پایگاه تحلیلی خبری پاوه پرس؛ گرچه بنا به شرایط دنیای «واقعی» مدتی است از دنیای «مجازی» غایبم و تصمیمی به حضور در آن نداشتم، انتشار یادداشت آقای حسین احمدی نیاز «با عنوان صلاح الدین ایوبی باید شرمسار ملت کورد باشد» در صفحه فیس بوک و محاکمه این شخصیت نامدار تاریخ کورد به جرم فاجعه انفال و اقدامات نابجای پاره ای سران کشورهای اسلامی، که مصداق بارز «زدن گردن مسگری شوشتری به گناه آهنگری بلخی » است و صدور حکم «شرمساری» برای نامبرده در «داد»گاه حقوقدانی که قاعدتاً باید پاسدار انصاف، دادگری و… باشد، بی اختیار برآنم داشت که قلم را لختی بر این «بیداد» بگریانم:
۱) هر چند جناب احمدی نیاز را از آن وکلایی می دانم که «وجود» شان مبتنی بر «موجودی» شان نیست و پذیرفتن وکالت پرونده هایی چون دانش آموزان معصوم و مظلوم شین آباد و قربانیان بی گناه مین، بدون کوچک ترین چشمداشت مادی، را از نقاط درخشان کارنامه حرفه ای ایشان می دانم و بارها آرزو کرده ام که هیچگاه کواکب اقبالش مطموس و رونق حالش معکوس نباشد و گردش زمان، عیش ربیعش را به طیش خریف مبدّل نکند، بر این باورم که ورودش در مقام یک حقوقدان ـــ که انتظار می رود چنان در این عرصه ها حسّاس باشد که به گفته سریع القلم حتی با رعایت حروف اضافه سخن بگوید ـــ به موضوعی تاریخی، در عین اثبات بیش از پیش گفته گئورک وایتس دایر بر لطمه انحصاری دانش تاریخ از کار اهل تفنّن، از یک سو «ظلم» به این دانش از سوی کسی است که قاعدتاً باید مرجع «تظلّم» من تاریخ خوانده به هنگام شکایت از داوری نابجای تاریخ نخوانده ها باشد و از دیگر سو این سوال را در اذهان دامن خواهد زد که اگر خدای نکرده در اثر چرخش چرخ نیلوفری، بوتیمارِ پرتیمارِ بی مقدارِ بشولیده کار با طوطیِ سخن گزار سحرآثارِ براعت شعارِ معجزکردار در این دیار به گلشن فضلای روزگار فرستاده شد و تاریخ خواندهِ حقوق ندانی چون صاحب این قلم در مقام قضاوت پرونده ای نشست، «رطب خورده» ای چون ایشان به عنوان یک وکیل چگونه با استناد به عدم تطابق تخصّص با موضوع پرونده، صلاحیت قاضی «رطب خوار» را زیر سوال خواهد برد و با «دلایل قوی و معنوی» وی را به چالش خواهد کشید؟!
۲) فروکاستن تمام علل و دلایل متعدد ناکامی کوردان به تقصیر یا قصور صلاح الدّین در اعلام کشوری کورد آن هم در سده دوازدهم میلادی بدون در نظر گرفتن منحنی تحوّلات پیچیده تاریخ، و به حساب آوردن این اقدام وی در آن زمان به عنوان حلّال تمامی مشکلات کوردان در اعصار بعد، رنج باغبانی به شورستان تباه کردن و از آن تلاشهای «پاکی» است که نتیجه ای «پوک» دربردارد و ساده انگاری و توهینی آشکار به دانش هایی چون تاریخ، علوم سیاسی ، جامعه شناسی سیاسی و … است و از آنجا که سدّ راه تحلیل های راهگشایی است که «ذهنیت» خود را بر «عینیّت» تحمیل نمی کنند و وضعیّت ناخوشایند کوردان را معلول تعدد علتها و محصول تکثر مشارکتها می دانند ، سرکنگبینی است که بر صفرا خواهد فزود و درمانی است که از خود درد، دردناک تر است.
۳) متأسّفانه یکی از پیامدهای ورود جناب احمدی نیاز به حیطه غیر تخصّصی در عین احساس عدم «نیاز» به تعمیق دانش خود در این حیطه، کشاندن ایشان به جرگه آن دسته از ملّی گرایان کوردی است که هنوز نتوانسته اند «اهداف» شان را از «آرزوها» یشان تفکیک کنند و با داوری درباره رویدادهای «گذشته» از نگاه عینک «امروز» و سقوط در چاه آناکرونیسم و بدون در نظر گرفتن این مهم که صلاح الدّین نیز همچون دیگر بزرگان تاریخ «متنی» است که باید در «زمینه» خود به داوری درباره اش نشست و شخصیتش را در نسبت با زمانه اش ارزیابی کرد، برتحولات تاریخ چشم پوشیده و با ترسیم خطی مستقیم به عقب برگشته بر وی برمی آشوبند که چرا در جهان راز زدایی نشده ی ماقبل مدرن و پیش از انقلاب صنعتی و وقوع چندین سده نزاع ها و تحوّلات فکری و اجتماعی، بیرق ناسیونالیسم کوردی برنیفراشته و در آن زمان در قامت «عبدالناصر» و یا «آتاتورک» کوردان ظاهر نشده است!!گویی به هنگام بی توجهی صلاح الدین بدین مهم، ترکان یا عربان سپاهش شمشیر به کناری نهاده و به ترسیم مرزهای ترکیه یا عربستان خود مشغول بودند!
بعد دردناک قضیه این است که به علت ابتلا به «زکام فرهنگی» و در پی محرومیت ناشی از یتیمی(و به زبان درست تر لطیمی) فرهنگی، در آن سو نیز پاره ای از بنیادگرایان مذهبی که پیوسته در فراق آغوش گرم گذشته می نالند و در عین تعطیلی در تاریخ، انتظار همسویی خط سیرش با افکارشان را دارند و خود تاریخ را نیز نه عرصه «فرصت» ها که عرصه «علت» ها می دانند و نبرد« حاشیه» بر ضد «متن» خویش را لباس دین می پوشانند هم یا چهره ای وارونه از او ترسیم و یا با دفاعی بد، جلوه ای بد از او ارائه می کنند و شخصیّتی را که دشمنان برخلاف پیمان نامه دوطرفه، سه هزار تن از لشکریانش را عریان در جلوی دیدگانش از دم تیغ می گذرانند اما اجازه واکنش متقابل به سردارانش را نمی دهد(الکامل، ۱۰/۹۸) نماد خشونتهای کور خود معرفی می کنند و در ورای سیمایش سنگر می گیرند!!!
همسویی این دو جریان به ظاهر متضاد(ملّی گرایی و بنیادگرایی مذهبی) که دست دوستی در گردن هم انداخته و با برگزاری یک «مناقصه فرهنگی» غولی چون صلاح الدین را، که سوار معرکه شجاعت و سِوار ساعد مملکت بود و ما «قدکوتاهان» می توانستیم بر شانه هایش بایستیم و خود را به همگان بنمایانیم، این چنین قربانی ایدئولوژی اندیشی خود می کنند، دردناک و قابل تأمّل است!
۴) به راستی چه بر سر بنیانهای اخلاقی این جامعه آمده است که حقوقدانی که بر اساس سوگندنامه وکالتش باید « جز عدالت و احقاق حق منظوری نداشته باشد و از اعمال نظریات سیاسی و خصوصی و کینه توزی و انتقام جوئی احتراز کند و مدافع حق »و مرجع تمییز بین مزوّر از وزیر و مدبّر از دبیر و مسرف از مشرف و خسیس از رئیس و غادر از قادر و دستاربند از بزرگوار دانشمند باشد،پوستی دیگر می پوشد و این چنین عنان از کف می دهد و نامهربانانه خاک در چشم حقیقت می پاشد و سیلی غضب بر گونه ادب می نوازد و صلاح الدینی را که به گواه منابع معتبر و دست اول تاریخی به حلم و مروّت و کرم و فتوّت بر اقران، سابق و بر خول و خدم و لشکر و حشم، مشفق و هنگام داد چون باد جهنده بر قوی و ضعیف و چون آفتاب تابنده بر بر وضیع و شریف بود و عروج بر معارج دولت این جهانی و صعود بر مصاعد عظمت سرای فانی نتوانست بخار غرور به کاخ دماغش متصاعد گرداند(به عنوان مثال:الفتح القسی، ۵۷۹؛ الکامل، ۱۰/۲۸؛ مفرج الکروب، ۲/۲۰۲؛النوادر السلطانیه، ۱۶۹؛البدایه و النهایه، ۱۲/۳۶۴ ـ ۳۶۵) «داعشی» می خواند؟!
و اگر وکیلی که باید با اتصاف به اوصاف جلیل چون خلیل از آتش امراض حقیقت سوز بگذرد و بارقه امید تحقّق عدالت و احقاق حق باشد، چون بید به هر بادی بلرزد و کمان کین در بازوی مخالفت افکند و چنین بی پروا سیر در لوزینه کند و دوات وکالتش را ادات اذیت سازد، برای به دندان گرفتن لب عروس حقیقت و در آغوش گرفتن شاهد عدالت، دل را در خم چوگان زلف کدام دلارامِ خوش خرامِ یاقوتین دهان باید افکند؟
امید بهرامی نیا، دانشجوی دکترای تاریخ ایران اسلامی و عضو هیأت علمی دانشگاه
سلام علیکم من مقاله فوق را خواندم و کتابی از نویسنده هم در مورد تاریخ کردهای جزیره بوطان دیده ام اما بعنوان یادداشتی بر این پست این را خدمت خوانندگان عزیز عرض نمایم که :
پرسش ما از این مورخ عزیز است که چرا سلاطین عثمانی هم به اسلام خدمت کردند و هم به ملت ترک درحالیکه سلطان صلاح الدین تنها به اسلام خدمت کرد که خیلی خوبه اما نمی بایست گوشه چشمی هم به ملت و زبانش می داشت. در زمان عثمانی زبان ترکی بر عربی رجحان داشت. اگر سلطان صلاح الدین یک موجودیت سیاسی برای ما درست می کرد حالا مثل امروز زیر دست این و اون نبودیم بنظر بنده انتقاد از سلطان صلاح در این باب رواست ایشان متاسفانه قوم و تبار خویش را فراموش کردند درحالیکه دیگر مردم چنین نبودند و نیستند. من پان اسلامیسم را می فهمم اما نه ترک ها و نه عرب ها و نه فارس ها قومیت و موجودیت خود را بی اهمیت نکرده اند تا ما اینکار را بکنیم.