دنیس راس» است.قبل از روی کار آمدن اوباما، راس در اسرائیل بود و ریاست یک اتاق فکر اسرائیلی را در دست داشت. در بیت‌المقدس مرکزی است تحت عنوان Jewish people policy planning’s institute یعنی بنیاد سیاستگذاری مردم یهود.

وقتی وارد سایت آن می‌شوید عکس دنیس راس به عنوان رئیس اسبق آن به چشم می‌خورد. فردی که تابعیت اسرائیل را دارد و رئیس اتاق فکر اسرائیلی است اما با روی کار آمدن اوباما، به آمریکا می‌رود و مسوولیت پرونده ایران به عهده او گذاشته می‌شود. با وجود چنین فردی در نقش سیاستگذار دیگر نیازی به لابی اسرائیل نیست چرا که وی یک اسرائیلی است. در اینجا وظیفه ایپک این است که با توجه به نفوذ و قدرتی که دارد چهره‌هایی را نشان کند که در حوزه سیاستگذاری می‌کنند یا اسرائیلی هستند یا با اسرائیل و لابی آن هماهنگ هستند. در اینجا لابی کردن به این معناست که چنین افرادی به آن موقعیت برسند. دنیس راس در زمان کلینتون هم در دولت بود اما در زمان بوش به اسرائیل رفت.

به هر روی، دولت آمریکا به لحاظ راهبردی اگر لابی اسرائیل هم نبود به دلیل نوع نگاهی که به دنیا دارد و نوع تفسیری که باید از کشور دیگر داشته باشد این نوع حمایت‌ها را از دولت‌هایی همانند اسرائیل کمابیش انجام می‌داد اما نکته در این است که حضور لابی اسرائیل تقویت‌کننده این امر است. اینکه چرا این لابی‌ها در ایالات متحده مستقر هستند به این بازمی گردد که تعداد یهودی‌هایی که در آمریکا حضور دارند از تعداد یهودی‌هایی که در اسرائیل هستند بیشتر است. یهودی‌های آمریکا بیشترین تعداد یهودیان را در جهان دارا هستند و به دلیل توانمندی مالی که دارند حضوری تعیین‌کننده در این سرزمین دارند.

منبع:مهرنامه

درباره‌ی عبدالعزیز سلیمی

همچنین ببینید

قطر ۱۰هزار خانه سیار به زلزله زدگان ترکیه و سوریه هدیه می دهد

وزارت خارجه قطر از ارسال ۱۰ هزار خانه سیار به مناطق زلزله زده ترکیه و …

اسلام سیاسی، آری یا نه؟

اخیرا در ارتباط با اصطلاح «اسلام سیاسی» بگو مگوها و اظهار نظرهایی میان اهل دین …

گفت‌وگوی اختصاصی اصلاح وب با دکتر محمّد جهانگیری‌اصل درباب ترجمه‌های قرآن کریم توسّط دکتر عبدالرّحمن پیرانی و استاد عبدالعزیزسلیمی

اشاره: «محمّد جهانگیری اصل» متولّد ١٣۶۵ شهرستان اشنویه در نوار مرزی عراق و ترکیه، در سال …

آیا پروژه (هارپ) عامل زلزله اخیر ترکیه بوده است؟

از ساعات نخست زلزله ترکیه بار دیگر شایعات عجیب درباره احتمال وقوع زلزله بر اثر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *