۱- آموختهاند همهی جماعتهای اسلامی به تشخیص و اجتهاد خود، در حال خدمت به اسلام هستند و نباید به دیدهی تحقیر در کار آنان نگریست، نباید شخصیت آنان را مورد قضاوت قرار داد، زیرا خداوند با نیتها معامله خواهد کرد و چه بسا نیتِ آنان پالودهتر از همگان باشد.
۲- آموختهاند بیشتر جماعتهای اسلامگرا در مسیر صراطِ مستقیم قرار دارند و هرکدام در زمینهای از دیگران سبقت میگیرند و نباید همیشه خود را در تمامی جوانب برتر از آنان بپنداریم.
۳- آموختهاند نباید باور داشت که فقط «اخوان» فرقهی ناجیه است و اهل بهشت، و آنانکه غیر اخوان هستند اهل ضلالتاند و اهل آتش؛ یک مسلمان همیشه میبایست خود را بین «خوف» و «رجاء» بداند و همان اندازه که به وصال بهشت و کسب رضایت خداوند امیدوار است، به همان انداره هم از گرفتارشدن در جهنم ترس داشته باشد.
۴- آموختهاند آنان قاضی نیستند و نباید حولِ آینده و سرنوشتِ دیگران حکم صادر کنند، بلکه آنان داعی هستند و تنها وظیفهشان دعوتِ مردم به سمتِ اسلام است و مهمترین دغدغهشان اصلاح اوضاع جامعه.
۵- آموختهاند در هر امر خیری که به سود دین یا دنیای مردم باشد، با هر جماعتِ اسلامی و غیر اسلامی تعاون و همکاری داشته باشند.
۶- آموختهاند که ما کاری به نحوهی دعوتِ هیچ مرام و مکتبِ دیگری اعم از اسلامی و غیر اسلامی نداریم، آنان فعالیت خود را میکنند و ما نیز فعالیت خود را میکنیم؛ جلوی پای آنان سنگ نمیاندازیم و وجههی آنان را در جامعه تخریب نمیکنیم، ما کالای خود را بدونِ هیچ ترس و شرمی به مردم عرضه میکنیم، آنان نیز کالای خود را عرضه کنند؛ تصمیمگیری در انتخابِ کالا را به خود مردم واگذار میکنیم.
۷- آموختهاند اصلاح خود را أولیتر از اصلاح دیگران بدانند، و آموختهاند تا عمق مطالعاتِ خود را افزایش نداده و درونِ خود را پالایش نکرده، و تا اصلاح و ترقی جامعه دغدغهشان نشده، و تا نفس خود را تزکیه و تصفیه نکنند، نمیتوانند در جامعه آنگونه که شایسته است مؤثر واقع شوند.
۸- آموختهاند احتیاط بالاترین مرحلهی شجاعت است و میبایست در کنشها و واکنشها، حکیمانه تصمیم گرفت و سازماندهیشده رفتار کرد و نباید فراموش کرد که موفقیت، محصولِ «برنامه ریزی» و «تلاش» است.
۹- آموختهاند نباید «شعور» و «حکمت» و «مصلحت» را با «ترس» اشتباه گرفت. پیامبر(ص) با اینکه خداوند وعدهی حفظ، مصونیت و نصرت را به او داده بود، اما هنگام هجرت، شب را برای حرکت بر میگزیند تا مبادا دعوتش در معرض خطر قرار گیرد. آیا اینکه رسول(ص) تصمیم میگیرد شبهنگام هجرت کند تا مبادا دشمنان متوجه او شوند، به معنای «ترسو» بودن رسول(ص) است؟!!
۱۰- آموختهاند قبل از اینکه یک اخوانی باشند، یک فرد پیرو نهج اهل سنت پیامبر (ص) هستند؛ قبل از اینکه یک اهل سنت باشند، یک مسلمان هستند؛ و قبل از اینکه یک مسلمان باشند، یک انسان هستند! پس مخرج مشترک آدمیان، انسانیت است و برای همگان میبایست احترام قائل بود! شاید اندیشهها و مناسکها و مراسمهای دیگران برایمان قابل قبول نباشد، اما بدونِ شک برایمان قابل احترام است. رسول خدا(ص) در مقابل جنازهی یک یهودی بلند شدند، اصحاب عرض کردند: یا رسول الله او یک یهودی بود، چرا به نشانهی احترام جلوی او بلند شدید؟ ایشان جواب دادند: قبل از اینکه یهودی باشد، یک انسان است!
۱۱- آموختهاند هیچگاه به هیچ شخصیتی نتازند و هیچ جماعتی را تخریب نکنند و شخصیتِ افراد را مورد بحث و قضاوت قرار ندهند، بلکه اعمال آنان را بررسی نمایند؛ و نباید برای بالا کشیدنِ فکر و شخصیتِ خود، هیچ فرد و جمعی را تحقیر کرد و به آنان تعرض نمود.
۱۲- آموختهاند در دنیای پر از غوغای امروزی، «تخصص در علوم فنی، تجربی و انسانی»، یکی از مؤثرترین ابزارهای توفیق در امر دعوت و یکی از مهمترین پیشنیازهای عمرانِ زمین است.
۱۳- آموختهاند «تزکیهی نفس» و «آبادانی زمین» از وظایفِ اصلی انسان بر روی زمین است و تحقق «عبادت و بندگی» مشروط به برقراری تعادل در انجام این دو وظیفه است!
۱۴- آموختهاند علم را اگر عملی نکنند، در قیامت هم نباید از خدای رحمان، هیچ انتظار فضل، رحمت و مغفرت داشته باشند. راز سعادت اصحاب کرام (رض)، عمل به حداقل دانستههایشان بوده؛ وقتی رسول(ص) آیهای را تلاوت میکردند، اصحاب خدمتِ ایشان عرض میکردند: یا رسول الله بگذارید این آیه را عملی نماییم، سپس آیهی بعد را برایمان بخوانید!
۱۵- آموختهاند انسان در سنِ جوانی همچون یک شاخهی تر است که به هر حالتی شکل میگیرد، پس در همین سن میبایست شخصیتِ خود را با صفاتِ نیک و پسندیده شکل داد و رفتارها را با قرآن و سنت مزّین نمود؛ زیرا زمانی فرا میرسد که این شاخهی تر، خشک شده و بسیار سخت میتوان شکل قبلی آن را تغییر داد!
۱۶- آموختهاند درون و برون خود را با صفاتی چون: تواضع، جدیّت، اخلاص و متانت را بیارایند، تا بلکه خدای رحمان ایمانِ آنان را فزونی بخشد و دعوتشان را پرخیر و برکت سازد.
۱۷- آموختهاند اخوان، در درجهی اول همانندِ مدرسهای است برای تربیت صحیح اسلامی، که به موجب این تربیت، انسان به ایمان و آرامشی ژرف دست مییابد و برای خود و خانوادهاش و اعلای کلمهی «الله» و تحکیم شریعت و یگانگی امّت کار میکند.
۱۸- آموختهاند «تربیت» تنها وسیلهی تغییراتِ اجتماعی است و مردانِ راستین را میسازد و به آرزوها تحقق میبخشد. تنها راهِ نجات و تحقق آرمانها فقط با تربیتِ صحیح میسر است و لاغیر، و هیچ بدل و جانشینی برای آن وجود ندارد و انسان هرگز از آن بینیاز نخواهد شد. این همان راهی است که رسول الله(ص) پیمود و از همین طریق، آنچنان انسانهای ربانیای تربیت نمود که چشم جهانیان همانندشان را ندیده است.
۱۹- آموختهاند تربیت اخوان دارای هدف واضح و روشن است و مسیر گامها در آن مشخص و معلوم میباشد، و در این هدفِ روشن، شیوهها و اسلوبهای متنوع و صحیحی در نظر گرفته شده و قائم بر فلسفهای است که فقط از اسلام نشأت و یاری گرفته است.
۲۰- آموختهاند حیاتِ اسلامی از طریق راهنمایی و مشارکت وجدانی و عملی زنده خواهد شد، بطوریکه انسان نسبت به خود کم و نسبت به برادرانش در کثرت است، و به «تنهایی» ضعیف و با «جماعت» نیرومند است. بنابراین «جماعت» علاوه بر اینکه نیرویی بر انجام خیر و طاعت بوده، عاملِ دورشدن از شر و گناه نیز میباشد. این را میتوان از احادیث رسول(ص) دریافت:
«دستِ خدا با جماعت است» و «گوسفندِ منفرد و یکه را گرگ میخورد.»
۲۱- آموختهاند رهبرانِ آگاهی که براساس فطرتِ پاکِ خدادادی تربیت شده و خداوند متعال به آنان ایمانی برتر از حد معمول عنایت فرموده، رفتار و گفتارشان در وجودِ دیگران اثر میگذارد و دلهای بسیاری از مردم را به نور ایمان روشن میکنند و در دلهای افراد نفوذ کرده و همیشه در رشدِ اطرافیانشان نقش مثبت داشتهاند، و در سایهی لطف خدا، جنبش «اخوان» دارای چنین رهبرانی بوده و هست.
۲۲- آموختهاند مبنای ایمان، همان ایمان صحابه و پیروانِ شایستهشان از پیشینیان است. آنانکه ایمانشان شامل اعتقاد قلبی و اقرار زبانی و عمل اعضاء و جوارح بوده و این ایمان به زندگیشان رنگ و رونق بخشیده و در مسجد و خانه و اجتماع و خلوت، و در شب و روز و کار دنیا و آخرت، هیچگاه برای آنان تفاوتی نداشته، و بلکه ایمان در هرجا رهگشایشان در همهی امور بوده است.
۲۳- آموختهاند نسبت به برادرانِ ایمانیشان(چه اخوانی و چه غیراخوانی) احساس محبت داشته باشند و همیشه فرمایش رسول الله (ص) را به یاد داشته باشند که میفرماید:
«مؤمنان در دوستی و مهرورزی نسبت به همدیگر بمانندِ بدن میباشند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، دیگر اعضای بدن با شب زندهداری و تب، همصدای آن میشوند.»
همچنین میفرماید:
«قسم به کسی که وجودم در دستِ اوست، هیچ یک از شما مؤمن کامل نیست، مگر اینکه آنچه را برای خود دوست دارد، برای برادر نوعی خود نیز دوست بدارد.»
۲۴- آموختهاند نباید اجازه دهند که اختلافِ عقلهایشان با سایر برادرانشان (چه اخوانی و چه غیر اخوانی) باعثِ اختلافِ قلبهایشان شود؛ زیرا این پدیده (ایجاد عداوت و کینه) آرزوی شیطان و دشمنانِ اسلام و موجبِ نارضایتی خداوند است.
در آخر بهجاست دستِ مربیام، جنابِ «علی اشرف لطفی» را ببوسم که دلسوزانه لحظههای خلوتِ خود را صرفِ شکوفا کردنِ استعدادها و تهذیبِ نفسمان نمود، و در این مسیر نهچندان هموار، تمامی شوخیها، لبخندها و عصبانیتهایشان را به یاد دارم! و یقین دارم که هم نرمخوییهایش و هم تندخوییهایش برآمده از حسّ دلسوزیش نسبت به ما بوده و هست.
متین لطفی
با عرض سلام، آفرین زیبا نویشته اید،شناخت هدف ضامن رسیدن و موفقیت است، درک آموخته ها و بیان نمودن آن بویژه بکارگیری آنها بجای آوردن شکرانه ی نعمت ووفاداری است،خوشحالم که توفیق خواندن آموخته هایتان را پیداکردم و لذت بردیم.خدا حفظت کند انشااللهو
با عرض سلام، آفرین زیبا نویشته اید،شناخت هدف ضامن رسیدن و موفقیت است، درک آموخته ها و بیان نمودن آن بویژه بکارگیری آنها بجای آوردن شکرانه ی نعمت ووفاداری است،خوشحالم که توفیق خواندن آموخته هایتان را پیداکردم و لذت بردیم.خدا حفظت کند انشااللهو