نویسنده: هیوا راشدی
مدّت زمانی است اخبار بیماری کرونا دغدغهی مردم جهان شده و ورد زبان رسانهها و شبکههای اجتماعی گشته است و برداشتها و تحلیلهای گوناگونی از آن میشود که شاید درست یا نادرست باشند و اندیشههای خرافی هم پا به عرصهی ظهور نهاده و رواج یافتهاند. این عوامل زمینهای گشت تا نکاتی را در رابطه با تعامل صحیح با این بحران و مشابه آن یادآور شوم به این امید که در جهت یافتن منهج صحیح اسلامی و قرآنی قدمی برداشته باشیم.
١.هر بلا و مصیبتی که بر جوامع بشری نازل میگردد. ممکن است ابتلا یا عقوبتی از جاتب خدا باشد؛ امّا در شأن ما نیست که بدون علم و آگاهی از غیب دم زده و مقصد خدا را بیان نماییم. بر اساس آموزههای دینی تنها بلایی را عقاب خدا مینامیم که خداوند در قران به صراحت آن را بیان نموده باشد و قضاوت در این مورد همچون قضاوت دربارهی اهل بهشت یا جهنّم بودن فردی معیّن است، که در شأن و منزلت کسی جز ذات الله نیست و ممکن است کردارهای قومی مستحق عقوبت الهی باشند؛ امّا نسبت دادن عقوبت یا رحمت به ابتلای آنان در حیطهی تکلیف و علم ما نبوده و عواقب خیری در پی نخواهد داشت: «أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ»؛ آیا ایشان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟( زخرف: ٣٢)
٢.حکم صادر کردن و سخن گفتن از جانب خدا در مورد چنین بلایایی منجر به ایجاد شکّ و تردید دیگران دربارهی حقّانیّت این دین میگردد. گاهی از خطیبانی حماسی شنیده میشود که این بیماری را عقابی الهی برای کمونیستهای از خدا بیخبر چین قلمداد میکنند. امّا هنگامی که همین بلا بعد از چندی دامنگیر کشورهای اسلامی میگردد و بحرانی به مراتب سختتر و کشندهتر ایجاد خواهد کرد چه جوابی برای آن خواهیم یافت. آیا صحیح است عافیت یا مبتلا بودن به این بلا را نماد ایمان یا کفر قرار دهیم. و آیا چنین قضاوتهایی سبب دشمنی ملتهای غیر مسلمان با دین و خدای مسلمانان نمیگردد و مانعی برسر راه گرویدن آنان به اسلام نیست؟
٣.مسلمانان که پیروان راستین پیامبر رحمتند باید خواهان عافیت و رحمت و هدایت برای بشریت باشند. نه اینکه در کمین اقوام دیگر مترصّد نشسته تا دامنگیر بلایا گردند و در آن حال از روی خوشحالی دستی بر سر و صورت خود کشیده و حمد خدای را به جا آورند. مگر نه این است که پیامبر ما در طائف بعد از آنهمه آزار و اذیّت، حاضر به دعای شرّ این قوم نشد به این امید که از نوادگان آنان کسانی به اسلام روی بیاورند. ما از زندگی بزرگان و سلف این امّت چنین شنیدهایم که شب و روز در جهت تبلیغ این دین تلاش بیوقفه نمودهاند که مبادا چراغ زندگی مردم قرمز گردد و از این برنامهی الهی محروم بمانند که مایهی سعادت دو دنیای بشریت میباشد و مؤمن واقعی از مصیبت هیچ کس مسرور نمیگردد.
۴.تربیت دینی، مؤمنانی را پرورش میدهد که در همهی امور خود را مقصّر دانسته و و یوسف وار «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی» را بر زبان جاری میکنند.
در روایات آمده است که سالی قحطی در سرزمین مصر پدیدار گشت و مردم ذوالنون مصری آن عارف ربّانی را دیدند که کوله باری بر دوش در حال ترک شهر بود. سبب را از او جویا شدند و در جواب گفت: شنیدهام که گناه بندگان باعث بروز قحطی میگردد و چون گناهکاران، آن سرزمین را ترک کنند بلا مرتفع میگردد و من کسی را گناهکارتر از خود نیافتم. به همین خاطر از اینجا میروم که فراخی برگردد. بر ماست که ما هم این دأب را پیشه کنیم و از اعمال و گناهان خود استغفار نماییم و چون پدرمان آدم بگوییم: «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»(الأعراف: ٢٣) گفتند پروردگارا بر خود ستم کردهایم و اگر بر ما نبخشایی و رحمت نیاوری بیشک از زیانکاران خواهیم بود.
چنین است سعدی که مردان راه به عزت نکردند در خود نگاه
کسی از شیخ محمّد غزالی مصری (رحمه الله) سؤال کرد راستی تکلیف کسانیکه دین به آنان نرسیده است چیست در جواب فرمود: مشخّص نیست امّا چرا این سؤال را نمیپرسی: تکلیف کسانی که دین را تبلیغ ننموده و در رساندنش کوتاهی کردهاند چیست که در این صورت واضح و روشن است.
۵.گاهی کسانی عامل ایجاد کنندهی این بیماری را همهچیزخواری چینیها و رعایت نکردن محدودهی حلال و حرام بیان میکنند. بلی، لازم به ذکر است که که بگوییم خداوند در چند جای قرآن حکمت حرام نمودن بعضی چیزها را خباثت موجود در آنها و حلال نمودن بعضی دیگر را پاک بودنشان بر شمرده است.: «وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ»(اعراف:١۵٧)؛ و پاکیزهها را بر آنان حلال و پلیدها را حرام میدارد. و در حقیقت خیر و منفعت حلال به انسانها رسیده و ناپاکی موجود در حرام هم گریبانگیر خود آنان میکردد. و این نیز مایهی مباهات ماست و یقین ما را نسبت به دینمان مستحکمتر میکند. امّا دایرهی حرام که فقط به حیطهی خوردنیها و آشامیدنیا محدود نمیگردد. درحالیکه حرمت در بسیاری از امور رفتاری و قلبی بسیار سنگینتر است. اگر تخطّی از مرز خوردنیهای حرام منجر به کرونا میگردد، باید انتظار داشت نزولخوری، غش در معامله، رشوه، دزدی اموال عمومی، اختلاس، غذاهای فاسد و سمّی و ناسالم را به خورد زن و بچه مردم بیچاره دادن و ظلم و ستم بر مردم چه بلایی را با خود به ارمغان بیاورد. و به جای اینکه این مصیبت زمینهای برای بازنگری در کردار و رفتارمان فراهم نماید، بعضی از ما به ظاهر مسلمان آن را بستری مناسب برای گران کردن اجناس و سوء استفاده از نیاز مردم قرار میدهیم تا در سایهی آن ارتزاق کنیم.
۶.حضرت علی میفرماید: «ما اکثر العبر و اقل من یعتبر»؛ عبرتها چه زیاد و عبرتگیرها چقدر کمند! ما نباید در این مصیبت بر بُعد مداوا و پیشگیری بیماری چنان تمرکز کنیم که بقیّهی ابعاد آن را نادیده بگیریم. آیا سزاوار نیست که عظمت و قدرت خالق بزرگوار را ببینیم که با یکی از کوچکترین مخلوقاتش توان و قدرت و علم و دانش بشری را به چالش کشیده و آیهی«خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا» (نساء: ٢٨)؛ خداوند میخواهد بر شما آسان گیرد و انسان ناتوان آفریده شده است. «وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا»(اسراء: ۸۵)؛ و شما را از علم جز اندکی ندادهاند. را بر کرسی اثبات مینشاند و با چنین مخلوق ضعیفی لرزه بر اندام کاخنشینان و طغیانگران و منادیان «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى» میاندازد. تا منادیان عقلگرایی و مدّعیان بینیازی بشر از هدایت الهی به خود آیند. که: «إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ»(هود: ١٠٧)؛ پروردگارت هر چه خواهد همان تواند کرد. «وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (بقره: ٢٩)؛ و او به هر چیزی داناست. فقط ذات یکتای اوست و ما جز همان مقدار اندک از دانش که ذات اقدسش به ما بخشیده چیزی در چنته نداریم: «وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ» (بقره: ۲۵۵)؛ و به چیزی از علم او احاطه و آگاهی نیابند. و زمانی که انسان از اسباب ظاهری قطع امید میکند، تکیه بر جلال و عظمت پروردگار چقدر نویدبخش آرامش و سعادت است، وقتی میدانیم همه چیز در حیطهی قدرت، حکمت و رحمت اوست و محنتهایش نه از روی دشمنی بلکه سیلی مهربانی است تا به خود آییم و راه رستگاری را پیش گیریم.
خدا گر زحکمت ببندد دری
زرحمت گشاید در دیگری
و چگونه باشد حال کسی که مادّه و هستی کور را مسبّب تمام حوادث میداند و پناهگاهی جز علم و توان خود را نمییابد تا در ساحل امنش قرار گیرد و به آن پناه ببرد؟
و پناه بردن به خدا نه از روی ضعف و ناتوانی است همچنانکه بعضی خداناباوران میگویند: «خدا زائیدهی ترس بشر از مجهولات هستی بوده است. بلکه سزاوار بوده و شایستگیاش میطلبد. امّا خلاف آن صدق میکند: «کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى (۶) أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى»(علق: ۶-٧)؛ و انسان قدرت و ثروتش، غباری بر چشمان حقیقتبین او افکنده و چنین حوادثی آن غبار را تکانده واز چشمانش میزداید. و اینکه رییسجمهور قدرتمندترین کشور خداناباوران به مسجدی پناه برده و از اهل آن طلب دعای خیر میکند، اثباتی بر این مدّعاست.
٧.خداوند، کائنات را بر اساس سنن و قوانینی بنا نهاده است که رعایت و پایبندی به آنها منجر به موفّقیّت و لگدمال کردن و اهمالشان به شکست و ناکامی میانجامد و در حقیقت، علم همان کشف و به کار بردن این قوانین است و اینها همچون قانون اساسی برای جهان هستی بوده و غیر قابل تغییرند: «وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا»(احزاب:۶٢)؛ و هرگز در سنت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت. و رعایت آنها همچون کلیدی درهای اسرار هستی را بر روی ما میگشاید وشکوفایی و تمدّن به ارمغان میآورد. و این کلیدها در دست هر کسی باشد دروازهی اسرار کائنات بر رویش گشوده میشود و از عقیده و باور صاحبش سؤال نمیگردد. سید قطب در کتاب «هذا الدّین= این دین» اشارهای زیبا به این مطلب دارد که مسلمانان صدر اسلام بعد از چند پیروزی پیاپی این گمان در آنها ایجاد شد؛ مادامیکه حامل پیام الهی باشند دیگر نیازی به رعایت قوانین اسباب و مسبّبات نیست و در هر صورت پیروز میدان خواهند بود؛ تا اینکه در جنگ احد فرامین پیامبر را نادیده گرفت و آنان را عللی صوری و فرمایشی قلمداد کردند و در نتیجه، خداوند درسی تلخ به آنان داد که بعد از چندین قرن هنوز طعمش کام ما را نیز تلخ نموده است و منجر به شهادت تعداد زیادی از صحابه و آسیب دیدن رسول اکرم– صلّیالله علیه وسلّم– گردید. مسلمانان تا زمانی که تفکّر سُنَنی داشتند نه خوارقی، در تمام زمینهها پیشتاز و آموزگار بشریت بودند و در تمام علوم سرآمد گشتند. و این آموزهها را از تربیت نبوی گرفتند، که چون امّالمؤمنین عائشه بیمار شد او را برای مداوا پیش پزشکی یهودی فرستاد نه سر قبر فلان پیامبر، تا درسی برای مسلمانان گردد. ولی زمانی که امّت اسلامی این رویّهی نبوی را نادیده گرفتند و به خرافات گراییدند، عصر انحطاط و عقبافتادگی آغاز شد.
٨.رعایت اصول بهداشتی و پزشکی بر ما لازم است و چنانکه رسول اکرم میفرماید: «لکلّ داء دواءٌ»؛ هر دردی درمانی دارد. بر این منوال اختلاط مفاهیم نه تنها دردی از دردهای ما را نمیکاهد بلکه بر آن میافزاید. چنانکه وقتی بر مسلمانی رعایت نکات ایمنی توصیه میگردد در جواب میگوید: خدا بزرگ است. مگر برای کسب روزی، سیر شدن و کارهای روزمرّه همچون بنای خانهای، خدا بزرگ نیست؟ آیا مینشینیم و دست روی دست میگذاریم، چرا برای آنها تمام وسایل و ابزارها را فراهم میکنیم. ما همچنان که مأمور به توکّل هستیم: «وتوکّل علی الله» مأمور به رعایت اسباب و قوانین نیز هستیم و از نگاه عالم بزرگ سعید نورسی، توکّل و اخذ به اسباب همچون پناه بردن به کسی در قلعهای است که صاحبش ما را به ورودی قلعه رهنمون میشود. ما به خدا توکّل کرده و پناه میبریم او نیز رعایت سنن و قوانینش را به ما گوشزد میکند، با این وصف که میدانیم که خداوند مافوق تمام اسباب بوده و «فعّال لما یشاء» است و ارادهاش بر کائنات جاری بوده به همین سبب بر او توکّل میکنیم:
اگر تیغ عالم بجنبد زجای
نبرد رگی تا نخواهد خدای
و دعای خیر و طلب شفا از خداوند و اوراد و مأثورات صحیح را اسبابی معنوی میدانیم و جزء سنن خداوند میشناسیم.
٩.نکتهی آخر اینکه مرگ در هر صورت بر در خانهی همهی ما خیمه خواهد زد و فرار از آن دردی را دوا نخواهد کرد و رعایت اصول بهداشتی و پزشکی به معنی فرار از مرگ نیست؛ بلکه پایبندی به قوانین خدا و فهم صحیح دین و به گفتهی امیرِ مؤمنان عمر -رضیالله عنه- فرار از قَدَری به سوی قَدَری دیگر است: «أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٍ»(نساء: ۷۸ )؛ هر جا که باشید -ولو در دژهای استوار سر به فلک کشیده مرگ شما را فراخواهد گرفت. و این یکی از قانونهای گریزناپذیر الهی است. مرگ خود مخلوقی از مخلوقات خداوند است که از خود اختیاری ندارد: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»(ملک: ۲)؛ کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک نیکو کردارترید. «وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَابًا مُؤَجَّلًا»(آل عمران: ۱۴۵)؛ و هیچ کس جز به اذن الهی نمیمیرد که این سرنوشتی زماندار است. پس بیاییم واهمه و هراس از آن را از خود دور کرده و ذهن خود را به جای تمرکز برآن به روز قیامت و برملا شدن اعمال و رویارویی با خداوند و حساب و کتاب متمرکز نماییم. ترس از مرگ سودی نداشته و آن را از ما دفع نخواهد کرد؛ امّا این ترس از خدا و روز قیامت است که اعمال ما را تصحیح میکند و ما را برای رویارویی با آن آماده میگرداند و آیهی«وَاتَّقُوا یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ»(بقره: ٢٨١)؛ و از روزی بترسید که در آن به سوی خداوند بازگردانده میشوید، سپس به هرکس جزای هر کاری که کرده است به تمامی داده شود، و بر آنان ستم نرود. آخرین آیه قرآن است.