دکتر عدنان فلاحی
دولتی که اکنون دولت اسراییل خوانده میشود مجموعاً مساحتی در حدود۸۰درصد اراضیای را در اختیار دارد که از شرق به مرز اردن و سوریه، از شمال به لبنان، از جنوب و جنوب غربی به مصر و دریای سرخ، و از شمال غربی به دریای مدیترانه ختم میشوند. مابقی این اراضی (در حدود ۲۰درصد) در اختیار نیروهای غیر اسراییلی (تشکیلات خودگردان و حماس) است. اما آیا دولت اسراییل تمام این اراضی را از بومیان عرب خریداری کرده است؟
روشن است که پرداختن به این پرسش صرفاً بخش ناچیزی از واکاوی تاریخ تودرتو و بسیار مفصل این نزاع را به خود اختصاص خواهد داد. چند دهه پیش از تشکیل دولت اسراییل، اَسناد دولتی بریتانیا از خواستهی استقلال اعراب بومی ساکن محدودهی فوق پرده برمیدارد. در خلال دیدار وینستون چرچیل (وزیر مستعمرات بریتانیا) از فلسطین در مارس ۱۹۲۱، نمایندگانی از سوی دو جامعهی مسلمان و مسیحی به بیت المقدس آمدند تا نظرات خود را با چرچیل در میان بگذارند. هیأت نمایندگی شهر «حیفا» هنگام ملاقات با چرچیل، یادداشتی نیز همراه داشت که در بخشی از آن یادداشت آمده بود:
«این طور نبود که اعراب به سبب تُرکبودن از تُرکها خوششان نیاید؛ نیز این طور نبود که عرب، به سبب انگلیسیبودن شیفتهی انگلیسیها باشد. عرب از تُرک متنفر بود چراکه عرب به استقلال کامل مایل بود، و عرب شیفتهی دیگران شد به این امید و باور که انگلیسی او را برای رسیدن به هدفش یاری خواهد کرد»[۱].
بنابراین اعراب فلسطینی پیش از فروپاشی عثمانی، سودای استقلال را در سر داشتند و دلیلی نداشت که زمینهای آبا و اجدادی خود را به مهاجران یا تاجران یهودی به فروش برسانند. در واقع در دوران قیومیت بریتانیا، اراضی فلسطین ارزش بسیاری یافت و چنین نبود که این اراضی، زمینهایی معمولی یا کمارزش جلوه کنند که به این راحتی محل خرید و فروش انبوه قرار گیرند. بِنی موریس تاریخنگار برجستهی اسراییلی گوشزد میکند که به خاطر تقاضای بسیار بالای صهیونیستها، قیمت اراضی فلسطین در فاصلهی سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۴۴، به میزان ۵۰۰۰درصد افزایش یافت[۲]. با این وجود تا اعلان رسمی تشکیل دولت اسراییل در ۱۹۴۸، صهیونیستها فقط حدود ۶درصد (دقیقاً ۵/۸درصد) از کل این اراضی را «خریده» بودند و در اختیار داشتند[۳]. بنابراین خرید این حجم ناچیز از اراضی نمیتواند یگانه سبب گسترش چشمگیر مساحت دولت اسراییل باشد. این چیزی است که حتی در خاطرات دولتمردان بزرگ اسراییل نیز متجلی است. ایلان پاپه مورخ اسراییلی از خاطرات داوید بنگوریون (اولین نخستوزیر اسراییل) نقل میکند که وی در سال۱۹۳۷ در نامهای خطاب به پسرش آورده است: «عربها میبایست بروند»[۴].
در واقع از خلال گفتگوهای میان بنگوریون و حاییم وایزمان (نخستین رییس جمهور اسراییل) به راحتی میتوان به این نکته متفطن شد که دولتمردان نخستین اسراییل حتی در خواب هم نمیدیدند که روزی صاحب حدود ۸۰درصد اراضی فوق شوند. بنی موریس گزارش میکند که پس از ارائهی طرح پیشنهادی کمیسیون پیل[۵] وایزمان به بنگوریون گفت: «یهودیان باید احمق باشند که چنین چیزی را نپذیرند ولو اینکه [سرزمینی که به آنها اختصاص داده شده است] به اندازهی یک رومیزی باشد»[۶]. این سخن وایزمان در حالی ایراد شده که خروجی کمیسیون پیل فقط حدود ۲۰درصد این اراضی را در اختیار رهبران جنبش صهیونیسم قرار میداد[۷].
با این تفاصیل مشخص است که تاریخ تشکیل دولت اسراییل بیش از اینکه مبتنی بر «اسطوره»ی خرید اراضی فلسطینی باشد ـ که تلویحا بدین معناست که اعراب فلسطینی با کمال میل و با آغوش باز به چنین چیزی تن دادند! ـ بر نوعی جاهطلبی بنا شده است که حدود و ثغور آن حتی در متخیلات رهبران اولیهی دولت اسراییل هم نمیگنجید. شاتای تِوِه مورخ و نویسندهی اسراییلی ـ برندهی نشان افتخار دولتیِ «جایزه اسراییل» در سال۲۰۰۵ به خاطر “یک عمر دستاورد و مشارکت در راه جامعه و دولت اسراییل” ـ مینویسد:
«بنگوریون در نامهی اکتبر۱۹۳۷ خطاب به پسرش عاموس، رک و راست توسعهطلبی ارضی را با کمال میل میپذیرد. یک دولت یهودی در بخشی از فلسطین “انتهای کار نبود، بلکه فقط آغاز راه است”»[۷].
ــــــــــــــــــــــ
ارجاعات:
[۱]. Doreen Ingrams, Palestine Papers, 1917 1922; Seeds Of Conflict, p.118, Cox & Wyman Ltd, 1972.
[2]. Benny Morris, Righteous Victims: A History of the Zionist–Arab Conflict: 1881–۱۹۹۹, p.38, VINTAGE BOOKS, New York, 1999.
[3]. Ilan Pappé, The Ethnic Cleansing of Palestine, pp. 18,24, Oneworld Publications, England, 2006.
[4]. Ibid, p.23
[5]. کمیسیون پیل (The Peel Commission) کمیسیونی بود که بریتانیا در سال ۱۹۳۷ به رهبری لرد ویلیام پیل برای حل مسألهی سرنوشت اراضی تحت قیومیت بریتانیا در فلسطین تشکیل داد. خروجی این کمیسیون، طرحی بود که بر اساس آن، حدود ۲۰درصد این اراضی به رهبران جنبش صهیونیسم تعلق میگرفت و مابقی نیز به کنترل اعراب درمیآمد.
[۶]. Benny Morris, Righteous Victims: A History of the Zionist–Arab Conflict: 1881–۱۹۹۹, p.138.
[7]. Ibid, p.139.
[8]. Shabtai Teveth, Ben-Gurion and the Palestinian Arabs: from peace to war, p.188, Oxford University Press, 1985.
✍️دکترعدنان فلّاحی
سایت مرتبط با موضوع: اندیشکده مطالعات یهودشناسی