سومین بخش از مصاحبه جیمز بیکر، وزیر خارجه سابق امریکا با العربیه
زمانی اسد هم پیمان امریکا بود
از اموری که پیش آمد و ستاره دیدارهای من با حافظ اسد شد، انضمام او به پیمان با ایالات متحده در چارچوب پیمان بین المللی برای بیرون راندن عراق از کویت بود.
دیپلماسی ایرانی: جیمز ادیسون بیکر سوم، وزیر امور خارجه اسبق امریکا و وزیر اسبق خزانه داری این کشور از حزب جمهوریخواه است. مردی با سابقه طولانی کارهای اداری و دیپلماتیک که یکی از سرشناس ترین چهره های تاثیرگذار در حزب جمهوریخواه و دستگاه سیاست خارجی امریکا محسوب می شود. وی در زمان رونالد ریگان، رئیس جمهوری اسبق امریکا در سال های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۵ رئیس اداره کارکنان ریاست جمهوری امریکا بود. در زمان جورج بوش پدر نیز مسئولیت وزارت امور خارجه را برعهده گرفت. آن دوره به دلیل جنگ ایران و عراق و حمله عراق به کویت یکی از مهمترین سال های تاریخ قرن گذشته میلادی بود. رابطه نزدیک وی با خانواده جورج بوش به اندازه ای نزدیک و زبانزد است که هر دو طرف یکدیگر را در برابر دیگران حتی در محافل رسمی به اسم کوچک صدا می کنند. در دوران جورج بوش پسر نام او در پرونده بررسی ناآرامی های عراق پس از حمله امریکا به این کشور در سال ۲۰۰۶ بر سر زبان ها افتاد. وی که متولد ۱۹۳۰ در شهر هیوستون امریکا است فارغ التحصیل دانشگاه تگزاس در آستین در رشته حقوق است که در کنار سیاست از حقوقدانان برجسته امریکا نیز محسوب می شود.
این بار شبکه العربیه در برنامه مشهور هفتگی خود موسوم به «خاطرات سیاسی» به سراغ او رفته و مصاحبه مفصلی را با وی انجام داده است که دیپلماسی ایرانی در نظر دارد هر هفته به طور مرتب این مصاحبه ها را منتشر کند. اکنون سومین بخش آن را می خوانید:
مبارک از جمله کسانی بود که بیش از همه از صدام حسین خشمگین بود، البته منظورم بعد از جنگ خلیج فارس بود، برای این که گفته می شد او احساس می کرد که صدام حسین به او خیانت کرد در حالی که به او گفته بود به کویت حمله نمی کند. همچنین با وعده ای که به او داده بود برای این که وارد شورای همکاری عربی که در حقیقت در برابر شورای همکاری خلیج فارس تشکیل شده بود، می شود. شورایی که قرار بود یمن و اردن و عراق در آن عضویت داشته باشند. واکنش او در برابر تو چگونه بود؟
به نظر من رئیس جمهور مبارک حق داشت که آن مواضع را اتخاذ کند. برای این که صدام حسین شخصا به او گفته بود که وارد کویت نمی شود یا آن را اشغال نخواهد کرد. و خشم رئیس جمهور مبارک به نظر من به جا بود برای این که صدام به او دروغ گفت و مواضعی که از طرف عراق به او ابلاغ شده بود، صادقانه نبودند.
بعد از جلسه های مختلف، به ویژه با گورباچف، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی در هلسینکی به دمشق رفتی به رغم این که دنیس راس به شدت با آن مخالف بود. آن طور که خودت در خاطراتت گفته ای. برای چه دنیس راس به شدت با این سفر تو به دمشق در آن موقع مخالفت می کرد؟
دنیس راس با سفر من به دمشق مخالف نبود اما می گفت دلیلی ندارد که سوریه را وارد توافق شامل و کامل کشورهای عربی با اسرائیل کنیم. او فکر می کرد که سوریه کشوری است که صلح با اسرائیل را همواره رد می کند برای همین نباید طرفی در تلاش هایی که در این زمینه می شود، باشد. اما من در مقابل او کاملا عکس آن فکر می کردم. من می گفتم باید همه کشورهای عربی را برای رسیدن به صلح و تسویه حسابی کامل برای پایان دادن به نزاع اعراب با اسرائیل ترغیب کنیم.
در ۱۴ سپتامبر با حافظ اسد در دمشق دیدار کردی و این را می دانستی که او مذاکره کننده ای سرسخت و لجباز است، آن طور که خودت در خاطراتت توصیف کرده ای. استراتژی خاصی را در مذاکره با او در پیش گرفتی. آیا می توانی درباره این استراتژی توضیحی به ما بدهی؟ به خصوص از این ناحیه که چگونه این موضوع را به رفاقتت با پرزیدنت بوش ربط دادی؟
من با حافظ اسد در مناسبت های بسیاری دیدار کردم که نمی توانم همه آنها را بر شمارم. اما ۷ یا ۸ دیدار طولانی با او داشتم. قرار بود که حافظ اسد را به نشست صلح مادرید دعوت کنیم..
اجازه بده در موضوع جنگ صدام حسین با کویت باقی بمانیم. موضع سوریه نسبت به این جنگ وقتی که با حافظ اسد دیدار کردی چه بود؟
بله، مطمئنا، قطعا. اسد و صدام با هم روابطی داشتند. اما هر دو رقیب یکدیگر بودند. و از اموری که پیش آمد و ستاره دیدارهای من با حافظ اسد شد، انضمام او به پیمان با ایالات متحده در چارچوب پیمان بین المللی برای بیرون راندن عراق از کویت بود. این را درک می کردیم که مصر و اردن می توانند نیروهای خود را به منطقه اعزام کنند و به این پیمان بپیوندند. اما سوری ها نیز همین کار را کردند، و این حرکت تحولی بزرگ در آن موقع محسوب می شد.
اما شما مطمئن بودید که او این کار را می کند؟ یعنی در اعزام نیرو مشارکت می کند؟
نه از قبل که نمی دانستم. نه مطمئن نبودم چنین کاری می کند. اما در آخر این موضع را اتخاذ کرد. بعد از آن که چنین تقاضایی را از او خواستیم به آن پاسخ مثبت داد. اما شرایطی در مورد چگونگی انتشار نیروهای سوریه برای ما گذاشت و قید و بندهایی بر سر این که چگونه می توان از نیروهای سوری استفاده کرد، در برابر ما قرار داد..
اما تو در خاطراتت نوشته ای که همه نشانه ها حاکی از آن بود که حافظ اسد با اعزام نیرو موافقت می کند؟ مثلا با توجه به روابطی که میان او با صدام حسین وجود داشت، ممکن بود او چنین موضعی را اتخاذ کند؟
واقع امر این است که زیاد هم نمی توانستیم مطمئن باشیم که واقعا چنین کاری می کند. اما او به آن پیمان بین المللی پیوست برای این که او را قانع کردیم که، آن گونه که معتقدم، این موضع صحیح است. هیچ ساخت و پاختی با او نشد و به او هم نگفتیم مثلا بابت مشارکتت به تو پول می دهیم. به او هیچ چیزی که بگوییم امتیاز است، ندادیم. ما روابط دیپلماتیک با سوریه به رغم تنش هایی که بر روابطمان حاکم بود، داشتیم. نمی توان گفت که ما به اسد چون رشوه مالی یا هر چیز دیگر دادیم پس او هم در پیمان ما شرکت کرد. و این را بگویم، او به رغم این که قانع شده بود کمک خاصی به ما در کنفرانس مادرید نکرد.
منظور من قطعا در ذهنم پول نبود بلکه لبنان به طور کل بود.
ما هیچ وعده ای به او در مورد لبنان ندادیم و هیچ تحرک یا کاری که بشود گفت ما به او گفتیم که مثلا در لبنان می تواند کار خاصی بکند، نکردیم که باعث شود او برای شرکت در آن پیمان بین المللی تحریک شود. ما سیاست خود را تغییر ندادیم..
اما چنین چیزی مطرح می شود.
بله بعضی ها چنین اعتقادی دارند، اما آنها اشتباه می کنند. ما به هیچ وجه سیاست خود را تغییر ندادیم. ما هیچ ساخت و پاختی با اسد بر سر لبنان نکردیم تا او را راضی کنیم که به پیمان ما بپیوندد.
بله حرف شما روشن است اما آن چه واقعا در ذهن هر روزنامه نگار یا هر شهروند عربی ثبت شده، این است که سوریه حافظ اسد در مقابل مشارکتش در پیمان بین المللی آزادی کویت کنترل کامل بر لبنان را گرفت که ۱۵ سال بعد از آن طول کشید.
من به تو می گویم که هیچ توافقی میان ما در مورد لبنان حاصل نشد که مثلا اسد تحریک شود به این ترتیب به پیمان بین المللی علیه صدام بپیوندد، ما هیچ کاری در این جهت نکردیم.
آیا باور داری که حافظ اسد کاری می کرد بدون این که امتیازی از طرف امریکایی بگیرد؟
من این را به تو بگویم که نیروهای سوریه از مدت ها پیش در سراسر لبنان حضور داشتند و من فکر می کنم حضور آنها به دوره ای قبل از آغاز ریاست جمهوری دوران پرزیدنت ریگان باز می گردد.
آیا این صحیح است که وقتی تو در پاریس به دیدار پرزیدنت میتران رفتی او تو را سرزنش کرد و گفت چرا به این شکل در مورد کویت رفتار می کنید اما مشابه این رفتار را برای اخراج ارتش سوریه از لبنان نمی کنید؟
نیروهای سوری از مدت های بسیار طولانی در لبنان حضور داشتند. اما این را هم باید گفت که نمی توان به سوریه اجازه داد که نیروهای خود را در لبنان نگه دارد در مقابل وارد پیمان بین المللی برای جنگ با صدام در کنار ما شود. ما اصلا در این موضوع صحبت نکردیم. حتی یک جمله هم در این رابطه میان ما رد و بدل نشد.
مترجم : سید علی موسوی خلخالی