پس از جنگهای جهانی اول و دوم که اهداف مکنون استعمارگران در صورتهای مختلف نمود بیشتر یافت، و موج عظیمی از جنایات وحشیانه جهان را فرا گرفت، ملتهای جهان را مجال بیشتری حاصل شد تا به بازیابی جایگاه واقعی خویش در گردونه جهان بیندیشند و قدمی بردارند. در این میان مسلمانان جهان نیز سر از خوابی عمیق برداشته، در جستجوی هویت واقعی و حقیقی خویش برآمدند، این بیداری اسلامی در اندکزمانی و با پشتکار و دلسوزی بسیاری از رهبران فکری جهان معاصر در گسترهی عظیمی، روی به سیلان و حرکت نهاد و مسلمانان در قالب حرکتهای مختلف و نهضتهای اصلاحی و ایمانی، فرهنگی، علمی و سیاسی و… به تبیین جایگاه واقعی امت اسلام و آیین حیاتبخش آن پرداختند.
از طرفی جهان غرب و فرستادگانشان در مشرقزمین ـ خاورشناسان ـ با مشاهده چنین تغییر و تحول شگرفی در بینش و منش مسلمانان نسبت به ترفندهای دیرینهشان، برآن شدند تا حربههای اسلامستیزی کهنه خویش را گذاشته، برای این منظور از راهکارهای نوین و کارآمدتری بهره جویند. خاورشناسان که نمایندگان استعمارگران غربی در کشورهای اسلامی میباشند، با تحقیقهای گسترده و پژوهشهای توانفرسا، از علوم مغربزمین و بهویژه مسلمانان استفاده کردند و راههای مبارزه با اسلام را از درون جوامع اسلامی باز شناختند.
امروزه غربیان و مسیحیان به منظور جلوگیری از گسترش دامنههای بیداری اسلامی و جهتدهی منفی این حرکت و به انحراف کشانیدن آن، از شعارهایی استفاده میکنند که در ظاهر براق و درخشان مینماید، اما جز انحراف حرکت بیداری اسلامی به چیزی دیگر نمیاندیشند و اسفبارتر آنکه این شعارها و تبلیغات دشمنان اسلام، در نزد بسیاری از مسلمانان که (یا جهلشان درد جانشان شده و یا لاابالیگری و گریز از دیانت اسلام کار را برایشان آسان نموده) موقع قبول یافته است و در قبال این توطئههای خطرناک هیچگونه احساس غبن و زیانی ندارند. در این مقام به پارهای از این راهکارهای عملی خاورشناسان که نمایندگان استعمارگراناند پرداخته میشود.
۱ـ سمینارهای وحدت ادیان
برگزاری سمینارهای به ظاهر علمی و بیغرض، وسیلهای سهل و ممکن برای برآوری اهداف دشمنان اسلام میباشد. آنان دریافتهاند که مسلمانان به علم و اندیشه اهمیت فراوان قائلاند و برای علماء و اندیشمندان احترام میگذارند، از همین راه خاورشناسان و غربیان به این خصیصهی بارز امت اسلامی پی برده، برای بهدام کشیدن آنان راه برگزاری سمینارها را در پیش گرفتند، تا از این طریق بتوانند با مسلمانان رابطه برقرار کرده، افکار انحرافی را در میانشان ترویج و اشاعه کنند. جای بسی تاسف است که بسیاری از مسلمانان و بهویژه آنان که از دانش و سواد بهرهای دارند، در این دامگه خطرناک گرفتار آمده و برای آنکه خویشتن را پیشرفته قلمداد کرده، برچسب رجعیت را از خود برکنند به راحتی به چنین سمینارهایی رفته و اسلام را از نظرگاه غربیان و دشمنان مینگرند و با اصطلاحات آنان میسنجند.
غربیان و بهویژه یهود و نصاری برای تحکیم روابط مسلمانان و جوانان مسلمانان با آنان از راه برگزاری سمینارهایی تحت عنوان «نزدیکی بین ادیان و وحدت ادیان» سالانه در شهرها و کشورهای مختلف برگزار میگردد و مسلمانان ـ بهویژه جوانان مسلمان ـ را از کشورهای عربی و اسلامی برای شرکت در این سمینارها فرامیخوانند.
پارهای از مهمترین اهداف این سمینارها از این قراراند:
۱ـ تضمین سلامت اسرائیل در فلسطین و حومهی آن ـ تا بتوانند به تجاوز بیشتری بپردازند؛
۲ـ قرار دادن یهودیت به عنوان مادر ادیان آسمانی؛
۳ـ از بین بردن مواجهه اسلام با ادیان گذشته و منسوخ شمردن آنها؛
۴ـ تلاش برای احیای تمامی ادیان تا مسلمانان به آسانی به ادیان دیگر گروند و مانعی احساس نکنند؛
۵ـ بیرون آوردن مسلمانان از شخصیت اسلامی آن به یک فرد آزادمنش که تمامی ادیان را از ذرهبین یک عینک بنگرد و امتیازی برای اسلام قایل نباشد؛
۶ـ جلوه دادن برخی از مفاهیم غربی در نظر مسلمانان و نزدیک کردن آن با برخی از اندیشههای غیراسلامی؛
۷ـ شبههافکنی علیه اسلام و ایراد اتهامات بیاساس نسبت به تعلیمات اسلام.
چنانکه در ۴/ ۳/ ۱۹۸۴م سمینار وحدت ادیان به مدت چهار روز در سانتکاترین سینا برگزار گردید و سردستههای یهودیت و مسیحیت در آن شرکت داشتند، و برای تحقق اهداف شوم و برنامهریزیشدهیشان برگزارکنندگان سمینار کوشیدند تا نماز واحد و مشترکی در میان تمامی ادیان اقامه کنند، نام این نماز را نماز سکوت گذاشتند که در کوه موسی در غیر اوقات نماز و بدون اذان برگزار گردید. [رویهی اسلامیهی الاستشراق، ص: ۱۵۰]
گرچه مسلمانانی که در این سمینار شرکت کرده بودند، در این نماز شرکت نکردند؛ اما از خلال این حقایق اهداف شومشان ظاهر میگردد و انگیزهی برگزاری این سمینارها نیز روشن خواهد شد.
در کشور افغانستان نیز همین سیاست را اعمال میکنند و برای جایگزین کردن مفاهیم و ارزشهای غربی به جای ارزشهای اسلامی، کنفرانسها و سمینارهایی با عناوین مختلف برگزار میکنند و در پارهای موارد فقط به کسانی اجازه ورود به سمینار را میدهند که کت و شلوار پوشیده باشد نه لباس محلی!!! و معلمینی را که از شرکت در این سمینارها سر باز زدند، از کارشان برکنار میکنند و بدینسان راه ورود فرهنگ غربی را در این کشور محروم هموار میکنند.
۲ـ اسلام را در قالب اصطلاحات غربی میسنجند
خاورشناسان به منظور تعمیم دادن اصطلاحات غربی بر ارزشهای اسلامی و مفاهیم دینی، این شیوه را اتخاذ کردند که اسلام را در قالب همان الفاظ غربی و اصطلاحات بیگانه قرار داده، عرضه میدارند تا بخشی از معانی ضد اسلامی آن در دین اسلام سرایت کرده مورد قبول اهل اسلام قرار گیرد.
به همین منظور “ریچارد دکمگیان”، خاورشناس آمریکایی، در کتاب خویش «اصولگرایی در جهان غرب» بیشتر اصطلاحاتی را که در کتاب خویش آورده است، اصطلاحات غربی هستند و با مفاهیم و ارزشها و مبانی اسلام هرگز هماهنگی ندارند؛ بلکه اصطلاحاتی هستند که پیدایش و نشو و نمایشان در جوامع غربی صورت گرفته است. بنابراین این اصطلاحات صلاحیت آن را ندارند که برای پیشبرد اهداف اسلامی یا گسترش بیداری اسلامی از آن استفاده شود. اصطلاحاتی از قبیل: اصولگرایی، دموکراسی، فاشیستی راست و چپ، پیشرفته و واپسگرا، تروریسم، رادیکالیسم و غیره. [رویهی اسلامیهی الاستشراق ص ۱۶۰]
البته لازم به ذکر است که این شیوه، گسترهی عامی یافته است و حتی بسیاری از نویسندگان اسلامی معاصر سعی بر آن دارند تا اسلام را در قالب اصطلاحات بیگانه عرضه کنند و این نوعی تأثیرپذیری ناخودآگاه از خاورشناسان و غربیان میباشد.
۳ـ شوراندن حکومت علیه بیداری اسلامی
خاورشناسان پس از آنکه مسلمانان را با برچسبهای غیر واقعی مورد اتهام قرار دادند، کوشیدند تا زمامداران کشورها را علیه آنان بشورانند، و با تحریک آنان برای تضعیف توان مسلمانان بیدار به تخریبگری و مغزشویی همگان بپردازند. چنانکه در نوشتههایشان مسلمانان پایبند شریعت اسلام و متدین را به عنوان “اصولگرا” و “ارتجاعی” قلمداد کرده، آنها را تهدیدی جدی برای کشور و زمامداران میشمارند، تا همگان به خود آیند و آنان را از هر حیث تحت فشار و اختناق قرار دهند. خاورشناسان با نوشتن مقالات در روزنامهها، نگارش کتابها، برگزاری سمینارها، مصاحبهها و دیدار با حاکمان همواره همین هدف را مدنظر داشتهاند تا راه اسلامگرایی را بهوسیله همین حاکمان مسدود گردانند و از گسترش آن در کشورهای اسلامی جلوگیری کنند.
یکی از خاورشناسان دربارهی نهضت بیداری مصر میگوید: «احتمال دارد که مسلمانان اصولگرا تهدیدی روزافزون برای برقراری نظام مصر باشند.» و از حرکت بیداری منطقه خلیج [فارس] میگوید: «جنبش اسلامگرایی در میان جماهیر مردم مصدر اصلی عدم برقراری امنیت در خلیج [فارس] میباشد.» [رویهی إسلامیهی الاستشراق، ص: ۱۵۹]
«قد بدت البغضاء من أفواههم و ما تخفی صدورهم أکبر قد بینا لکم الآیات إن کنتم تعقلون» [آلعمران: ۱۱۸]
تأسفآور آنکه بسیاری از حاکمان اسلامی نیز تحت تأثیر تبلیغات این خاورشناسان قرار گرفته، با هر آنچه که نام اسلام را دارد میجنگند و از اسلام واقعی نیز خوفزده هستند.
۴ـ توصیههای خطرناک علیه جوانان مسلمان
نسل جوان و بهویژه قشر تحصیلکرده که نبض متحرک و مرکز ثقل هر جامعهای بهشمار میروند، همواره نقطه مرکزی توجه و عنایت استعمارگران و خاورشناسان بودهاند و برای مهار کردن این گروه از هر دسیسهای کار گرفتهاند، تا جوان مسلمان را بهسوی خود بکشند یا از صحنه مبارزه و رقابت بهدر کنند.
در اینجا به سخنان “ساموئل زویمر”، یکی از پیشکسوتان استعمار و تبشیر که خاورشناسی بزرگ است، با دیده عبرت بنگرید. او خطاب به دستیاران و همکاران خویش میگوید: «شما در کشورهای اسلامی جوانانی را تربیت کردید که رابطه با خداوند را نمیدانند و نمیخواهند بدانند!، مسلمانان را از اسلام برکندید و به مسیحیت نیز داخل نکردید. خلاصه آنکه جوانان مسلمان مطابق خواسته استعمار مسیحی از آب درآمد، به آنچه که دارای عظمت است اهمیت نمیدهد، راحتی و تنبلی را میپسندد و در دنیا جز به شهوت به چیز دیگری نمیاندیشد، علم میآموزد برای شهوت، به جمع مال میپردازد برای شهوت، لذا در راه شهوت همه چیزش را قربان میکند، و شما به طور کامل به مسئولیتتان عمل کردید و بهترین نتیجه را گرفتید و مسیحیت به شما تبریک میگوید و استعمار از شما راضی گردید، لذا در ادای این رسالتتان استمرار داشته باشید.» [رویهی اسلامیهی الاستشراق، ص:۶۳]
اینها بخشی از اهداف نامیمون خاورشناسان و استعمارگران نسبت به جوانان مسلمان میباشد. البته واقعیت آن است که استعمار و تبشیر برای به انحراف کشانیدن جوانان مسلمان از دسیسههای گوناگونی استفاده میکنند، تا بیداری اسلامی که جوانان و تحصیلکردگان به مثابه ستونهای استوار و مستحکم آن به شمار میروند، روند ناسالم و غیرمثبتی داشته باشد. لذا آنان در صدداند تا جوانان را با برنامههای مختلف تخدیری نابود کنند. اندیشه جوانان را با شبههپراکنی به بند کشند، اوقاتش را با برنامههای گوناگون جامهای جهانی، برنامههای تلویزیونی و سیدیها مبتذل ضایع کنند، مال و داراییاش را بهوسیله تفریحات نابهجا و بیهدف و مدهای روز افزون تاراج کنند و غیرتش را نیز با اجرای برنامههای حیاسوز و فیلمهای غیراخلاقی و… خدشهدار کنند و عصاره مطلب آنکه ایمانش را، یقینش به آخرت را، اخلاص و تقوایش را، زهد و توکلش را، رحم و انسانیتش را نشانه گرفته و در صدد خللاندازی در این سرمایه بزرگ و متزلزل کردن این بنیان مرصوص میباشند. اما چه میتوان کرد که بسیاری از جوانان ناآگاه گفتارشان را به سمع رضا میشنوند و برنامههای خاورشناسان نیز موقع قبول یافته است.
“هرمان آیلتس”، یکی از خاورشناسان، سردمداران آمریکا را چنین توصیف میکند: «نوجوانان اصولگرا (متدین) را با بخششها و شنیدن گفتارشان و دادن فرصت برای شناخت ولایات متحده (آمریکا) شستشو دهید. لذا پیشنهاد میکند تا جوانان را همراه رهبران بیداری به آمریکا فرا خوانند.» [رویهی اسلامیهی الاستشراق، ص:۱۶۷]
“ریچارد میچل” نیز که یکی از خاروشناسان است در رابطه با جوانان هشدار میدهد و این توصیهها را ارائه میکند:
أـ تلاش برای از بین بردن نیروهای فعال جوانان در برنامههای تعبدی؛
بـ دامنهدار کردن اختلافات فرعی و مذهبی و بزرگنمایی این اختلافات در اذهان جوانان؛
جـ جرأتبخشی برای حمله به سنت محمدی و شبههپراکنی در آن و دیگر مصادر اسلامی؛
دـ متفرق کردن گروههای اسلامی و جمعیتهای مختلف و ایجاد دودستگی در آن؛
هـ مقابله با رویآوری جوانان اعم از دختر و پسر بر التزام تعلیمات اسلامی و بهویژه التزام دختران بر پوشش اسلامی از طریق رسانههای خبری و فرهنگی؛
وـ در تنگنا قرار دادن جماعتهای اسلامی و کم کردن فعالیتهایشان از راههای گوناگون. [رویهی اسلامیهی الاستشراق، ص اـ۱۷۰]
در کشورهای آسیای میانه و تاجیکستان و دیگر کشورهای اسلامی نیز با اجرای طرحهای مختلف برای تسلط حاصل کردن بر جوانان به سوی اهداف خویش پیش میروند؛ چنانکه در تاجیکستان کارخانهها و مؤسسات دیگری ساختهاند و کارگرانی از تاجیکان ـ بهویژه جوانان ـ میپذیرند، به شرط آنکه آیین مسیحیت را بپذیرند و هر روز صبح باید انجیل تلاوت کنند و هر هفته سه بار جلسه عبادت داشته باشند.[البلاغ دارالعلوم کراچی، شوال المکرم ۱۴۲۵ هـ.] ضمن آنکه فعالیت تبشیری در میان قاطبهی مردم گسترش چشمگیری یافته است و انجیل را در مناطق مختلف تقسیم میکنند، تا مردمی که سالهای متمادی زیر چکمههای نظام کمونیستی از بین رفتهاند با آن آشنا گردند.
نکته قابل توجه و حساس آنکه در رسانههای گروهی و رادیو و تلویزیون پیوسته از فقر و گرسنگی در این کشورها سخن میگویند و مسأله اقتصاد را مطرح میسازند. [البلاغ دارالعلوم کراچی، شوال المکرم ۱۴۲۵ هـ] تا بهتر بتوانند جای پایی برای ورود به صحنه دعوت به مسیحیت باز کنند و کسی نتواند انگشت اتهام بدانها دراز کند.
۵ـ موضعگیریهای منفی علیه علماء و اندیشمندان اسلامی
علمای دینی و رهبران فکری در جهان اسلام از حیثیت والا و بالایی برخوردارند، عموم مسلمانان آنان را با دیدهی توقیر و اجلال مینگرند و در حوادث زمان منتظر دستور و حکم شرعیای هستند که از سوی علماء صادر میگردد. علمای بیدار، دلسوز و آگاه همواره خار چشم دشمنان و مخالفان اسلام بودهاند، و به لحاظ مقام ارجمند و نفوذ فوقالعادهشان در میان توده مردم، برنامههای مختلفی از سوی دشمنان برای بدنام کردن، برچسب زدن و نابود کردنشان طرحریزی شده است. خاورشناسان نیز برای خنثی نمودن فعالیت اندیشمندان اسلامی راهکارهایی را به استعمارگران و یا حکومتهای استعمارزده ارائه دادهاند تا از تأثیر و نفوذ علماء کاسته شود و آنان بر مسند مراد خویش تکیه زنند.
“ریچارد میچل”، مستشرق معروف و خبررسان اطلاعات آمریکا، دربارهی شخصیتهای بزرگ که رهبری امت را بر عهده دارند چنین توصیه میکند: «شخصیتهای بزرگی که رهایی از آنها مدنظر است به صورتهای ذیل باید فعالیتشان خنثی گردد:
هرکدام از آنان که شیفتهی مقام و مسئولیت است، مسئولیتهای عالی به آنان واگذار گردد، تا با برنامههای بیهدف مشغول گشته از هدف اصلی خویش وامانند. همچنین به کارهای دیگری گمارده شوند که نیرویشان همانجا صرف شود. در ضمن از نظر ادبی و مادی به خوبی مورد توجه قرار گرفته، تسهیلات بزرگ و فوقالعادهای برای آنان عرضه گردد، بدینگونه از جایگاه محلی خویش سقوط کرده، از جامعه و جماهیر مردم جدا میگردد.» [رویهی اسلامیهی للاستشراق، ص ۱۷۰]
جدایی انداختن بین یک عالم دینی و توده مردم راهی بسیار سهل است، تا از تأثیر و نفوذ عالم در بین عموم مردم کاسته شده، رابطه و پیوندش با جامعه منقطع گردد و نتواند به رسالت دینی و ایمانی خویش جامه عمل بپوشاند.
لذا خاورشناسان که نیروی محرکه جامعه اسلامی را دریافتهاند و حیثیت قیادی علماء را در میان مردم مشاهده میکنند، برای جلوگیری از گسترش دامنههای بیداری اسلامی علماء را مورد هدف قرار داده برای تقلیل و فرودستی علماء و اندیشمندان اسلامی برنامهریزی کردند و به ارائه راهکار پرداختند.
چنانکه در تاجیکستان و کشورهای دیگر اسلامی علمایی را که برای بیداری اسلامی قدمی برمیدارند و یا فعالیت دینی دارند با حیلههای مختلف از سر راه بر میدارند. [البلاغ کراچی، شوال المکرم ۱۴۲۵ هـ ق]
۶ـ نخبه خواندن حکام عرب
از آنجایی که سازمانهای تبلیغاتی و رسانهای در دست خاورشناسان و ایادی استکبار جهانی میباشد، بدین طریق و بهوسیله رسانههای گروهی هر که را خواستند به منزلت رفیعی میرسانند و هر کسی را خواستند بر فرش میکوبند. گاهی برای بدست آوردن دل حکام و سردمداران بهویژه در کشورهای عربی و… به جلوهآرایی یک شخصیت میپردازند، آنان را تمجید میکنند، لقب روشنفکر و مثبتاندیش داده، آنان را با واژهی نخبه و یا نخبگان یاد میکنند تا بتوانند از آنها به هر طریق ممکن بهرهبرداری کنند. و در جهت همیاری با منافع خویش سوق دهند. با این کلاه بزرگی که بر سر این حکام قرار میدهند، آنها را غلام حلقهبهگوش خویش قرار داده، مجری اهداف خود در کشورهای اسلامی قرار میدهند. تا از این طریق بتوانند راه اسلامگرایی را مسدود نموده، دروازه الحاد را باز گشایند. [رویهی اسلامیهی للاستشراق بنگرید ص ۵ـ۱۶۴]
• مولوی عبداللطیف نارویی (سنی آنلاین)