شخصیت عمر بن خطاب رضی الله عنه از دیدگاه دکتر علی شریعتی
سـلیمی
2014/09/22
اهل سنت, مقالات
1,141 بازدید
شخصیت عمر بن خطاب رضی الله عنه از دیدگاه دکتر شریعتی
دکتر شریعتی در سال ۱۳۱۲ در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود پدرش استاد محمدتقی شریعتی مردی پاک و پارسا و عالم به علوم نقلی و عقلی و استاد دانشگاه مشهد بود علی پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شد و پس از شش سال وارد دانشسرای مقدماتی در مشهد شد. پس از پایان تحصیلات در دانشسرا به آموزگاری پرداخت.در سال ۱۳۳۴ وارد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد گشت و رشته ادبیات فارسی را برگزید. در طول دوران تحصیل در دانشکده ادبیات به انتشار آثاری چون: ترجمه ابوذر غفاری، ترجمه نیایش اثر الکسیس خ .کارل و یک رشته مقالههای تحقیقی در این زمینه همت گمارد.در سال ۱۳۳۷پس از دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد. و در آنجا به تحصیل علومی چون جامعهشناسی، مبانی علم تاریخ و تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با اساتید بزرگی چون ماسینیون، گورویچ و ساتر و… آشنا شد و از علم آنان بهرههای بسیار برد و مدرک دکترایش را از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد.
در سال ۱۹۵۹ میلادی به سازمان آزادیبخش الجزایر مىپیوندد و سخت به فعالیت مىپردازد.
در سال ۱۹۶۱ نیز مقالهای تحت عنوان “مرگ فرانتس فانون” را در پاریس منتشر میکند، همچنین در طول مبارزات مردم الجزایر برای آزادی، دستگیر میشود و مورد ضرب و شتم پلیس فرانسه قرار میگیرد و روانهی بیمارستان میشود و سپس به زندان فرستاده میشود. همچنین با مبارزان بزرگ ملتهای محروم نیز آشنا میشود. وی در سال ۱۳۴۳ به ایران باز میگردد و در مرز ترکیه و ایران توقیف و به زندان قزل قلعه تحویل داده میشود و بعد از چند ماه آزاد و به زادگاهش میرود. در سال ۱۳۴۴ اداره فرهنگ مشهد، ایشان را به عنوان دبیر انشای کلاس چهارم دبستان در یکی از روستاهای مشهد استخدام میکند، و سپس در دبیرستان به تدریس میپردازد و بالاخره به عنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد میشود.
در سال ۱۳۴۸ به حسینیه ارشاد دعوت میشود و به زودی مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را به عهده گرفته و به تدریس جامعهشناسی مذهبی و معارف اسلامی میپردازد.
شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانیهای شریعتی با اسم مستعار به چاپ میرسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، ساواک پدر علی شریعتی و بعد برادر خانمش را به گروگان گرفت و به زندان اوین برد تا شریعتی به ناچار خود را معرفی کند. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت و پس از آن، به دلیل فشارهای بین المللی و درخواست وزیر فرهنگ الجزایر آزاد شد. رژیم همه راههای مبارزه اجتماعی را بر او بسته بود، حسینیه ارشاد تعطیل و او از تدریس در دانشگاه محروم شده بود. مبارزه مخفی هم عملاً امکان نداشت. ساواک او را شدیداً تحت نظر داشت و روز به روز حلقه این محدودیتها تنگتر میشد. دکتر شریعتی پس از دو سال، خسته از وضعیتش تصمیم به «هجرت» گرفت و با دریافت گذرنامه با اسم فامیلی “مزینانی” از کشور خارج شد و به بروکسل رفت و پس از چند روز اقامت در بروکسل، به ساوتهمپتون انگلیس رفت و در حالی که سه هفته از سفرش به انگلستان میگذشت، در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶، به شکل مشکوکی درگذشت. و در شهر دمشق، در قبرستانی در جوار قبر زینب به خاک سپرده شد.
شریعتی که از نزدیک با فعالان و اندیشمندان اهل سنت در الجزایر و … ارتباط داشت، از نزدیک با افکار اهل سنت آگاهی یافت و این سبب گردید تا با دیدی وسیعتر به عقاید و شخصیتهای اهل سنت بنگرد.
صحابه که از اشخاص مورد احترام اهل سنت هستند، نیز در نوشتهها و سخنرانیهای استاد دکتر شریعتی مورد تجلیل و گاها مورد نقد قرار میگرفتند. شریعتی میگوید: «بزرگواری، ادب انسانی، انصاف، اعتراف ارزشهای رقیب، ستایش از فضیلتهای کسی که نقیصتهایی نیز دارد عیب و هنر دیگری را گفتن، در آغاز همه خدمات و صفات مثبت کسی را گفتن و در پایان از او ـ با تعبیری عمیق و در عین حال مودبانه ـ انتقاد کردن . . . درسی است که علی به انسانیت می آموزد و به ویژه به ناقدان و قضاوت کنندگان درباره شخصیتها و حتی درباره مخالف!». (تشیع علوی و تشیع صفوی ص۸۵)
در اینجا به بیان دیدگاه دکتر شریعتی دربارهی شخصیت خلیفهی دوم مسلمانان، عمر بن الخطاب رضی الله عنه، میپردازیم. انتقاداتی که شریعتی از عمر میکند، را اهل سنت نمیپذیرند، بلکه خود شریعتی هم در خلال گفتههایش، آنها را رد میکند.
***
در آغاز اسلام، تعداد مسلمانان کم بود، به همین خاطر نمیتوانستند به راحتی و آشکارا به عبادت و دعوت بپردازند؛ تا این که عمر بن خطاب رضی الله عنه بر اثر دعای رسول خدا صلى الله علیه وسلم که فرمودند: خدایا دین اسلام را با اسلام آوردن عمر بن خطاب یا ابوجهل یاری فرما، مسلمان شد و این سبب گردید که قدرت مسلمانان به طرز بیسابقهای افزایش یابد و بتوانند على رغم همه مشکلاتی که برایشان به وجود میآوردند، آشکارا به اظهار اسلام بپردازند. شریعتی از اسلام آوردن عمر و تاثیر آن بر جمع اندک مسلمانان و جایگاه وی به نزد پیامبر اسلام میگوید: «عمر، چهلمین کسی که در مخفیگاه پیغمبر – خانهی ارقم بن ابی ارقم – به اسلام گروید و با پیوستن او و حمزه به جمع اندک و ضعیف یاران نخستین پیغمبر، مسلمانان نیرو گرفتند و آشکار شدند و از آن هنگام، همهی نیروی خویش را وقف پیشرفت این نهضت کرد و از نزدیکترین یاران پیامبر و برجستهترین مهاجران بود و مردم او را – که پدر حفصه ، ام المؤمنین، نیز بود – از رهبران بزرگ و اصحاب کبار رسول خدا میدانستند و در کنارشان، ابوعبیده مهاجر بزرگ و پیشگام است و عثمان …». (مجموعه آثار: ۲۱/۱۹۲)
«عمر! او وقتی به پیغمبر گروید که وی هنوز در خانهی ارقم مخفی بود و با سی و نه تن، که تمام پیروانش را تشکیل میدادند، در حکومت وحشت و شکنجه و خطر میزیست. در تمام دوران نبوت پیغمبر، همه جا با او بود و از نزدیکترین اصحاب وی به شمار میرفت. پیغمبر دختر او را به زنی گرفت و شخص علی، دختر خویش را، به همسری او داد». (مجموعه آثار: ۲۶/۳۰۴)
دکتر شریعتی از نقشی که عمر در گسترش اسلام در جهان داشته است، نمیتواند صرف نظر کند و به صراحت میگوید: «او، اسلام را به یک قدرت بزرگ جهانی بدل کرد و کمر قویترین امپراطوریهای شرق و غرب را شکست و اسلام را بر ایران و مصر و فلسطین و … حاکمیت بخشید؛ او وارث پرشکوهترین امپراطوریها و سلطنتهای زمینی شد و همچون یک ژندهپوش فقیر میزیست. پیاده راه میرفت و بر خاک میخفت. او فرزندش را، که به شراب خوردن در مصر، متهم شده بود، به دست خود تازیانه زد؛ میگریست و میزد، با شگفتی پرسیدند: چرا میگریی؟ پس چرا میزنی؟
گفت: عمر قاضی میزند و عمر پدر میگرید!
و وقتی هم در بستر مرگ افتاده بود، شرطی را که با شورای انتخاب خلیفه گذاشت، این بود که فرزند او، عبد الله، را – که به زهد معروف بود – کاندیدای او نکنند». (مجموعه آثار: ۲۶/۳۰۴)
شریعتی در ادامه، بسیاری از اتهامات که بر اساس روایات سستعنصر به عمر زده شده است را بیاعتبار میداند و میگوید” «چنین کسی چگونه حقکشی میکند؟ بر خلاف وصایت پیغمبر عمل میکند؟ به مسلمانان خیانت میکند؟ خاندان پیغمبر را محروم میسازد؟ حق علی را غصب میکند؟». (مجموعه آثار: ۲۶/۳۰۴)
عمر همان گونه که قبل از اسلام شخصی بسیار سرسخت و جدی بود، به هنگام مسلمان شدن نیز این خصلت را داشت و در برابر دشمنان اسلام سرسخت بود ﴿أَشِدَّاءُ عَلَىٰ الْکُفَّارِ﴾ [الفتح: ۲۹]. و از تمام نیرویش برای دفاع از مسلمانان و اجرای عدالت استفاده میکند. عبدالله بن مسعود صحابی بزرگوار رسول خدا صلى الله علیه وسلم میفرماید: مسلمان شدن عمر، فتح و پیروزیای برای اسلام بود.
عمر کرد اسلام را آشکار /*/ بیاراست گیتی چو باغ بهار
شریعتی میگوید: «عمر مردی است بر خلاف ابوبکر، خشن و متعصب و بسیار جدی و به اصطلاح اروپاییها عنصری است اصولی.
در اجرای آنچه عدل میداند و اصل، کمترین نرمش و گذشت ندارد. ورود او به جمع اندک یاران محمد در مکه، آنان را نیرومند ساخت. هرگاه سخن از تصمیمی یا قضاوتی دربارهِ دشمنی یا دشمنان در میان بود که به اسارت مسلمانان افتاده بودند، پیشنهاد ابوبکر آزادی و محبت بود، اما جملهای که همواره عمر در این مورد تکرار میکرد، این بود: «ای رسول خدا! اجازه بده تا گردنش را بزنم.» (مجموعه آثار: ۲۸/۲۲۸)
شریعتی ضمن اعتراف به این که «عمر یک “مجری” بسیار شایسته و جدّی بود»، اذعان مینماید که «ابتکار و استنباط نداشت؛ روحی قوی داشت، اما فکرش سطحی بود»؛ اما با بررسی تاریخ، خلاف آن ثابت شده است؛ عمر در درک مسایل و گرفتن تصمیمهای دشوار و بدیع، مانند نداشت که شریعتی در ادامهی سخنش اعتراف میکند که «عمر مردی بود که در کار، قدرت خارق العادهای از خود نشان میداد». اما در ادامه سخن باز هم تحت تاثیر برخی روایات، میگوید: «هر گاه که یک مسألهی اعتقادی و فکری پیش میآمد، بسیار ضعیف مینمود و خود همواره به خطاهای فکری خویش اعتراف میکرد ..» (مجموعه آثار: ۲۸/۲۲۸)؛ که میتوان در پاسخ شریعتی گفت: عمر در عین آنکه در استنباط احکام، مهارت داشت، اما اگر برایش مشخص میگردید که دچار اشتباه شده، در برابر حکم شریعت فروتن بود و از رأی خود بر میگشت که این خود نشانهی کمال انسان است که تابع حق باشد و بر ناحق اصرار نورزد.
شریعتی با اشاره به گسترده شدن جامعهی اسلام در عصر عمر، از نبود اشخاص لایق و کاردان در ادارهی ممالکی که گشوده شده، سخن به میان میآورد و میگوید: «عمر جامعهی بزرگی را به وجود آورد، بدون داشتن اشخاص لایقی برای ادارهی امپراطوری که ارتش اسلام به زور ایمان گشوده بود، عمر با نیرو و شجاعت و دیسیپلین[انضباط و نظم و ترتیب] میتواند دو کشور متمدن را تسخیر کند. عمر ایران و سرزمینهای شمالی را که در تصرف روم شرقی بوده است، تصرف میکند، ولی برای ادارهی آنها دچار مشکلات فراوانی میشود. بزرگترین مشکل انطباق با وضع جدید است …». (مجموعه آثار:۲۹/۶۴۰)
این چیزی مسلم است که عربها تا قبل از آن، تصور نمیکردند که روزی صاحب دو امپراتوری بزرگ دنیای آن روز شوند و تجربهای از زمامداری در آن مقیاس را هم نداشتند؛ اما همین که عمر توانست در طول مدت خلافت خویش آن سرزمینها را به بهترین نحو و با استفاده از افراد زبده، اداره کند، به نوعی از شگفتیهای روزگار است. حضرت علی رضی الله عنه نیز از توانایی عمر سخن به میان میآورد که دکتر علی شریعتی خطبهاش را این گونه نقل میکند: «آفرین بر فلان (عمر)، کجی را راست کرد و درد را درمان نمود و سنت رسول را برپا داشت و فتنه را پشت سر گذاشت پاکدامن رفت اندک عیب، خیر خلافت را به چنگ آورد و از شرش پیشی جست، طاعت خداوند را ادا کرد و بر حقش تقوی ورزید رحلت کرد و خلق را در راههای شعبه شعبه رها کرد، آنچنانکه گمراه در آن راه نمی یابد و انسان در راه استوار نمی ماند. » (تشیع علوی و تشیع صفوی ص۸۵- ۸۶، شریعتی ؛چاپ دوم ۱۳۷۸ انتشارات چاپخش تهران)
در مورد انتخاب عمر برای خلافت دیدگاههای مختلفی وجود دارد که بهترین و دقیقترین دیدگاه اهل سنت این است که انتخاب عمر توسط ابوبکر، بعد از رایزنی با تمام خبرگان امت اسلامی بوده است و تحمیلی و به صورت خودسرانه از جانب ابوبکر نبوده است. ابوبکر ابتدا با سران مهاجرین و انصار مشوره و رایزنی نمود و پس از موافقت همه، عمر را برای جانشینی برگزید که بعدها معلوم گردید که بهترین گزینهای که میتوانست برای خلافت بعد از ابوبکر انتخاب گردد، عمر بود. البته نباید اشاراتی که پیامبر صلى الله علیه وسلم در این زمینه نموده بود را از خاطر دور نگاه داشت. اما شریعتی بر اساس روایاتی که به او رسیده، انتخاب عمر توسط ابوبکر را تنها “بر اساس صلاحدید خودش” میپندارد و میگوید: «… ابوبکر عمر را انتصاب میکند، بنابر این، مبنای حکومت عمر انتصاب ابوبکر است. ابوبکر عمر را در جلسهی مرگش انتخاب میکند و عمر طبق رسم به مسجد میآید و نامهی خلیفه را بر مردم میخواند و بعد از مردم بیعت میگیرد. من به این موضوع کاری ندارم، ولی ابوبکر به چه حق پس از رفتن خودش مسألهی جانشینی را، چنانکه خودش علیه علی استدلال کرد، به اجماع واگذار نکرد و برای مردم جانشین تعیین کرد …». (مجموعه آثار: ۲۸/۲۸۲)
شریعتی فارغ از تعصب – که از آن با عبارت «… هر چیزی را نفهمیده انکار کردن، رویه دیگر همان تعصبی است که در عوام سراغ داریم که خیلی چیزهای را نفهمیده، باور دارند…» یاد می کند ـ به شخصیت عمر مینگرد و ویژگیهای برجستهی عمر را بدین نحو بر میشمارد:
«عمر را همه میشناسند: آنچه شهرتی برای او کسب کرده، صلابت و خشونت اوست. دوم اصولی بودن شدید و غیر قابل انحراف اوست.
به یک اصلی که معتقد است امکان کوچکترین گذشت، تساهل و انحراف از آن اصل در او نیست.
سوم، بیداری و هوشیاری شدید و برجستهتر از ابوبکر است، چهارم گستاخی فراوان سیاسی اوست.
تصمیمی که میگیرد در عین حال که این تصمیم با پختگی و نقشه بوده، ولی در عین حال انجام آن بینهایت گستاخانه است و برای یک نظامی در آن قرن غیر قابل تصور است که اسلامی که هنوز در مدینه است و ارتشی ندارد، یک مرتبه و به طور ناگهانی این ارتش را به دو امپراطوری نظامی منحصر دنیا حملهور سازد و با هر دو در افتد و پیروز شود! … و بعد در جنگهای ایران میبینیم که چه پیشبینیهای دقیق برای تحقق فتح مسلمین در ایران میکند … دورهی سیاسی زندگی عمر یک پیچ خیلی خطرناک و بسیار تند است؛ پیچ خطرناک اینست که ریسکی کرده که ممکن بود اصولاً موجودیت اسلام را از بین ببرد، برای اینکه اگر در آنجا جنگ را میباختند، ارتش ایران بدون شک مدینه را ویران میکرد. ولی به هر حال این مسائل بدون پیش بینی نبوده است، با پیشبینی دقیق اوضاع داخلی ایران و رم و تجزیه و تحلیل روحیهی آن ها و وضع سیاست داخلیشان حملات صورت گرفته و مطمئن بوده است که آنها دارای چنین سلامت روحی نیستند که بتوانند خطر را احساس کنند و تصمیم عاقلانهای برای دفعش بگیرند. چنانکه پیشبینی او درست درآمد و ناگهان مدینهای که اطرافش فقط و فقط چند قبیلهی کوچک و بزرگ بود، یک مرتبه دو امپراطوری در شمال و شرق ضمیمهی این شهر صحرایی کوچک میشود! …». (مجموعه آثار: ۲۸/۲۸۲-۲۸۴)
آنچه در این مقاله بیان گردید، دیدگاههای دکتر شریعتی متفکر بزرگ معاصر ایران است که فارغ از تعصب و جانبداری، در مورد شخصیت عمر بن خطاب رضی الله عنه بیان داشته است. شریعتی آنچه را – به نظر خودش – حق میدانسته بدون هیچ ترس و واهمهای بیان داشته و «قلم؛ توتم مقدس خودش» را به بیگانگان نفروخته است.
٭ عبدالستار حسینبر / عبدالسلام ملکی
نویسنده : سنت آنلاین ۲۷ شهریور ۱۳۹۳
موضوع : صحابه و اهل بیت, ویژه