بازگشت اخوان در سایه دیکتاتوری نظامی
جعفر قنادباشی تحلیلگر مسایل شمال آفریقا در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی تاکید می کند که در دراز مدت مصر به سمت دولت اسلامی تر، ملی تر، ضد غربی تر و ضد اسرائیلی تر پیش می رود. این سمت و سو به قدری قوی است که به هیچ وجه اهرم های نظامی و دلارهای نفتی نمی تواند این مسیر را تغییر ده
دیپلماسی ایرانی: نزدیک به شش ماه از رویارویی اخوان و طرفدارانشان با ارتش مصر می گذرد. دولت از هر ابزاری برای تخریب اخوان بهره می برد، از اتهام زنی های مختلف با انجام عملیات های تروریستی به نام اخوان. اما در مقابل اخوان نیز در یک اقدام برنامه ریزی شده دست به اعتصاب غذا می زند. نیروی ائتلاف جبهه ملی که متشکل از ناسیونالیست ها، لاییک ها و آزادی خواهان است، همه پرسی قانون اساسی را تحریم می کنند. از سویی دیگر زمزمه هایی برای حضور پررنگ ژنرال السیسی چهره ای نزدیک به غرب برای ریاست جمهوری آینده مصر شنیده می شود. چالش های پیش آمده در مصر دو پرسش اساسی را پیش روی می گذارد یکی آینده کوتاه مدت و دیگری آینده مصر در دراز مدت چه خواهد بود؟ آیا نظامیان و بازماندگان مبارک می توانند بار دیگر اخوان را به جریانی زیرزمینی تبدیل و دست آنها را از قدت کوتاه کنند یا اینکه آنها مجبور خواهند شد به خواست مردم برای به سرانجام رساندن انقلاب ۲۵ ژانویه آنها تن دهند. جعفر قنادباشی تحلیلگر مسایل شمال آفریقا با تاکید بر حضور مجدد اخوان بر عرصه سیاسی مصر، بر این باور است هر اقدامی که نظامیان علیه این گروه انجام می دهند، در نهایت به ضرر خودشان خواهد بود. به گفته او اخوان از صحنه مصر حذف شدنی نیست و در نهایت دولتی آینده مصر، اسلامی تر، ملی گرا تر و ضد غرب تر خواهد بود. متن این گفتگو به شرح زیر است:
طی روزهای اخیر مصر شاهد رویدادهای قابل توجهی بوده، از تحریم همه پرسی قانون این کشور تا عملیات انتحاری و بمب گذاری. به نظر می رسد که مصر پس از دو سال هنوز رنگ آرامش را به خود ندیده است، دلیل بروز چنین رویدادهایی در مصر چیست؟
به طور طبیعی یکی از اقدامات نظامیان از زمانی که دست به کودتا زدند، حذف اخوان و به طور گسترده تر حذف اسلامگرایان از صحنه فعالیت های سیاسی مصر بوده و نشانه های بسیار روشنی مبنی براینکه این هدف را دنبال می کنند، وجود دارد. انحلال اخوان، دستگیری سران آنها و از همه مهمتر و کلیدی تر گنجاندن موادی در قانون اساسی که فعالیت احزاب اسلامی و مذهبی را ممنوع می کند، از جمله این موارد روشن است. آنها به دنبال حذف اخوان و نیروهای خطرسازی هستند که می تواند منافع غرب و گروه اشراف و حامیان مبارک چه در میان نظامیان و ثروتمندان و سرمایه داران را تهدید کند و همچنین حذف آنهایی که راه های دموکراتیک برای حضورشان در صحنه سیاسی و حتی ارتجاع منطقه مفید نیست. زیرا تشکیل حکومت دموکراتیک اسلامی به معنی پایان روند ارتجاع در منطقه است و این سرآغازی بر پایان حکومت هایی است که هیچ گاه رنگ دموکراتیک را ندیده اما به نام اسلام در کشورهای عربی حکومت می کنند و همچنین آمریکایی ها و اسرائیلی که برپایی حکومتی مستقل را در مصر مخالف خودشان می دانند. اما پرسش این است که تا چه اندازه موفق به پایان اخوان می شوند؟ از این منظر تحلیل های زیادی وجود دارد. در حال حاضر با وجود انواع شیوه های سرکوب، اتهام زنی و شکنجه، دانشگاه های مصر و اکثر دانشجویان مصری به دفاع از اخوان برخواستند که نشان از پتانسیل قوی برای حذف اخوان از صحنه سیاسی توسط دولت است. در مقابل دانشجویی که جانش را به خطر می اندازد و در حالی که از او تصویربرداری می شود، به صحنه می آید، نشان از پتانسیل و خواست عمومی برای حضور اخوان در صحنه است. با این همه نظامیان تمام تلاششان را خواهند کرد که محبوبیت و اثرگذاری اخوان را کاهش دهند، از این رو به نظرم هیچ امیدی به اینکه بتوانند به اخوان به طور کامل پایان دهند، نیست؛ چرا که هر گونه فشاری بر اخوان حتی اعدام یا زندانی ابد، موجب خواهد شد که فضا علیه خودشان تغییر کند. کمااینکه گفته می شود محبوبیت اخوان در حال حاضر روز به روز بیشتر از زمانی است که آقای مرسی در راس قدرت بود.
شما صحبت از کودتا کردید، اما در هنگام برکناری مرسی توسط نظامیان شاهد بودیم که درصدی از مردم نیز طرفدار این اقدام بودند، از این رو عده ای واژه کودتا را برای برکناری مرسی و دولتش استفاده نمی کردند؛ چرا که می گفتند نظامیان از پشتوانه مردمی برخوردار بودند. در همین حال نیز مصر همچنان صحنه اعتراض ها میان طرفداران و مخالفان مرسی است. با این وجود شما معتقدید روز به روز بر محبوبیت و نفوذ اخوان افزوده می شود؟
کسی در مورد وجود و حضور گروهی از مردم و بخشی قابل ملاحضه ای از آنان علیه اخوان قبل از کودتا تردیدی ندارد. اما اگر به بررسی جمعیت که در مخالفت از اخوان به صحنه آمدن بپردازیم در میابیم که از دیدگاه تئوریسین های انقلابی آنها جدای از مردم تلقی می شوند. آنها فشرهایی از لمپن ها از دیدگاه چپ یا به گفته ما نوعی اراذل و اوباش بودند که به راحتی می شود با ایجاد شور و هیجان درآنها، این قشر را به صحنه آورد. کما اینکه در کودتای ۲۸ مرداد ایران هم عده ای زیادی با پول ها و دلارهای امریکایی به صحنه آمدند. در مصر هم افرادی که دارای عشرتکده ها یا عوامل مربوط به مهمانخوانه ها و هتل ها که سیاحان را پذیرایی می کردند یا طبقاتی مر بوط به شهری که به نوعی از ارکان مصر تلقی نمی شوند، حضور پیدا کردند. هیچگونه از صفوف کارگران، کارمندان یا در کل صنف ها و طبقات اجتماعی در آن مجموعه حضور نداشتند. اما کسانی که در مجموعه اخوان حضور پیدا کردند، پزشکان، تحصیلکردگان، کارمندان، برخی از کسبه متوسط و در کل قشرهای هویت دار حضور داشتند. اما قشرهای بی هویت موفق شدند کودتا را به نام مردم و دفاع از مردم صورت دهند و برجسته سازی کردند. فهمی هویدی تحلیلگر و مفسر سیاسی مصر با توجه به عکس های منتشر شده از میدان اجتماع مردم و خیابان های پر از جمعیت می گوید: ” در فیس بوک جمعیت تا ۳۷ میلیون نفر بود اما محاسبه ای که شد، نشان می دهد در میادین کمتر از ۵۰ هزار نفر خیابان ها پر کردند و اگر شهرهای دیگر را اضافه کنیم، شاید حدود ۲۷۳ هزار نفر در خیابان ها بودند که ما آنها را به عنوان مخالفان آقای مرسی تلقی می کردیم. ” از طرفی کودتا تعریفی دارد که اگر بگوییم کودتا یعنی گروه مسلحی که با اسحله زمام امور را به دست می گیرد و مجلس را منحل، مقامات را برکنار و نقاط کلیدی را به دست می آورد، مد نظر قرار دهیم، در مصر کودتا اتفاق افتاد ه است. پس از آن نیز با حمایت های عربستان، کویت و امارات که نزدیک به ۱۶ میلیارد دلار بوده، معلوم شد افرادی که در قدرت هستند، دموکراتیک نمی اندیشند، اگر چنین نبود سلاطین ضد دموکراسی و مرتجع از آنها حمایت نمی کردند. طرفداری علنی از ارتجاع منطقه خود به خود ماهیت کودتاگران را معین می کند. اکنون نیز از آن جمعیت مخالف اخوان نیز خبری نیست و هیچ مظاهری از آن مشاهده نمی شود. احزاب لاییک و ملی گرا نیز که در صفوفی تحت عنوان ائتلاف جبهه ملی مخالفت می کنند به خاطر قانون اساسی و امتیازهای زیادی است که به نظامیان داده می شود.
انفجار یک خودروی بمبگذاری شده در نزدیکی مجتمع امنیتی در شهر المنصوره در شمال قاهره تعدادی کشته و زخمی بر جا گذاشت. هیچ گروهی مسئولیت این انفجار را نپذیرفته اما حازم الببلاوی، نخست وزیر مصر به طور تلویحی اخوان المسلمین را مسئول این انفجار دانسته و مدعی شده است، اخوان المسلمین مصر یک گروه تروریستی است. درهمین حال اخوان نیز این اظهارات را رد کرد. اظهارنظر دولت کنونی خواهان تداعی کردن فعالیت های مسلحانه مصر در دهه ۱۹۴۰ میلادی است، گرچه در آن زمان هم هیچ عملیات مسلحانه ای از سوی اخوان علیه غیرنظامیان صورت نگرفت. آیا این عملیات طراحی شده از سوی دولت و گروه یا افرادی با حمایت دولت برای کاهش محبوبیت و در نهایت حذف اخوان است یا گروهایی به غیر از نظامیان؟
با بررسی هایی که صورت می گیرد، اثراتی که این انفجار بر جای می گذارد این است که زیان کننده اصلی اخوان و برنده اصلی دولت است؛ چرا که دولت با فضای ایجاد شده سعی بر دستگیری بیشتر و انسداد حساب همه اسلامگرایان کرده و چهره مخوفی از اخوان نشان دهد که طبیعتا بر همه پرسی قانونی اساسی اثرگذار و می تواند به نفع دولت باشد. دولت می خواهد همه پرسی قانون اساسی را تبدیل به صحنه سیاه و سفید کند؛ تصوری در مردم ایجاد شود که اگر به قانون اساسی نظامیان رای ندهند پس باید با خشونت طلبی گروه های افراطی مواجه باشند. بنابراین باید مردم میان این دو یکی را انتخاب کنند: یا تصویب قانون اساسی و ادامه حکومت نظامیان یا تن دادن به آشوب ها. طبیعی است که این تصویر به ضرر اخوان است. اما اینکه تا چه اندازه دولت نقش داشته یا گروه های سلفی مورد حمایت عربستان بی تردید این مورد توجه است. عربستان در روزهای ابتدایی ۶ میلیارد دلار هزینه کرده و اکنون هم به خاطر تجربه های در اینگونه بمب گذاری های در عراق و سوریه دارد، گروه های تکفیری را فعال کرده است. با این همه شواهد نشان می دهد که به هیچ وجه اخوان در این عملیات شرکت نداشته است. یک روز قبل از انفجار ۴۵۰ نفر از سران اخوان تحت عنوان یک حرکت مبارزه منفی که بر فضای بیرونی نیز اثرگذار باشد، دست به اعتصاب غذا زدند. اما انفجار حرکت جمعی و برنامه ریزی شده اخوان در زندان را تحت الشعاع قرار داده و در محاق خبری می برد و خبر به طور کلی محو شد و در مقابل خبر انفجار که می خواهد چهره مخوفی از اخوان نشان دهد، منتشر شد. راه های مختلفی برای رسیدن به اینکه اخوان دست به چنین حرکتی نزده، وجود دارد. خبرهای منتشر شده از یک افسر پلیس که گفته از سقف مرکز پلیس انفجار آغاز شده و هیچ اتومبیلی امکان نداشته وارد محوطه بشود، چرا که محوطه ای وجود نداشته، حاکی از این است که این اقدام برنامه ریزی شده برای مجبوبیت و بالابردن جایگاه پلیس بوده است. از طرفی با توجه به اینکه اخوان امتیازهای زیادی برای جلب آرای مردم دارد که در انتخاباتف رییس جمهور را انتخاب کنند، هرگز عاقلانه نیست که دست به چنین اقدامی بزند.
سه گمانه در مورد رویدادهای اخیر مصر مطرح شده است؛ برخی سمت و سوی استقلال طلبانه به رویداد ها می دهند و نقش ناسیونالیست های مستقل را پر رنگ می دانند؛ عده ای به پیشتازی جوانان و روشنفکران آزادیخواه علیه اسلامگرایان بنیادگرا تکیه می زنند و عده ای نیز بر حمایت های عربستان از گروه های سلفی و تکفیری برای بازگشت مصر به دوران مبارک سخن می رانند. استدال این گروه آن است که هر تحرکی در مصر ترکش هایش به سوی دیگر کشورهای عربی پرتاب شده از این رو باید مصر را به جایگاه اصلی خودش که نظام مبارک بود بازگردادند تا دیگر کشورهای از جمله عربستان از اینگونه ترکش ها در امان بمانند. آیا گمانه زنی های مطرح شده با واقعیت های جاری صحنه سیاست مصر همخوان است و کدام یک محتمل تر است؟
اول اینکه ماهیت اخوان دموکراتیک بوده و به هیچ وجه ضد ناسیونالیست نیست. اتفاقا اگر اخوان بر مسند می ماند، به فرهنگ مصری اهمیت می داده و در ساختار سیاسی ناسیونالیست های درست و صحیح را حفظ می کرد. در مورد آزادی خواهی نیز گرایش اخوان میان دیدگاه های افراطی، تند و دیکتاتوری، و دیدگاه آزادی طلبانه، به آزادی طلبانه نزدیک است. شاید بتوان گفت به نوعی لیبرال اسلامی هستند. ماهیتش هم نوع لباس هایی است که می پوشند و روابطی که با آمریکایی ها دارند. گرچه از طیف های مختلفی نیستند اما هیچ وقت مخالف آزادی نیستند. آنها در زمان انقلاب سعی کردند مرحله به مرحله، مسیر انتخابات را بپیمایند و در عمل هم نشان دادند که معتقد به شیوه دموکراتیک هستند. در زمان آقای مرسی هیچ روزنامه ای بسته و ممنوع نشد. نظامیان مرسی را متهم کردند که در انتصاب هایش از اخوان انتخاب کرده در حالی که اینگونه نبود؛ زیرا حتی نخست وزیر کابینه اش غیر اخوانی بود. هشام قندیل نخست وزیر تنها ارتباطات کمی با اخوان داشت و حتی برای تعیین استانداران، از ۲۷ استان تنها ۱۷ اخوانی بودند. اما اخوانی ها اسلامی بودند و حدودی با گروه های سلفی برای اینکه اسلام باید پیاده شود و قرآن باید مورد مراجعه برای قانون گذاری قرار بگیرد، نزدیک می شدند. اما با این وجود اگر به سراغ هر یک از این گروه ها بروید مانند گروه های آزادی خواه به تنهایی در مصر با توجه به جامعه مذهبی پایگاه توده ای ندارد؛ گروه های ناسیونالیست هم که تنها بر ناسیونالیست عرب تکیه می زند،نمی توانمد آرای قابل ملاحضه ای را جلب کند چرا که جامعه مصر نه تنها یک جامعه اسلامی بلکه جامعه اسلامی سنتی است و طبقاتی که لاییک هستند و صرفا ناسیونالیست تنها می اندیشند هیچ مظاهر بیرونی از آنها مشاهده نمی شود. گرچه سلفیون نیز با توجه به دلارهای زیادی که برای آن ها خرج شده و حزب النور نیز توسط عربستان شکل گرفت و تبدیل به رقیبی برای اخوان شدند اما به دلیل ماهیت وهابیت آنها و تنفر مردم از وهابیت چرا که مصری ها مذهب شافعی داشته و مخالف حنبلی ها هستند، به هیچ وجه نمی توانند چیزی بیشتر از انتخابات پارلمان که همان به تنهایی زمام امور را به دست گرفتن است، تصاحب کنند. آنچه که مصر دموکراتیک می توانست داشته باشد، نیرویی مرکب از همه نیروها که به صورت ائتلافی در آن حضور داشته باشند؛ اخوان نیز در حال حرکت به این سمت بود. اما با غوغا سالاری و بهره گیری از قوه قضایی باقی مانده از زمان مبارک و مهره های ارتش توانستند از این حرکت جلوگیری کنند. طبیعی است که نیرویی می تواند در مصر حکومت کند که همه را در درون خودش داشته باشد. اکنون نظامیان درصدد چهره سازی از خودشان هستند که به آن مشروعیت قانونی ببخشند و با در اختیار دشتن الازهر نیز مشروعیت دینی پیدا کنند و با استفاده از سیاست خارجی یعنی نزدیکی به روس ها و مخالفت با آمریکا چهره ای که مردم می خواهند را نشان دهند. مردم منتظر تحول عمیق در ساختار سیاسی هستند و بر نمی تابند که اشراف گذشته و نظامیان حکومت کنند. برای همین آنچه که مصر آینده در کوتاه مدت خواهد داشت چالش میان تحول خواهان عمیق یعنی انقلابیون به معنی واقعی و کسانی است که دوست دارند نظام گذشته احیا شود.
شاهد بودیم که اتهام های تازه ای به آقای مرسی نسبت داده شد از جمله قتل و حمله به زندان. اما در مقابل تعدادی از دولت مبارک از اتهام های وارده تبرئه می شوند از جمله شفیق. آیا این احکام بیانگر پیام جدید از سوی دولت به انقلابیون است؟
پیام جدیدی نیست. این اقدام را می توان قیام تلقی کرد؛ اینکه بگویند راس نظام دموکراتیک را زندانی و دیگران را تبرئه کنیم. اما این عمل به دلیل ناتوانی در نشان دادن چهره مردمی از خودشان است. هرگونه تبرئه فرزندان مبارک یا خود مبارک برای آنها بسیار زیان بخش است و همچنین طرح اقدامات غیرمنطقی علیه اخوان قابل قبول نیست. با وجود اتهام های جاسوسی که به آقای مرسی زده شد اما دانشجویان به صحنه می آیند. این یکی از اشتباه های آنهاست که در جا می زنند. آنها در تار و پود فکری اعتقادی یا نظامی یا زد و بندهای مربوط به طبقه اشراف قرار گرفتند که نمی توانند نجات پیدا کنند. این نشان دهنده گرفتاری آنها است و به هیچ وجه به نفعشان نیست و نمی تواند پیام جدی از طرف آنها باشد.
دپلوماسی ایرانی