بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله، لا نعبد و لا نستعین الا ایّاه ، والصَلاه و السَلام علی رسول الله و من والاه.
متأسفانه برخی از جوانان که اکثراُ دلسوز دین و منادی حاکمیت شریعت اند، علی رغم قلت معرفت موازین علمی در استنباط احکام از قرآن و سنت ، خود را در مقام مهم “فتوا” و مهمتر از آن قضاوت در مورد ” ایمان و آخرت” دیگران نشانده، و برخی ازداعیان دعوت حق و راهیان راه انبیاء و پرچمداران جهاد و اجتهاد و پیروان برخی ازجماعت ها و فرقه های مسلکی و مذهبی را به “کفر و ارتداد”متهم نموده اند.
غافل از اینکه :
” هرکس بدون علم(و برخورداری از شرایط لازم) فتوا بدهد، هم خود گمراه می گردد و هم باعث گمراهی دیگران می شود.”
با توجه به اینکه حکم “کفر و ارتداد” یک انسان پیامد های شرعی و عواقب خانوادگی و اجتماعی مهمی را در مورد او در پی دارد، از جمله:
۱- وجوب جدایی با همسر
۲- قطع ولایت بر فرزندان
۳- از دست دادن ولایت و نصرت اهل ایمان
۴- وجوب محاکمه در محکمه شرعی و اجرای حکم ارتداد
۵- عدم اجرای احکام شرعی میت بر جنازه ی مرتد
۶- محرومیت از رحمت خداوند و ابدی بودن در دوزخ.
وبا توجه به اهمیت و حساسیت حکم به ارتداد و کفر دیگران و اینکه در صورت عدم استحقاق آنان،خود حکم کننده دچار کفرمی شود، لازم دانستم آراء بعضی ازائمه علم و فضل از جمله :
شیخ الاسلام ابن تیمیه ، امام غزالی، شیخ الاسلام عزالدین بن عبدالسلام و امام ابن القیم رضی الله عنهم را که فتاوای ایشان مورد اعتماد غالب علما و عامه مردم مسلمان به ویژه علمای محقق سلفی است، یادآور شویم:
حکم شرعی تکفیر:
ابن تیمیه می گوید:
«.. به جهنمی بودن فردی معین از اهل قبله به هیچ وجه نباید شهادت داده شود، زیرا ممکن است به دلیل عدم تحقق شرطی از شروط یا وجود یکی از موانع مشمول آن تهدید و وعید نگردد،همچنین ممکن است حرام بودن آنرا ندانسته باشد.و یا در آینده از آن توبه کند و شاید به اندازه ای حسنات داشته باشد که مانع از آن عقوبت بشود،یا به مصایبی گرفتار شود که آن معصیت او پاک گردد،یا شفاعت شفیعی در موردش پذیرفته شود.»
مجموع الفتاوی: ج ۲۸ ص ۲۵۰
«در یک انسان گاهی شعبه ای از کفر و شعبه ای از ایمان و شعبه ای از صدق و شعبه ای از نفاق وجود دارد. همچنین گاهی شخصی مسلمان است امّا در او کفری- که او را از امّت اسلامی خارج نمی کند- وجود دارد و این راُی اصحابی مانند ابن عباس و… است و عامه علمای سلف همین راٌی را دارند. و علمای مسلمان در این مورد اتفاق نظر دارند که اسم مسلمانی بر منافقینی که ظاهرا تسلیم مسلمانان شده اند، جاری می شود و رسول خدا (ص) احکام اسلام را در ظاهر بر ایشان جاری می فرمود.»
مجموع الفتاوی: ج ۷ ص ۳۵۰
امام ابن تیمیه می گوید:
« حکم کفر و ارتداد مسلمانی که گناهی را مرتکب شده و یا دچار خطا و اشتباهی (اجتهادی) در مورد مسایل مورد نزاع و اختلاف میان اهل قبله گردیده، جایز نیست.»
مجموع الفتاوی: ج ۵ ص ۱۹۹- ۲۰۱
حکم توسل:
ابن تیمیه می گوید:
بعضی می گویند: “هر گاه محتاج چیزی بودید اگر فلان شیخ را فرا بخوانید، او به یاری شما خواهد آمد ، یا اگرچند گام را به سوی بارگاهش بردارید و او را به فریاد بطلبید ، حاجت شما را برآورده می سازد.” این عقیده نادرست است و اقدام به آن حرام است.”« یعنی کسی که چنین می کند، کار حرامی را مرتکب شده، امَا مشرک نمی شود.»
مجموع الفتاوی :ج ۱۱ ص ۱۸
امام غزالی پس از اظهار نظر در مورد “معتزله و مشبهه” و دیگر فرقه های اهل بدعت در دین و کسانی که در تاویل به خطا رفته اند،می فرماید که:
“آنان در مقام اجتهاد دردین قرار داشته اند. اما آنچه که ضرورت دارد مورد توجّه قرار گیرد-البته تا جایی که راهی و توجیهی برای آن وجود داشته باشد- پرهیزازتکفیر ایشان است. زیرا مباح نمودن قتل ومصادره اموال اهل نماز و قبله که به صراحت به« لا اله الا الله» اقرار می نمایند، خطاست. زیرا رسول خدا(ص) فرموده اند:
« به من فرمان داده شده با مردم (مشرک عرب) تا زمانی که می گویند:”لا اله الا الله و محمد رسول الله” بجنگم، اماهر گاه آن را گفتند: جان و مال ایشان – مگر مستحق آن باشند – در مصونیت قرار می گیرند!»
الاقتصاد فی الاعتقاد: ص۲۲۳-۲۲۴ چاپ دارالکتب بیروت
( ولاء کفر)ومشارکت در حکومت های ظالم:
در مورد واجب کفایی بودن مقاومت مسلحانه علیه دشمنانی که به سرزمین های اسلامی تجاوز می کنند و وجوب جهاد سیاسی، اقتصادی، کلامی ، قلمی، وتبلیغاتی در برابر ایشان، علمای مسلمان اجماع و اتفاق نظردارند، وهر یک از جماعت های اسلامی در زمینه و میدانی لازم است با آنان به رویارویی بپردازند.
اما در برخی از شرایط زمانی و مکانی ممکن است اجتهاد مجتهدین و کارشناسان (متعهد و متخصص) در جهت حفظ مصالح عام اسلام و مسلمانان چنان باشد که جمعی ازآنان با اشغالگران به صورت مقطعی کنار بیایند وبا آنان به نوعی مبارزه سیاسی بپردازند و از مصالحه رسول خدا صلی الله علیه و سلم در”صلح حدیبیه” سرمشق بگیرند. به شرطی که عامل ومشوق ایشان برای آغاز و تداوم اشغالگری نباشند واگراز مبارزان مسلح صادق و مخلص عملا حمایت نمی کنند علیه آنان هم اقدامی را صورت ندهند.
عزالدین بن عبدالسلام در رابطه با پذیرش مقام در حکومتی کافر و اشغالگر می فرماید:
« اگر کفار بر مملکتی حاکم گردیدند،(وبرای مثال) مقام قضاوت را به کسی پیشنهاد نمودند که به حقیقت می خواست مصالح عمومی مسلمانان را مراعات نماید، بخاطر “جلب مصلحت ویا دفع مفسدت” مردم مسلمان، قبول آن برای او جایز است.»
قواعد الأحکام فی مصالح الأنا م: ج ۲ ص ۵۵
و مجموع الفتاوی: ابن تیمیه ج ۳۰ ص ۳۵۶تا ۳۵۹
ازابن عباس در مورد آیه: « و من لم یحکم بما انزل الله فأولئک هم الکافرون. » سؤال شد.
او در پاسخ فرمود:”چنین کسی شائبه ای از کفر دارد، اما مانند کسی نیست که به خداوند و ملائک و کتابها و پیامبران کفر ورزیده باشد.”
ابن تیمیه در مورد این رأی ابن عباس می گوید:
«حکم به غیر ما انزل الله کفری نیست که انسان را از امت مسلمان خارج گرداند. عطاء نیز می گوید: کفر وستم و فسقی است پائین تر از کفر و ستم و فسق اکبر.»
مجموع الفتاوی ابن تیمیه ج ۷ ص ۶۷ – ۳۲۶
همچنین ابن تیمیه می گوید:
یکی از اصول مورد قبول اهل سنت این است که دین و ایمان عبارتند از: “قول و عمل” و ایمان به وسیله اطاعت افزایش و به سبب معصیت کاهش پیدا می کند. اما در عین حال بخاطر مطلق معاصی و گناهان کبیره- همچون خوارج و مرجئه- حکم کفروارتداد اهل قبله را نباید صادر کرد.»
مجموع الفتاوی :ج۳ص۱۵۱
ابن القیم می فرماید:
« کفر دو نوع است: کفراکبر و کفراصغر. کفر اکبر باعث عذاب ابدی در دوزخ می شود، اما صاحب کفر اصغر تنها مشمول تهدید و وعید است نه عذاب ابدی در دوزخ، در مورد کفر اصغر است که رسول خدا می فرماید:
« دو کس از امت من در کفر قرار دارند، یکی طعن و توهین کننده به نسب (و خانواده دیگران) و دیگری نوحه و زاری کننده (برای مرده).»
ابن تیمیه می گوید:
« در دل هر کسی ایمان به پیامبر و آنچه را که از جانب خداوند آورده وجود داشته باشد اگر در مورد بعضی از تأویلات در بدعت بیافتد و به اشتباه برود، چنین شخصی اساسا کافر نیست. خوارج آشکارا از بدترین بدعت گذاران و تکفیر کنندگان و واردشدگان به جنگ با مسلمانان بودند، اما هیچیک از اصحاب حکم کفر ایشان را صادر ننمودند.»
مجموع الفتاوی ابن تیمیه ج ۷ ص ۲۱۷
همچنین می گوید:
« اهل سنت و جماعت در این مورد اتفاق نظر دارند که گناهان صغیره یا کبیره در ذات خود باعث کفر و ارتداد مسلمان نمی شود، زمانی مسلمانی کافر و مرتد می شود که ،عقیده و یا حکم شرعی ثابت و مورد اجماع و اتفاقی راعالماً و عامداً انکار کند . این موضوعی است که حتی دو عالم درمورد آن اختلاف نظر ندارند.»
مجموع الفتاوی ابن التیمیه ج ۷ ص ۵۰۱
عبدالعزیز سلیمی
————————-
برای تفصیل و توضیح بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
۱- مجموع الفتاوی: امام ابن تیمیه
۲-قواعد الاحکام : شیخ الاسلام عزالدین بن عبدالسلام
۳- پدیده افراط در تکفیر: دکتر یوسف قرضاوی
۴- بخش پایانی کتاب اولویت های بیداری اسلامی
حتی سخنان ابن تیمیه که از همه فتوایش به قرآن نزدیک است تناقض دارد
یونس منم از تو یه سوال دارم جواب تو به آیه زیر چیه؟
والذین جاهدوا فینا لنهدینهم “سبلنا”
یا آیه ای در قرآن کریم می فرماید “سبل السلام”
مشکل برادران سلفی مئاب دقیقا اینه که تک آیتی و تک روایتی اند و اسلام را با همه جوانبش نمی بینند.
تکفیری ها هیچ دلیلی برای مذهب باطلشان ندارند من با بعضی از اونا حرف زده ام و بحث کرده ام اما چون هیچ دلیلی نداشتند من رو هم تکفیر کردند!!
قافیه که تنگ آید شاعر به جفنگ آید
سوال من اینه که “اهدنا الصراط المستقیم ” پس چیه مگر معنایش این نیست که یک راه مشخص و معین وجود دارد اگر قراره همه با هر بدعت و عملکرد بهشتی بشن چرا خداوند نفرموده اند؟