یادداشتی تحلیلی از محمدرضا حاجی کریم جباری، کارشناس مسایل آفریقا و خاورمیانه برای دیپلماسی ایرانی.
حالا همه در لیبی دریافته اند که اگر دیروز تفنگ ها همان سازهای خوش نوازی بودند که صدای مستمر صفیر گلوله های سرخ شان دل ها را شاد و برای فردایی آزاد و مرفه امیدوار می ساخت، امروز اما، سلاح صندوق های به ظاهر خاموش و گلوله های سفید رأی است که آرمان های رهایی بخش و استقلال یک ملت را به بلندای تاریخ فریاد می زند.
در عین حال، خروجی صندوق ها ظاهراً حاکی از انتخاب مسیری نسبتاً متفاوت با سایر ملل برادر در کشورهای انقلابی همسایه لیبی است. انتخاب اول لیبیایی ها، ظاهراً نیروهای لیبرال به رهبری محمود جبریل، نخست وزیر دوران جنگ علیه رژیم قذافی و رهبر ائتلاف نیروهای ملی لیبی است. اخوان المسلین در قالب حزب عدالت و سازندگی که در همین فروردین ۹۱ تأسیس شده، برخلاف الگوی تونس و مصر، نتوانستند محصول انقلاب لیبی را درو کنند. در واقع، در کام آنها این بار طعم میوه بهار عربی قدری تلخ است. جستجوی علت این ظاهراً چرخش در گرایش مردم لیبی، موضوعی است که اذهان ناظران را در چند روز اخیر به خود مشغول داشته و مطلب حاضر نیز به بررسی همین مسئله می پردازد.
بر اساس نتایج تقریباً نهایی که ۲۲ تیر اعلام شد (نتایج قطعی این هفته اعلام خواهد شد)، ائتلاف نیروهای ملی توانسته اکثریت آراء مجلس را کسب کند. این ائتلاف در اغلب نواحی طرابلس، صحرای جنوبی و حتی در شهر بنغازی واقع در شرق لیبی، یعنی پایگاه اصلی و مشعل دار انقلاب مسلحانه لیبی، اکثریت را کسب کرده است. نتیجه انتخابات، حزب الوطن به رهبری عبدالحکیم بالحاج را که به افراطی گری اسلامی شهرت یافته، تا مرز محو و نابودی پیش برده است. البته از ۲۰۰ کرسی مجلس، اغلب کرسی ها در اختیار نیروهای مستقل قرار گرفته و تعداد زیادی از آنها هنوز گرایش خود را به طور شفاف ابراز نداشته اند. دستورکار این مجلس عمدتاً انتخاب نخست وزیر و تشکیل کابینه است. طبق برنامه، انتخابات پارلمانی در سال آینده میلادی برگزار خواهد شد.
غربی ها این نتیجه را فوراً به توقف جریان و روند حاکم بهار عربی، یعنی انتخاب اسلام گرایان، در لیبی تعبیر کردند. غرب از هم اکنون تمایل خود را به تعیین محمود جبریل به عنوان رئیس جمهور و رهبری بلامنازع، نشان داده است. رسانه های غربی به سرعت دست به کار شده و با تمام امکانات به تبلیغ شخصیت و گرایش های غربی محمود جبریل پرداخته اند. حمایت فوری شورای امنیت سازمان ملل از انتخابات لیبی و اعلام همزمان و غیرمنتظره صندوق بین المللی پول مبنی بر این که اقتصاد لیبی به سرعت خود را بازخواهد یافت، حاکی از اقدامات هماهنگ غرب در جهت تضعیف اسلام گرایان و ارتقاء امید و خوشبینی در بین مردم لیبی نسبت به آینده ای بهتر، تحت رهبری نیروهای لیبرال است.
اخوانی ها میوه بهار تغییر و اصلاح در کشور خود را نارس می دانند. اخوانی ها جبریل را متهم ساخته اند که با شعارهای به ظاهر مذهبی، اذهان رأی دهندگان متدین را منحرف ساخته است. اما جبریل می گوید که از ۱۴ سالگی به تکالیف شرعی خود عمل نموده و همواره برچسب های سکولار و لیبرال را رد کرده است. محمود جبریل از همه احزاب دعوت کرده تا برای تشکیل دولت ائتلافی وحدت ملی با «اولویت بازسازی»، دور گرد آیند. به این ترتیب، تلویحاً منظور وی این است که اولاً قصد او حذف اسلام گرایان نیست (که اگر هم بخواهد، نه قادر به انجام آن است و نه اساساً به صلاح اوست) و ثانیاً، اولویت او نه برپایی نظامی اسلامی، که بازسازی لیبی است.
اما چرا این بار اخوان موفق نشدند؟ این سؤالی است که پاسخی چندوجهی دارد؛ و در عین حال نیاز به زمان بیشتری برای کشف علل واقعی آن است، در عین حال، به نظر می رسد عناصر ذیل قابل طرح باشند:
۱٫ همه به خاطر داریم که بر خلاف مصر و تونس و یمن، در لیبی هیچ گاه نه اجتماعات چند صد هزار نفری که حتی چند ده هزار نفری نیز شکل نگرفت. از همان روزهای اول، معترضین دست به سلاح بردند و با به کارگیری نهایت خشونت و نادیده گرفتن جان غیرنظامیان، شهرها را بمباران و گلوله باران کردند و با حمایت همه جانبه تسلیحاتی و تحت پوشش هوایی ناتو به سرعت پیش رفتند. هر اقدام خشونت آمیز آنها توسط رسانه های غربی، حرکتی انقلابی معرفی می شد و هیچ گاه آسیب های وارده جانی و مالی به غیرنظامیان مورد ارزیابی قرار نگرفت. در واقع معلوم نشد این انقلاب تا چه اندازه مورد حمایت آحاد مردم و تا چه اندازه متکی به سلاح یک گروه مسلح تحت حمایت خارجی است. مشارکت تقریباً ضعیف شصت درصدی در انتخابات مجلس، در حالی که اولین انتخابات در تاریخ لیبی بود، شاید توضیح دهنده بخشی از این واقعیت باشد.
۲٫ اختلافات آشکار قومی و قبیله ای میان مناطق مختلف کشور، آینده وحدت ملی و سرزمینی لیبی را در هاله ای از ابهام برده است. همین عنصر در میزان حمایت از انقلاب مسلحانه در نقاط مختلف کشور نیز مؤثر بود.
۳٫ رسوخ عناصر تندرو و خشن القاعده و سلفی به صحنه حکومت و سیاست در لیبی و عدم قبول خلع سلاح از جانب آنها، باعث شده تا مردم از تقویت و نفوذ هر چه بیشتر اسلام گرایان به طور عام نگران باشند. این در حالی است که جمعیت لیبی تقریباً صد در صد مسلمان است و در واقع، بر خلاف مصر، هیچ گونه اقلیت دینی ندارد و ناظران مسایل لیبی نیز به خوبی می دانند که مردم لیبی، عموماً حتی مردمی با تعصبات دینی هستند.
۴٫ اخوانی ها در همین فروردین امسال و با عجله، حزب عدالت و سازندگی را به عنوان بازوی سیاسی اخوان المسلمین تشکیل دادند و تلاش کردند تا الگوی مصر و تونس را در قالب یک حزب سیاسی بدون شعار اسلامی، پیاده کنند، لکن شناخت اندک مردم از آنها از یک طرف و شایع شدن این که این حزب در واقع شاخه ای از اخوان مصر است، از طرف دیگر، از جمله علل عدم توفیق آنها بود و اصرار آنها به این که ارتباطی با اخوان مصر ندارند، مورد پذیرش عام قرار نگرفت. بعلاوه، جبریل که نخست وزیر موقت دوران جنگ بود، با ارائه چهره ای متوازن و معقول از خود، برای مردم شناخته شده بود.
۵٫ شاید تجربه حاکمیت اخوانی ها در مصر که با تنش های سیاسی و اجتماعی گسترده ای روبروست، در تصمیم لیبیائی ها بی تأثیر نبوده است.
۶٫ امکانات تبلیغاتی محمود جبریل بسیار وسیع تر از اخوانی ها بود و جریان هماهنگ و سنگین رسانه ای غرب نیز کم تأثیر نداشت.
۷٫ محمود جبریل خود را شخصیت و با اهدافی توأماً ملی و اسلامی به مردم معرفی کرد و این برای مردم، نوعی آرامش و آسوده خیالی را نوید می داد.
۸٫ رسانه ها و شخصیت های غربی این طور تحلیل و تبلیغ می کنند که مردم لیبی از این که کشورشان با حاکمیت اسلام گرایان، مجدداً دوران انزوای جدیدی را از سرگیرد، به جبریل که از روابط خوبی با غرب برخوردار است، روی آوردند.
امروزه اخوانی ها در لیبی با صدایی بلند اعلام می کنند که از نظر آنها دمکراسی، حقوق بشر و حقوق زنان در واقع همان اندیشه و نظام اسلامی است، لکن متأسفانه به نظر می رسد که قدری دیر شده است. شاید بدون تکیه به اسلحه و حمایت خارجی، همراه با رد تعصب بی منطق به ظاهر دینی و طرد نیروهای خشن و انعطاف ناپذیر سلفی، امروز میوه بهاری به کام حامیان تأسیس نظامی دینی، شیرین تر بود. /۱۲
منبع: دیپلماسی ایرانی:
شکر خداوند عزیز جبار
که اخوانی صلیبی در لیبی موفق نشد
همین لیبی مسلمان باید حکومت اخوانی کافر دوست مصر را باذن الله به طرف سرنگونی سوق دهد.