نگاهی به ریشه های موضع گیری های السیسی در مصر
جعفر قنادباشی تحلیلگر مسایل شمال آفریقا در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که حاکمان خودکامه عرب به هیچ وجه از جانب ملی گرایان و کمونیست ها تهدید نمی شوند، تهدید آنها از جانب اسلامگرایان سیاسی است که خواستار مردم سالاری دینی هستند
دیپلماسی ایرانی: کشورهای عربی از قدرت گرفتن جریان های اسلامگرا که خواهان ایجاد حکومت اسلام سیاسی و تحول عمیق در مولفه های قدرت هستند، نگرانند. این را می توان در اظهارات رهبران آل سعود، بحرین، امارت، کویت و حتی یمن مشاهد است. امضای توافق ریاض میان عربستان و قطر نیز نشات گرفته از این دیدگاه است. نمود این مساله را می توان در سرکوب رهبران اخوان در مصر مشاهد کرد. اتهام هایی که دستگاه قضا به اخوان از جمله تروریست بودن و جاسوس بودن به منظور تضعیف جایگاه اسلامگرایان است. در همین حال اظهارات السیسی نامزد ریاست جمهوری مصر مبنی بر رد وجود کشور دینی در آینده مصر حکایت از پاسخ مثبت به خواسته های رهبران کشورهای عربی به خصوص عربستان دارد. این در حالی است که ساختار جامعه مصر و هویت فرهنگی آن دینی بوده و خیزش های صورت گرفته نیز مبتنی بر آموزه های اسلامی است. جریان های اسلامگرا که نقطه شروع آن از تونس و سپس در مصر رشد و نمو پیدا کرد، جریانی فرا مرزی است به این معنا که بازتاب های خود را در دیگر کشورهای عربی نیز گذاشته و خواهد گذاشت و این برای تمام کشورهای عربی منطقه از جمله رژیم های عرب حاکم بر کشورهای حوزه خلیج فارس نگران کننده و آزار دهنده است. این نگرانی را می توان در ضیافت شام ترکی الفیصل شاهزاده سعودی مشاهده کرد آنجا که خطاب به راشد الغنوشی می گوید: انقلاب خود را صادر و در امور داخلی کشورهای خلیج فارس دخالت نکنید. این مساله بهانه گفت وگو با جعقر قنادباشی تحلیلگر مسایل شمال آفریقا شد که متن آن را در ادامه می خوانید:
عبدالفتاح السیسی معتقد است که در آینده چیزی به نام کشور دینی در مصر وجود نخواهد داشت و با این کار یکی از اصول اندیشه اسلامگرایان را به چالش خواهد کشید. چرا السیسی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چنین نظری را در مورد نظام اسلامی بیان می کند؟ این در حالی است که جنبش های عربی متکی بر اسلامگرایی بوده است.
اظهارات السیسی را می توان دو گونه معنا کرد. یکی اینکه کشور دینی نداریم و دیگری ساختار دینی نداریم. اگر معنایش این باشد که کشور دینی نداریم حرف بسیار ابلهانه ای است. زیرا هویت کشور مصر، دینی است. هویت و فرهنگ این کشور با دین شناخته می شود. وقتی گفته می شود کشور دینی نداریم یعنی مردم را باید حذف کرد. نمی توان به این سادگی فرهنگ را تغییر دارد. حال این تغییر ظرف ۴ سال که هیچ یک قرن هم نمی شود. اگر می گوید ساختار دینی نداریم، باز این حرف غیرکارشناسانه ای است. امروزه گفته می شود ساختاری سیاسی ای برای کشوری مناسب است که متناسب با فرهنگ آن کشور باشد. درعین حال چندین دلیل را می توان برای این گفته محتمل دانست. یکی اینکه این اظهارات به عنوان یکی از محورهای تبلیغاتی انتخاباتی بوده که مخالفان از مواضعشان عقب نشینی کنند. زیرا پتانسیل انقلاب زیاد است و ممکن است اوج بگیرید. آنها سعی کردند آنچه در قانون اساسی آمده است را به نوعی مطرح کنند. در قانون اساسی که به ظاهر به تصویب مردم رسیده و به همه پرسی از جانب نظامیان گذاشته شده، به صراحت حضور دین در عرصه ساختار سیاسی را حذف کرده و تشکیل هر نوع حزب دینی را ممنوع کرده است. این دقیقا کپی برداری از سیستم و ساختار الجزایر بعد از حرکت عظیم جبهه نجات ملی الجزایر است. بر این اساس وقتی رهبر یا حکومتگرانی از خود انعطاف نشان دهند، سبب اوج گیری دوباره انقلاب می شود. دلیل دیگر می تواند این باشد که او مطمئن است اسلامگرایان رای نخواهند داد و بر میزان آرای خودش نقشی ندارد. این تضعیف رقیب است. زیرا آقای حمدین صباحی گرچه علیه اخوان صحبت کرده اما به نحوی کوشش کرده اینگونه وانمود کند که اگر حکومت نماینده اسلامگرایان نیست اما می تواند اسلامگرایان را نمایندگی کند و می تواند نماینده دینداران باشد. اما از این مهم تر پیامی است که به عربستان، کویت و امارات و هم کشورهایی که به نوعی از السیسی و حکومت کودتایی حمایت کردند، داده می شود که مهمترین ماموریت او را حذف اخوان می دانند. کشورهای عربی از اینکه اخوان در حال رشد در عربستان و کویت بوده، ابزار نگرانی کرده بودند و خواستار حذف اخوان به عنوان تشکیلات مرکزی که همه اخوان را در سراسر جهان حمایت می کرد، شده اند. البته در این قضیه غربی ها و اسرائیلی ها نیز شریک هستند. پیام السیسی به آنها این است که نگران نباشند و در صورت حمایت از او در آینده حتما اخوان را حذف خواهد کرد.
یکی از محورهایی که اخوان در دوران آقای مرسی در مصر مطرح می کرد، بحث توسعه اقتصادی – اجتماعی والگویی اسلامی از یک نظام شبیه آن چیزی که در ترکیه اتفاق افتاده، بود اما اکنون آقای السیسی معتقد است که مواضع دینی دست و پای مصر را در توسعه و پیشرفت می بندد. آیا دلیل مخالفت های السیسی مخالفت با اخوان بوده یا در کل به دنبال تشکیل نظام سکولار در مصر است؟
هر دو مورد است. البته تلاش می کنند از همه نیروها برای اینکه مبادا اخوان مانع انتخابات شود، بهره بگیرند. از این رو اخوان را بدنام به تروریست بودن و جاسوس بودن کردند. یکی از اتهام هایی که متوجه اخوان شده این است که جلوی پیشرفت مصر را می گیرد. ممکن است این اتهام در بخشی از بدنه دانشگاهیان و نخبگان به خصوص لائیک ها مورد پذیرش قرار گیرد. اما آنها سعی می کنند این اعتقاد را که اگر اسلام آمد موجب منزوی شدن مصر و متوقف شدن توریسم و دیگر مسایل می شود را ترویج کنند. همانند چیزی که در مورد انقلاب اسلامی ایران گفته شده و می شود. اما اصل مطلب این است که اگر السیسی چنین محوری را برای تبلیغات انتخاباتی در مصر انتخاب کرده، دچار اشتباه و خطای بسیار مهم و راهبردی درعرصه انتخابات شده است. رد کشور دینی و محکوم کردن اسلام به عنوان مانع توسعه در مصر خریداری ندارد. درواقع آتش انقلاب را تندتر می کند. نمی توان به مردمی که هویت دینی داشته، این حرف ها را زد. به خصوص که در کنار این اظهارات، صحبت های دیگری نیز گفته می شود از جمله اینکه وزیر خارجه مصر در آمریکا گفته مصر را به ازدواج شما در آوردیم. یا السیسی ما از سعود تشکر می کنیم. مردم چنین چیزی را نمی پذیرند زیرا سعود و خاندانش در مصر مورد نفرت هستند. اگر قرار است رای مردم را به دست آورد باید سیاست درستی در بیان مواضع داشته باشد. اینگونه مواضع در کنار همدیگر غیرقابل پذیرش بوده و آسیب پذیری آن زیاد است. بهتر بود دوستان السیسی به او می گفتند که بگوید اسلام باعث رشد کشور می شود و در کنارش آن حرف ها نیز زده می شد. در ظاهر اسلامگرا ولی در محتوا سیاست خودش را پی بگیرد. در هیچ کجا نمی توان با احساسات عمومی بازی کرد و هویت یک ملت را به تمسخر گرفت.
در دیداری که با دعوت ترکی الفیصل شاهزاده سعودی صورت گرفت عبدالله بن زائد وزیر خارجه امارات و راشد الغنوشی رییس جنبش النهضه حضور داشتند. ترکی الفیصل خطاب به غنوشی گفته : شما انقلاب خود را صادر نکنید و در امور داخلی کشورهای خلیج فارس دخالت نکنید. مفهوم انقلاب خود را صادر نکیند متوجه جریان های اسلامگرا است که رژیم های عربی معتقدند این جریان ها برای ادامه حیات خاندان های حاکم خطرناک است.دلیل احساس خطر چیست؟ آیا این به نوع تفاوت اندیشه جریان های اسلامگرا با نظام های اسلامی این کشورها مربوط می شود؟
این اعتراف به شرایط بسیار مساعد رشد اسلامگرایی به معنای اسلامگرایی سیاسی و انقلابی است. رهبران سعودی و دیگر رهبران ارتجاع عرب بسیار بیشتر از دیگران اطلاع دارند که مخالف اصلی آنها در کدام بخش از جامعه و پایگاه ایدئولوژی وجود دارد. چرا؟ زیرا از زندان های خود با خبر هستند. زندان های آنها پر است از اسلامگرایان سیاسی که خواستار تحول هستند. این حاکمان به هیچ وجه از جانب ملی گرایان و کمونیست ها تهدید نمی شوند، تهدید آنها از جانب اسلامگرایان سیاسی است که خواستار مردم سالاری دینی هستند. نه سلفی گری از نوع وهابی و نه تکفیری هیچ کدام آنها را تهدید نمی کند زیرا هم صنف و از جنس خود حکومتشان است. حکومتی که در راس آن فرد باشد و هیچ مراجعه ای به آرای عمومی صورت نگیرد. آنها نگران اسلامی هستند که مبتنی بر مردم سالاری و آرای مردم است و می خواهد با مراجعه به آرای مردم حرف های خود را بزند و تغییرات انجام دهد. که این به معنی تغییر مولفه قدرت در این کشورهاست. در حال حاضر مولفه قدرت در کشورهای عربی از جمله عربستان، خارجی ها، شرکت های بزرگ نفتی، بخشی هم اشراف، خاندان سلطنتی و ائمه جامعه فاسد است. رهبران فاسدی که با دولت کار می کنند. اما در اسلام سیاسی مولفه های قدرت مردم هستند. افرادی هستند که سال ها زندان رفته و اکنون خواستار تحولات عمیق سیاسی – اجتماعی مبتنی بر اسلام هستند. آنها می دانند که اگر اسلامگرایان بیایند قدرت را از دست آنها می گیرند و به توده مردم می دهند.
آیا جریان های اسلامگرایی مانند اخوان متکی به حمایت های سیاسی و مالی دیگر رژیم های منطقه ای هستند یا به صورت خودکفا توانایی به حکومت رسیدن را دارند؟
اخوان در کشورهای مختلف به گونه های متفاوتی عمل کرد. البته در بیشتر صحنه ها متکی به توانایی های خودش بوده است. زیرا آنها کارهای اقتصادی، کشاورزی، پزشکی، دامپزشکی و دانشگاه ها انجام داده و امور دانشگاه ها در مصر را نیز در دست دارند ولی در برخی از صحنه ها متاسفانه به حیله ای که استعمار و شاید بتوان گفت انگلیسی ها به کار بردند، دچار شده و متکی به پول های قطر شدند. در بین کشورهای عربی یعنی از مجموع ۲۱ کشور عضو اتحادیه عرب تنها قطر بود که از اخوان حمایت می کرد که البته اکنون این حمایت کمتر شده و شاید بتوان گفت تبدیل به حمایت ظاهری شده و حتی گفته همه اطلاعات اخوان را به لندن ارسال می کردند. از این رو اشاره عربستان به طور غیرمستقیم متوجه قطر است. زیرا قطر به شاخه اخوان در تونس و لیبی و مصر کمک کرد. گرچه عربستان قطر را وارد کرد که توافق نامه ریاض را امضا و مانع از هر نوع حمایت از اخوان کنند اما در عین حال از راشد الغنوشی می خواهد که اگر به قدرت رسید مخالف هرگونه حمایت سیاسی، تبلیغاتی و حتی بودجه ای است. زیرا می دانند که زمینه پذیرش شیوه راشد الغنوشی در کشورهای عربی زیاد است. از این رو راشد الغنوشی را ناگزیر می کنند که به این خواست آنها پاسخ دهد.
دیپلوماسی ایرانی