حجهالإسلام احمد مبلغی، رئیس پژوهشگاه مطالعات تقریبی، در نوشتاری با عنوان «دیپلماسی وحدت اسلامی» که ۲۹ تیر در سایت تابناک منتشر شده است، پس از ترسیم وضع کلی همگرایی مذاهب اسلامی و عمدتاً مذاهب شیعه و سنی و تأکید بر ضعف شدید این همگرایی، پیشنهاد کردهاند که سازمانی جهانی با امکانات دولتهای مسلمان برای حمایت از تقریب تشکیل شود و نخستین ملزومات چنین سازمانی را اینگونه بیان کردهاند:
«تحقق وحدت اسلامی منوط است به رعایت یک اصل مهم و آن اصل، «همسانی و برابری در فرصتها و امکانات» است. امروز که ملتها به فضل بیداری اسلامی به میدان آمدهاند و تریبونهای پرقدرت بینالمللی را در اختیار گرفتهاند و بهراحتی میتوانند در فضاهای جهانی و بهویژه در فضای بینالملل اسلامی با صدای رسا مطالبات خود را بیان کنند، بیش از هر چیز باید تلاشها را معطوف کنیم تا همه بیایند و یک سازمان پیگیر وحدت اسلامی را به هر شکلی و در هر قالبی با امکانات دولتها ایجاد کنند. البته ایجاد چنین سازمانی ملزوماتی دارد که بدون تندادن به آن ملزومات، این هدف محقق نمیشود:
الف) برابری در شکلدهی: یعنی باید قالبی ایجاد بشود که شیعه و سنی از یک وضعیت برابر در این سازمان برخوردار باشند. برتری یکی بر دیگری به معنی آن است که فرصت به همان اندازه برای ایجاد این سازمان یا موفقیت آن کم میشود. این یک اصل است. بهخصوص با وجود پیشامد مسائل پرحساسیتی بین شیعه و سنی، برای اینکه بهانهها بریده شود و یک عمل موفقیتآمیز داشته باشیم، چارهای نداریم که بیاییم و یک وضعیت برابر را ایجاد کنیم؛ عملی که هم عقلانی و هم دینی است و هم در ذات وحدت اسلامی چنین معنایی نهفته است. یعنی نمیتوان برای رسیدن به وحدت اسلامی از «نابرابری» استفاده نمود که اقتضای وحدت اسلامی در آن نیست».
حقیقتاً وقتی نوشتههای ایشان را خواندم در همان آغاز مبتلا به همذات پنداری و همدلی گشتم و چنان دچار وجد ناشی از ناباوری و شگفتی شدم که دربارهی هوشیاری و فارسی خوانی خود تردید کردم و ناچار دوباره مطلب را خواندم! اما مطلب همان بود و سخن از برابری فرصتها رفته بود و تأکید بر اینکه برتری سیاسی-اداری یک مذهب، هم ایجاد چنین سازمانی و هم کارایی آن در تکوین و حفظ وحدت را کم میسازد و نمیتوان برای رسیدن به وحدت اسلامی از نابرابری استفاده نمود! البته بعداً که موج هیجانم فرو نشست دریافتم که چندان بیراهه نرفتهام و پیشنهاد ایشان معطوف به بُعد خارجی است که در آن شیعیان در اقلیتاند و کشف و ابراز عقلانی و دینی بودن برابری فرصتها و ارجاع آن به ذات وحدت اسلامی، برکت فرودستی در مقیاس جدید و برآمده از جایگاه اقلیت در جهان اسلام و مصداقی دیگر از درستی نظر آن فیلسوف فرنگی است که خیلی وقت قبل گفته بود پیش کشیدن اخلاق و انصاف در عرصهی سیاسی معمولاً کار افراد و دولتهای ضعیف است! نیز پی بردم روانشناسان اجتماعی که نوع قضاوت اشخاص را تابعی از جایگاه اجتماعی آنان دانستهاند، به ناحق به ترویج نسبیت اخلاق اجتماعی متهم شدهاند و گناهشان فقط این بوده که یک واقعیت مشهود را اعلان کردهاند! باری راز همسخنی و همدلی بنده و آقای مبلغی، اشتراک تصادفی در پایگاه اجتماعی بوده است و گرنه از آنجا که داوریهای عقلانی تخصیصبردار نیستند، نشانهی باور ایشان به مشروعیت نابرابری، آن است که ابتدا رنج بررسی این اصلیترین ملزومهی وحدت در داخل را بر خود هموار سازند و وزن اجتماعی اهل سنت را از روی همان معیارهای عقلانی و دینی، با سهم آنان از امکانات و فرصتهای مشاع کشور مقایسه و سپس نتیجه را اعلام کنند! البته از حق نباید گذشت و همین که ایشان نابرابری اداری-رسانهای را آشکارا خلاف ذات وحدت اسلامی و عامل ناکامی طرح تقریب مذاهب اعلام کردهاند و لازمهی وحدت را مراعات عدالت و حتی مساوات دانستهاند، شایستهی تأیید و ستایش است.
تأکید بر ضرورت رفع نابرابری در تعامل پیروان مذاهب، بیانگر این واقعیت ناگوار است که خوی نفسانی تکاثر، چنان با سرشت آدمیان درآمیخته است که هویتهای تاریخی-اجتماعی، حتی اگر فرزند عدالتخواهی نیز بوده باشند،گاه مادرخوار میشوند و عدالت را فدای بقا و گسترش خویش میسازند! مذهب را مبصر عدالت ساختن و عدل را بر مبنایش معناکردن، مخصوصاً از سوی کسانی که سالها به نام عدلیه بیمحابا اشعریت را به جرم واداشتن عدالت به پیروی از دین و غفلت از ضرورت عادلانه بودن دین و مذهب، فروکوفته و دادار جهان را به مراعات دادگری مکلف دانستهاند، از آن طنزهای تلخ روزگار است و نشان میدهد که: اولاً قدرت و ثروت تا چه اندازه در تحریف معنوی اندیشهها ماهر و تردستاند و ثانیاً دشواریهای اجتماعی زیستن و هشدارهای قرآنی در باب فریبندگی دنیا نباید سهل انگاشته شود.
بیگمان تا روزی که منصب از روی مذهب، درجهی سرهنگی از روی تعلق فرهنگی، نان از روی ایمان، دانش و مدرک از روی گرایش و مسلک، فرصت از روی قومیت و نوش و عیش از روی دین و کیش توزیع شود و نفی باورهای یک گروه با نفی وجود یا حقوق آنان ملازم انگاشته شود، افق همگرایی و اتّحاد همچنان تاریک و ناامید کننده خواهد بود و جز اتلاف وقت و هزینه و اثبات و تثبیت تحلیلهای بدخواهان حاصلی نخواهد داشت و صرفاً نوعی اغفالگری سیاسی فاقد پشتوانهی جدّی تلقّی خواهد شد؛ وحدت از جنس امور فرهنگی است و الزامات فکری و ساختاری خاص خود را دارد و بر یک بستر ژلاتینی زمینهساز مواجههی اندیشگی و تبادل نظر اصیل نخبگان میروید و با فرمان رسمی و قطعیتاندیشی نسبتی ندارد.
اصولاً در جهان سوم به علت ضعف مشروعیت و فقدان جامعهی مدنی، به جای مدیریت پدیدهها، کنترل امور اولویت مییابد که جز ترویج چندشخصیتی و تظاهر منافی عزت انسانی حاصلی ندارد؛ تدیّن و وحدت، اگر جوششی و اکتشافی و در نتیجه داوطلبانه و برآمده از درک و تلاش اصیل گروههای اجتماعی نباشد، اگر از مرحلهی انعقاد و جنینی هم بگذرد، قطعاً مرده یا زمینگیر متولد خواهد شد؛ این گمشدههای ارزشمند زمانی تحقق خواهند یافت که راهبرد مدیریت جایگزین راهبرد کنترل گشته و فضای ساختاری مناسب فراهم گردد؛ امیدوارم روزی برسد که همهی ما و به ویژه نخبگان اداری/سیاسی کشور، با واقعنگری یا تجربه بدین نتیجهی وحدتساز برسیم که حقانیت کلامی یا حاکمیت سیاسی، نه اخلاقاً و نه شرعاً مجوّز اِعمال نابرابری و تحقیر نیست و «برای اینکه بهانهها بریده شود و یک عمل موفقیتآمیز داشته باشیم، چارهای نداریم که بیاییم و یک وضعیت برابر را ایجاد کنیم».
منبع: دیپلماسی وحدت اسلامی
وحدت اسلامی چرا وچگونه ؟
در ارتباط بامقاله فوق باید بگوئیم وحدت اسلامی ،نه به خاطر اقتضای موقعیت است ونه به خاطر دغدغه فرهنگی ؛اگرچه هردومورد درچهار چوب آن وجزیی ازعلل مسئله میباشند .
وحدت اسلامی با توجه به ماهیت وخصوصیت دین ورابطه آن با انسان ، از اساسی ترین وضروریترین مسایل مسلمانان وکل بشریت است .وخدشه دار شدن واز بین رفتن این وحدت باعث تضعیف مسلمانان ،وکم ارزش شدن آنها هم دربین خود وهم دردایره بشری در جهان میشود .(ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم ) آیه :۴۶ سوره انفال
آیه نتیجه اختلاف را سستی ونا امیدی وازبین رفتن ارج واحترام دربین همدیگر میداند.این نکته پرواضح است که ،دین از آدم تاخاتم یک سلسله پیوسته و هماهنگ است وتضاد وتناقضی بین آنها نیست .چرا که همه آنهابرای انسان وسازگار با فطرت بشری هستند وهمگی از جانب یک خدای واحدند .
همچنین واضح است که دین برنامه زندگی انسان است وهیچ برنامه دیگری غیر از این نمیتواند اورا به سعادت برساند .شعر زیر چه خوب این معنی را میرساند :
دوو ده سه ن باوه ر یه کی دینی یه کی هر خول ئه پیوی
حالی ئه و هه ر وه ک نه مامیکه و ئه ویچ وه ک ووشکه چیوی
تقریبا این شعرهم ازنظر معنی همین معنا را میرساند :
آنانکه براه دین قدم بردارند مردان حقیقت ومردم دارند
وآنانکه ز احکام حدا بیخبرند آشفته چو خشت خام بر دیوارند
وبقول شهید سید قطب علیه الرحمه :هر برنامه ای برای بشر غیر از دین نوعی جاهلیت است هرچند دراین برنامه نکات وجهات مثبتی هم وجود داشته باشد .
علت آن هم بسیار واضح است ، انسانی که همه ابعاد وجودی خود را نشناخته وهستی وکائنات را هم همینطور؛نمیتواند برنامه اش کامل وشامل باشد . حتی دین هم به خاطر تطورات زمان ومکان ونوع فرهنگ وزبان ونوع لباس و… در نقاط مختلف جهان خواهان یکسان شدن ویک رنگ ویک لباس شدن همه بشر نیست ؛به عبارتی دین ضمن احترام وتایید نوع لباس وزبان وفرهنگ ملل واقوام خواهان اصلاح موارد نابجا وخلاف توحید آنهاست ،نه ازبین رفتن آنها. تا جایی که تنوع فرهنگی و…را از نعمات خداوند به بشر میداند .وبر عامل کنترل کننده همه آنها یعنی ایمان وتقوا تکیه بسیار دارد .(انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ) آیه : ۱۳ حجرات
آخرین کتاب پیامبران از جانب خدا قرآن است وکتاب دیگری وپیامبر دیگری نخواهد آمد .پس حتما این کتاب توانایی حل مشکلات ونیازهای انسان را تا زمانیکه بر روی کره زمین است دارد ؛ که البته این مسئله اجتهادی مستمر وپویا را در هر برهه از زمان ومکان میطلبد ، حال باتوجه به به نیاز بشر راههای بوجود آمدن این شرایط وحفظ آنرا چگونه از قرآن استنباط کنیم ؟
قرآن سرچشمه همه انحرافات را با کلمه – بغی – نام میبرد به معنی سرکشی وتجاوز از حدود قوانین دین . (وما تفرقوا الا من بعد ما جاء هم العلم بغیا بینهم ) آیه ۱۴ سوره شوری
ودعوت به وحدت را کار همه انبیا ء الهی میداند ،که ما پیروان انبیاءهم باید پیرو راه ومسلک آنها باشیم .( شرع لکم من الدین ما وصی به نوح والذی اوحینا الیک وما وصینا بابراهیم وموسی وعیسی ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه …) آیه ۱۳ سوره شوری
بغی هم دوبازوی مادی ومعنوی دارد :بازوی مادی (اتراف ) به معنی خوش گذرانی مادی و ( استکبار )بازوی معنوی آن به معنی خود بزرگ بینی .
اتراف هم دوشاخه دارد :یکی (اسراف )به معنی زیاده روی در مصرف (کلوا واشربوا ولا تسرفوا ) ودیگری (تبذیر)به معنی هدر دادن واز بین بردن نعمتهای الهی (ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین)
(مترفین ) به معنی خوش گذرانان سر دمداران اتراف و (ملاء) به معنی زورمداران ودیکتاتوران سر دمداران استکبارند .
قرآن امه وسط را هدف غایی ونهایی برنامه خود میداند،هرفرد دراین امه درهیک از شئونات جامعه چه فردی وچه اجتماعی باید وظایف خود را بشناسد وبدور از افراط وتفریط به آنها عمل کند ؛ومسئول در برابرفرد وجمع باشد. (… وکذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس ) آیه ۱۴۳ سوره بقره
در اینجا متوجه میشویم که هر دو راه افراط وتفریط باعث خارج شدن از صراط مستقیم وخروج از دایره امه وسط میگردد. وقرآن دستور موکد دارد که اگر این حدود را ایجاد نمودید بشدت از آن محافظت نمایید تا به شرک دچار نشوید. (اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه …) آیه :۱۳ سوره شوری
برای ایجاد این جامعه ضمن مجاهدت وسع افراد آگاه ومسئول درآن جامعه باید سالها کوشش شود تا به اتوپیا ی مورد نظر دین رسید .عجله کردن وکوتاه آمدن وبی مسئولیت بودن دراین راه گناه ومجاهدت وادای وظیفه تک تک افراد به تناسب توان جسمی وفکری وعلمی خود ثواب دنیا وآخرت را بهمراه دارد . خواه این تلاش به نتیجه برسد یا نرسد ؛ وچه زود وچه دیر آنچه مهم است ادای مسئولیت دینی واجتماعی ومدنی است .اما چه بهتر این تلاشها به برپایی چنین نظامی بیانجامد.
در زمان حیات مبارک حضرت رسول ـ ص – به دلیل پیوند با وحی والهامات خاصه توانسته مسیر صحیح برخورد با موارد پیش آمده را بیابد ،اما پس از رحلت حضرت هیچ فردی به تنهایی این چنین صلاحیتی ندارد . اما دین خدا مردم وجامعه را بدون راه حل نگذاشته وآن را استفاده مستمر از موازین کتاب وسنت قولی وتقریری وعملی حضرت است ، البته با تطابق واستنباط از این دو منبع توسط شورای اولی الامر زمان خود .(یا ایهاالذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم …) آیه : ۵۹ سوره نساء
ودر قسمت بعدی همین آیه میفرماید : (فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله والرسول ان کنتم تؤمنون بالله والیوم الاخر ذلک خیر واحسن تاویلا)
یعنی اگر درکاری بین شما اختلاف افتاد باز وظیفه اولی الامر است تحقیق کند وادله قرآنی وسنت حصرت را دراین زمینه جستجوکند وراه حل رابیابد ودرنهایت آیه میفرماید: این بهترین راه وبرداشت شما از قرآن وینت است .
پس برطرف کردن اختلاف تنها در صلاحیت اولی الامر است ؛حال بیاییم خود کلمه اولی الامر را مورد بررسی ومداقه قرار دهیم :
اولی الامر یعنی صاحبان رای یاهمان نخبگان دینی جامعه در هر زمان ، که همیشه بصورت جمع آمده ودر قرآن صورت مفرد ندارد .مفرد اولوا یا اولی (به نسبت مرفوع بودن یا منصوب بودن ماقبل آن )
(ذوا) یا ( ذی ) میباشد ؛به معنی صاحب ودارنده ،پس چون ذوالامر یا ذی الامر در قرآن نداریم دلالت بر جمعی بودن رای اولی الامر یعنی همان رای شوراست (شورای حل وعقد).
علت هم بسیار بدیهی است ،انسانها با خصال وسلایق وخصوصیات عقلی ورفتاری مختلف آفریده شده اند ودر عین حال هیچکس از همه جهات کامل نیست .
در اینجا توضیحی لازم وضروری مینماید : درارتباط باکلمه – ولی -که درقرآن هم بصورت مفرد وهم به صورت جمع آمده سنخیتی ریشه ای با کلمه اولی الامر ندارد ؛جمع ولی هم – اولیاء – است .که به معنی دوست وسرپرست استفاده میشود وهیچگاه در قرآن پس از کلمه ولی کلمه -امر – بکار برده
نشده است .یعنی ولی امر واولیاء امر نداریم .
مثلا پدری ولی بچه هیش است یا میتواند ولی یتیمی باشد و… اما هر ولی نمیتواند جزو افراد اولی الامر باشد هرچند که هر فرد از افراد اولی الامر هم ولی خدایند وهم ولی مسلمانان .
در زمان حضرت رسول – ص – که قیادت امت اسلامی را داشت حضرت از تکیه گاه وحی به عنوان پشتوانه صد درصد مطمئن در امور استفاده می نمود ، بهمین دلیل در آن زمان مسلمانان درجاهایی که که حضورشان بدون حضرت بود ولازم میآمد درنوردی تصمیمی بگیرند به صورت جمعی وشورایی تصمیم می گرفتند . یعنی رای حداکثری یا همان نصف باضافه یک یا بالاتر اما درهمان حال رابطه حضرت با امت مشاوره ای بود نه شورایی . ومیدانیم در مشاوره ؛فرد مشاور پس از مشورت با اطرافیان ذی صلاح خود تصمیم نهایی را می گیرد .(… وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ) آیه: ۱۵۹ آل عمران
که فعل امر شاور وعزمت هردو دلالت بر فردی بودن دارند .بعد از فوت حضرت محمد -ص – درزمان خلفای راشدین رضی الله عنهم از این سیستم شورایی استفاده میشد (شورای سقیفه) و… اما بعد از آنها باسیطره زر وزور وتزویرحکومت شورا به فرد گرایی واستبداد گرایید وعملا اولی الامر ازبین رفت که نتیجه آن سیطره حکومتهای خود کامه اموی وعباسی شد.
اما دراین شرایط باز مجتهدان ودلسوزان اسلام هرکس به توانایی خود در مورد مسایل مورد نیاز مسلمانان نظراتی میدادند . وچون شورایی وجود نداشت بطور طبیعی اختلاف رای هم پیش مبآمد ومذاهب فعلی اسلامی از آثار این دوره ها میباشند .وادامه زندگی ایمانی مسلمانان هرچند با شیوه های متفاوت در فروع نتیجه این پدیده تاریخی است بهمین دلیل میتوان گفت همین مذاهب اسلامی اگرچه هیچکدام دین کامل نیستند اما به حکم ضرورت پیروان هریک از آنها مسلمانند وخداوند به جای دین از آنها قبول میکند. وبه دلیل اصل فقهی : ۰ما لا یدرک کله ما یترک کله ) کسی که نتواند به همه دین دست یابد ، نباید ازکل آن دست بکشد ؛ به عبارتی دیگر مسلمانان کنونی نباید هیچکدام خود را اصل اسلام بدانند .همچنانکه تکفیر کردن همدیگر گناه محسوب میشود و
باز گت به این دین کامل با توجه به دلایلی که گذشت ودر قرآن وسنت موجود است هم ممکن است ، وهم واجب وضروری ؛ واولین رکن لازم در این راه پر نشیب وفراز زنده کردن شورای اولی الامر میباشد . دست همه مسلمانان را بگرمی میفشاریم و از هیچ تلاش وکوششی دراین راه دریغ نمی ورزیم .به امید آنروز والسلام .
این مطالب اقتباسی از نظریات علامه احمد مفتی زاده -رح -میباشد.
وحدت اسلامی چرا وچگونه ؟
در ارتباط بامقاله فوق باید بگوئیم وحدت اسلامی ،نه به خاطر اقتضای موقعیت است ونه به خاطر دغدغه فرهنگی ؛اگرچه هردومورد درچهار چوب آن وجزیی ازعلل مسئله میباشند .
وحدت اسلامی با توجه به ماهیت وخصوصیت دین ورابطه آن با انسان ، از اساسی ترین وضروریترین مسایل مسلمانان وکل بشریت است .وخدشه دار شدن واز بین رفتن این وحدت باعث تضعیف مسلمانان ،وکم ارزش شدن آنها هم دربین خود وهم دردایره بشری در جهان میشود .(ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم ) آیه :۴۶ سوره انفال
آیه نتیجه اختلاف را سستی ونا امیدی وازبین رفتن ارج واحترام دربین همدیگر میداند.این نکته پرواضح است که ،دین از آدم تاخاتم یک سلسله پیوسته و هماهنگ است وتضاد وتناقضی بین آنها نیست .چرا که همه آنهابرای انسان وسازگار با فطرت بشری هستند وهمگی از جانب یک خدای واحدند .
همچنین واضح است که دین برنامه زندگی انسان است وهیچ برنامه دیگری غیر از این نمیتواند اورا به سعادت برساند .شعر زیر چه خوب این معنی را میرساند :
دوو ده سه ن باوه ر یه کی دینی یه کی هر خول ئه پیوی
حالی ئه و هه ر وه ک نه مامیکه و ئه ویچ وه ک ووشکه چیوی
تقریبا این شعرهم ازنظر معنی همین معنا را میرساند :
آنانکه براه دین قدم بردارند مردان حقیقت ومردم دارند
وآنانکه ز احکام حدا بیخبرند آشفته چو خشت خام بر دیوارند
وبقول شهید سید قطب علیه الرحمه :هر برنامه ای برای بشر غیر از دین نوعی جاهلیت است هرچند دراین برنامه نکات وجهات مثبتی هم وجود داشته باشد .
علت آن هم بسیار واضح است ، انسانی که همه ابعاد وجودی خود را نشناخته وهستی وکائنات را هم همینطور؛نمیتواند برنامه اش کامل وشامل باشد . حتی دین هم به خاطر تطورات زمان ومکان ونوع فرهنگ وزبان ونوع لباس و… در نقاط مختلف جهان خواهان یکسان شدن ویک رنگ ویک لباس شدن همه بشر نیست ؛به عبارتی دین ضمن احترام وتایید نوع لباس وزبان وفرهنگ ملل واقوام خواهان اصلاح موارد نابجا وخلاف توحید آنهاست ،نه ازبین رفتن آنها. تا جایی که تنوع فرهنگی و…را از نعمات خداوند به بشر میداند .وبر عامل کنترل کننده همه آنها یعنی ایمان وتقوا تکیه بسیار دارد .(انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ) آیه : ۱۳ حجرات
آخرین کتاب پیامبران از جانب خدا قرآن است وکتاب دیگری وپیامبر دیگری نخواهد آمد .پس حتما این کتاب توانایی حل مشکلات ونیازهای انسان را تا زمانیکه بر روی کره زمین است دارد ؛ که البته این مسئله اجتهادی مستمر وپویا را در هر برهه از زمان ومکان میطلبد ، حال باتوجه به به نیاز بشر راههای بوجود آمدن این شرایط وحفظ آنرا چگونه از قرآن استنباط کنیم ؟
قرآن سرچشمه همه انحرافات را با کلمه – بغی – نام میبرد به معنی سرکشی وتجاوز از حدود قوانین دین . (وما تفرقوا الا من بعد ما جاء هم العلم بغیا بینهم ) آیه ۱۴ سوره شوری
ودعوت به وحدت را کار همه انبیا ء الهی میداند ،که ما پیروان انبیاءهم باید پیرو راه ومسلک آنها باشیم .( شرع لکم من الدین ما وصی به نوح والذی اوحینا الیک وما وصینا بابراهیم وموسی وعیسی ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه …) آیه ۱۳ سوره شوری
بغی هم دوبازوی مادی ومعنوی دارد :بازوی مادی (اتراف ) به معنی خوش گذرانی مادی و ( استکبار )بازوی معنوی آن به معنی خود بزرگ بینی .
اتراف هم دوشاخه دارد :یکی (اسراف )به معنی زیاده روی در مصرف (کلوا واشربوا ولا تسرفوا ) ودیگری (تبذیر)به معنی هدر دادن واز بین بردن نعمتهای الهی (ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین)
(مترفین ) به معنی خوش گذرانان سر دمداران اتراف و (ملاء) به معنی زورمداران ودیکتاتوران سر دمداران استکبارند .
قرآن امه وسط را هدف غایی ونهایی برنامه خود میداند،هرفرد دراین امه درهیک از شئونات جامعه چه فردی وچه اجتماعی باید وظایف خود را بشناسد وبدور از افراط وتفریط به آنها عمل کند ؛ومسئول در برابرفرد وجمع باشد. (… وکذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس ) آیه ۱۴۳ سوره بقره
در اینجا متوجه میشویم که هر دو راه افراط وتفریط باعث خارج شدن از صراط مستقیم وخروج از دایره امه وسط میگردد. وقرآن دستور موکد دارد که اگر این حدود را ایجاد نمودید بشدت از آن محافظت نمایید تا به شرک دچار نشوید. (اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه …) آیه :۱۳ سوره شوری
برای ایجاد این جامعه ضمن مجاهدت وسع افراد آگاه ومسئول درآن جامعه باید سالها کوشش شود تا به اتوپیا ی مورد نظر دین رسید .عجله کردن وکوتاه آمدن وبی مسئولیت بودن دراین راه گناه ومجاهدت وادای وظیفه تک تک افراد به تناسب توان جسمی وفکری وعلمی خود ثواب دنیا وآخرت را بهمراه دارد . خواه این تلاش به نتیجه برسد یا نرسد ؛ وچه زود وچه دیر آنچه مهم است ادای مسئولیت دینی واجتماعی ومدنی است .اما چه بهتر این تلاشها به برپایی چنین نظامی بیانجامد.
در زمان حیات مبارک حضرت رسول ـ ص – به دلیل پیوند با وحی والهامات خاصه توانسته مسیر صحیح برخورد با موارد پیش آمده را بیابد ،اما پس از رحلت حضرت هیچ فردی به تنهایی این چنین صلاحیتی ندارد . اما دین خدا مردم وجامعه را بدون راه حل نگذاشته وآن را استفاده مستمر از موازین کتاب وسنت قولی وتقریری وعملی حضرت است ، البته با تطابق واستنباط از این دو منبع توسط شورای اولی الامر زمان خود .(یا ایهاالذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم …) آیه : ۵۹ سوره نساء
ودر قسمت بعدی همین آیه میفرماید : (فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله والرسول ان کنتم تؤمنون بالله والیوم الاخر ذلک خیر واحسن تاویلا)
یعنی اگر درکاری بین شما اختلاف افتاد باز وظیفه اولی الامر است تحقیق کند وادله قرآنی وسنت حصرت را دراین زمینه جستجوکند وراه حل رابیابد ودرنهایت آیه میفرماید: این بهترین راه وبرداشت شما از قرآن وینت است .
پس برطرف کردن اختلاف تنها در صلاحیت اولی الامر است ؛حال بیاییم خود کلمه اولی الامر را مورد بررسی ومداقه قرار دهیم :
اولی الامر یعنی صاحبان رای یاهمان نخبگان دینی جامعه در هر زمان ، که همیشه بصورت جمع آمده ودر قرآن صورت مفرد ندارد .مفرد اولوا یا اولی (به نسبت مرفوع بودن یا منصوب بودن ماقبل آن )
(ذوا) یا ( ذی ) میباشد ؛به معنی صاحب ودارنده ،پس چون ذوالامر یا ذی الامر در قرآن نداریم دلالت بر جمعی بودن رای اولی الامر یعنی همان رای شوراست (شورای حل وعقد).
علت هم بسیار بدیهی است ،انسانها با خصال وسلایق وخصوصیات عقلی ورفتاری مختلف آفریده شده اند ودر عین حال هیچکس از همه جهات کامل نیست .
در اینجا توضیحی لازم وضروری مینماید : درارتباط باکلمه – ولی -که درقرآن هم بصورت مفرد وهم به صورت جمع آمده سنخیتی ریشه ای با کلمه اولی الامر ندارد ؛جمع ولی هم – اولیاء – است .که به معنی دوست وسرپرست استفاده میشود وهیچگاه در قرآن پس از کلمه ولی کلمه -امر – بکار برده
نشده است .یعنی ولی امر واولیاء امر نداریم .
مثلا پدری ولی بچه هیش است یا میتواند ولی یتیمی باشد و… اما هر ولی نمیتواند جزو افراد اولی الامر باشد هرچند که هر فرد از افراد اولی الامر هم ولی خدایند وهم ولی مسلمانان .
در زمان حضرت رسول – ص – که قیادت امت اسلامی را داشت حضرت از تکیه گاه وحی به عنوان پشتوانه صد درصد مطمئن در امور استفاده می نمود ، بهمین دلیل در آن زمان مسلمانان درجاهایی که که حضورشان بدون حضرت بود ولازم میآمد درنوردی تصمیمی بگیرند به صورت جمعی وشورایی تصمیم می گرفتند . یعنی رای حداکثری یا همان نصف باضافه یک یا بالاتر اما درهمان حال رابطه حضرت با امت مشاوره ای بود نه شورایی . ومیدانیم در مشاوره ؛فرد مشاور پس از مشورت با اطرافیان ذی صلاح خود تصمیم نهایی را می گیرد .(… وشاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ) آیه: ۱۵۹ آل عمران
که فعل امر شاور وعزمت هردو دلالت بر فردی بودن دارند .بعد از فوت حضرت محمد -ص – درزمان خلفای راشدین رضی الله عنهم از این سیستم شورایی استفاده میشد (شورای سقیفه) و… اما بعد از آنها باسیطره زر وزور وتزویرحکومت شورا به فرد گرایی واستبداد گرایید وعملا اولی الامر ازبین رفت که نتیجه آن سیطره حکومتهای خود کامه اموی وعباسی شد.
اما دراین شرایط باز مجتهدان ودلسوزان اسلام هرکس به توانایی خود در مورد مسایل مورد نیاز مسلمانان نظراتی میدادند . وچون شورایی وجود نداشت بطور طبیعی اختلاف رای هم پیش مبآمد ومذاهب فعلی اسلامی از آثار این دوره ها میباشند .وادامه زندگی ایمانی مسلمانان هرچند با شیوه های متفاوت در فروع نتیجه این پدیده تاریخی است بهمین دلیل میتوان گفت همین مذاهب اسلامی اگرچه هیچکدام دین کامل نیستند اما به حکم ضرورت پیروان هریک از آنها مسلمانند وخداوند به جای دین از آنها قبول میکند. وبه دلیل اصل فقهی : ۰ما لا یدرک کله ما یترک کله ) کسی که نتواند به همه دین دست یابد ، نباید ازکل آن دست بکشد ؛ به عبارتی دیگر مسلمانان کنونی نباید هیچکدام خود را اصل اسلام بدانند .همچنانکه تکفیر کردن همدیگر گناه محسوب میشود و
باز گت به این دین کامل با توجه به دلایلی که گذشت ودر قرآن وسنت موجود است هم ممکن است ، وهم واجب وضروری ؛ واولین رکن لازم در این راه پر نشیب وفراز زنده کردن شورای اولی الامر میباشد . دست همه مسلمانان را بگرمی میفشاریم و از هیچ تلاش وکوششی دراین راه دریغ نمی ورزیم .به امید آنروز والسلام .
این مطالب اقتباسی از نظریات علامه احمد مفتی زاده -رح -میباشد.