۳۵ سال دولت های پس از انقلاب با ۹ سلیقه/ ۸ رئیس دولت برای پیشرفت انقلاب چه کردند؟
خبر آنلاین – سعید نوایی: تاکنون یازده دولت اداره امور اجرایی را در دست گرفتهاند که هر کدام سلیقه متفاوتی با یکدیگر داشتهاند. ۸ رییس دولت اعم از نخست وزیر و رییس جمهور، با سلیقههای سیاسی متفاوت روی کار آمدهاند که طبیعتا هر یک کم و بیش در طول دوره زمامداری خود قدمی برای تثبیت و پیشرفت نظام برداشتهاند.
دولت موقت اول
نخستین دولتی که در نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد، دولت موقت بود که توسط مهندس مهدی بازرگان تشکیل شد. بازرگان را شورای انقلاب به امام خمینی (ره) معرفی کرد و ایشان نیز حکم وی را تنفیذ نمودند. دولت بازرگان برآمده از تفکر ملی گرایی بود که در آن زمان گروهی به نام نهضت آزادی این تفکر را در جامعه نمایندگی میکرد. طبیعتا در دورانی که تقریبا هیچ یک از انقلابیون تجربه کشورداری و اداره دولت را نداشتند، شاید بتوان ترکیب دولت موقت را گزینه مناسبی برای استقرار نظام جدید در ایران قلمداد کرد. دولتی که اگرچه عمر کوتاهی داشت، اما نقش مثبتی را در زمینه انتقال قدرت به رییس جمهور انتخابی ایفا نمود. با این وجود اختلاف سلیقه اعضای دولت و به ویژه نخست وزیر در اداره امور کشور با نیروهای انقلابی باعث شد که ۹ ماه پس از تشکیل دولت، استعفای خود را به امام (ره) تقدیم کنند. مهمترین اتفاقی که در دوران استقرار دولت موقت رخ داد، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام بود که با مخالف دولت و شخص بازرگان روبرو شد و همین اتفاق زمینه استعفای دولت را فراهم کرد. مهمترین دستاورد این دولت را میتوان در استقرار ساز و کار اجرایی در کشور بعد از انقلاب قلمداد کرد.
دولت اول
ابوالحسن بنی صدر نخستین رییس جمهور در ایران بود که با رای مستقیم مردم انتخاب شد. آغاز به کار بنی صدر با حمله عراق به ایران هم زمان شد ضمن اینکه وقت دولت در این دوره عمدتا به درگیری و اختلاف بنی صدر و نیروهای انقلابی به ویژه نمایندگان مجلس گذشت. او از همان روزهای نخست ریاست جمهوری بنای تفرقه و اختلاف را بنیان گذاشت تا به این ترتیب نتوان هیچ دستاورد مثبتی را برای دولت وی متصور شد. یکی از وظایفی که به بنی صدر واگذار شده بود، فرماندهی نیروهای مسلح ایران در جنگ با عراق بود که البته به دلیل تفکرات خاص خود هرگز نتوانست از عهده این مسوولیت مهم برآید. مخالفتهای او با نیروی تازه تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و باور نداشتن به نیروی مقاومت مردمی در جنگ باعث شد که در همان روزهای ابتدایی هجمه دشمن، بخشهایی از ایران به اشغال نیروهای عراقی درآید. سقوط خرمشهر نمونه بارز فرماندهی بنی صدر در جنگ ایران و عراق بود. در نهایت او در خرداد ماه سال ۱۳۶۰ از مجلس شورای اسلامی رای عدم کفایت سیاسی گرفت و از ریاست جمهوری خلع شد.
دولت دوم
پس از خلع بنی صدر از ریاست جمهوری به دلیل عدم کفایت سیاسی، بار دیگر انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و محمدعلی رجایی که مسوولیت نخست وزیری را در دولت قبلی بر عهده داشت به ریاست جمهوری رسید. رجایی تفکراتی نزدیک به نیروهای انقلاب داشت و به همین دلیل خیلی زود محبوب مردم شد. این دولت فقط ۲۸ روز عمر کرد و در پی انفجار در دفتر نخست وزیر از رسمیت افتاد.
دولت موقت دوم
شاید کمتر کسی فکر میکرد که ۲ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی باز هم دولت موقت برای زمینهسازی انتقال قدرت تشکیل شود. اما این بار به واسطه ناتمام ماندن دولت انقلابی رجایی، دولت موقت تشکیل شد با این تفاوت که این بار نیروهای معتقد به انقلاب در زمینه اداره کشور باتجربه تر شده بودند و میتوانستند دولتی تشکیل دهند که از پس اداره امور برآید. آیتالله مهدوی کنی نخست وزیر دولت موقت شد و اعضای کابینه را تقریبا همان وزرای دولت شهید رجایی تشکیل میدادند.
دولت سوم و چهارم، مدیریت جنگ با نگاه چپ گرایانه اقتصادی
به هر حال پس از فراز و نشیبهای فراوان و در حالی که نظام جمهوری اسلامی دوران گذار خود را تقریبا طی کرده بود، مجددا انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و آیت الله سیدعلی خامنهای به ریاست جمهوری برگزیده شد و ایشان نیز مهندس میرحسین موسوی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد. کابینه موسوی از مجلس رای اعتماد گرفت و به این ترتیب برنامهریزی بلند مدت برای اداره کشور آغاز شد. با این وجود تمام دوران نخست وزیری موسوی با دوران جنگ همزمان بود و به همین دلیل هم این دولت نقش ویژهای در اداره کشور و همچنین برنامهریزی برای آینده بر عهده گرفت. بخاطر شرایط ناشی از جنگ دولت مجبور شد سیاستهای انقباضی در اقتصاد را در پیش بگیرد و کالاهای اساسی مردم را از طریق نظام کوپنی توزیع نماید. علاوه بر این، در عرصه سیاست خارجی نیز دولت ضمن تحمل فشارهای خارجی سعی بر آن داشت تا افکار عمومی دنیا را با خود همراه کند تا بلکه تجاوز عراق به ایران به رسمیت شناخته شود. مهمترین اتفاق در این دوره پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران بود که به پایان درگیریهای نظامی بین دو کشور منجر شد.
طیف فکری غالب بر این کابینه را عمدتا نیروهای چپ تشکیل میدادند شرایط چنگ باعث شده بود دخالت دولت در اقتصاد به حد بالای خود رسید. بخش خصوصی عملا مجالی برای فعالیت اقتصادی نداشت و همه چیز در کنترل دولت بود. البته مدافعان چنین سیاستی معتقدند شرایط ویژه آن زمان ایجاب میکرد که دولت در همه امور دخالت داشته باشد چراکه اوضاع عادی بر جامعه حاکم نبود و دولت میبایست ضمن کنترل اوضاع داخلی، نیازهای جبهه را نیز تامین میکرد.
با پایان دولت چهارم و بازنگری قانون اساسی، پست نخست وزیری حذف شد تا میرحسین موسوی هفتاد و نهمین و آخرین نخست وزیر در تاریخ معاصر ایران باشد.
دولت پنجم و ششم، توسعه اقتصادی
با آغاز ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی عملا دوره حضور چپها در اداره امور کشور به پایان رسید و نیروهای منتسب به طیف راست با گرایش محافظهکارانه و معتقد به اقتصاد بازار وارد عرصه اجرایی کشور شدند. فعالیت دولت پنجم با پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی همزمان شده بود و به همین دلیل رویکرد عمده دولت در این مقطع زمانی، اقتصادی بود. توجه دولت به ساختن ویرانههای حاصل از جنگ معطوف شد و توسعه اقتصادی مد نظر دولتمردان قرار گرفت. اجرای اولین برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی بعد از انقلاب در این دولت انجام گرفت. با نگاهی به کارنامه این دولت میتوان دریافت که سیاست باز اقتصادی و وضع قوانین ضد انحصار از جمله اقدامات موثر دولتمردانی بوده است که در آن دوران مسوولیت اجرایی کشور را بر عهده داشتند. رویکرد دولت به سازندگی موجب شد که وزارتخانههای دخیل در این حوزه گرایش تکنوکرات و عملگرایانه داشته باشند که کم کم به رویکرد غالب دولت پنجم تبدیل شد. سهم پروژههای عمرانی در بودجه کشور افزایش یافت و به دنبال آن نگاه دولت به فضای سیاسی و فرهنگی کشور با کمی تنگ نظری همراه بود. هاشمی رفسنجانی سعی داشت تا ضمن استفاده از نیروهای راست گرای سنتی، نیروهای چپ را هم همراه خود در دولت داشته باشد تا به این ترتیب تعادل را در ترکیب کابینه رعایت کند اما عملا نگاه راست سنتی بر برنامهها و تصمیمات دولت غالب میشد. همین سرخوردگی چپها از حضور موثر در دولت موجب شد تا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هفتم، فعالیتهای خود را بیشتر کنند تا مجددا دولت را در دست بگیرند. از مهمترین اتفاقات رخ داده در این دولت میتوان به متجاوز شناخته شدن عراق از سوی سازمان ملل و همچنین بازسازی تاسیسات زیربنایی کشور که بخاطر جنگ تخریب شده بود اشاره کرد. همچنین حضور ۲۰ میلیونی مردم در انتخابات ریاست جمهوری یکی دیگر از مهمترین اتفاقاتی است که در این دولت رخ داد.
دولت هفتم و هشتم، توسعه سیاسی
با پایان دولت سازندگی، نیروهای چپ که فعالیتهای سیاسی خود را افزایش داده بودند، موفق شدند مجددا به عرصه اجرایی کشور ورود پیدا کنند. حجت الاسلام سید محمد خاتمی که در دولت اول هاشمی مسوولیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بر عهده داشت با رای بالای مردم به ریاست جمهوری رسید. رویکرد عمده دولت در این برهه زمانی توسعه سیاسی و تقویت نهادهای مدنی بود. دولت در این زمان سیاست یکسان سازی نرخ ارز را در پیش گرفت که با موفقیت همراه بود. همچنین رشد اقتصادی بیش از ۶ درصد به کاهش بدهیهای خارجی کمک شایانی نمود. تاکید بر ایجاد رشد اقتصادی و راهاندازی طرحهای عمرانی، کارخانهها و ظرفیتهای خالی در دولت هاشمی باعث شد که رقم بدهیهای خارجی کشور از ۵/۶ میلیارد دلار در سال ۶۸ به ۱۶ میلیارد دلار در انتهای سال ۷۵ افزایش یابد اما افزایش قیمت نفت از سال ۷۵ به کاهش سطح بدهی های کشور کمک کرد و دولت رفسنجانی و پس از آن دولت خاتمی موفق شدند که بدهیهای کشور را به موقع پرداخت کنند و یا در سررسید آنها برخی مبالغ بدهیها را استمهال کرده و فرصت دوبارهای از طرف خارجی برای پرداخت بدهیها به دست آورند.
دولت نهم و دهم، دولت مهر
با پایان دوره هشت ساله ریاست جمهوری خاتمی بار دیگر فرمان قدرت اجرایی به دست اصولگرایان افتاد تا این بار از میان آنان محمود احمدینژاد سکاندار قوه مجریه شود. اما این بار نه راست سنتی بلکه طیفی از نواصولگرایان حاکم شده بودند که خود را منشعب از سنتیها میدانستند و این همان آغاز اختلاف در بین اصولگرایان بود. احمدینژاد نه گزینه مطلوب راست سنتی یا به عبارت دیگر اصولگرایان سنتی بود نه گزینه اصلح آنها. اما از میان گزینههای متعدد اصولگرایان که در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرده بودند، نام محمود احمدینژاد به عنوان پیروز رقابتها مطرح شد.
هر چند که حرف و حدیث درباره عملکرد و دستاوردهای دولت احمدینژاد بسیار است، اما او با برقراری ارتباط مستقیم با مردم توانست بخش عمدهای از برنامههای خود را اجرایی کند. سفرهای استانی نیز در همین راستا انجام شد که میتوان آن را جدا از چگونگی اجرا به عنوان یکی از دستاوردهای مهم و موفق دولتهای نهم و دهم ارزیابی کرد.
یکی دیگر از اقدامات مهمی که در این دوره زمانی انجام شد، هدفمندی یارانهها بود که از مدتها قبل برای آن برنامهریزی شده بود و در این دولت اجرایی شد، هرچند که به عقیده بسیاری از صاحب نظران عوامل بسیاری در درست اجرا نشدن آن دخیل بودند.
اجرای سهمیهبندی بنزین، رسیدگی به روستاها، طرح مسکن مهر، تولید بنزین در پالایشگاههای داخلی و افزایش طول بزرگراهها و آزادراههای کشور بنا بر آمار رسمی، از جمله دستاوردهای احمدینژاد در دولتهای نهم و دهم میباشد.
دولت یازدهم، تدبیر و امید
بر خلاف روال قبلی که دولت یک دوره هشت ساله در دست اصلاحطلبان و یک دوره هشت ساله در دست اصولگرایان بوده است، این بار اعتدالگرایان قدرت اجرایی را در دست گرفتند و حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی تلاش کرد تا با کنار هم قرار دادن طیفی از اصولگرایان و اصلاحطلبان معتدل در کابینه خود، به نیاز جامعه یعنی اعتدال پاسخ گوید. دولت یازدهم در نخستین ماههای آغاز به کار خود تلاش کرد وجهه بینالمللی ایران را بهبود بخشد و در این راستا حل و فصل مساله هستهای و رفع تحریمهای ناشی از آن را در اولویت کاری خود قرار داد. هر چند که تا پایان کار این دولت زمان زیادی باقی مانده اما در مدت کوتاه عمر خود اقدامات مهمی را انجام داده است.
نام دولت | عمدهترین دستاوردها |
دولت موقت (مهدی بازرگان) | انجام امور برای انتقال قدرت و تثبیت نظام جمهوری اسلامی |
دولت بنی صدر | – |
دولت شهید رجایی | اتحاد و همدلی نیروهای انقلابی |
دولت موقت (آیتالله مهدوی کنی) | فراهم نمودن زمینه انتقال قدرت و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری |
دولت دفاع مقدس (آیتالله خامنهای – مهندس موسوی) | اداره جنگ، ترمیم و بازسازی مناطق آسیب دیده و صنایع در شرایط تحریم، پذیرش قطعنامه |
دولت سازندگی (آیتالله هاشمی رفسنجانی) | بازسازی تاسیسات زیربنایی کشور، حضور ۲۰ میلیونی مردم در انتخابات ریاست جمهوری |
دولت اصلاحات (حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحمد خاتمی) | برگزاری نخستین انتخابات شوراها، تشکیل حساب ذخیره ارزی، طرح ایده گفتوگوی تمدنها، افزایش مشارکت سیاسی مردم |
دولت مهر (دکتر محمود احمدینژاد) | مسکن مهر، سفرهای استانی، سهمیهبندی بنزین، هدفمندی یارانهها |
دولت تدبیر و امید (حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی) | تلاش در جهت حل و فصل مساله هستهای و رفع تحریمها |