شناخت و معرفت، پایه و مقدمه همه انواع باورها و عملکردها و تعامل با موضعگیریهای دیگران است و هیچ نیرویی بالاتر از شناخت و معرفت نیست، یعنی تا زمانی که ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اهداف و راهکارهای آمریکا، انگلیس، اسرائیل و دیگر دشمنان را به درستی نشناسیم و بر اساس لوازم آن شناخت خود برنامهریزی و عمل و اقدام ننماییم و به اسباب و قوانین الهی حاکم بر هستی و روابط اجتماعی در مورد «صعود و سقوط» امتها و جامعهها متوسل نشویم، دشمنان همچنان بر ما چیره خواهند بود و سرنوشت ما را بازیچه برنامهها و توطئههای خود قرار خواهند داد.
لازمه این مرحله جدید از تعامل آمریکا و کشورهای همپیمان آن، با کشورهای دیگر به ویژه ممالک اسلامی این است که مردم مسلمان نیز همه توان و تلاش خود را در موارد مهم زیر متمرکز نمایند:
۱-برای شناخت بیشتر و دقیقتر مؤلفههای موجود در منظومه تصمیمگیریهای آمریکا و باندها و لابیهای صاحب نفوذ سیاسی و اقتصادی به ویژه لابی صهیونیسم، تلاش جدی بنمایند.
۲-به روش علمی و آکادمیک طرحهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دینی آمریکا را مورد بررسی قرار بدهند.
۳-از نقش و ثروت و رسانههای ارتباط جمعی آمریکا در تصمیمگیریهای سیاسی، و ایدئولوژی افراطی دینی و سرتا پا حقد و کینه حاکمان آن کشور اطلاع پیدا نمایند.
۴-شناخت دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، که زمامداران اولی را صاحبان ثروت و سلاح و تندروان مذهبی مسیحی به دست دارند، و حزب دوم (دمکرات) که زمام امور آن در دست لیبرالها قرار دارد و اقلیتها در آن دارای نقش و تأثیر اندکی هستند، بسیار ضروری است.
۵-تقویت جبهه داخلی از طریق اعطای آزادیهای مشروع مدنی و احترام به ارزشهای و باورهای دینی در ارتباط با حقوق و کرامت انسانها و حفظ حقوق مخالفان دینی و سیاسی.
۶-کنار گذاشتن عوامل تفرقهزای ملی، مسلکی، مذهبی و منطقهای.
۷-احترام به آراء مردم آگاه و صاحبان اندیشه و دانش و صاحبنظرانی که به بیگانگان دلبستگی و وابستگی ندارند.
۸-استفاده بهینه و علمی از ثروت و منابع کشورهای اسلامی در جهت تقویت صنایع زیربنایی و تلاش برای رهایی از وابستگی علمی و صنعتی به بیگانگان.
۹-ایجاد صندوقهای منطقهای برای حمایت از کشورهای اسلامی و عربی که از فقر و مشکلات اقتصادی رنج میبرند.
۱۰-تلاش جدی برای تقویت آگاهیهای سیاسی مردم منطقه و زمینهسازی در جهت کنار نهادن مسالمتآمیز حاکمانی که متأسفانه بسیاری از آنها در برابر بت آمریکا، انگلیس و اسرائیل و … سر تعظیم و بندگی را فرود آوردهاند.
۱۱-تلاش و زمینهسازی مردم و حکومتهای مستقل مسلمان برای تأسیس اتحادیههای سیاسی، اقتصادی و نظامی بر اساس برنامهها و طرحهای علمی و تحقیقی مانند: اتحادیه کشورهای اسلامی، بازار مشترک اقتصادی اسلامی و پیمان نظامی مشترک میان ممالک اسلامی، همچون اتحادیه اروپا، بازار مشترک اروپا و پیمان نظامی ناتو.
۱۲-تحریم اقتصادی و سیاسی دولتهایی که در خاورمیانه به صورت بخشی از وزارت خارجه و وزارت دفاع و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا درآمده و عمل میکنند.
۱۳-ایجاد مرجعیت دینی مستقلی متشکل از عالمان و کارشناسان در زمینههای گوناگون و از مذاهب مختلف؛ به ویژه عالمانی دینشناس و دردمند که به خوبی با اوضاع و احوال فرهنگی، دینی، سیاسی و اجتماعی و مسائل بینالمللی دنیای امروز آشنایی دقیق داشته باشند.
۱۴- تصویب قوانینی لازمالاتباع برای تبعیت نظامهای سیاسی از مصوبات کلی آن مرجعیت در مورد حفظ مصالح و دفع مفاسد عمومی امت اسلامی با حفظ ویژگیهای محلی و منطقهای هر کشور.
آنچه را که امروز مردم مسلمان به آن نیاز دارند، نه عبادت آمریکاست و نه عداوت مطلق با مردم و تمدن آن؛ زیرا اگر عبادت و عداوت مطلق آمریکا مشکل ما را حل و فصل میکرد تاکنون تمامی مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برطرف شده بودند، بلکه آنچه که ما بیش از هر چیز به آن نیازمندیم، شناخت درست و دقیق و تحلیل کارشناسانه و کشف دینامیسم جامعه آمریکا و نیروهای اجتماعی و ایدئولوژیهای متغیر داخل آمریکاست، تا بتوانیم استراتژی روشن، علمی و منسجمی را برای تعامل با تصمیمات و تحولات آن کشور تهیه نمایم.
تنها از طریق شناخت دقیق و علمی جامعه آمریکا و باندهای صاحب قدرت و ثروت و لیبرالها و مردم و صدها گروه و سازمان موافق و مخالف است که میتوانیم از میان آنها دوستان و دشمنان خود را به خوبی بشناسیم و مشخص کنیم که با کدام طرف و با چه روشی به مقابله بپردازیم و با کدام طرف از در گفتوگو و مباحثه وارد شویم و در این میدان دچار وحشت و جهالت نگردیم و حب و بغض کور ما را به داوری نادرست وادار ننماید.
برخی از کشورهای غیر مسلمان در طول پنجاه سال گذشته از دوستی و تعدادی هم از دشمنی با آمریکا به منافعی کوچک و بزرگ دست یافتهاند، اما کشورهای عربی و اسلامی در همین مقطع زمانی نه از دوستی و دلبستگی و وابستگی به آمریکا منتفع گردیدهاند و نه از دشمنی و مخالفت با آن کشور به نتایج مطلوب خویش رسیدهاند.
بسیاری از صاحبنظران بر این باورند که در این میدان تضادهایی هم وجود دارد، تضادهایی که در روابط بینالمللی دارای پیشینه چندانی نیستند و عبارتند از اینکه دشمنان آمریکا در منطقه امثال صدام حسین ـ نه بر اثر روابط پنهانی و مزدوری آن کشور که طرفداران تئوری توطئه آن را میپسندندـ بلکه به خاطر حماقتها و ندانمکاریهای سیاسی، اجتماعی و نظامی خود در نزاع با آمریکا، انگلیس و اسرائیل بیش از مزدوران رسمی و شناخته شده آنها در منطقه زمینه را برای سوء استفادههای آن کشورها و خدمت غیر مستقیم به دشمنان فراهم نمودند