تهدید هویت کردی.
مهندس صلاح الدین عباسی-مهاباد
هانتینگتون نظریه پرداز برجسته آمریکا که باکتاب »برخورد تمدنها« اشتهاری بین المللی پیدا کرد، آخرین کتابش را تحت عنوان »ماچه کسی هستیم؟ تهدیداتی که متوجه هویت ملی آمریکاست« در ماه مه ۲۰۰۴ حواله بازار کتاب کرد. او دراین کتاب نظریه غالب درباره آمریکا را به چالش طلبیده است. نظریه ای که می گوید :»آمریکا فاقد هویت متحد است. آمریکا جامعه ای متشکل از مهاجرانی است که هر کدام دارای نژاد و تبار و فرهنگ خاص خود هستند.« در مقابل ، هانتیگتون می گوید آمریکا دارای هویت مشخصی است که بر مبانی و فرهنگ انگلو پروتستان پی ریزی شده است. او هویت آمریکا را بر چهار رکن استوار کرده است ۱- نژاد سفید ۲- تبار انگلیسی ۳- دین مسیحی پروتستان ۴- فرهنگ انگلو پروتستانی که سست شدن هر کدام از این ارکان به سستی سایر موارد خواهد انجامید.
نوشته را به این دلیل با این مقدمه کوتاه شروع کردم تا به توضیح وتشریح بیماری خطرناکی که در میان عده ای از روشنفکران و اهل قلم ما شایع شده است، بپردازم. آن هم ایجاد تشویش در هویت ملی کردی است.
تمام کوشش اندیشمندان و فیلسوفان علوم اجتماعی ملتها در این راستا است تا به ملت خود توضیح دهند که هویت آنها چیست. تا به جوانان جامعه خود ثابت کنند که آنها دارای هویت هستند. متفکرین سعی در کشف تاریخ طولانی برای ملت خود کرده و کوچکترین بارقه ای از افتخار را در تاریخ پیدا کرده و به بزرگ نمایی آن می پردازند.
آنها هم و غم خود را بر توضیح »کیستی ؟ و چیستی؟« ملت خود می گذارند. چرا که بدون درک و شناخت ملی از این دو سئوال هیچ ملتی نمی تواند به حیات خود ادامه دهد وبا کاروان تمدنهای بشری هم سفر گردد. این که ملت کرد تا این تاریخ توانسته است بماند و باشد و هستی اش را حفظ کند به اندیشمندان گذشته اش بر می گردد که در گفته ها و نوشته ها و اعمالشان همیشه به جامعه گفته اند»تو کٌردی و کٌرد این است، تاریخ هزاران ساله دارای فرهنگ، چنین است و چنان است و دین تو اسلام است«. در حوزه تمدنی که محل ارتباط ملتهای گوناگونی مثل فارس و عرب و یونانی و رومی و ترک و … بوده است دغدغه آنها این بود که جامعه فراموش نکند کیستند؟ و چیستند؟ در همان حال هویتهای غالب سعی داشته اند که به آنها بگویند کسی و چیزی نیستند و نبوده اند.
به لحاظ تاریخی اوج انکار هویت کردی در دوران ساسانیان بوده است. علی رغم کشف هزاران لوح و سنگ نوشته در دوران طولانی یک هزار و دویست ساله هخامنشیان و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان غیر از دو مورد نادر نامی از کرد یافت نشده است که این دو مورد هم با انگیزه توهین وناسزا به کار گرفته شده است. کشف این دو مورد ثابت می کند که عنوان »کرد« وجود داشته است. اما اینکه در هیچ جا به آن اشاره ای نشده است بیانگر سترون عمدی آن بوده است تا جایی که در اواخر ساسانیان این ممنوعیت در میان کردها امری عادی شده بود و در پیمان نامه و مذاکراتی که در داخل کردستان با مسلمین انجام پذیرفته است خودرا به نام کرد معرفی نمی کردند اما در همان حال در خارج از کردستان و به دو راز چشم و گوشهای شاهنشاهان بر هویت کردی خود اذعان و اقرار می کردند. چنان که یکی از کردها که در جستجوی حقیقت به جمع اصحاب پیامبر اسلام (ص) درآمده بود به »جابان الکردی« اشتهار پیدا کرد.
با ظهورتمدن اسلامی و عقب نشینی تمدن زردشتی ساسانی میدان برای طرح علنی هویت کردی آماده شد و فشار ها از بین رفته و کردها به اعلان و تأکید هویتشان باز گشتند تا جایی که توانستند حدود ۶۳ دولت وامارت مستقل ونیمه مستقل با توجه به شرایط آن دوران تأسیس نمایند و بعداز ظهور ناسیونالیسم و سقوط عثمانیان بر حق استقلال ملی پای بفشارند که این حق در سایه نفت و سیاستهای استعماری فرانسه وانگلیس و روس و کافی نبودن درایت و هوشیاری مسئولین کردی تباه شد. این که منابع غربی صلاح الدین ایوبی را کرد معرفی کرده اند به دلیل اعلام و اصرار وی و همراهانش برهویت کردی بوده است والا لزومی نداشت در کنار مسایل مهم دیگر آن دوران تا این حد بر کرد بودن او تأکید شود.
کردها تا کنون سه دوره تاریخی را پشت سر گذاشته اند. ۱- دوران تولد هویت (قبل از هخامنشیان)۲- دوران سرکوب هویت (از هخامنشیان تا سقوط ساسانیان) ۳- دوران احیای هویت (از ظهور اسلام تا حال).
هدایت می نمایند، چنانچه دهها ملت در طول تاریخ ازاین پرتگاه سقوط کرده و نامشان از صفحه روزگار پاک شده است . چرا که به دلیل سیال بودن هویت امکان فنای آن نیز وجود دارد.
بیاییددر خیابانها، در میادین ورزشی، در میان اشعار و نوشته ها، در صحنه نمایشها و تئاترها، در میدان سیاست و فرهنگ ودین، درمیان مقالات روزنامه نگاری، در اخلاقیات و حرکات، در معاملات اقتصادی و ارتباطات اجتماعی و … و… دقت کنیم و کنجکاو شویم، به میان نوجوانان و جوانان برویم و بنگریم به کیستی؟ و چیستی؟ کردی چه پاسخی داده می شود.
هویت هر ملتی بر سه رکن استوار است ۱- تاریخ ۲- فرهنگ ۳- دین، که هانتینگتون رکن تاریخ را به دو رکن نژاد و تبار تفکیک نموده است. ارکان سه گانه یا چهارگانه فوق رابطه ای ارگانیک با هم دارند. سستی هر کدام به سستی بقیه و آن هم به سقوط نژادی خواهد انجامید.
پرسش اصلی این است که ما به عنوان ملتی باسابقه تاریخی هزاران سال و به همان میزان دارای فرهنگ و دین برای توضیح کیستی و چیستی خود تا چه اندازه دغدغه تشریح و توضیح و بررسی آگاهانه و علمی سه رکن هویت کردی را داشته ایم؟ اینکه شخصیت آکادمیک بزرگی چون هانتینگتون می خواهددر آمریکا ، با سابقه ای دو قرنه، بحث حفظ هویت ملی را مطرح کند و می خواهد در مسابقه دویست ساله تاریخ آمریکا به قبض و بسط چهار رکن هویت بپردازد و یک فصل کتابش را به تهدیداتی که متوجه هویت ملی آمریکاست اختصاص دهد بیانگر اهمیت موضوعی است که ما از آن غفلت کرده ایم. آمریکا با این همه قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی ،اندیشمندانش دغدغه کیستی و چیستی اش رادارند و با پشتوانه های عظیم مالی و تحقیقاتی و آکادمیکی نگرانآینده جامعه خود هستند چراکه می دانند بدون توضیح فلسفی این دو سئوال، برتری جهانی تکنولوژی نمی تواند به ماندگاری ملی آنها کمکی بکند. اما ما نه تنها در این مورد غفلت کرده ایم بلکه از هر طرف افرادی که حالشان ازهمه چیز کردی به هم می خورد و شیفته هر چیر دیگران شده اند هویت مان تهدید می شود. روشنفکران تقلیدی و مقدسین ضرار از دو طرف دارند تیشه به ریشه این هویت می زنند. هر کدام از این دو نیرو از طرفی و به نوعی زمینه نابودی یا مخدوش کردن هویت تاریخی کردها را فراهم می کنند. وقتی نوشته ها و گفته هایشان مطالعه و شنیده می شود این همه ناآگاهی و کوته اندیشی همراه با آن همه ادعا و خود بزرگ بینی انسان را به تعجب وا می دارد. آنها نه تنها از توان خود در جهت رشد و بالندگی کردها استفاده نمی کنند بلکه کاری کرده اند که جوانان ما در کیستی و چیستی خود سرگردان شوند. این نیروها از رکن تاریخی نه تنها هیچ اطلاعی ندارند بلکه هر کدام با بخشی از این رکن کینه توزی می کنند یکی، تاریخ قبل از اسلام رانادیده می گیرد و دیگری از تاریخ بعد از اسلام رم می کند در حالیکه کلیه ملل در مقابل شخصیت صلاح الدین ایوبی با اعجاب واحترام سر تعظیم فرود می آورند و هر کدام آرزوی داشتن چنین شخصیتی در سابقه ملی خود رادارند اینان به بدنمایی و تخریب او می پردازند و جوانان امروز و آینده را از چنین افتخار و الگویی محروم می سازند، چنان درباره نالی و محوی و شرف الدین خان و دیوان وفایی و تحفه مظفریه سکوت کرده اند که انگار تاریخ کردی خالی از عالم و شاعر و مبارز و فداکار و اندیشمند است. اما در همان حال اسامی دهها شاعرو نویسنده و شخصیت غربی یا عربی را ردیف می کنند.
در رکن فرهنگی نیز همین بس که نتایج منفی اقداماتشان در سطح جامعه، خصوصاً در میان جوانان روز به روز تشدیدتر و آشکارتر می شود.
در رکن دینی تخریب هردو نیرو بیشتر پیداست. چرا که دیانت و به تبع آن اخلاق خمیرمایه و رکن رکین حفظ هویت است. بحث دین در رابطه با جامعه با بحث دین در رابطه با فرد دو جایگاه بسیار متفاوت دارند چرا که فرد بدون دین ممکن و قابل تصور است اما جامعه بدون دین غیر ممکن و محال است. روشنفکران تقلیدی می خواهند کردها را از اسلام دور کنند، متوجه نیستند که پروسه دین زدائی باعث متلاشی شدن کامل جامعه خواهد شد. این روشنفکران در از خودبیگانگی ترسناکی به سر می برند و وابسته به جامعه کردی نیستند، چیزهایی را می گویند که حاکی از بیگانه بودن نسبت به سرای کرد است، حتمآً هویتشان هم مال خودشان نیست به عبارتی گرفتار تضاد و چندگانگی روحی اند. آنها خود بزرگ بینان گریزان از عمل هستند که در مقابل ساده ترین مشکل زانو می زنند و نمی توانند راهگشای جامعه پیچیده و تاریخی کردی باشند، برخواسته از جامعه کردی نیستند و مفتون تمام مسایل خارج از این جامعه هستند. از طرف دیگر بیشتر کسانی هم که بر رکن دینی هویت تآکید می ورزند به دلیل فقدان متد و پروژه و عدم توانایی درک عمیق فلسفه و حکمت اسلامی ودنیای مدرن در این تخریب مشارکت دارند. شرح مبسوط تخریب گران هویت کردی و تهدیدهای در مقابل این هویت را به مقاله ای دیگر موکول می کنم. اما اکنون راهکار چیست؟
در شرایط حساس کنونی اساسی ترین نیاز کردها ظهور نیرویی است تا آنها رامتوجه حقیقت موجود نماید واین توانایی را درآنها ایجاد کند که در مقابل آیینه زمان و تاریخ، خودرا رویت کنند این توانایی با پرداختنی علمی و استقلال اندیشی به سه رکن هویت (تاریخ – فرهنگ – دین) ایجاد خواهد شد. با عبور از روشنفکران تقلیدی و مقدسین ضرار و تیپا زدن به آنها این کار میسر خواهد گردید. در عصر انقلاب ارتباطات ما فاقد یک کتاب مرجع درباره تاریخ خود هستیم، فاقد یک کار تحقیقاتی و علمی درباره فرهنگ و دین هستیم و اگر با پرسمانهای کیستیم؟ و چیستیم؟ جوانان روبرو شویم، که شده ایم از معرفی کردن دو کتاب مرجع عاجزیم. نیاز اصلی جامعه به اندیشمندانی است که به دور از هر تقلید و تعصبی به صورت علمی و آگاهانه در رابطه باتاریخ و فرهنگ و دین جامعه کردها تحقیق کنند و بنویسند و بنویسند و بنویسند.
این مستندات تاریخی است که هویت یک ملت را رقم میزند،هر چند افتخار وتکیه بر آنچه که گذشته است زیاد منطقی نمیباشد،بقول شاعر( گیرم پدرت بود فاضل ، از فضل پدر ترا چه حاصل) سابقه ی کردها به عصرمادها میرسد که آ مریکا با یدو بیضایش چنین قدمتی ندارد،کردها منافع این قدمت را تجربه نکرده اند، مهم اینست که در حال حاضر هستند و باید بدور از تفرقه های قبیله ای ومسلکی و زبان و غیره از هویتشان دفاع نمایند.