بعضی قدر خود را نمی شناسند و خود را ارزان می فروشند.
دامی که بعضی گرفتارش می شوند، نامه «فدایت شوم و برایت بمیرم» است.
بعضی هم در دام «اگر تو نباشی من هیچم و…» می افتند.
خدا می داند که پشت این نگاه های مسموم و محبت های فریبا چه دره هولناک و شب تیره و بدبختی هول انگیزی نهفته است!…
عشق های فردی و محبوبیت های شخصی «بویژه از نوع پنهانی اش» آزمونی حساس و معبری لغزنده و جاده ای خطرناک است که بدون «چراغ ایمان» و «عصای پروا» و «سپر خودسازی» انسان براحتی می لغزد و به عمق درّه پرتاب می شود.
کافی است نورافکنی بیندازیم و عمق این تیرگی های وحشتناک، اما به ظاهر زیبا و پرجلوه و رنگارنگ را بنگریم، سرگذشت دیگران یک «آینه» است، اما اگر «چشم» داشته باشیم.
شما که نمی خواهید خود را، آتش بزنید. شما که نمی خواهید گرفتار «ای کاش» و «افسوس» شوید، مطمئناً نه!
پس مثل گوهر شناسان قدر «خود» را بدانید و خود را مفت نبازید و ارزان نفروشید. این تکرار همان حرف اول است که خواندید ولی … «حرف تکراری» نیست!