هدف اصلی این مقاله آن نیست که بخواهد صحنههایی از انتخابات مصر را در کنار صحنههایی از انتخابات اخیر ترکیه قرار دهد به گمانم شاید این آخرین هدف باشد. تنها فایدهی نوشتن این سطور آن است که کسانی که این مرحله را مشاهده نکردهاند بتوانند این کلمات را بخوانند در غیر این صورت هیچ سودی در تکرار و یادآوری آن صحنههای گویا وجود ندارد تا عمق شکاف میان دموکراسی حاکم بر مصر و دموکراسی حاکم بر ترکیه را ببینند.نبیل الفولیمهمترین چیز در پرداختن به این دو انتخابات و مقایسهی آنها با یکدیگر آن است که پیامدهای هر دو را در سطح ملی و منطقهای در دو کشور مورد بررسی قرار دهیم و از دور نگاهی گذرا به این دو تجربه و اثراتی که در کوتاه مدت بر مصر و ترکیه بر جای خواهد گذاشت داشته باشیم.
نخستین چیزی که در انتخابات مصر که مرحلهی اول آن در اکتبر گذشته برگزار شد به چشم میخورد آن است سرکردهی کودتا پیش از آغاز آن را باطل کرد و حزب برنده را از تشکیل دولت باز داشت. زیرا او اعلام کرد دولتی که پیش از مرحلهی نخست انتخابات به ریاست اسماعیل شریف تشکیل شده بود، پس از انتخابات بر سر جایش خواهد بود و تنها وظیفه دارد طرح خود را به پارلمان ارائه دهد.
سیسی از پیش تیشه به ریشهی انتخابات زد زیرا خبرهای درز کرده حاکی از آن است که او قصد دارد مفادی از قانون اساسی را که به پارلمان اختیارات غیر لازم میداد تغییر دهد به عبارت دیگر خود یکه تاز میدان باشد. در جایی نیز به صراحت اعلام کرده بود که قانون اساسی کنونی با حسن نیت تدوین شده است و کشور نباید به این شیوه اداره شود. در مقابل رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه به دنبال شکست در انتخابات پیشین به همهی رقبای سیاسی فرصت داد تا بار دیگر برای کسب اعتماد مردم وارد عرصهی رقابت شوند و هر یک از آنها که بتوانند درصد مورد نظر را برای تشکیل دولت به دست آورند به تنهایی دولت تشکیل دهند و در غیر این صورت دولت ائتلافی تشکیل دهند.
با این که حزب دعوت اسلامی کُرد به دلیل این که معتقد بود انتخابات نمیتواند ثبات کشور را رقم زند آن را تحریم کرد با این حال هیچ کس با توسل به فتاوای دینی و دادن لقبهای فاسق و گناهکار به مردم با انتخابات برخورد نکرد و کسی را به پرداخت جریمه هم تهدید نکردند. در مصر اما مخالفان کودتا کمپین تحریم انتخابات موسوم به “پارلمان خون” را راه اندازی کردند و گفتند که رژیم کودتا قصد دارد گامهایش را بر روی اجساد قربانیان مخالفت با کودتا مستحکم کند و تلاش کردند مواضع خود را به توسل به برخی از فتاوای شرعی که شاید چندان هم ضرورت نداشت تقویت کنند. در مقابل نیز شاهد فتواهای پر سر و صدایی بودیم بر این مضمون که عدم شرکت در انتخابات را مخالفت آشکار با شریعت قلمداد میکرد و مسأله را تا آنجا کشاندند که گویی حکم کسی که در انتخابات شرکت نمیکند همانند کسی است که از میدان جنگ فرار میکند. رسانهها مردم را تهدید میکردند در صورتی که در انتخابات شرکت نکنند با جریمههای سنگین مالی روبرو خواهند شد.
پس از آن که مهلت تبلیغات انتخاباتی در مصر و ترکیه پایان یافت و نامزدها و هوادرانشان سکوت اجباری اختیار کردند، گمانهزنیها حاکی از مشارکت بالا در هر دو کشور بود. اما چند ساعت بعد و با آغاز فرایند رأی گیری جهانیان با دو صحنهی کاملا متفاوت روبرو شدند؛ صحنهی حقیقی یعنی مشارکت بالا در ترکیه و صحنه ساختگی و تبلیغاتی یعنی رسوایی ناشی مشارکت بسیار اندک در مصر. در مصر دوربینها نتوانستند یک صف کامل از رأی دهندگان را به تصویر بکشند در حالی که در ترکیه شاهد حجم انبوه مردم بودیم و سرانجام درصد مشارکت در مصر ۵درصد بود – آمار رژیم کودتا بیش از ۲۶درصد را نشان میداد – اما در مقابل در ترکیه این رقم به بیش از ۹۰ درصد سید. با مقایسهی شمار رأی دهندگان در مصر و ترکیه میبینیم که این تعداد تقریبا نزدیک به هم است (۵۳ ملیون در مصر و ۵۷ ملیون در ترکیه) اما درصد کسانی که حق رأی دارند در ترکیه ۷۴درصد اما در مصر تنها ۵۷درصد است با این حال فرایند انتخابات در مصر به گونهای برنامهریزی شده بود که در دو مرحله انجام گیرد در حالی که در ترکیه تنها در یک روز انجام گرفت.
البته این حالت تنها منحصر به انتخابات اخیر مصر نبود زیرا در چند مورد گذشته همانند انتخابات پارلمان انقلاب در اواخر سال ۲۰۱۱ و اوایل سال ۲۰۱۲ و انتخابات نخستین مجلس شورای انقلاب در ژانویه و فوریه همان سال و نیز انتخاب نخستین رئیس جمهور مصر در اواسط سال ۲۰۱۲ و همهپرسی قانون اساسی در اواخر همان سال بر اساس همین سیستم در دو یا سه مرحله انجام گرفته بود.
با مقایسه تعداد شرکت کنندگان در ترکیه و مصر (۵۳ ملیون در مصر و ۵۷ ملیون در ترکیه) میبینیم که انتخابات مصر به گونه برنامهریزی شده بود که در دو مرحله برگزار شود در حالی که در ترکیه در یک روز برگزار شد. با این حال نامزدهایی که در انتخابات ترکیه به مصاف هم رفتند از چهرههای گوناگون و وابسته به جریانهای مختلف بودند که با گرایشها و رویکردهای متنوع در میان مردم نفوذ عمیق داشتند. در میان آنان هم اسلامگرایان و ملیگرایان متعصب ترک و کرد حضور داشتند و قابلیتهای خود را به طور کامل بر مردم عرضه کردند و مردم هم آزادانه آنان را انتخاب کردند.
اما وضعیت مصر اسفناک بود رقابت بر سر آن بود که چه کسی بر گردهی یتیمان بیپناه و کسانی که سرپرستان آنان شهید یا بازداشت یا در داخل و خارج متواری هستند و ناچارند که سکوت کنند سوار شود. در این شرایط یا افراد سیاسی و کارمندان و اصحاب رسانه غوطهور در کودتا برنده خواهند شد تا پارلمان را به ابزاری برای وضع قوانین تحمیلی همانند قوانین تأسفبار قضایی تبدیل کنند یا این که ائتلاف پنهان باقیماندههای حزب ملی که در طول حکومت مبارک بر مصر حکمرانی میکرد و بهای همراهی خود با کودتا را تاکنون دریافت نکرده است رأی خواهند آورد.
برای درک بیشتر این واقعیت تلخ میبینیم که مردم در ترکیه با درصد بسیار بالا به پای صندوقهای رأی رفتند در حالی که میدانستند رأی آنان دارای ارزش و احترام است و واقعیت ترکیه را به صورت عملی تغییر خواهد داد بنابراین به امید بهرمندی از ثبات سیاسی که در طول ماههای گذشته از دست داده بودند و بر تمام جنبههای زندگی به ویژه امنیتی و اقتصادی تأثیر گذاشته بود به پای صندوقهای رأی رفتند.
مردم مصر اما در انتخابات حضور بسیار کمرنگی داشتند زیرا آنان – به گمان تحلیلگران حکومتی و کسانی که تمام ناکامیهای مرحلهی نخست انتخابات را توجیه میکردند – از “مزایای فراوان انتخابات” به ستوه آمده بودند؛ تا جایی که نشانههای موجود حاکی از آن بود که کلیت میهن و سیاستهای آن از پیش تعیین شده است و شهروند مصری به ویژه با آشکار شدن نشانههای شکست و ناکامی در ادارهی کشور خواه در انتخابات شرکت کند یا نکند نتیجه یکسان خواهد بود.
مردم مصر اکنون خاطرههای تلخ فساد و انتخابات تقلبی دوران مبارک را در ذهنشان تداعی میکنند و با این تصور انتخابات ریاست جمهوری که منجر به قدرت یافتن سیسی شد و نیز همه پرسی قانون اساسی کنونی از این واقعیت تلخ به دور نیست. مهمترین چیزی که میتوان در انتخابات دو کشور مصر و ترکیه کشف کرد آن است که ترسیم صحنهی انتخابات در ترکیه کاملا داخلی و ملی بود به طوری که این دولت ترکیه بود که ساز و کارهای انتخابات را تعیین میکرد و تدابیر لازم را اتخاذ مینمود و فرایندهای انتخاباتی را از آغاز تا انجام اجرا میکرد تا جایی که دولتهای خارجی تلاش کردند با روشهای گوناگون به سود برخی از احزاب و به حساب ثبات کشور وارد شوند اما هوشیاری و دقت در برنامهریزی باعث شد ترکیه با نگاه به تمام استانداردهای لازم انتخابات بسیار موفقی را برگزار کند.
اما صحنهی انتخابات در مصر ناامید کننده بود و آن هم نتیجهی طبیعی دخالتهای خارجی و توافقات پیشین منطقهای بود که صحنهی سیاسی مصر را از هر نظر فاقد اعتبار ساخته بود و تجربهی نوپای به دست آمده را پیش از موعد در نطفه خفه کرده بود. یعنی پیش از آن که فرصت کافی فراهم شود تا کشور به سمتی حرکت کند که شهروندان بتوانند از حقوق و کرامت خود در انتخاب شیوهی ادارهی کشور و شخصیتهای مورد نظر برخوردار باشند.
انتخابات ترکیه همچنین گواه تازهای بر شایستگی اسلامگرایان بود و نشان داد که آنان در عمل نسبت به مخالفان خود راه تعصب و بیعدالتی را در پیش نمیگیرند بلکه با آنان وارد رقابتی سالم میشوند. اگر از میان اسلامگرایان هم کسانی مخالف حضور رقیب خود در قدرت باشند از انصاف به دور است که بخواهیم همه را تعمیم دهیم و آن را بهانهای برای تبلیغات و تهمتزنی قرار دهیم.
ترکیه موفق شد اما نه به خاطر آن که آنجا ترکیه است و مصر شکست خورد نه به خاطر آن که کشور مصر است؛ بلکه کسانی که در ترکیه در رأس هرم قدرت قرار دارند شخصیتهای میهندوستی هستند که با برنامهای دقیق حرکت میکنند و دربارهی ملت و کشورشان از خدا پروا دارند. اما تجربهی مصری گواه کاملی بود بر این که حکومت نظامیان تنها برای کسانی ارزش قایل است که پا به پای آنان حرکت میکند و با این که همهی لیبرالهای مصر بر ضد اسلامگرایان با ژنرالهای ارتش متحد شده بودند و تمام اشکال ظلم و سرکوب در حق اسلامگرایان را پذیرفتند و بسیاری از آنان آشکارا قتل و شکنجه را تشویق میکردند، با این حال هر روز شاهدیم که افراد جدیدی از حکومت نظامیان ناامید میشوند. گویی آنان پیشتر ماهیت چنین حکام بدسگالی را درک نمیکردند و به هیچ وجه در قتل صدها و هزارها نفر از بیگناهان دست نداشتند. اما آیا حکومت مصر با این شکست جدید سقوط کرده است و آیا ترکیه با به دست آوردن این موفقیت نوین از ترفندها در امان خواهد ماند؟
زمانی ترکیه در نوک حملهی توافقات منطقهای و جهانی مخالف انقلابهای بهار عربی بود و مصر هم یکی از اعضای تأثیرگذار آن بود؛ زیرا آنکارا از همان آغاز تصمیم گرفت در لوای حزب عدالت و توسعه در کنار ملتهای آزادیخواه قرار گیرد و به همین خاطر با مشکلات بزرگی روبرو شد که در وضعیت سیاسی و امنیتی آن تأثیر زیادی بر جای گذاشت.
در حقیقت ترکیه نمیتواند از مواضع خود باز گردد زیرا اکنون به کشوری تبدیل شده است که در کانون توجه جهانیان قرار دارد؛ به ویژه پس از سلسله تحولات پنج سال اخیر که موجب تیره شدن مناسباتش با اسرائیل شد. اما سیاستگزاران ترک میتوانند به طور کلی بر محافظت از جبههی داخلی متمرکز شوند بدون آن که با ادامه توسعهی روزافزون اقتصادی تغییرات کلانی در سیستم مدیریت کشور ایجاد کنند و برخی از شخصیتها – و در رأس آنان نخستوزیز و وزیر کشور –الگوهای ارتباط با خارج را ترسیم کنند و انتظار داشته باشند طرف مقابل گامهای دقیقتری را برای سرگرم کردن ترکیه به ویژه در مسألهی مربوط به کردها بردارد.
اما رژیم کودتا در مصر – چنان که انتظار میرود – بر حمله به ترکیه و همراهی با دشمنان آشکار و پنهان این کشور و اتهام زنی به “سلطان” اردوغان – اصطلاح روزمرهی رسانههای مصری- را افزایش خواهد داد که از جمله آنها زیر پا گذاشتن دموکراسی و ادارهی ترکیه به شیوهی دیکتاتوری است.
در مقابل کودتا چیان در ادارهی کشور هیچ چیز تازهای به ارمغان نیاوردهاند؛ کاستیها و ناکامیهای گذشته به روال پیشین ادامه دارد و انتظار نمیرود با پایان این دورهی تاریک متوقف شود زیرا خردهایی که در اینجا حکومت میکنند بهترین مراحل حمایتهای سیاسی و اقتصادی منطقهای و جهانی از مصر را از دست دادهاند و کشور را با همان نقشه کودتا اداره میکنند و راه سرکوب، دروغ، نیرنگ و تارج را در پیش گرفتهاند.
به هر حال ترکیه پیروز شد نه به آن خاطر که آنجا ترکیه است و مصر شکست خورد نه به آن خاطر اینجا کشور مصر است؛ بلکه کسانی که در ترکیه در رأس امور قرار دارند شخصیتهایی ملی هستند که با برنامهریزی دقیق کارشان را به پیش میبرند و دربارهی مردم و کشورشان از خدا پروا دارند و سایر مسائل هم از دید مردم پنهان نیست.
سایت الجزیره
وفا حسنپور