با رفتن به جبهه مخالفان اسد
حماس با حزب الله و ایران خداحافظی کرد؟
درگیریهای اخیر القصیر که در آن ارتش سوریه با کمک اساسی مبارزان حزب الله به پیروزی رسید، باعث شد تا جنبش حماس از لاک سکوتش خارج شود و به دیپلماسی تهاجمیاش این بار علیه همپیمانان سابقش تمسک بجوید، این مساله به روشنی در بیانیهای که این جبنش روز دوشنبه ۱۷ ژوئن منتشر کرد، دیده میشود.
دیپلماسی ایرانی: جنبش مقاومت اسلامی حماس این روزها در تنگنایی سخت به سر می برد، تنگنایی که باعث شده تا انتخاب های بسیار سختی پیش رو داشته باشد در حالی که هر کدام از این انتخاب ها می تواند سختی های بسیاری را در سایه محاصره تنگ حلقه اسرائیلی در غزه و بحران مالی شدید آن برایش به وجود آورد.
جنگ سوریه بیش از دو سال و دو ماه است که طول کشیده و بیش از پیش پیچیده شده و همین دلیل اصلی تنگنایی است که حماس در آن گرفتار شده است، برای این که این بحران این جنبش را در وضعیتی کاملا مغایر با گذشته قرار داده است. حماس در گذشته جایگاه ویژ ه ای در محور مقاومت داشت، از حمایت های مالی و نظامی و سیاسی اعضای این محور برخوردار بود و این مساله سبب شده بود تا جایگاه ویژه ای داشته باشد، اما با آغاز تحولات سوریه و مطرح شدن این موضوع که باید به حقوق بشر احترام گذاشته شود، رهبران جنبش حماس مجبور شدند یکی از دو جبهه را برگزینند، ایستادن در کنار نظام بشار اسد و حفظ بقای خود زیر سایه آن یا وارد شدن به خندق مخالفان و کوبیدن بر طبل رفتن بشار اسد از قدرت.
رهبران جنبش حماس به ریاست خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی آن ترجیح دادند که از دمشق بروند و به جبهه سنی های بینادگرا بپیوندند، همان جبهه ای که شیخ یوسف القرضای، رئیس جمعیت علمای مسلمین و جنبش اخوان المسلمین رهبر معنوی آن محسوب می شود.
روشن بود که رهبران حماس احتمال می دادند که حکومت سوریه ظرف چند هفته سقوط کند، یا این که نهایتا چند ماه بعد از تحولات تونس و مصر و لیبی به همان ترتیب این حکومت نیز تغییر کند، اما پایداری اش برای بیش از دو سال شگفت آور است، همان طور که بسیاری از نهادهای عربی و غربی را نیز شگفت زده کرده است.
رویگردانی حماس به جبهه سنی که رهبری آن را عربستان سعودی، قطر و ترکیه بر عهده دارند باعث شده تا روابط حماس با محور سوری ایرانی که منبع اصلی تامین مالی و نظامی آن طی حداقل دو دهه گذشته بودند، قطع شود و روابطش با هم پیمان استراتژیکش حزب الله در لبنان نیز به هاله ای از ابهام فرو رود، حتی در داخل غزه نیز اختلافات بر سر این موضوع بالا گرفته و از بسیاری از منابع آموزشی و تسلیحاتی حماس قطع شده است.
درگیری های اخیر القصیر که در آن ارتش سوریه با کمک اساسی مبارزان حزب الله به پیروزی رسید، باعث شد تا جنبش حماس از لاک سکوتش خارج شود و به دیپلماسی تهاجمی اش این بار علیه هم پیمانان سابقش تمسک بجوید، این مساله به روشنی در بیانیه ای که این جبنش روز دوشنبه ۱۷ ژوئن منتشر کرد، دیده می شود. در این بیانیه حماس به شدت به حزب الله بر سر حضورش در سوریه تاخت و از این که در شهر القصیر در کنار ارتش سوریه جنگید، انتقاد کرد و خواستار خروج فوری نیروهای حزب الله از سرزمین سوریه شد.
جنبش حماس اگر توانست قدرتی بگیرد و جایگاه مردمی اش تقویت شود تنها به این دلیل بود که در جبهه مقاومت و ممانعت ایستاده بود، در حالی که حکومت خودگردان فلسطینی خود را در جبهه سنتی امریکا قرار داده است.
شاید بارزترین نکته در این بیانیه این بود که حماس پیش بینی کرده است که حضور حزب الله در القصیر باعث می شود تا قطب بندی های طایفه ای در منطقه افزایش یابد. در حالی که این مساله نزد هم پیمانان حماس این گونه به آن پاسخ داده می شود که گویا این جنبش فراموش کرده در حالی که خود یک جریان سنی است در خاک خود به آن پناه داده بودند بدون این که منطق یا رویکرد طایفه ای نسبت به آن داشته باشند.
توجه به این نکته الزامی است که بیانیه جنبش حماس با اظهارات شدید اللحن شیخ یوسف قرضاوی، رئیس هیئت علمای مسلمین که اخیرا نشستی را نیز در قاهره ترتیب داده بود و شماری از علمای سنی مختلف جهان عرب و جهان اسلامی را گرد هم آورده بود و آنها نیز در بیانیه نهایی خود ضمن اعلام جهاد در سوریه خواستار سقوط نظام حاکم شده بودند، هم زمان شده است. همان طور که جنبش اخوان المسلمین در مصر نیز از این اعلام جهاد حمایت کرد و محمد مرسی، رئیس جمهوری مصر اعلام کرد که همه روابط دیپلماتیک قاهره را با حکومت سوریه قطع می کند و سفارت سوریه در قاهره را تعطیل خواهد کرد و نماینده حافظ منافع مصر در دمشق را نیز فرا خواهد خواند.
روشن است که جنبش حماس کار را یکسره کرده و تصمیم گرفته که روابط خود را با همه هم پیمانان قدیمی اش قطع کند و به جبهه موسوم به “اعتدال” که در حقیقت جبهه ای نزدیک به امریکا است، بپیوندد. از این رو دیگر هر گونه رد هم پیمانی با امریکا از سوی این جنبش نیز مشکوک و شبهه دار محسوب می شود حتی اگر این نفی واقعی باشد. به ویژه که دشمنان بسیاری هستند که منتظرند حماس این خطا را مرتکب شود.
جنبش حماس اگر توانست قدرتی بگیرد و جایگاه مردمی اش تقویت شود تنها به این دلیل بود که در جبهه مقاومت و ممانعت ایستاده بود، در حالی که حکومت خودگردان فلسطینی خود را در جبهه سنتی امریکا قرار داده است. به نظر می رسد که این ویژگی در حال از بین رفتن است و طرف معادله فلسطینی دیگر در آغوش همان اعتدال عربی که مورد حمایت امریکا قرار دارد، خلاصه می شود.
منبع:دپلوماسی ایرانی