تسامح مادر تمدن انسانی اسلام – اقتباس از نوشته های دکتر عبدالحسین زرین کوب
در دنیایی که اسیر تعصبات دینی و قومی بود اسلام نفحه ای تازه دمید چنانچه با ایجاد دار الاسلام که مرکز واقعی آن قرآن بود – نه شام و نه عراق – تعصبات قومی وطنی را با یک نوع “جهان وطنی“ چاره کرد .
و در مقابل تعصبات دینی نصارا و مجوس تسامح و تعاهد با اهل کتاب را توصیه کرد .
این تسامح نسبت به ” اهل کتاب” که نزد مسلمین اهل ذمه و معاهد خوانده می شدند مبتنی بر یک نوع « همزیستی مسالمت آمیز» بود که اروپای قرون وسطی به هیچ وجه آن را نمی شناخت . در واقع با وجود محدودیتی که اهل ذمه در دار الاسلام داشتند اسلام آزادی و آسایش آنها را تا حد ممکن تضمین می کرد
و بندرت ممکن بود بدون نقض عهدی مورد تعقیب باشند . پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هم در باره آنها
توصیه کرده بود به رفق و مدارا . این تسامح با اهل کتاب سبب می شد که آنها در قلمرو اسلام غالباً خود
را در امنیت و آسایش حس کنند . چنانکه نصارائی که در بیزانس به وسیله کلیسای رسمی مورد تعقیب
واقع می شدند در قلمرو مسلمین پناه می جستند . یک شاهد عمده بر وجود روح تسامح در اسلام این است
که اهل ذمه در امور اداری و بعضی مناصب حکومتی هم با وجود کراهت عامه وارد بودند .
توجه به این نکته هم ضروری است که با وجود اختاف نظری در ماهیت ایمان ، در عمل غالباً همان شهادت لسانی ملاک اسلام بشمار می آمد و حتی خود پیامبر(صلی ا.. و علیه و آله) با منافقین که آنها را می شناخت
نیز رفتارش توأم با اغماض بود و تسامح . اختلاف امت را مگر در مواردی که اساس اسلام را تهدید کند
مسلمین نوعی رحمت تلقی می کردند و مذاهب فقهی به همین دستاویز بدون تعارض و تعصب با مسالمت
در کنار هم می زیستند . جز در موارد نادر و مورد شیعه و خوارج که مذاهبشان دعوای سیاسی نیز داشت
و مربوط به شخصیت امام و خلیفه بود . روی هم رفته قضاوتی که کنت دو گوبینو راجع به رفعت و علو
این حالت مسلمین دارد مورد تصدیق و تأیید تاریخ اسلام و گذشته مسلمین است وی می گوید : اگر اعتقاد مذهبی را از ضرورت سیاسی جدا کنند هیچ دیانتی تسامح جوی تر و شاید بی تعصب تر از اسلام وجود
نداشته باشد . اما آنچه استفاده از این همزیستی را در زمینه علم و فرهنگ بیشتر میسر می ساخت علاقه مسلمین بود به علم که منشأ آن تأکید و توصیه اسلام بود ، در اهمیت و ارزش علم .
مقام رفیع دانش در اسلام
قرآن مکرر مردم را به فکر و تدبر در احوال کائنات و به تأمل در اسرار آیات دعوت کرده بود (او لم ینظروا
فی ملکوت السموات و الارض … ، ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف الیل و النهار لایات لاولی الالباب ) ، مکرر به برتری اهل علم و درجات آنها اشاره نموده بود (قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون انما یتذکر اولو الالباب ، یرفع ا… الذین آمنو والذین اوتو العلم درجات ، فاسئلو اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون )
و یک جا شهادت صاحبان علم را تالی شهادت خدا و ملائکه خوانده بود (شهد ا.. انه لا اله الا هو و الملائکه
و الو العلم قائماً بالقسط ) بعلاوه احادیث بسیاری از رسول اکرم (صلی ا.. علیه و آله ) در بزرگداشت علم
و علماء (طلب العلم فریضه علی کل مسلم ، اطلبوا العلم و لو بالصین ، العلماء ورثه الانبیاء ، اقرب الناس من درجه النبوه اهل العلم و الاجتهاد) موجب مزید رغبت مسلمین به علم و فرهنگ می شد و آنها را به تأمل و
تدبر در احوال و تفحص در اسرار کائنات بر می انگیخت . از اینها گذشته پیغمبر (صلی ا.. علیه و آله) خود
نیز در عمل مسلمین را به آموختن تشویق بسیار می کرد چنانچه بعد از جنگ بدر هر کس از اسیران که
فدیه نمی توانست بپردازد در صورتیکه به ده تن از اطفال مدینه خط و سواد می آموخت آزادی می یافت .
درست است که آن علم مورد توصیه در اوایل عبارت بود از معرفت قرآن و دین اما تدریجاً علوم بر حسب فایده ای که از آنها حاصل می شد نزد مسلمین مطلوب بود یا نا مطلوب . چنانچه علم نجوم اگر مذموم شمرده می شد نه از جهات محاسبات نجومی بود – که در قران کریم هم اشارتهاست به اینکه مسیر شمس و قمر
حساب دارد – آنچه در نجوم مذموم شمرده می شد عبارت بود از احکام نجوم که لغو و بیهوده بود و باعث اتلاف عمر .
در این رابطه می گویند وقتی پیامبر (صلی ا.. علیه . آله) از جایی می گذشت ، کسی حرف می زد و مردم دور او جمع شده بودند پرسید کیست ؟ گفتند علامه ای است ، سوال کرد چه می داند گفتند گفتند شعر و انساب .
پیغمبر (صلی ا.. علیه و آله) فرمود این علمی است که دانستنش فایده ای ندارد و ندانستنش زیاندارد . به ایکه اسلام برای آن دا شت .
فرهنگ و تمدن انسانی و جهانی اسلام
تمدن اسلام که وارث فرهنگ قدیم شرق و غرب شد نه تقلید کننده صرف از فرهنگ های گذشته بود نه ادامه دهنده محض : ترکیب کننده بود و تکمیل سازنده . دوره کمال آن که با غلبه مغول به پایان آمد دوره سازندگی بود – ساختن یک فرهنگ جهانی و انسانی. آنچه این تمدن را جهانی کرده است در واقع نیروی شوق و اراده کسانی است که خود از هر قوم و ملتی که بودند بهر حال منادی اسلام بوده اند و تعلیم آن .
در جامعه اسلامی با وجود معارضاتی که طی اعصار بین فرمانروایان مختلف آن روی می داد در سراسر آن یک قانون اساسی وجود داشت : قرآن که در قلمرو آن نه مرزی وجود داشت نه نژادی نه شرقی در کار بود و نه غربی . در مصر یک خراسانی حکومت می کرد و در هند یک ترک . غزالی در بغداد کتاب در رد فلسفه می نوشت و ابن رشد در آندلس به آن جواب می داد .
در حوزه وسیع دنیای اسلام اقوام مختلف عرب ، ایرانی ، ترک ، هندی ، چینی ،مغولی ، آفریقایی ، و حتی اقوام ذمی بهم آمیختند . هر یک از این اقوام نیز البته عیب هایی داشت و مزایایی چنانکه آمیختن آنها با هم سبب شد که مزایای بعضی اقوام نقص ها و عیب های بعضی دیگر را جبران کند .
در این امپرا توری عظیم جهانی ، مسلمان از هر نژاد که بود عرب یا ترک ، سندی یا آفریغایی در هر جایی از قلمرو اسلام قدم می گذاشت خود را در وطن خویش و دیار خویش می یافت .
همه جا یک دین بود و یک فرهنگ : فرهنگ اسلامی که فی المثل زبانش عربی بود ، فکرش ایرانی ، خیالش هندی ، بازویش ترکی ، اما دل و جانش اسلامی بود و انسانی . زادگاه آن همه جا بود و هیچ جا ، در هر جا از
آن نشانی بود و در هیچ جا رنگ خاصی بر آن قاهر نبود .
تمدن اسلامی ، منشأ یک فرهنگ عظیم انسانی
فرهنگ اسلامی هم ادامه دهنده مواریث و سنن قدیم بوده است هم مایه بخش ابداعات جدید و این دو نکته نشان می دهد که این فرهنگ در جای خود ودر زمان خود بزرگترین فرهنگ های انسانی است .
اگر هنوز هم در مغرب زمین تاریخ نویس ساده دلی هست که خالصانه گمان می کند اسلام هیچ فرهنگ تازه ای بوجود نیاورده است عذرش روشن است .
قرن های دراز اسلام برای کلیسا اسباب وحشت بوده است خشم و ترس از اسلام از قدیم ، هم پیامبر اکرم(صلی ا.. و علیه و آله) را نزد نصارای مغرب زمین مورد نفرت ساخت هم نام فرهنگ و تمدن اسلام را . بار ها شده است که فرانسیس بیکن و ولتر که داعیه آزادی و آزاد ا ندیشی دارند بی تحقیق و از روی تعصب از حضرت محمد(صلی ا.. و علیه و آله) به بدی یاد کرده اند .
عناد با اسلام آنها را وا می دارد که با هر چه اسلامی است نیز مخالفت کنند و در کاستن ارزش آن مبالغه
تمام ورزند . با این همه کسانی که بتوانند از اعتقادات تعصبی قدیم دست بردارند و اسلام را در طی تاریخ تمدن عالم در زمان و مکان خود در نظر آرند می توانند این فرهنگ را منشأ یک فرهنگ عظیم به حساب آورند که تمدن انسانی و جامعه بشریت بدان مدیون است .
معجزه فرهنگ اسلامی
سرگذشت پیدایش فرهنگ اسلامی و عظمت و کمال آن چیزی است مثل اعجاز و از این حیث می توان از معجزه اسلامی هم مثل آن چیزی که معجزه یونانی خوانده می شود سخن گفت .
در بین مسلمین ، سبب عمده حصول آنچه معجزه اسلامی خوانده می شود بی هیچ شک ذوق معرفت جویی و حس کنجکاوی بود که تشویق و توصیه قرآن و پیغمبر (صلی ا… علیه و آله) آن را در مسلمین بر می انگیخت . شاهدی بر این معجزه این است که در زمانی که شارلمانی در قلمرو خویش بزحمت می توانست چند تن با سواد پیدا کند مسلمین در دربار مأمون با کتاب های افلاطون و ارسطو و جالینوس و غیره … سرو کار داشتند . دور زمین را اندازه می گرفتند و در مذاهب و عقاید فلاسفه و در باب طبقات ارضی و اجرام فلکی تحقیقات و مباحثات می کردند .
کتاب ها و کتابخانه ها
رواج صنعت کاغذ مخصوصاً از اسباب عمده رواج علم و معرفت و بوجود آمدن کتاب و توسعه کتابخانه ها شد و در هر جا صنعت چاپ راه یافت کار تألیف هم آسان شد . هنوز قرن اول هجرت تمام نشده بود که مسلمانان صنعت کاغذ را از ماوراء النهر به داخل بلاد عرب زبان بردند . در قرن دوم ، هم بغداد کارخانه کاغذ سازی داشت هم مصر . و در زمانی که اروپای غربی هنوز نه کتابت را می شناخت و نه کاغذ را در بغداد کاغد به وفور یافت می شد . از جمله کتابخانه ها بیت الحکمه مأمون ، کتابخانه عضد الدّوله دیلمی در شیراز ، کتابخانه سامانیان ، کتابخانه فاطمیان مصر که بیش از دویست هزار جلد کتاب در آن وجود داشت و کتابخانه های متعدد دیگر بودند .
همچنین انواع دایره المعارف از امثال مفاتیح العلوم خوارزمی ، جامع العلوم فخر رازی ، نفایس الفنون آملی که در عالم اسلامی تألیف شدند . در حقیقت مسلمین موسّسین واقعی کتابخانه های عظیم عمومی در عالم بوده اند و نیکوکارانشان در تأسیس و وقف کردن کتابخانه های عام المنفعه مکرّر با یکدیگر رقابت می کرده اند
مدارس و دانشگاه ها
کثرت مدارس عالی در بلاد اسلام ، هنوز هم که دنیا پیشرفت های ماشینی یافته است مایه حیرت است حاکی از شوق و نشاطی بیماند می باشد . در حقیقت به سبب تأکید و تشویقی که در اسلام راجع به علم شده بود و
همچنین بجهت توصیه و ترغیبی که به انجام دادن امور خیریه می شد بسیاری از اهل بر و ارباب ثروت عنایت و توجه خاصی به انشاء مدارس مبذول کردند . قدیمی ترین دانشگاه اروپا که سالرنو در ایتالیا بود از تأثیر مدارس اسلامی خالی نبود . مدارس بزرگدیگر مثل دانشگاه بولینا و دانشگاه های پاریس ، مونپلیه و آکسفورد همگی بعد از قرن دوازدهم میلادی بوجود آمدند – مدتها بعد از تأسیس دانشگاه های اسلامی .
نهضت علمی مسلما نان
آمادگی مسلمانان برای اخذ و نشر علوم ، و احادیثی که از پیغمبر (صلّی ا… علیه و آله) در تشویق به دانش طلبی نقلمی شد ، بعلاوه وجود اسباب و موجبات دیگر ، شروع یک نهضت علمی را در قلمرو اسلام سبب شد . ترجمه و نقلعلوم یونانی قدم اول بود در حصول این نهضت که بعضی اروپائیان آن را تسخیر یونانیگری خوانده اند .
بیت الحکمه مأمون که نوعی آکادمی و دارالترجمه بشمار می آمد با کتابخانه مفصّل و رصد خانه ای که داشت در نقلعلوم یونانی نقش قابل توجهی ایفا می کرد اعضای این آکادمی بیشتر سریانی بودند که عربی و یونانی
می دانستند .
از اوایل عهد عباسی علم و فلسفه نشأت واقعی یافت و در پی آن در همه احوال مسلمین تحول پدید آمد : اصول پیدا شد وکار اثبات احکام فقه را بر اساس علمی بنیان نهاد . کلام پدید آمد و مجادلات راجع به عقاید را تحت نظارت منطق و استدلال قرار داد . نقل علوم یونانی ، هندی ، و ایرانی هم در تمام قلمرو فکر و معرفت بر روی مسلمین آفاق تازه گشود . ایننقل ها و ترجمه ها راه تحقیق و ابتکار را بر مسلمین گشود .
علم طب و بیمارستان ها
وقتی طب از دست سریانی ها به دست مسلمین افتاد تحقیق و مطالعه در آن جنبه جدی تر و دقیق تر گرفت . بجای رساله های کوتاه علمی که معمول سریانی ها بود ، دائره المعارف های جامع طبی بوسیله مسلمین تألیف شد . به طورمثال : کثرت و شیوع انواع بیماری های چشم در مناطق واقع در قلمرو اسلام البته سبب عمده بود در جلب توجه اطباء چشم پزشکی و علوم وابسته به آن . در سایر رشته های طب هم مسلمین کار های ابتکاری
انجام داده اند مثلاً زکریای رازی در تفاوت بین آبله و سرخک اولین مباحث را مطرح کرد ، عظیم ترین اثر علمی در طب اسلامی قانون ابن سینا که نیز دایره المعارف طبی لست ، ابن رشد نشان داد که یک تن دوبار آبله نمی گیرد و ابن الخطیب مشهور به لسان الدین در رساله طاعون خویش نشان داد که این بیماری واگیرست ،
و ابن النفیس دمشقی حرکت خون را در ریه بیان کرد . در باره جزام ، آبله ، سرخک ، مامائی و قابلگی اول بار مسلمین توفیقاتی یافتند .
شاید امروز بعضی چنان پندارند که نظریه بهداشت بوسیله ورزش یک تئوری جدید است در صورتیکه ابن سینا در کلیات قانون خود در این باب با دقت و تفصیل تمام سخن گفته است . اولین بیمارستانی هم که مسلمین تأسیس کردند ظاهرا ًدر دوره هارون الرشید بود .
بیمارستان های اسلامی غالباً مبتنی بر اوقاف اهل خیر بود و حتی برای تیمار دیوانگان هم دار المجانین وجود داشت به علاوه به بیماران بهبود یافته در هنگام خروج مبلغی هم داده می شد تا بیمار بعد از خروج بلافاصله بزحمت نیفتد .
داروسازی و علوم طبیعی
در بیمارستان ها که انواع شربت ها ، حبها ، معجونها ، و تریاق ها مورد استعمال و حاجت مدام می بود ، تعلیم ادویه مرکبه و نیز شناخت مفردات طبی اهمیت تمام داشت . تنوع اقلیم و وسعت قلمرو اسلام که از حد چین تا آندلس ادامه داشت مسلمین را بیش از یونانی ها با انواع ادویه مفرده آشنا کرد به طور مثال ابن بیطار که برای تحقیق در انواع نباتات طبی در آندلس ، شمال آفریقا ، مصر ، سوریه و آسیای صغیر مسافرت ها کرد ۱۴۰۰ نوع از ادویه مفرده را در کتاب الجامع فی الادویه المفرده خویش برمی شمرد که شاید بیش از دویست قسم آن تازگی دارد و مخصوص است به مسلمین در اسپانیا . مطالعات مسلمین راجع به نباتات نه فقط در کتاب بلکه مخصوصاً در طبیعت انجام می شد و نه تنها برای علم طب بلکه برای علم فلاحت و و حتی صنعت هم موثر بود . در واقع ایجا بود که برای اولین بار مسأله مجموعه نباتات محلی مطرح شد و گردشهای تحقیقی به قصد نبات شناسی انجام شد .
نجوم و ریاضیات
در ریاضیات نجوم و فیزیک هم مسلمین کارهای قابل توجهی داشتند . رصد خانه ای که مأمون ضمیمه بیت الحکمه کرد مرکزی شد برای مطالعه در نجوم و ریاضیات .
محمد بن موسی خوارزمی اولین کتاب را در باب جبر و مقابله تألیف کرد. جبر خوارزمی در قرون وسطی نزد اروپائیان فوق العاده اهمیت یافت . ابوالوفای بوزجانی دربسط علم مثلثات کارهای ارزنده ای کرد . خیام اولین کسی بود که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجه اول ، دوم و سوم پرداخت. از جمله دیگر اقدامات علمی مسلمین در امور مربوط به ریاضی و نجوم اصلاح تقویم بود . همچنین در بین مساعی مسلمین در بسط ریاضیات کشف ترتیبی کسور اعشاری را باید یاد کرد و روشهای تقریبی که توسط غیاث الدین جمشیدکاشانی صورت گرفت . ابن هیثم بزرگترین فیزیک دان مسلمین بود و در واقع تحقیقات ابن هیثم در باره نور و قواعد انکسار و انعکاس آن منشأ کشفیات بعدی شد .
ابو ریحان بیرونی در باب وزن مخصوص اجسام تحقیقات علمی کرد و وزن مخصوص شانزده جسم را با آن چنان دقتی تعیین نمود که تقریباً ًبا علم امروز موافق است .
فیزیک وشیمی و فنون صناعت
در واقع مسلمین در صنعت ، کارهایی انجام دادند که بعد ها در دست غربی ها کاملتر شد . انواع ساعت های آبی لااقل از عهد هارون الرشید نزد مسلمین رواج داشت و تکمیل شد . دستگاه آبکشی را مسلمین تکمیل کردند و صلیبیها به اروپا بردند . آسیای بادی قرن ها قبل از آنکه در اروپا بوجود بیاید در ممالک شرق اسلامی بود . حتی در کیمیا گری پیشرو کیمیا گران اسلام جابربن حیان بود که اروپا بعد ها به او لقب پدر علم شیمی داد .همجنین وی در بعضی اعمال شیمیایی مانند تصعید ، تبخیر، ذوب کردن و متبلور کردن مواد راه های درستی نشان داده است . رازی الکل را کشف کرد . آشنایی با شوره ، گوگرد ، نفت، قیر و باروت که وجود آن بزرگترین انقلاب را در فنون جنگی پدید آورد توسط مسلمین برای اروپائیان میسر شد .
جغرافیا و جهانگردی
آنچه این فعالیت علمی وصنعتی را به ثمر می رسانید و در جهان از شرق به غرب می برد وجود انواع راه ها بود در بحر و بر و همچنین جنب و جوش بازرگانان و سیاحان و حاجیان . روی هم رفته آثار و تحقیقات مسلمین در جغرافیا از جهات مختلف اهمیت دارد .جغرافی نویسان اسلامی علاقه خاصی به مشاهده و تجربه شخصی نشان می دادند از این رو غالب اطلاعات آنها از تجربه و مشاهده ناشی می شد نه از نقل مندرجات کتب دیگر . این اتکا به تجربه شخصی و میل به مسافرت و تحقیق سبب شد که مسلمین در زمینه جغرافیا معلومات نسبتاً دقیق کسب کنند ، خاصه که هم فعالیت بازرگانی از این معلومات استفاده حاصل می کرد ، هم در معرفت مسالک و طرق ، جهت مقاصد نظام عباسی سودمند بود
و هم در حج و زیارات از این اطلاعات استفاده می شد . آنچه موجب جمع آوری این همه اطلاعات مختلف در زمینه مسائل جغرافیایی می شد تا حد زیادی حس کنجکاوی مسلمین بوده است و علاقه شان به تحقیق در احوال بلاد و اقوام مختلف . اطلاعات جغرافیایی مسلمین تنها به حدود قلمرو خلافت محدود نمی شد . نه فقط از طریق راه های بحری چین و هند را تا کره و حتی ژاپن می شناختند بلکه از راه زمین هم تا تبت و آسیای مرکزی و حتی چین نیز معرفت خود را بسط داده بودند . در واقع پنج قرن قبل از مارکوپولو یک سیّاح مسلمان به نام سلیمان تاجر از چین دیدن کرد و وصف مشهودات او باقی است . همچنین سعی در فهم آنچه در قرآن راجع به مسائل مربوط به جغرافیا و احوال بلاد و بحار و جبال هست نیز هواره یک محرک بی شائبه بوده است برای اشتغال مسلمین به جغرافیا .
تاریخ نویسی
در تاریخ نویسی اولین سرمشقی که مسلمین پیدا کردند عبارت بود از خداینامه ها و کتب پهلوی ، که اساس حماسه ملی ایران بشمار می آمدند . در جاهلیت آنچه از نوع تاریخ نزد اعراب رواج داشت انساب قبایل و ایام و حروب بود که با شعر و قصه آمیخته بود . حل و فهم اشاراتی هم که در قرآن یا حدیث به اخبار و حوادث امم و اقوام گذشته خاصه یهود و نصاری می شد نیز یک محرک بود جهت توجه مسلمین به تاریخ . منبع این گونه اطلاعات هم البته کتب سریانی ها بود و گاه کتب ایرانی ها . بعلاوه ، حس کنجکاوی مسلمین و تماس دائم آنها با اقوام و امم مختف ممالک فتح شده آنها را نه فقط به آشنایی با اخبار گذشته یونان ، ایران و روم علاقه مند می داشت بلکه نیز به جستجوی اخبار راجع به هند ، ترک و حتی چین و آفریقا می کشانید .بهر حال مسلمین در تاریخ کتاب های بسیار زیادی بوجود آوردند ، و هیچ قومی قبل از شروع عصرجدید در این رشته به پای مسلمین نرسیده بود . حال از باب انتقاد هم می توان گفت که در این میراث عظیم مسلمین هم عیوبی وارد است مانند آمیختن وقایع با قصه ها ، ذکر روایات متناقض ، نقل روایات غیر معقول یا مبالغه آمیز ، اظهار تملق به ارباب قدرت و یا سکوت از بیان معایب و مفاسد آنها .
تاریخ طبری از ابن واضح ، و کتاب های تاریخ مالهند و آثار الباقیه ا بو ریحان بیرونی و تاریخ بیهقی یا مسعودی هم بی شک از بزرگترین شاهکار های مسلمین در تاریخ نویسی هستند .
ملل و نحل
اهمیتی که دین در نزد مسلمین داشت و به آن جهت همه چیز دیگر در واقع فرع و تابع آن محسوب می شد سبب گشت که اهل تحقیق توجه خاص به عقاید و مذاهب اقوام مختلف پیدا کنند و این نکته همراه با ارتباط و تماس دائم و روزانه ای که مسلمین با پیروان ادیان و شرایع وارد یا وجود در قلمرو اسلام داشتند منتهی شد به پیدایش علم ملل و نحل ، و علم کلام .
مطالعه علمی در ادیان و مذاهب اقوام مختلف ، در واقع بوسیله مسلمین بوجود آمد .
به سبب مدارا و مسامحه ای که مسلمین در معامله با اهل کتاب رعایت می نمودند و به سبب ارتباط و مراوده یی که در بیشتر امور و شئون طبعاً بین آنها و اهل کتاب پیش می آمد مکرر در مجالس و اسواق فرصت هایی پیش می آمد که در برتری ادیان بین آنها بحث مناظره در گیرد و غالباً کار مناظرات شفاهی به تألیف کتب و رسالات منجر می شد و این امر مستلزم آشنایی دو طرف بود به کتب و عقاید یکدیگر .
عقاید و مذاهب
در ایام مأمون مسلمین با همان شور و شوقی که به هندسه و منطق روی آوردند به عقاید و مذاهب هم توجه کردند . خود خلیفه با بردباری و خردمندی به دلایل و اقوال دو طرف گوش می داد و آنها را در مناظرات از بد زبانی و درشتخویی منع می کرد . به طور مثال در احتجاج با زنادقه و منکران مبدأ و معاد نکته سنجی های جالب به ائمه و متکلمان اسلام منسوب است که حاکی است از دید فلسفی مسلمین .
چنانکه یکجا امام صادق( علیه السلام) به ابن ابی العوجاء از زنادقه مشهور که منکر معاد بود،گفت اگر فرجام کار چنان باشد که تو می گویی هم ما نجات خواهیم یافت و هم تو و اگر نه چنان باشد که تو می گویی ما نجات خواهیم یافت و تو هلاک می شوی .
فلسفه و کلام و حکمت
غلط مشهور این است که گفته اند فلسفه اسلامی چیزی نیست جز نقل فلسفه یونانی به عربی . حقیقت این است که آنچه فلسفه اسلامی خوانده می شود التقاطی محض نیست ، جنبه ابتکار و و اصالت نیز دارد .
اروپا از فلسفه اسلامی البته فقط به مشائیان توجه یافت – از کندی تا ابن رشد – اما از تأثیر حکمت آنها تا قرنها بعد از شروع عهد جدید هم بهره می برد . ترجه لاتینی آثار شیخ از آندلس شروع شد که در آن علماء یهود با نصارا همکاری نمودند . چند سالی بعد آثار کندی و فارابی به لاتینی نقل شد و تقریباً یک قرن بعد از ترجمه کتب ابن سینا بود که ترجمه آثار ابن رشد آغاز گشت اوایل قرن سیزدهم میلادی .
روش تربیت اسلامی
اساس تربیت اسلامی عبارت بود از ایمان و عمل صالح ، . آنچه بر آن نظارت می کرد شریعت بود و سنت . در واقع پیروی از آنچه سنت پیغمبر خوانده می شد ، ایدئال اخلاقی و معنوی بود برای هر مسلمان …
اسلام ، افراد و قبایل گوناگون را که آداب و انساب مختلف داشتند در یک نوع برادری جهانی بهم پیوست و با این همه هیچ کس را مسوول کردار دیگری ندانست و حس مسوولیت فردی را در اخلاق خویش اساس معتبر شمرد .
اوضاع سیاسی و اجتماعی و اداری
وسعت کم سابقه قلمرو اسلامی و تنوعی که از لحاظ اقلیم ، نژاد ، آداب ، و رسم گوناگون در جامعه وسیع مختلط اسلامی وجود داشت اداره چنین توده عظیم انسانی را دشوار می کرد . و توفیق مسلمین در این نکته بود که تمام این قلمرو را با یک قانون واحد اداره کردند – شریعت اسلامی . در واقع نزد مسلمین دین و قانون یک چیز بود – شریعت – حتی سیاست و اداره نیز لا محاله از لحاظ نظری تابع شریعت بود .
در جامعه اسلامی همیشه عامه مسلمین همان اصل اخوت اسلامی را اساس عمل می دانستند حتی رفتار با اهل کتاب و بردگان نیز با چنان تساهل و مدارا توأم بود که از این حیث جامعه اسلامی هنوز هم می تواند سرمشق خوبی برای آمریکا و آفریقای جنوبی باشد .
اقلیتها در جامعه اسلامی تا حد امکان تحت حمایت قانون بودند -در حمایت شریعت . اسلام به نقش زنان در جامعه توجه زیادی می کرد و با دور کردن زن از عرصه اجتماع کاملا مخالف بود لکن در چارچوب حفظ عفت و وقار . شریعت در حکومت اسلامی قانون واحدی بود که از امیر المومنان تا فقیرترین مرد یا زن مسلمان همگی مکلف به اطاعت از آن بودند .
هنر های زیبا
چه کسی گفت که در اسلام دین با هنر سازگاری ندارد ؟ بر عکس این هر دو با یکدیگر ملاقات دارند و آن هم در مسجد . خدای اسلام نه فقط رحیم و حکیم است بلکه جمیل هم هست و دوستار جمال. چنانکه می بینیم این بناهای با شکوه در مساجد صرف نظر از قداست و نزهت معنوی که دارند از لحاظ یک مورخ نیز در خورآنند که گالریهای هنر اسلامی تلقی شوند . در مساجد هنر های مختلف بهم آمیخته است : معماری در توازن اجزاء کوشیده است ، نقاشی به نقوش و الوان کاشیها توجه کرده است ، خوشنویسی الواح و کتیبه ها را جلوه بخشیده است ، شعر و موعظه ها ماده تاریخ ها را عرضه داشته است و موسیقی هم در صدای موذن و بانگ قاری و واعظ مجال جلوه گری یافته است .
عرفان اسلامی
در حقیقت عرفان اسلامی کمال عملی خود را در تصوف یافت . با اینهمه ، تصوف که از زهد و پشمینه پوشی شروع شد به سبب پیوند با دعوی و ریای بعضی صوفیه که تن زدن از فرمان شریعت و دم زدن از اتحاد و حلول غالباً با آن همراه بود ، نزد فقها و متشرعه منفور شد . اصحاب صفه ، ابوذر غفاری سلمان فارسی ، حسن بصری از قدیمی ترین کسانی بودند که راه صوفیه را یعنی عرفان واقعی را با قدم های نخستین کوبیدند .
ابن عربی و صدر الدین قونوی تصوف را از مسیر عملی خویش وارد مباحث نظری کردند . طریقه صوفی مبتنی بود بر فقر و عزلت در عمل . باری عرفان اسلامی هنوز با وجود عناصر غیر اسلامی که دارد همچنان اسلامی است .
ادب اسلامی
اهمیت میراث اسلامی نه به علم و صنعت آن محدود شد و نه به فلسفه و عرفان آن . ادب اسلامی نیز از همان تنوع و نشاط حیاتی بهره یافت که علم و فلسفه اسلامی را بلند آوازه کرد . در سراسر این ادب نفوذ قرآن
محسوس بود – هم در اسلوب بلاغت هم در قصه ها و مواد و هم در فکر و اخلاق . ادب اسلامی از حیث زبان از حیث زمان واز حیث مکان تنوع کم نظیری داشت . مثلاً از حیث مکان گاه جامع اضداد می شد . ادبی است یک جا آگنده از جزم و یقین و یک جا آکنده از شک و حیرت ، یک جا سرشار از زهد و پارسایی و یک جا سرشار از لذتجویی ، گاه در صنعت و تکلف غرق می شود گاه در سادگی و بی پیرایگی ، از حیث زمان تمام گذشته مسلمین را پس پشت دارد و از حیث مکان تمام قلمرو اسلام را .
فرهنگ جامع
اگر اکنون دنیای اسلام ارزش و حیثیت خود را درست نمی شناسد تاحدی از آن روست که از معنویت خویش جدا مانده است . کارنامه اسلام در قرنهای درخشان آن ، کارنامه یک فرهنگ انسانی است ، یک فرهنگ جامع یک فرهنگ است به قدر قامت انسان .
پشرفت عجیب تمدن اسلامی را نیز مثل پیشرفت فرهنگ یونانی – نوعی معجزه خوانده اند چون فرهنگی است که به تمامی نیاز های جسمانی و روحانی انسان توجه کرده آن را تا مرحله کمال می برد .
اسلام و فرهنگ غرب
این بود صورت مختصری از آنچه مسلمین به بازار معرفت جهانی آورده اند .
بیان این دعوی نه حاجت به مبالغه دارد و نه نیاز به تعصب . دنیای اسلام به قدر کافی افتخارات راستین دارد که نیازی به گزافه و دعوی نداشته باشد . با اینهمه ذکر این سخنان اگر از آن حس حقارت نفس که هجوم تجاوز گرانه فرهنگ غربی در بعضی بیخبران ما برانگیخته است بکاهد رواست . لکن روا نیست که توفیق گذشته ما را به دام غرور بیاندازد ، یا به دام تعصب و عناد . درست است که غرب به تمدن اسلامی خیلی مدیون است ، اما در یک قرن و نیم اخیر نیز قسمت عمده یی
از این وام خود را ادا کرده است . با این همه هنوز در غرب روشن بینانی هستند که بدرستی انتظار دارند تا آنجا که ممکن است الهامات تازه ای از شرق و اسلام دریافت کنند .