رمزگشایی از اندیشه و پیشهی یزدانیان نشان میدهد که درخت اخلاق اسلامی، هیأتی وارونه دارد و بر خلاف دیگر درختان، ریشهاش در آسمان و میوهاش در خیابان است! مؤمنانه زیستن، که ترجیح رضایت خالق بر مخلوق به هنگام استفاده از نعمات و تعامل با خلق است؛ نوعی خاص از مدیریت عوامل شکلدهندهی رفتار آدمی است؛ اگر نوع رفتار دیگران، عمدتاً از روی رفتار طرف مقابل تنظیم میشود، مبنای رفتار یک مؤمن، خوشنودی آفریدگار و توصیههای اوست؛ مؤمن در کلاس اخلاص به خوبی آموخته است که در هنگام ارتباط با خالق نباید مخلوق را به میان آورد؛ بر عکس، در تعامل با مخلوقات باید خالق را در نظر آورد و آنگونه که خالق میپسندد با مخلوق باید تعامل کرد. یعنی مؤمن چشم و گوشش به آسمان و رفتارش بر روی زمین است؛ آنکه دیده از آسمان وا گیرد، رفتارش بر زمین به تباهی آلوده خواهد گشت: «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَا»؛ پس مؤمن باید بلندنظر و آسماننگر باشد و در ابتدای هر تصمیم، گوش و هوش به سروش آسمانی بسپارد و آسماناندیش و زمینرو باشد؛ آسمان نیز دایهی مهربانی برای زمین بوده است؛ گلزارهای دلربا و روحافزای زمین، فرزند باراناند که از دامن آسمان فرو باریده است! اگر باران، احیاگر طبیعت است، وحی نیز احیاگر اخلاق و شریعت است و قلوب مؤمنان را به گلزار فضایل تبدیل کرده است؛ خدای آسمانها و زمین، یگانه خدایی است که بندگی و اطاعتش، فضیلتانگیز و جانپرور است؛ چشم بر آسمان دوختن و دل به خالق سپردن، گوش را شنوا، چشم را بینا و دل را بیدار میسازد؛ رمز سعادت را که طاعت خالق و خدمت مخلوق است، هویدا و رایج مینماید؛ اخلاص هم پالودن دل از انگیزههای غیرآسمانی است و هم پالودن رفتار از توصیههای غیریزدانی؛ هم تزکیهی قلب است و هم تصفیهی عقل، تا به برکت صفای قلب و عقل، انگیخته و رفتار نیز پرهیخته و سنجیده گردد؛ برای نمونه چه خوب است نگاهی به سیرهی صدقآمیز ابوبکر صدّیق(رض) بیندازیم که او هم صدّیق بود و اهل توحید ارادت و هم مخلص بود و اهل توحید مراد؛ در ماجرای افک، مسطح بن اثاثه، پسر دختر خالهی ابوبکر، به رغم آنکه پروردهی سخاوت و حمایت ابوبکر بود، بر ضدّ امالمؤمنین عائشه شایعه پراکنی میکرد؛ ابوبکر نیز با مشاهده این جفا و نمکنشناسی، به شدت از مسطح رنجید و سوگند یاد کرد که از آن پس کمکی به او نکند! امّا خدای ابوبکر، که خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده و از خزانه غیبش گبر و ترسا وظیفهخور دارد و وظیفه روزی به خطای منکَر نبُرَد، نظر دیگری دارد و در ضمن فروفرستادن آیات بیانگر برائت امالمؤمنین عائشه، ثروتمندان مصمّم به قطع بخشش به جفاکاران را چنین هوشیار ساخت: « وَلَا یَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَالسَّعَهِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبَى وَالْمَسَاکِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ » (نور:۲۲) توانگران شما نباید سوگند یاد کنند که به خویشاوندان و بینوایان و مهاجران راه خدا کمکی نکنند؛ بلکه باید درگذرند و چشمپوشی کنند؛ مگر دوست ندارید که خدای متعال شما را بیامرزد؟! با فرود آمدن این آیه، ابوبکر نیز از بلندای رنجش و انتقام فرود آمد؛ شورشی در جانش پدید آمد و با نفس خود در افتاد و پاسخ داد:« بلی، والله إنا نُحبّ یا ربّنا أن تغفر لنا»: چرا سوگند به الله که دوست داریم ما را بیامرزی ای پروردگار! و در مقابل سوگند قبلی، سوگندی جدید و آراسته به آموزهای آسمانی یاد کرد که هیچگاه از کمک به مسطح دریغ نورزد؛ ابوبکر به برکت بلندنظری مؤمنانه، هم به فضیلت صدق با خالق نائل آمد و هم به آرایهی شفقت بر مخلوق!
در منطق تجارت مؤمنانه، دنیا مکانی برای گردآوری توشهی آخرت و برآوردن خوشنودی یزدان است نه فرصتی برای تنعّم و رقابتهای دنیوی؛ مؤمن هوشیار در موارد تعارضآمیز، به سود رستگاری اخروی از دنیا و منازعات دنیوی چشم میپوشد و به صورت جدّی مراقب است که دینار را دینآور سازد نه دینبَر؛ حال اگر دیناوری دینار در بخشیدن آن به یک مخدوم ناسپاس است، چه باک؟! اگر مأموریت یک مؤمن، ترجیح رضایت خالق بر رضایت دیگران است و رضایت خالق نیز در ادامهی دستگیری از بینوایان و خویشان است، پس دیگر مقابله به مثل و مشاکله رفتاری چرا؟! آری، مؤمن به برکت چشم دوختن به آسمان، خیانت را با خیانت پاسخ نخواهد داد؛ مگر نه اینکه پیامآور گرامی اسلام، فرمودهاند: « أدّ الأمانه إلی مَنِ ائتَمَنَکَ و لاتَخُن مَن خانَکَ»: با کسی که امانتی به تو سپرده، امانتداری کن؛ امّا به آنکه به تو خیانت کرده خیانت مکن! پاسخ خیانت با خیانت، خلاف آموزههای نبوی است و درخت ایمان، میوهای به نام خیانت ندارد: «علی کلّ خلّه یُطبَعُ المؤمنُ الّا الکذبِ و الخیانهِ»: مؤمن هر صفتی ممکن است داشته باشد جز دروغگویی و خیانت! چه خوب است بدانیم آن ایمانی که حنظل تلخ دروغ و خیانت میپرورد، ریشهاش نه در آسمان بلکه در همین خاکدان است! ایمانی دنیوی و تجاری است؛ زیان خلق و سود خویش جستن و پیش کشیدن دین و عناوین دینی است؛ دین را ابزار ژین(زندگی در تعبیر کُردی) ساختن و شریعت را به خدمت معیشت گماشتن است!
صلاح زمینیان در آسمانی بودن مبنای اندیشه و پیشهی آنان است؛ همچنانکه روشنی و حیات زمین نیز وابسته به آسمان است؛ روشنایی زمین تماماً از آسمان است و تاریکی آن، نتیجهی موضع خود اوست و گرنه زمین هر قسمت از خویش را که به سمت خورشید بگیرد، روشنی دریافت خواهد کرد؛ پس بهتر است ما اهالی زمین نیز، درخت اخلاق خویش را در بستر معنوی و قدسی آسمان بکاریم!