در منشور حقوقی حکومت مدینهی منوره (که در پایان این یادداشت متن کامل آن آورده شده است) در سال اول هجری قمری مصادف با ۶۲۲م تدوین گشت، یعنی ۱۴قرن پیش، بسیاری از مبانی اجتماعی و سیاسی را میبینیم که خرد مسلمان معاصر به اندیشیدن در آن و بهره بردن از آن بسی نیازمند است، با اینکه سدههای زیادی از آن روزگار تاکنون گذشته است.
در این منشور برای برونرفت انسان از چارچوب قبیله وقبیلهزدگی و آمدن به دامن دولت و امت قوانینی وضع گردیده است. در زمانی که امت و دولت منحصر در قبیله بود، پس از تدوین این قانون، قبیله در سامانهی دولت نوین، امت نوپا و رعیت سیاسی به خشتی تبدیل شد که ساختار اجتماعی بر پایههای گوناگون آن میچرخید.
پیش از تدوین این قانون و پدید آمدن دولت جدید، شخصیت فرد در ساختار قبیله ذوب شده بود. اما این قانون برای انسان عربی نقش و دوران تازهای را ایجاد کرد. در مثال، اسلام فرضهای کفایی اجتماعی را بر امت و فرضهای عین فردی را بر فرد مقرر گردانید و به جای قبیله که اسلام کوشید آن را در امت ذوب نماید، ذات فرد و مسؤولیت وی بروز پیدا کرد. پس از آنکه قبیله گناه همپیمانش را به خاطر همپیمانی بر دوش میکشید، این توسعهی حقوقی که برآمده از این منشور بود، به صراحت گفت که فرد به خاطر همپیمانش گنهکار شناخته نمیشود. وضعیت در رابطه با همسایه نیز چنین بود. «همسایه مثل خود فرد است، نه زیان میبیند و نه گنهکار است».
بدین ترتیب در این منشور حقوقی، شخصیت فردِ مسؤول و مکلف بروز یافت و قانون گفت که «هر کسبی بر خود فرد است».
این منشور به شیوههای تکافل و همراهی اجتماعی میان امت و رعیت و جمع در عرصههای گوناگون پرداخت، خواه مادی باشد یا معنوی. در نتیجه امت در مسیر حق با یکدیگر هماهنگ و همنوا هستند «و مظلوم یاری میشود». آنان در مساوات قانونی همنوا و همرنگ هستند «عهد خدایی یکی است و پایینترین مؤمنان هم میتوانند کسی را پناه دهند». این یعنی نپذیرفتن نظام طبقاتی جاهلی، خواه نژادی باشد یا اجتماعی. این امت همچنین در زندگی و سرمایه به همدیگر یاری میرسانند و غمخوار یکدیگرند و کسی را که دیهی سنگینی بر دوشاش افتاده است، یاری میدهند تا از بدهی کمرشکن خود رهایی یابد.
هرچند حاکم این دولت، پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بود که بر او وحی آسمانی نازل میشد و قرآن برایش میآمد، یعنی از ولایت زمانی، و نبوت و رسالت به طور همزمان برخوردار بود، ولی این دولت طبق عرف رایج در جوامع غیر اسلامی و اندیشههای غیر مسلمان امروزی، حکومتی دینی نبود.
این منشور حساب قرآن و ایمان را از شهروندان و مردم جدا کرد ـ گرچه چنین تفکیکی در جان و مبانی اولیهی قرآنی وجود ندارد ـ و رعیت دولت تنها به جماعت و امت مؤمن محدود نمیشد، زیرا مردم همگی شهروندان سیاسی حکومت بودند که بر مبنا و چارچوبی سیاسی از دیگر ملتها جدا شده بودند. این منشور در کنار جماعت مؤمن مسلمان، ساکنان یثرب (مدینه) و تمام همپیمانان و دوستان و وابستگانشان را شامل میشد، از جمله عربهایی که یهودی شده بودند یا یهودیان عبری که با اوس و خزرج پیمان بسته بودند و نیز اعراب بادیهنشینی که تسلیم شده بودند ولی هنوز ایمان به دلهایشان راه نیافته بود. همچنین منافقانی که تظاهر به اسلام میکردند و بر تنفر از ایمان و دین جدید استوار مانده بودند.
این منشور حقوقی واژهی «امت» را به معنای رعیت و شهروندان سیاسی با دیانتهای متعدد به کار برد و گفت: «مؤمنان امت واحدی جدای از مردم هستند .. یهودیان امتی در کنار مؤمنان هستند .. یهودیان دین خود را دارند و مسلمانان دین خویش را». این قانون برابری در شهروندی و حقوق و وظایفش را بر مبنای مرجعیت اسلام مقرر داشت.
دکتر محمد عماره
منبع: اصلاح وب
پیمان نامه سیاسی مدینه
در این منشور، که سند تشکیل حکومت اسلامی در مدینه است، به مباحثی چون: وضعیت حقوقی منشور، عناصر تشکیل دهنده دولت اسلامی، قلمرو دولت اسلامی، حاکمیت و قدرت، جمعیت و ملت، برادری اسلامی، چگونگی رابطه پیامبر(ص) با یهود، دشمنان اسلام و با دیگر ملتها پرداخته شده است. البته، حقوق و آزادیهای منظور شده در منشورِ مورد اشاره، مطابق با شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی حاکم بر زمان خود است. تأمین اجتماعی برای ساکنان مدینه، همبستگی در مسؤولیت جنایتها، حسن همسایگی، آزادی عقیده و اصل برابری مردم در برابر قانون از مواردی هستند که در منشور آمده اند.
اهمیت حقوق بشر در اسلام، دفاع این دین از آزادی عقیده و بیان و اندیشه و نیز برابری مردم در دولت اسلامی در پیمان نامه پیامبر اکرم(ص) با ساکنان مدینه به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
منابع استنادی و تاریخی عهدنامه مدینه عبارتند از: رساله های ابن هشام ، ابن اسحاق ، ابی عبید القاسم بن سلام ، ابن کثیر ، البخاری و الطبری . محمد حمید الله یکی از اولین نویسندگان و محققان است که به عهدنامه مدینه از دیدگاه اولین قانون اساسی مکتوب می نگرد
تشکیل حکومت و به عهده گرفتن زمام اداره امور جامعه از مواردى است که علاوه بر هدایت و نجات انسانها، نقش قابل تأمّلى را در جهت حفظ آیات الهى و آرمانهاى جامعه مسلمین ایفا مىکند. از این رو نبىّ مکرم اسلام (ص) بلافاصله پس از هجرت براى تشکیل حکومت و دولت اسلامى اقدام نمود. این حکومت اسلامى هر چند بعد از ارتحال آن حضرت (ص) عمرش کوتاه بود، امّانمونه کامل حکومت دینى با ویژگىهاى خاص خود بود که در این نوشتار بر جسته آن به عنوان شاخصههاى آموزنده و سازنده اشاره مىشود:
مدینه در زمان هجرت پیامبر اعظم(ص) به آن شهر یک ناحیه پر از اغتشاش و اختلاف از اقوام و طوایف اعراب و یهود بود. دولت و حاکم مرکزی به معنای امروزی نه تنها در آن شهر وجود نداشت بلکه سراسر شبه جزیره عربستان از جمله مدینه فاقد تشکیلات اداری و دولتی پادشاهان و امپراتوری های عصر خود بود. مدیریت و اداره شهرهای مکه و مدینه به دست سران اقوام و طوایف می چرخید که اغلب با هم در کشمکش و جنگ بودند. جمعیت عرب نژاد مدینه به ۱۲ طایفه بزرگ و کوچک تقسیم شده بود و ساکنان یهودی نیز مرکب از ۱۰ طایفه مختلف بودند که اغلب آنها با یکدیگر اختلاف داشتند. در چنین محیطی وفاداری افراد به طایفه خود بود و هم بستگی بالاتری که محور آن بر جامعه و نظام بزرگتر و متعالی تری باشد وجود نداشت.
نقش حکومت و قانون در پیشگیری ازظهور و بروز اختلاف های اجتماعی ، بر کسی پوشیده نیست. از جمله اولین اقدامات پیامبر(ص) در ابتدای ورود به مدینه ، تدوین قانون اساسی بود که در بندهای اولیه آن ، به تثبیت جایگاه نظام اسلامی پرداخت و نظام سیاسی «امت » را به جای نظام قبیلگی اعلام کرد: «انهم امه واحده من دون الناس».
پیامبرص درنخستین گام برای ایجاد روح برادری و همدلی در جامعه و به منظور پیشگیری از هرگونه اختلاف ، درپی حاکمیت بخشیدن به قانون و تعیین مرجع قانونی برای مردم بود.
اصول وفاق اجتماعی در دولت پیامبر اعظم(ص) بر چند اصل راهبردی از جمله صلح، سازش، مساوات و عدالت برقرار است.
بارزترین شاهد و نمونه ای که در این زمینه وجود دارد، «منشور مدینه» است که در سال اول هجری تدوین شد و به موجب آن ، معاهده ای میان خود مسلمانان و از طرفی میان آنان و یهود اطراف مدینه منعقدگردید.
پیمان مدینه نتیجه کنگره بزرگی از سران و رهبران و نمایندگان سه دین بزرگ ابراهیمی یعنی مسلمانان و یهود و نصارا (اسلام، یهودیت، و مسیحیت) بود که در حضور پیامبر اعظم (ص) در مدینه تشکیل گردید. پیمان مدینه حاوی ۵۲ جمله و سطر و در حقیقت متشکل از ۵۲ ماده و بند است که به زبان حقوقی آن زمان تدوین یافته و اختیارات و تکالیف و مسئولیت شهروندان و گروه های مختلف و ساکن مدینه را در مواردی مانند همگرایی و اتحاد، جنگ و صلح، اقتصاد و رفاه، مالیات، کیفر و قصاص، اقلیت ها، حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی، و مساوات و عدالت تبیین می کند. پیمان مدینه یا قانون اساسی مدینه بود که شش سال بعد در بهار هجری مطابق با سال ۶۲۸ میلادی زمینه را برای عقد قرارداد معروف حدیبیه با قریش و اهل مکه فراهم کرد و عاقبت به پیروزی نظام اسلامی انجامید و شهر مکه توسط مسلمانان فتح گردید.
پیمان مدینه که پس از مذاکرات طولانی با اعضای طوایف مختلف از طرف پیامبر اسلام اعلام شد کوشش کرد که در وهله نخست به این اختلاف و کشمکش طوائف خاتمه داده و ساکنان مختلف آن شهر را در لوای یک نظام و یک مکتب معنوی متحد کند.
تعجب نیست که اکثر بندهای پیمان مدینه با حقوق اقوام و طوایف مختلف، با کیفر و قصاص، با امنیت و دفاع و با حاکمیت و مرجعیت رابطه دارد.
پیامبر اعظم(ص) با مشارکت مردم مدینه و مشورت با آنها بیشترین حضور آنان را در صحنه های تصمیم گیری و صلح و مذاکرات ایجاد کرد. تکیه بر ارزش های معنوی، عدالت اجتماعی فراگیر، تأمین امنیت عمومی و ایجاد برادری و حقوق متقابل به خوبی از متون پیمان مدینه دیده می شود. در قانون اساسی مدینه عربیت اولویت ندارد و حقوق همه طوایف و اقوام محترم شمرده شده است و اعتقاد و ایمان است که مزیت شهروندی را ارتقا می دهد. حاکمیت، مرجعیت و رهبری در پیمان مدینه به روشنی نوشته شده است.
عهدنامه مدینه نه تنها یک سند حقوقی و قانونی است بلکه بالاتر از همه یک منشور متعالی است و این دقیقا بزرگترین و مهم ترین بعد این سند و قانون اساسی را نمایان می سازد. عهدنامه مدینه صریحا از آزادی، برابری و مساوات دفاع کرده و بدان تاکید می کند، اصولی که پس از ۱۲ قرن در قوانین اساسی انقلاب فرانسه و استقلال آمریکا از آن سخن گفته شده است.
در ادبیات حقوقی و سیاسی غرب توجهی به عهدنامه مدینه و زوایای قانونی و قراردادی آن از جنبه قانون اساسی یک حکومت جدیدالتاسیس دینی و سیاسی نشده است گرچه شرح و متن این قرارداد در کتاب های نوشته شده راجع به زندگی و سیره پیامبر اعظم(ص) و ترجمه های مختلف ذکر شده است. با گرایش و تعصباتی که غرب به تاریخ تمدن خود دارد و آغاز هر نوع نواندیشی سیاسی را در رنسانس و روشنگری اروپا و آمریکا جستجو می کند این چشم پوشی شاید طبیعی به نظر برسد. در ادبیات سیاسی معاصر دنیای اسلام نیز متاسفانه کمتر به این منبع و سند بزرگ تاریخی در چارچوب قانون اساسی مدینه توجه شده و از جنبه تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفته است، که امید است در آینده جبران شود.
ازنظر حقوقی، تأسیس مدینه النبی به دست آن فرزانه الهی، اعلام حاکمیت قانون اسلام و لغو امتیازات و اختلافات عصر جاهلیت، قبول اصل عدالت و تساوی اسلامی و ایجاد عقد اخوت بین مهاجران و انصار، معادل یک جامعه قانونمدار بود.
درنظام سیاسی صدر اسلام در مدینه، پیامبر(ص) الگوئی از مشارکت سیاسی بود. اساس حکومت مدینه دین بود ودر مواردی که به مسائل اجتماعی مربوط میشد، فرستاده خداوند از مسلمانان نظر میخواست. به این معنی که در اساس احکام و پایههای حکومت، از وحی بهره میجست، اما در پیاده کردن آن به نظرات خود و یارانش که رابطهای وثیق با آنها داشت، متکی بود. حکومت اسلامی در پرتو دیپلماسی و رفتار سیاسی رهبری مدینه، از روز اول، نقش مردم را مطرح ساخت و به ایجاد ارتباط با اقوام داخل و خارج پرداخت. این تحول بزرگ، علاوه بر نقش مدیریت رسول الهی، ناشی از ماهیت اولین قانون اساسی مکتوب جهان(منشور مدینه) نیز بود. معاهدههای عقبه اول(اولین قانون اساسی اسلام) و عقبه دوم (زیربنای دولت اسلامی) که پس از مذاکره با انصار از مردم مدینه در منی انعقاد یافت، نشانگر توجه آن حضرت به جامعه سیاسی در دست تکوین است.
همزمان با تشکیل حکومت در مدینه، سه رکن اساسی حکومت با عناوین دیگری غیر از اسماء امروزی به وجود آمد که عبارت بودند از: قوه تقنین یا گروه برنامهریز- قوه اجرا یاگروه امر به معروف و ناهی از منکر- قوه قضائیه یا هیئت دادرس. حریم هر یک از نهادهای حکومت بگونهای طراحی شده بود که ضمن استقلال، در عین حال نظارت و کنترل هریک بر دیگری به منظور مشارکت مردم و اجرای قوانین الهی میسر باشد.
حضرت محمد (ص) به عنوان رهبر امت نوپاى اسلامى ، علایق مذهبى را با مقتضیات سیاست (حکومت) ترکیب کرد. در پیمان نامه معروف به منشور مدینه، امت مؤمنان وحدت خود را در برابر دشمنان مشترک اعلام کرده، حضرت محمد (ص) را به عنوان پیامبر و داور در میان قبایل رقیب پذیرفتند. رهبرى او از طریق وحى الهى مشروعیت یافته بود.
اولین منشور آزادی عقیده: نظریه مترقّی بودن قوانین اسلامی، وسعت، انعطاف و جامعیت آن، در این نظام تمامی آزادیهای مدنی ترویج شده است. حتی پیروان سایر مکتبها و مذهبها به هیچ وجه تحت فشار برای ابراز عقیده قرار نخواهند گرفت. آزادی، امنیت و رفاه اقلیتها در چارچوب مقررات پذیرفته شده دین مبین اسلام، مانند سایر افراد تأمین خواهد شد. احترام به شخصیت و حق آزادی درعقاید دینی برای آنها محفوظ خواهد بود.
رفتار حکومتهای اولیه اسلامی با اقلیتهای مذهبی با حروف زرین برسینه تاریخ ثبت گردیده است.
یکی از افتخارات بزرگ اسلام انعقاد قراردادهای رسمی صلحجویانه با مخالفان و منکران خود است. پیامبر اسلام در دوران حکومتش عهدنامههای مختلفی با منکران خود منعقد نمودند که به موجب مفاد این عهدنامهها حکومت اسلامی در مقابل دریافت مالیات ویژه از اهل کتاب خود را ملتزم به رعایت حقوق سیاسی و اجتماعی و امنیت اقلیتهای مذهبی میکرد. اولین آنها قرار داد صلح با یهودیان در مدینه است که بنا به نظر پروفسور هوستون اسمیت» این قرارداد در حقیقت اولین منشور و فرمان آزادی عقیده در تاریخ بشریت است. مواد تبصرههای این معاهده، بسیار مترقی و قرنها جلوتر از زمان خود است.
ایجاد پیوند میان همه قبائل، جناح ها، دسته ها و جریان های مدینه می توانست تمام امکانات دفاعی شهر را در راستای منافع خود و جامعه هماهنگ سازد و همگان را از آزادی های عقیدتی برخوردار کند. افزون بر این، در پرتو اتحاد مردم، محیطی بسیار مطلوب برای ارتباط فکری منطقی پدید می آمد؛ مشرکان فرصت مطالعه اسلام می یافتند و مسلمانان از امکان گفتگو و دعوت برخوردار می شدند.
بر این اساس به فرمان خدا، منشور مقدسی که بخشی از قانون اساسی حکومت و تامین کننده مصالح ملی امت اسلام شمرده می شد از سوی پیامبر(ص) اعلام گردید و مورد تصویب همگان قرار گرفت. این منشور که هر بخش آن دارای ابعاد گوناگون است از سه بخش اصلی تشکیل شده است:
۱٫ روابط مسلمانان اوس و خزرج میان خودشان و مسئولیت متقابل انصار و مهاجر نسبت به یکدیگر در همان مقطع زمانی خاص؛
۲٫ قرارداد عدم تعرض میان مسلمانان و یهود؛
۳٫ بخش عمومی و جهانی که حافظ وحدت مسلمانان در همه زمان هاست.
این منشور امروز نیز برای ازمیان بردن مشکلات اجتماعی، حقوقی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مسلمانان سودمند می نماید. بدیقترین ویژگی این قانون، احترام به مخالفان و رسمیت بخشیدن به حقوق اقلیت های دینی است.
باید توجه داشت آنچه درقالب نخستین قانون اساسی از سوی پیامبر (ص) ارائه شد صرفا نوعی اتحاد سیاسی جهت همزیستی مسالمت آمیز بود و به هیچ روی موید عقاید و اندیشه های مشرکان و اهل کتاب نیست. مساله عقاید اهل کتاب موضوعا خارج است؛ در گامهای بعدی پیامبر به مرزبندی اعتقادی میان مسلمانان و اهل کتاب از جمله یهودیان پرداخت. از یک طرف در پیوند عمیق با انبیای گذشته، همبستگی و اتصال اسلام و پیامبر اسلام با رسالت تحریف نشده انبیای یزرگ پیشین، به ویژه ابراهیم(ع) را تصدیق کرد و از طرف دیگر، واقعیت تعین و تمیز اسلام و امت اسلامی از سایر امت ها را آشکار ساخت.
ایجاد وحدت سیاسی- فرهنگی و پیوندهای اجتماعی میان مسلمانان اعم از مهاجر و انصار؛ ایجاد زمینه ها و تحکیم مقدمات تشکیل خکومت دینی بر محوریت وحی و پیانبر خدا (ص) امنیت عمومی . آسایش روحی و روانی برای کلیه ساکنان مدینه؛ ترسیم خط سیر حرکت های سیاسی و اجتماعی مسلمانان و تبیین مواضع اصولی و مترقی اسلام در برخورد با ستمگران و هم پیمانان، برخی دیگر از اهداف و پیامدهای این منشور تلقی می شود.
در مواد سوم، چهارم، پنجم و ششم، یهودیان طرف قرارداد(به طور مشروح) شناسایی شدند. هم اینان از امتیازاتی بهره مند می شدند و مهمترین آن این بود که « امتی متحد با مسلمانان» می شدند؛ البته نه به معنای این که در زمره « امت مسلمان» باشند .
افزون بر این، یهودیان اجازه می یافتند که همچنان بر دین خود باشند.این ها همگی منوط به این بود که نیرنگ نورزند؛ پیمان شکنی نکنند و هرگز مرتکب شتم و کاری ناشایست نشوند که در آن هنگام، خود و خاندان خود را تباه می کردند.
یکیدیگراز این معاهدهها قرارداد پیامبر(ص) با مسیحیان نجران است که به موجب آن:«محمد(ص) پیامبر خدا ملتزم میشود که جان و مال و اراضی و عقاید و معابد آنها [مسیحیان] از هرگونه گزندی مصون خواهد ماند، و هیچگونه تحمیل و یا تحقیری به آنان روا نخواهد شد. و نیز اراضی آنان به وسیله لشکریان اشغال نخواهد گردید. مادامی که اهالی نجران بدین پیمان وفادار بمانند، هیچ نیرویی متعرض آنان نخواهد بود.»
اعترافات متفکران غربی: «الفضل ما شهدت به الأعدأ». هنر، آن است که مخالفان یا غیرمسلمانان به فضائل اسلام اعتراف کنند:
۱- ویل دورانت: «اسلام طی پنج قرن از سال ۸۱ تا ۹۷۵ (-۷۰۰ ۱۲۰۰م) از لحاظ نیرو، نظم بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی، ادبیات، دانش علم طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود» .
۲- «هر چند محمد(ص) پیروان دین مسیح را تقبیح میکند، با این همه نسبت به ایشان خوشبین است و خواستار ارتباطی دوستانه بین آنها و پیروان خویش است. حتی پس از برخوردی که با پیروان دین یهود داشت، با اهل کتاب که همانا یهودیان و مسیحیان بودند، راه مدارا پیش گرفت.»
۳- گوستاولوبون: «زور شمشیر، موجب پیشرفت قرآن نگشت، زیرا رسم اعراب [مسلمان] این بود که هر کجا را که فتح میکردند، مردم آن جا را در دین خود آزاد میگذاردند. این که مردم مسیحی از دین خود دست بر میداشتند و به دین اسلام میگرویدند و زبان عرب را بر زبان مادری خود برمیگزیدند، بدان جهت بود که عدل و دادی که از آن عربهای فاتح میدیدند، مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند.»
۴- روبرتسون: «تنها مسلمانان هستند که با عقیده محکمی که نسبت به دین خود دارند، یک روح سازگار و تسامحی نیز با ادیان دیگر در آنها هست.»
۵- میشو: «هنگامی که مسلمانان (در زمانه خلیفه دوم) بیتالمقدس را فتح کردند، هیچ گونه آزاری به مسیحیان نرساندند. ولی برعکس هنگامی که نصاری این شهر را گرفتند، با کمال بیرحمی مسلمانان را قتل عام کردند و یهود نیز وقتی به آنجا آمدند بیباکانه همه را سوزاندند… باید اقرار کنم که این سازش و احترام متقابل به ادیان را که نشانه رحم و مروت انسانی است، ملتهای مسیحی مذهب از مسلمانان یاد گرفتهاند.»
۶- کوئت هانری دی کاستری: این نویسنده فرانسوی، بقای نسل یهود را معلول مدارای دول اسلامی با آنان میداند: «اگر از جنس یهودی تا به حال کسی در این جهان به جای مانده است، بر اثر همان دولتهای اسلامی بود که در قرون وسطا آنان را از دست مسیحیان خونآشام نجات دادند… در صورتی که اگر نصارا همچنان به حال قدرت باقی میماندند و بر جهان حکومت میکردند، نسل یهود را از جهان برمیداشتند.»
۷- آدام متز: «کلیساها و صومعهها در دوران حکومت اسلامی چنان مینمودند که گویی خارج از حکومت اسلامی به سر میبرند و به نظر میرسید بخشی از سرزمینی دیگر هستند که این خود موجب میشد چنان فضایی از تسامح برقرار گردد که اروپا در سدههای میانه با آن آشنایی نداشتند.
زمانى که حضرت محمد مدینه به واردِ شد، یکى از اولین کارهایش این بود که عناصر غیر متجانس و ستیزه جوئى را که شهر و اطرافش از آنها تشکیل شده بود با نظم به هم پیوند دهد.
با این هدف منشورى براى مردم صادر کرد، که در ضمن آن حقوق و تعهدات مسلمین بین مسلمانان و یهود بوضوح تعریف شده بود، یهودیان که لحظه اى تحت فشار غیر قابل مقاومت این حرکت جدید قرار گرفته بودند با شعف این پیمان را پذیرفتند، این سند چهار صفحه ای که با دقت در کتاب سیره ابن هشام (متوفى ۲۱۳ه) ثبت شده است، عظمت واقعى آن انسان را نشان می دهد، آن کسى که تنها عقل زمان خود، بلکه آن گونه که «مور» می گوید، عقل همه اعصار بود .
او که کوشش داشت بافت موجود جامعه را در هم ریزد، خیال باف مجنون نبود، بلکه زمامدارى بود که در برابر قدرتش رقیبى وجود نداشت. کسى که در دوره فساد کامل و چاره ناپذیر، با مواد و مصالح و خط مشى که خداوند در دست او قرار داده بود، شروع به بازسازى ملت و جامعه برپایه شفقتى عالمگیر کرد و اولین منشور آزادى باطن را به جهانیان اعطا نمود.
تاریخ انعقاد قرارداد صلح: ظاهراً این پیمان نامه در نخستین ماه هاى هجرت رسول الله صورت گرفته است; زیرا:
اولاً: ابن اسحاق (متوفى ۱۵۱ه) و ابن هشام (متوفى ۲۱۳ه) این پیمان را پس از نخستین خطبه پیامبر اسلام در مدینه، آوردهاند، حتى قبل از پیمان برادرى ذکر کردهاند، که در ماه هشتم (در شوال) واقع شده است .
ثانیاً: پس از اتمام سال اول هجرت از ربیع الاوّل تا اواخر صفر، فقط چهار قبائل انصار در دین کفر باقى مانده بودند، «خطمه» و «واقف»، «وائل» و «امیه» یعنى اوس الله، و آنان هم بعد از جنگ بدر، احد و خندق مسلمان شدند. این دلیل قطعى است بر این که معاهده قبل از اتمام سال اول هجرت نوشته شده است؛ زیرا در متن پیمان نامه صلح (کما سیأتى) به یهودى بودن بسیارى از تیره هاى انصار تصریح شده است، پس احتمالی که «دکتر جعفر شهیدى» از بعضى از اسلام شناسان نقل کرده است که پیمان نامه زودتر از سال پنجم هجرى نوشته نشده، قطعاً نادرست است.
ثالثاً: هرکس که متن پیمان نامه صلح را از نظر سطحی هم مورد مطالعه قرار دهد می فهمد که این پیمان دفاعی بر علیه کسانی بود که از خارج، مدینه را مورد تهدید قرار می دادند، در حالیکه مدینه در معرض خطرات بسیار جدی خارجی بود، نمی توان آن امر حیاتی را به تأخیر انداخت، ماهیت این پیمان خودش شاهد قطعی است که این پیمان در نخستین فرصت مناسب منعقد شده است.
رابعاً: براى هر مصلح یا حاکم سیاست داخلى از سیاست خارجى در اولویت است; اگر در داخل صلح و امنیت نباشد، پیامبر نمی تواند با دشمنان قسم خورده خارجی خود مقابله کند، لذا لازم بود براى رفع اختلافات هواداران خود هم هر چه زودتر اقدام جدى انجام گیرد، که به صورت عقد مواخاه در تاریخ اسلام مىدرخشد، و همین طور براى دفع فتنه داخلى لازم بود که در اسرع وقت با یهود که از قدیم الایام یک ملت بسیار خطرناک شناخته شده است پیمان بسیار جدى و بر مبانى روشن گرفته شود تا مانع از شرارت آنان شود. این مصالح اجازه نمىدادند که پیامبر مصالحه را تاخیر باندازد، اگر چه تاریخ دقیق مصالحه در کتب تاریخ نیامده، ولى ما مىتوانیم بطور قطع نتیجه بگیریم که این معاهده هم مانند عقد مواخاه و پیمان برادرى از اولین اقدامات رسول الله در مدینه بود و حتماً مصادف با ایام عقد مواخاه در ماه هشتم یا حتى قبل از آن قرار داد صلح نوشته شد .
فرازى از مواد صلح نامه بین مسلمانان و یهود:
«۱ بسم الله الرّحمن الرحیم این نامه اى است از محمد رسول الله به مؤمنان، از قریش، اهل یثرب و همه افراد از هر جا نشأت گرفته و از آنها پیروی کرده، آنها جدا از سایر مردم یک امت واحد را تشکیل می دهند.
۲ قریش طبق رسمشان، بنی عوف مطابق رسمشان و بنی ساعده و بنی حرث و بنی جُشم و بنی نجار، و بنی عمرو بن عوف و بنی نبیت، بنی اوس هر طایفه ای دیه های پیشین و فدیه اسیران را به عرف و عدالت بین مؤمنان تقسیم و پرداخت خواهند نمود.
بعد از تنظیم پرداخت دیات توسط طوائف مختلف و بر قراری مقررات معقول در باب وظائف شخص مسلمانان با یکدیگر، سند به این ترتیب ادامه می یابد.
۳ چگونگی جنگ و صلح برای همه مسلمانان یکی خواهد بود، هیچ یک از بین آنان حق ندارد با دشمنان افراد هم دین خود صلح کند، یا با آنها اعلام جنگ کند.
۴ از یهودیان هرکس به جمع ما بپیوندد، در مقابل حملات و آزارها از او محافظت خواهد شد و مانند مردم خود ما از یاری و برابری برخوردار خواهد بود، یهودیان شاخه های مختلف بنی عوف، بنی نجار، بنی حارث، جشم، ثعلبه، اوس، بنی ساعده و بنی شُطَیبه و سایرین که در یثرب سکونت دارند، با مؤمنان در حکم یک امتند.
۵ هرکس که به یکی از قبیله ها که این پیمان را پذیرفته اند یا یثرب را مورد حمله قرار دهد در هر دو صورت همه با هم با مهاجم مقابله خواهند کرد، ولی مسلمانان متکفل هزینه جنگی خودشان خواهند بود و یهود متکفل هزینه جنگی خودشان خواهند بود.
۶ شهر یثرب براى همه کسانی که این منشور را پذیرفته اند منطقه امن خواهد بود و هر کس از آن بیرون رود یا در آن بماند، در امان است مگر آنکه ستمکار یا گناهکار باشد.
۷ مسلمانان در دین خود و یهودیان در دین خود کاملاً آزاد خواهند بود، و موالى و هم پیمانان مسلمین و یهودیان به عنوان افراد تحت الحمایه مورد احترام خواهند بود و مانند مسلمین و یهود از آزادى و مصونیت برخوردار خواهند بود.
۸ همه مسلمانان واقعى از هرکسى که به گناه قتل، ظلم، بی نظمى و فساد بین المؤمنین محکوم شده بیزار خواهند بود، هیچ کس مجرم را پناه نخواهد داد حتى اگر نزدیکترین منسوبان او باشد.
۹ جز با اجازت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم)، هیچ کس از آنان حق ندارد از این پیمان خارج شود.
پس از فراهم آوردن سایر تدارکات جهت اداره امور داخلى این سند شگرف به این شرح خاتمه می یابد.
۱۰ همه اختلافاتى که در آینده بین پذیرندگان این منشو بروز کند داورى آن به خواست خدا و پیامبر اسلام واگذار می شود» . به این ترتیب رسم کهنه اعراب که فرد مغموم و آزار دیده را مجبور می کرد تا براى گرفتن انتقام یا برقرارى اسباب عدالت به خویشاوندان خود متکى باشد، از هم فروریخت و ضربه سختى بر آن وارد ساخت، این پیمان نامه حضرت محمد را قانونگذار کل مردم یثرب قرار داد.
یهودیان بنى نضیر و بنى قریظه و بنى قینقاع که در حول و هوش مدینه ساکن بودند در آغاز کار در این پیمان منظور نگردیدند، اما با فاصله کوتاهى آنان نیز با شرائط خاصى صلح نامه با مسلمین را پذیرفتند.
به موجب این قرارداد پیامبر با هر سه گروه پیمان می بندد، که هرگز به ضرر پیامبر و یاران وى قدمى برندارند، و به وسیله زبان یا دست ضررى به او نرسانند، اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان او نگذارند هرگاه بر خلاف متن این قرارداد عمل کنند، پیامبر در ریختن خون آنها و ضبط اموال و اسیر کردن زنان و فرزندان آنها، دستش باز خواهد بود، سپس از طرف گروه بنى نضیر، حُیّى بن اخطب و از جانب بنى قریظه، کعب بن اسد، و از ناحیه بنى قینقاع، مخیریق امضاء کردند .
در ذیحجه سال ششم که دستورات عظیم از طرف پیامبر اسلام در رابطه با ملت مهاجم مسیحى صادر شد پیامبر اسلام با مسیحیان نجران معاهده صلح امضاء کردند، در حالیکه این قدرت را داشت که آنان را مجبور به عقیده خود نماید.
«۱ به مسیحیان نجران و سرزمینهاى مجاور، امان خدا و ضمانت رسول او بر جان و مال و مذهب ایشان، چه آنها که حاضراند و چه آنها که غایب و نیز دیگران.
۲ هیچ دخالتى (در انجام فرایض) دینى یا مراسم دیگر ایشان نخواهد شد.
۳ هیچ تغییرى در حقوق و امتیازات آنها داده نخواهد شد.
۴ هیچ اسقفى از مقام اسقفى خود، هیچ راهبى از صومعه خود، هیچ کشیشى از مقام خود عزل نخواهد شد و از هر چه که تاکنون برخوردار بوده اند کم یا زیاد، برخوردار خواهند بود و هیچ شمایل یا صلیبى نابود نخواهد شد.
۵ ستم نکنند و ستم نبینند و همچون ایام جاهلیت حق خوانخواهى را اعمال نخواهند کرد.
۶ از ایشان ده یک گرفته نخواهد شد، و نیز ملزم به تهیه تدارکات براى سپاه نخواهند بود بجز سى زره و سى شتر و سى اسب و آن هم بصورت عاریه مضمونه خواهد بود.
۷ هر کسى که از آنان مطالبه حقى بکند در کمال انصاف بدون اینکه بر آنان ستم شود یا ستم کننده باشند ملزم به اداء آن خواهند بود ».
همان طورى که ذکر شد این صلح نامه در سال ششم هجرت نوشته شد، ولى اگر آن طور که بعضی ها گفته اند که در سال دهم هجرت نوشته شده است، و این مطلب درست هم باشد، پیمان نامه را ابهت خاصّى میدهد؛ زیرا در سال دهم هجرت دیگر کسى جرأت مخالفت با پیامبر اسلام را نداشت، ولیکن بازهم پیامبر اسلام به آنان تا این حد اجازه مراسم مذهبى می دهد، و عظمت روحى رسول الله را این صلح نامه در اوج قدرت خود نشان می دهد. این سند قابل توجه که با کمال دقت در کتب روائى و تاریخى اسلام ثبت شده است، وسعت نظر و آزادگى اندیشه حضرت را نشان می دهد. پیامبر گرامى بدان وسیله امتیازات و مصونیتى را که مسیحیان حتى در زمان سلاطین هم کیش خود هم نداشتند، به آنان اعطاء فرمود .
نتیجه
پس ازاینکه مسجد مدینه ساخته شد محمد(ص) برای مدینه که شهری بود مستقل، یک قانون اساسی نوشت.
این قانون اساسی که دارای پنجاه و دو اصل می باشد از طرف خود محمد(ص) تدوین شده یعنی مثل آیات قدآن وحی نیست.
بیست و پنج اصل از این پنجاه و دو اصل مربوط است به مسلمین، و بیست و هفت اصل دیگر آن مربوط است به پیروان مذاهب دیگر.
قانون اساسی مدینه طوری تدوین شد که پیروان ادیان مختلف بتوانند در آن شهر کنار هم زندگی نمایند و و هر یک به وظایف دینی خود عمل کنند بدون اینکه هیچ یک از آنها مزاحم دیگری باشد.
این قانون اساسی در اولین سال هجرت یعنی در سال ۶۲۳ میلادی که یکسال از هجرت محمد(ص) از مکه به مدینه گذشته بود، اعلام شد.
طبق قانون اساسی هر طایفه از سکنه مدینه مجاز بودند که دین خود را حفظ کنند و کسی از آنها بازخواست نمیکرد که چرا به وظایف دینی خویش عمل می نمایند .
هیچ یک از بانیان ادیان گذشته، به اندازه به اندازه محمد(ص) نسبت به سایر ادیان (درقانون اساسی مدینه) قائل به مدارا نشده است .
محمد(ص) با یک سعه صدر زیاد موافقت کرد که پیروان سایر ادیان در مدینه، کنار اسلام به آزادی به سر ببرند و به آنها اطمینان داد کسی مزاحمشان نخواهد شد.
چون محمد(ص) می دانست که دین او که براساس آزادی و مساوات استوار شده، از دینهای دیگر نباید بیم داشته باشد و ممکن است که دین اسلام دین های دیگر را تحت الشعاع قرار بدهد ولی دینهای دیگر نمی توانند اسلام را عقب براند.