جدال بین کفر وایمان از بدو خلقت آدم تا اکنون ادامه دارد و این سیر دورانی همچنان بر سبیل خود باقی خواهد ماند. این جدال، و شکست و پیروزیهای حاصل از مبارزه بین نور و تاریکی، کفر و ایمان، و حق و باطل، بدون هدف نیست بلکه بر اساس تصمیم حکیمانهی خداوند تنظیم شده تا شرط امتحان پدید آید و صالحان از فاسقان باز شناخته شوند. لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعًا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ: تا آنکه خدا پلید را از پاکیزه جدا سازد و پلیدان را بعضی با بعضی دیگر درآمیزد و با هم گرد آورد آنگاه همه را در آتش دوزخ افکند، که آنها زیانکاران عالمند. [٨: ٣٧]
طبق سنت آفرینش الهی، بیش از دو جبهه در هستی وجود ندارد، جبههی حق و جبههی باطل. همچنان که پروردگار دانا این تقسیم بندی را در تمامی ارکان هستی قرار داده است و از هر نوعی جفتش را خلق کرده است: وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا… و آن خدایی که همه موجودات عالم را جفت آفرید… [۴٣: ١٢]. انسان یا جانب حق است یا باطل. یا در مسیر درست است یا نادرست. و این سوالی است که هر ذی شعوری قبل از شروع زندگی باید از خود بپرسد و مسیری را که در آن قرار گرفته تعریف نموده و بنا به نتایجی که از کنکاش اندرونی و در نفس خود به دست آورده است، با آگاهی قبلی و زمینهای روشن قدم در جادهی پر فراز و نشیب زندگی بنهد.
حوادث جاری دنیای امروز نیز بر اساس همین قانون الهی و در بستر خیر و شر در حال روی دادن هستند. جهان ما، متشکل از قطبهایی است که علیرغم متنوع بودن و کثرت اهداف و تمایلات، بر بیش از دو مسیر قرار نگرفتهاند. یا در پی ایجاد فساد و تباهی هستند و یا برای صلح و آبادانی دنیا و آخرت و نجات انسان در جنب و جوشاند. بالتبع، طرفداران هر مسیری، در چارت فکری و رفتاری حاکم بر محیط و فضای آن مسیر، به طبقات «ضعیفترین» و «قویترین» قابل دسته بندی هستند. اما به هر تقدیر، در مسیر واحدی سیر میکنند…. فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ… برخی ایمان آورده و بعضی کافر شدند… [٢: ٢۵٣].
هدف از مقدمهی فوق، اشاره به برخی از فتنههای اخیر علیه اسلام و رهبریت دینی آن و تعیین نوع جبهه، و نیز تلنگری هر چند کوچک به ذهن برخی مسلمین در موضع گیری نسبت به این رویدادها است.
بدون شک، دنیای امروز و مدیریت کلان آن در دستان معدود قدرتهای جهانی جای گرفته است. به این مفهوم که این قدرتها با هوشیاری و دقت هر چه تمامتر، طرحهای سیاسی و اقتصادی مورد پسند خود را پایه گذاری کرده ودر زمان مناسب آنها را پیاده میکنند. فلسفهی جنگهای نرم و مبارزات مزورانه این قدرتها فقط برای به دست آوردن فرصتهای اقتصادی و سیاسی در جهان است و با توجه به رشد سریع جمعیت و محدودیت و یا رو به پایان رفتن برخی از امکانات کلیدی کرهی خاکی، این نوع طرح-ها هر روز فرمولهایی پیچیده تری به خود گرفته و به ناچار در قالبهایی قرار میگیرند که ظاهرا ارتباطی با اقتصاد و سیاست ندارند. حرص و طمع و رقابتهای جهانی مزید بر این روند هستند. وَتَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یُسَارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ: وبسیاری از آنها را بنگری که در گناه و ستمکاری و خوردن حرام میشتابند؛ بسیار بد کاری را پیشه خود نمودند [۵: ۶٢].
یکی از قالبها و یا ابزارهایی که امروزه بازارش نزد محافل غربی بسیار داغ است، استفادهی ابزاری از اختلافات مذهبی و دینی است. رسانههای تبلیغاتی در حال ترسیم چهرهای هستند که بسیار دلسوز، متمدن، دارای فرهنگ غنی، بشر دوست و برخوردار از منطق و فهم بالای سیاسی، اجتماعی، و در یک کلام «صالح» برای همهی جهانیان. و این چهره مربوط به کسی نیست مگر «غرب ناجی!». و از اسلام چهرهای خشن، تروریست و ارتجاعی که تاریخ مصرف آن به سر آمده باشد. الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالْآخِرَهِ هُمْ کَافِرُونَ: آن ستمکاران که (بندگان را) از راه خدا باز میدارند و سعی میکنند که راه حق را کج کنند (و خلق را به راه باطل کشند) و هم آنها که منکر قیامتند [١١: ١٩].
این «صالحان» فعلا در برگزاری مراسم تعزیه مرگ «انسانیت» جمع شدهاند و از اینکه چگونه ممکن است «هنرمندان» به قتل برسند! دست بر گردن هم نهاده و اشک ماتم میریزند. میخواهیم بدون تعصب و بر اساس عقل سالم و منطق هدی، نمونههایی را ذکر کنیم تا جبههی واقعی این «صالحان!» را شناسایی نموده و سپس موضع گیری خود را هم مشخص نماییم.
هرکس از انسانهای صالح انتظار دارد که صلح و آرامش را به جامعه برگرداند. این کمترین انتظاری است که از صالحان داریم. مقایسهی زیر به درک مسئله کمک خواهدکرد:
۱.صالحان بعد از ورود به هرسرزمینی، اختلافات را رفع میکنند، به طوری که آثار صلح بعد از آنها هم به چشم میخورد. این یک اصل است. غرب، به بهانهی مبارزه با تبعیض مذهبی، سیاسی و اجتماعی وارد خاورمیانه شد و به قول خود، رژیمهای مستبد را از سر راه برداشته و «دموکراسی» را که فرزند خود میداند، برای ملل مظلوم منطقه به ارمغان آورد. آیا اینگونه شد؟ از بدو ورودشان تا امروز جنگ و خونریزی در هر جایی که پای این «صالحان!» به آن رسیده، همچنان ادامه دارد. چه نوع صلحی است که میزان فساد وکشتار و غارت در این سرزمینها بسیار بیشتر از دوران قبل از ورود این بشر دوستان بوده است! وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لَّا یَشْعُرُونَ: و چون آنان را گویند که در زمین فساد نکنید، گویند: تنها ما کار به صلاح کنیم. آگاه باشید آنها خود مفسدند ولی نمیدانند [٢: ۱۱۰١٢]
۲.از نظر صالحان راستین، فرزندان آدم در کرامت، حیات و آزادی با هم برابرند. رنگ و خون و آیین، سبب محرومیت از حقوق انسانی نمیشود. وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ… و محققا ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را در برّ و بحر سوار کردیم… [١٧: ٧٠]. اگر حق زندگی از انسانی سلب شود، ظلم است خواه این فرد در شرق باشد یا غرب. در اثر قدوم نامبارک این ناصالحان، میلیونها «انسان» جان باختند و صدها هزار خانه بر سر خانوادهها ویران شد. کودکان بیگناه پرپر شدند و سیل آوارگان سرازیر شد. این غرب ناصالح چقدر باید بیانصاف باشد که جان یک هنرمند هتاک غربی را بسی گرانمایهتر از جان صدها هزار کودک شرقی ارزیابی کند! آیا روزی در ماتم این مظلومان فرو رفت؟
۳.از نظر صالحان واقعی، همهی مذاهب الهی پتانسیل صلح و دوستی را کم و بیش در بطن خود دارند. صلحا، نکات مشترک این مذاهب را دستاویز قرار داده تا زمینهی آرامش و رفاه را ایجاد کنند. چگونه ممکن است با وجود دهها نوع افکار دینی و مذهبی میانه رو و صلح طلب، مذهبی برای ایجاد صلح و آرامش برگزیده میشود که کمترین رحمتش سربریدن انسانها و تجاوز به ناموسشان باشد! تعجب آورتر اینکه همین جانیان سیهپوش و سیهیخت در دامان غرب در حال پرورش و نوازش هستند و قارچ گونه سر از کشورهای غربی در میآورند.
۴.صالحان امین، صلح را نه تنها در خانهی خود بلکه در خانهی همسایه ودر سراسر جهان آرزو دارند. اما عملکرد صالحان غربی چیست؟ تبدیل غرب به سرزمین رویاها! و ایجاد جهنم خون و آتش در شرق. کودکان شرقی از دیدگاه این قاصدان ایگوکرات! باید با گلوله و ساچمه بازی کنند و از آوار خانههاشان در دنیای کودکانه خانه بسازند اما ناگهان با انفجار بمب ساخت «تمدن غرب» حتی این رویاهای بعید هم خاموش شود. در حالی که پدری در غرب به خاطر نواختن سیلی بر صورت فرزندش باید محاکمه و جریمه شود. صورت سیلی خوردهی کودک غربی اشک غم بر گونههای قاضی غربی جاری میکند؛ در حالی که صورت خون آلود کودک شرقی اشک شوق!
۵.از نظر صالحان واقعی، ادیان، مذاهب، نمودها و الگوهایشان قابل احترام هستند. خط قرمز آزادی بیان واندیشه در همهی ادیان آسمانی رعایت احترام و عدم توهین به هر انسان و هر مقامی است. آیا این صالحان دیر و کلیسا نرفته، خبر از متون مذهبی خود دارند تا بفهمند شکستن مرزهای اخلاقی، ناقض آزادی سایر انسانهاست؟
۶.منادیان آزادی، برابری و برادری، قرنها به نام دموکراسی و حقوق بشر به تاراج منابع زیر زمینی آسیا و آفریقا پرداختند و آنگاه که دروغین بودن شعارهایشان علنی شد، مذاهب را به جان هم انداختند و با ایجاد گروههای افراطی ملبس به لباس دین و مسلط بر زبان دین، با یک تیر دو نشانه زدند. هم ارزشهای دینی را به چالش کشاندند و هم به چپاولگری خود ادامه دادند. غافل از اینکه در این دنیای پیشرفته که انسان شبیه سازی میشود، ساختن ریش و عمامه و پرچم، دیگر بازی بچهگانه است.
بنا بر آنچه که مختصرا گفته شد، نوع جبهه معلوم میگردد. میزان جنایات بنیانگزاران استعمار و استبداد، حجمی به بزرگی تاریخ دارد. هدف، مشی و خوی قدرتمندان نقاب به چهره، به روشنی آفتاب است. نکتهی قابل تامل و قابل انتقاد، تفاوت مفاهیم و کاربرد واژههای واحد در جغرافیای مختلف انسانی است. مفاهیمی همچون حقوق بشر، دایره و مصادیق آن در یک کشور با کشورهای دیگر دگرگون است. تراژدی واقعی زمانی رونما میشود که افکار عمومی شرق، و روشنفکران رفاه طلب آن، نه تنها به وجود این پارادوکسها معترف نبوده بلکه هم صدا با بلندگوهای تبلیغاتی، خدا و دین و آییین را به باد انتقاد گرفته که چرا افکار طلایی غرب را نمیآموزید و به کدامین جرم! این صالحان از سر تا پا آغشته به «مدنیت» را رنجیده خاطر میگردانید!
به هر حال باید چبههی خود را تعریف نمود، و سر را از دوگانگی نجات داد. نویسندهی مسلمانی که در پاریس به پشتی آتهئیستها لم داده، بلافاصله و بدون هیچ نوع تحقیقاتی بعد از حمله به دفتر شارلی، شبکهی اجتماعی مجازی تشکیل میدهد و با افتخار در سر برگش مینویسد: «من هم شارلی هستم» به راستی که دروغگو است. او نه مسلمان است و نه شارلی را میشناسد و نه او را دوست دارد. بلکه پریشان حالی است که راه را گم کرده و نمیداند به کدام آبادی یا خرابه رو کند. وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ: و چون به اهل ایمان برسند گویند: ما ایمان آوردیم؛ و وقتی با شیاطین خود خلوت کنند گویند: ما با شماییم، جز این نیست که (مؤمنان را) مسخره میکنیم [٢: ١۴]. هر ندایی را بشنود به غیر از ندای حق، خود را متعلق به آن میداند. وگرنه خود را از جنس مظلوم دانستن افتخار بزرگی است. و چه کسی را مظلومتر از کودکان سوری، فلسطینی، افغانی، عراقی و آفریقایی میتوان یافت! حداقل شارلی وامثال او کاری کردند و سرنوشت خود را با دستان خود رقم زدند. اما سرنوشت کودکان جهان ما را چه کسی رقم زد؟ آیا گناه جهان سوم چیزی جز این است که تامین کنندهی ذخایر ارزشمند برای موتور اقتصاد غرب است؟ خدمتی که بهای آن خون و آتش و فتنه بوده است.
جبههها را باید آشکار نمود. در این جبههها خبری از گلوله و بمب و مواد شیمیایی نیست. بلکه آنچه که سربازان این جبههها را مسلح میکند، اندیشهها و باورها و رفتارهایشان است. در این عصر، تشخیص صالح از فاسد دشوار نیست…. إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا… اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان بخشد (یعنی دیده بصیرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید) [٨: ٢٩]. زیرا قوهی عقل و تمییز انسان در سایهی گسترش نیروهای شناختی- علمی به اوج رسیده است. ماهیت اصلی قدرتهای بزرگ و کوچک در طول چند سال گذشته برملا گردیده است. سازمانهای مدعی حقوق بشر به واسطهی رفتار ریاکارانه و برخوردهای متعصبانه با تجاوزات ملی و بین المللی جایگاه خود را از دست دادهاند. امروز بر کسی پوشیده نیست همان کسی که پرچم لااله الا الله را بر دوش خود حمل کرد و با آیات قرآن کریم سر از تن انسانها جدا کرد، مامور پرورش یافتهی موصاد است. بیدار ضمیران میدانند که دعوت بریتانیا از مسلمانان برای دفاع از اسلام میانه رو، مرحلهی دیگری است تا در قدمهای بعدی آن میانه روی را هم از ریشه بسوزاند. به قول عبید زاکانی، این گربه گویا از شکار موشها توبه کرده و عابد و زاهد و مسلمان گشته است!
جبههها را باید شناخت. آن کسی که دیروز فیلم کارتونی یازده سپتامبر را تدوین و پیاده کرد، و از درون مرزهای خود به برجها حمله نمود، هم او، امروز از درون خانهی خود بر سر همدستانش شورید و به این ترتیب مرحلهی بعدی از طرحهایش را اجرا کند. تا ببینیم که این بار کدام کشور آسیایی یا آفریقایی به عنوان مرکز تربیت تروریسم شناخته میشود و در موقع مناسب دچار سرنوشت عراق و افغانستان گردد. این داستانهای شبانه، برای هر کودک و نوجوان شرقی تکراری و روشن بوده و سریال-هایی هستند که به سادگی پایان آن مبرهن است.
جبههی خودرا باید شناساند. بدون هیچ واهمهای باید قواعد و قوانینی را که به عنوان یک مسلمان راستین از آن تبعیت میکنیم به جهانیان بشناسانیم. نگران نباشید زیرا در میدان غبارآلود ضد اخلاقی غرب، هنوز قلبهایی هستند که برای دریافت واقعیت و روشنایی میتپند. از قلم و بیانشان واضح است. لَیْسُوا سَوَاءً مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّهٌ قَائِمَهٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ. همه اهل کتاب یکسان نیستند، طایفهای از آنها معتدل و به راه راستاند، در دل شب به تلاوت آیات خدا و نماز و طاعت حق مشغولند [٣: ١١٣] خوشبختانه غیرت به سوی این منصفان رو کرده و چهرهی بیغیرتان مسلمان نمای غرب زده را سیاه نمودهاند. با باور و امید به یاری خدا، ایمان را دوباره در وجودمان زنده کنیم. هیچ شکی به دل راه ندهیم که آفتاب عدالت الهی همواره پرنور بوده و خواهد بود. فراموش نکنید تنها دینی که در طول تاریخ بشریت توانسته است همیشه در قله فتح و پیروزی باقی بماند، اسلام است. به این کلمه افتخار کنید واز آن نهراسید و نهراسانید. این کلمه، دارای آنچنان قدرتی است که آرامش را از وجود شیاطین گرفته است. فلذا شب و روز برای به زمین انداختنش نقشه میکشند، و خوب میدانند که این دین مغلوب نخواهد شد. آثار این فتح را به وضوح دیدید. فریادهای «من محمد را دوست دارم» لرزه بر اندام غرب انداخت. این فریادها از گلوی یکایک مذاهب اسلامی به آسمان برخاست و به عشق پیامبر، همه خودی شدند و از خود گذشتند. مطمئن باشید که اگر جبههی فاسقان و فتنه انگیزان با بهرگیری از آخرین تکنولوژی و پیچیدهترین تاکتیکهای روز در صدد خاموش کردن نور اسلام برآید، پایانی جز رسوایی و شکست نخواهد داشت. زیرا این سنت الهی است و در سنت الهی تغییری نیست: سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا. این سنّت خدا (و طریقه حقّ) است که در همه ادوار امم گذشته برقرار بوده و بدان که سنّت خدا هرگز مبدّل نخواهد گشت. [٣٣: ۶٢]نایب قدرت
منبع:اصلاح وب