آخرین خبرها

زندگی نامه امام غزالی رحمه الله

حجه الإسلام زین الدین ابوحامد امام محمد غَزّالی طوسی، یکی از بزرگترین متصوفین و علمای اسلام در قرن پنجم و ششم هجری می باشد. بزرگمردی که در انواع رشته های علوم اسلامی سرآمد دانشوران روزگار خود گشت و نامش تا به امروز در جهان اسلام زنده و باقیست. وی آثار متعددی در فقه، کلام، فلسفه، اخلاق، تصوف و عرفان نوشت.

حجه الاسلام زین الدین ابوحامد محمد بن محمد بن محمد بن احمد طوسی غزالی در سال ۴۵۰هجری قمری، مطابق با ۱۰۵۸ میلادی، از خانواده ای ایرانی در روستای طابران (“طابران” و “توقان” دو شهر مهم طوس بودند) در اواخر عهد طغرل سلجوقی دیده به جهان گشود.

 پدرش محمدبن محمد مردی درویش و صالح و عبادت گذار بود، که در شهر طوس حرفه غزالی یا نخ پشم فروشی داشت، وی به حضور در مجالس وعظ و خدمت علما و فقها و عابدان میل زایدالوصفی داشت.

پدر امام غزالی، در سال ۴۶۵هجری قمری جان به جان آفرین تسلیم کرد و یکی از دوستان خود را وصیت نمود تا پس از وی سرپرستی دو فرزندش ( محمد و احمد) را بر عهده گرفته و از آنها مواظبت نماید. وی نیز که خودش مردی فقیر و گوشه نشین بود، به پاس دوستی‏ای که با پدر امام غزالی داشت در پرورش و تربیت و نگهداری این فرزند، از هیچ کوششی دریغ نورزید؛ تا زمانی که سرمایه به جای مانده از پدر امام غزالی موجود بود، همه را در تربیت و رشد امام غزالی هزینه نمود.

پس از اینکه امام غزالی به سن کودکی رسید، رادکانی، او را به مکتب درس فرستاد تا  به تحصیل علوم شرعی مشغول شود.

ابوحامد محمد غزالی برای ادامه تحصیل علوم دینی به یکی از مدارس در شهر نیشابور رفت و به تحصیل ادامه داد. وی کودکی بسیار باهوش و تند ذهن بود. علوم دینی و ادبی را نزد “احمد الرادکانی” فراگرفت، وی در این مدت از جمله شاگردان برجسته رادکانی به شمار می رفت. اما غزالی از محضر این استاد، بیش از دیگر علوم، در زمینه فقه مهارت حاصل نمود و پس از اینکه پنج سال از عمر خویش را در نیشابور به فراگیری علوم دینی صرف نمود، رهسپار طوس شد و در یکی از مدارس این شهر به تحصیل پرداخت.

امام غزالی سپس به گرگان مسافرت نمود و از محضر دومین استادش، “ابوالقاسم اسماعیل جرجانی” علوم شرعی را کسب کرد. اما بعد از مدتی دوباره به زادگاه خود، طوس، برگشت و مدت سه سال در طوس به مطالعه و تکرار دروس پرداخت.

 

سفر مجدد به نیشابور

امام غزالی پس از مدتی در سن ۲۳ سالگی دوباره از طوس به عزم تحصیل مسافرت کرد و به نیشابور، که مرکز علمای خراسان بود، رفت و نزد معروفترین عالم آن شهر یعنی “امام الحرمین ابوالمعالی جوینی” با عشق سرشار و کوشش فراوان به تحصیل پرداخت و فنون جدل و خلاف و کلام و مقدمات فلسفه را به خوبی فراگرفت. غزالی در محضر این استاد نامدار چنان کوشید و درخشید که پس از یکی دوسال در شمار بهترین شاگردان وی جای گرفت، و امام الحرمین چنان شیفته این شاگرد درس خوان و هوشیار گردید که در هر محفلی به داشتن شاگردی چون او بر خود می بالید.

این دوره از دانش اندوزی غزالی که سبب شد در جمع فقیهان نیشابور مشهور و انگشت نما شود، بیش از پنج سال به طول نینجامید، زیرا چراغ زندگی امام الحرمین در سال ۴۷۸ هجری خاموش شد، در این دوران علومی و فنونی که امام غزالی از محضر علامه جوینی حاصل نموده بود، وی را به حدی از دانش دینی روزگار رسانیده بود که دیگر نیازی به استاد نداشت.

 هنوز ۲۸سال از سن غزالی نگذشته بود که در علوم و فنون متداوله زمان خویش، ادبیات، فقه، اصول، حدیث، درایت، کلام، جدل (مناظره)، و غیره مهارت بالایی حاصل نموده بود. وی در نیشابور دست به کار تالیف و تصنیف زد.

امام غزالی پس از وفات علامه جوینی، به محضر “خواجه نظام الملک طوسی”، که محضرش پیوسته به وجود علما و فضلای عهد آراسته بود، شرفیاب شد. اما نظام الملک که آوازه فضل و دانش غزالی را شنیده بود، مقدم او را گرامی داشت و منصب تدریس نظامیه بغداد که بالاترین منصب علمی آن دوره بود را به وی محول کرد.

طولی نکشید که امام غزالی در بغداد زبانزد خاص و عام گردید، سخن از نبوغ سرشار و دانش بسیارامام غزالی زینت دهنده محافل علمی بود، و قافله هایی که از بغداد رهسپار شرق و غرب می شدند، نبوغ و هوشیاری وی را برای مردم شهرهای بین راه حکایتها می کردند. حشمت و شوکت اما غزالی به حدی رسید که حتی بر امراء و پادشاهان معاصر وی نیز اثر گذاشت، به طوری که در سال ۴۷۸ هجری، امام غزالی یکی از بزرگانی بود که با عنوان “حجهالاسلام” و استاد برگزیده نظامیه بغداد، شناخته می شد.

 

تحول روحانی غزالی

امام غزالی در دورانی که در بغداد به اوج شوکت و شهرت رسیده بود و در میان خاص و عام مقامی برتر از همه پیدا کرده بود، اما به یکباره در زندگی وی تحولی بسیار شگرف و عجیب پیش آمد؛ او به این نتیجه رسیده بود که از این راه نمی توان به آسایش و آرامش روحی دست یافت. لذا یک مرتبه از هر چیز و هر کسی صرف نظر نمود و به علم و جاه و اعتبارات دنیوی پشت پا زد.

این تحول اساسی زمانی در زندگانی امام غزالی اتفاق افتاد که وی در سن ۳۹ سالگی قرار داشت. در همین زمان بود که چنان تحولی در روح او به وجود آمد که همه چیز را عوض کرد و از او یک غزالی نوظهور و تازه به وجود آورد.

 حال دیگر تمام آن هیاهوی جدال و قیل و قال غزالی به سکوت و حال، و همه آن کشمکش‏ها با هفتاد دو ملت به آرامش و سازگاری و  توجه به تربیت اهل جهان مبدل گردید.

چه بود و چه شد! غزالی یک عالم متکلم فقیه بود و یک تن صوفی وارسته دل آگاه از کار درآمد، آنچه از حقایق عرفان و معنویات نصیب غزالی بود در این دوره از زندگانی عاید او گشت.

از جاه و مال و علاقه زن و فرزند گذشتن مقداری قابل تصور است، اما از قید علوم و دانشهای صوری که با یک عمر رنج و زحمت به دست آمده اند، کار بسیار مشکلی به نظر می آید. اینجاست که غزالی خود آنجا که تجارب شهوات را شرح می دهد این مرحله را بسیار مشکل تر از همه باز می نماید و می گوید: «در قدم اول از جاه و مال گذشتم، اما قیود علم و تدریس که ظاهر بسیار فریبنده داشت مرا سخت به زحمت انداخت.»

پس از این تحول روحی و دگرگونی کامل، امام غزالی به بهانه زیارت خانه خدا از بغداد خارج شد، وی مدت مدیدی را به گمنامی و در خفا به مسافرت و جهانگردی سپری نمود، و سالها در حجاز و شام و فلسطین با خویشتنِ خویش به خلوت نشست تا داروی درد درونی خود را پیدا کند. امام غزالی در پاسخ به نامه “نظام الدین احمد” به تاریخ این گوشه نشینی اینگونه اشاره کرده است: «چون بر سر تربت خلیل -علیه السلام- رسیدم، در سنه (سال) تسع و ثمانین و اربعمائه (۴۸۹ هـ.ق)، و امروز قریب پانزده سال است، سه نذر کردم: یکی آنکه از هیچ سلطانی هیچ مالی قبول نکنم، دیگر آنکه به سلام هیچ سلطانی نروم، سوم آنکه مناظره نکنم. اگر دراین نذر نقض آورم، دل و وقت شوریده گردد…»

 

چرایی دگرگونی فکری امام غزالی و گریز وی از بغداد

زندگانی فکری و روحی امام غزالی را، به استثنای سالهای پیش از نظامیه بغداد که غزالی همچون بسیاری از دانشجویان جوان معاصر خویش به دنبال جاه طلبی‏های متعارف شخصی بود، می توان به دو دوره تقسیم کرد؛ دوره تدریس در نظامیه بغداد و دوره پس از نظامیه. هنگامی که غزالی در بغداد به تدریس اشتغال داشت تلاشهای وی در عرصه سیاست بیشتر متوجه رد اندیشه باطنی‏نگری اسماعیلیان و تثبیت جایگاه خلافت در برابر تبلیغات آنان بود. البته این شیوه برخورد وی منحصر به باطنی ها نبود، بلکه امام غزالی در مدت اقامت چهارساله خود در بغداد (۴۸۴- ۴۸۸) به رد و انتقادهای سخت بر فیلسوفان و متکلمان نیز پرداخت، چنان که کتابهای «الاقتصاد فی الاعتقاد» و «تهافت الفلاسفه» را به ترتیب در نقد کلامیان و فلیسوفان نگاشت که هر کدام در اندیشه مسلمانان تاثیر ژرفی برجای نهادند. لیکن پس از مدتی گویی متوجه ناپسندگی این شیوه انکارآمیز خود شد و سرانجام پس از چند ماه سرگشتگی و بحران روحی که در پایان دوره اقامت در بغداد بدان دچار شد به فکر رها کردن رویه پیشین و ترک محیط نفاق آمیز و منفعت پرستانه بغداد افتاد و روانه شام و فلسطین شد.

به هرحال امام غزالی تقریباً ناگهان تصمیم به ترک بغداد گرفت و این تصمیم نتیجه طغیان درونی بر ضد و تنفر وی از فساد و پوسیدگی جامعه ای بود که سلامت دینی و اخلاقی خود را از دست داده بود و امرا و حاکمان که عهده دار رهبری و مسوول نظام کلی جامعه بودند خود جلوتر از دیگران به فساد، ظلم و عدم اطاعت از قانون و شرع گرایش یافته بودند.

البته گریز امام غزالی از محیط بغداد، که پر بود از فساد و تباهی و هیاهوهای جاه طلبانه، از روی ناامیدی یا برای دستیابی به آرامش و آسودگی شخصی نبود؛ بلکه وی در واقع تلاش برای اصلاح نجات جامعه را مدنظر خویش قرار داده بود، اما می خواست پیش از اقدام به این کار سترگ خود را اصلاح کند.

 به این ترتیب امام غزالی که پیشتر به دنبال آشکار کردن خطاها و لغزش های فیلسوفان و باطنیان و کلامیان بود، اینک دریافته بود آنچه واقعاً مسلمانان را در معرض این کژرویها قرار می داد، نبود یک دستگاه فراگیر دینی و فکری و عملی مورد قبول همگان بود که راه را برای رواج یافتن اندیشه های افراطی و دورافتاده از گوهر دین هموار می کرد. کوشش فکری غزالی در دوره گوشه نشینی ۱۲ساله اش در شام و فلسطین که در گمنامی و تحمل رنج های بسیار گذشت به پدید آوردن کتاب بزرگ «احیاء علوم الدین» انجامید که در واقع آینه تمام نمای تلاش وی برای پیش آوردن همین حقیقت فراگیر بود. این تغییر رویه امام غزالی، اندیشه سیاسی وی را هم تحت تاثیر قرار داد و دیدگاه های او درباره سلطنت و خلافت را نیز دگرگون ساخت.

اکنون امام غزالی در دوره دوم زندگی خود و پس از تحولاتی که در اندیشه اش به وجود آمد، الزاماً رهبری سیاسی و خلافت را در یک جا جمع نمی بیند، بلکه با چرخشی آشکار نسبت به دوره تدریس و اقامت در بغداد، به این حقیقت اعتراف می کند که در حال حاضر قدرت واقعی در دست امیران و سلاطینی است که بر همه امور چیرگی دارند و البته خلافت را نیز به رسمیت شناخته اند. بنابراین وی که همواره نگران برهم خوردن آرامش و امنیت جامعه مسلمانان است چیزی که در عصر او کمتر نشانی از آن می توان یافت به جای دل بستن و تکیه کردن بر آرمانهای ذهنی و بیگانه با واقعیت، شناختن نیروهای سیاسی موجود و ایجاد تعادل میان آنها را منظور خود قرار می دهد تا بتواند برای برکنار داشتن توده مسلمانان از آسیب ستم و تباهکاری حکام و امرا گامی بردارد.

 

بازگشت به میان مردم

امام غزالی پس از اینکه مدت ۱۲ سال از عمر خویش را در انزوا و گوشه نشینی سپری نمود و در این مدت به تزکیه و اصلاح درون پرداخت و به دور از قیل و قال و مجادلات و مناظرات جامعه معاصر، فرصتی پیدا کرد تا در مورد اوضاع فردی و وضعیت جامعه خویش و راههای برون رفت از معضلات موجود در جامعه، چاره اندیشی نماید، بالاخره به میان مردم برگشت و عازم بغداد شد.

این دوران از زندگی امام غزالی را خودش اینگونه بیان می کند: «اتفاق افتاد که در شهور (ماههای) سنه (سال) تسع و تسعین و اربعمائه (۴۹۹ هجری) نویسنده این حرفها، غزالی، را تکلیف کردند- پس از آنکه دوازده سال عزلت گرفته بود، و زاویه ای را ملازمت کرده- که به نیشاپور باید شد، و به افاضت علم و نشر شریعت مشغول باید گشت که فترت و وهن به کار علم راه یافته است. پس دلهای عزیزان از ارباب قلوب و اهل بصیرت به مساعدت این حرکت برخاست و در خواب و یقظت (بیداری) تنبیهات رفت که این حرکت مبدأ خیرات است و سبب احیای علم و شریعت. پس چون اجابت کرده، آمد و کار تدریس را رونق پدید شد و طلبه علم از اطراف جهان حرکت کردن گرفتند.»

 

بریدن از فلسفه و گرایش به تصوف

امام غزالی در اواخر عمر خود، تعلیمات تصوف را در مقایسه با تعلیمات فلسفه یا کلام بهتر دید، رفتن از مدرسه به خرابات یا از مدرسه به خانقاه که از اصطلاح عرفاست، مبین این است که یک عالِم دینی متمایل به عرفان شده است.

امام غزالی پس از آن که درمی یابد که علم برای کمال آدمی کافی نیست و عقل فلسفی به تنهایی نمی تواند معمای هستی را حل کند به تصوف روی می آورد و خلاصه این طریقه و مذهب عبارت است از : قطع علاقه های شهوانی، تزکیه نفس و تخلیه آن از صفات پست، گرایش به تقوی و فضیلت، بریدن از غیر خدا و سرانجام فنا فی الله.

امام عزالی در مورد گرایشش به تصوف می گوید: «همت بر کشف طریقه تصوف گماشتم و چنان یافتم که در پیمودن این راه دو چیز دربایست است؛ یکی علم و دیگر عمل. علم تصوف را چنان که لازم بود، فرا گرفتم . سپس دانستم که تصوف از نظر علمی با سایر علوم شرعی و عقلی تفاوت ندارد و اگر چیزی باشد تنها در عمل است. از نام شراب، مستی نمی زاید و از علمِ به کیفیت سیری، شکمِ گرسنه سیر نمی گردد. تازه فهمیدم آنچه تا کنون داشتم، قیل و قال بود.»

در نظر امام غزالی تصوف صرفاً راهی فردی برای وصول به کمال نیست، بلکه یک برداشت کلی از حیات از جمله اخلاق، شیوه زندگی، رفتار و اعتقاد، جهان شناسی و ما بعدالطبیعه است. عقل و عرفان در اندیشه غزالی هرگز از هم جدا نیستند. غزالی تصوف را از هر اعتقادی که با اسلام مخالف بود، آزاد کرد. او اسقاط تکلیف را برای صوفی جایز نمی دانست. از مهم ترین ساحتهای فلسفی اندیشه غزالی، مسئله شناخت و معرفت است.

 

سبک و آثار امام غزالی در تألیفات فارسی

امام غزالی در نگارش تألیفات فارسی خود نثری بسیار شیوا، پخته، ساده، گیرا، و پر نغز دارد. روانی کلامش بی نهایت است و افکارش در مواردی که دست به استدلالات عقلی می زند، در کمال آسانی بیان می شود. با این حال، رعایت ایجاز می کند و این امر ارزش کلام او را صد چندان می نماید. از آوردن آیات و اخبار و استدلال به آنها، به خصوص در نامه، خودداری نمی کند، اما این امر با وجود اطلاع بسیار زیاد او از ادبِ عرب و علوم شرعی باعث نشده است که وی به نوشتن کلمات دشوارعربی یا امثال و اشعار عرب مبادرت کند، مگر در مواردی که لازم و ضروری است. سادگی سخن او همه جا با قدرت فکر، دقت تعبیر، قوت استدلال و تمثیلات و تشبیهات لطیف همراه و همیشه جذاب است.

ره آوردی که امام غزالی از «سفر رهایی و گریز» خویش آورد و تمام دگرگونی های اندیشه او در آن انعکاس داشت، کتاب شگرف “احیاء علوم الدین” بود که حتی در آن روزهای گریز از درس و کتاب نیز، بر دوستان روحانی و بر کسانی که ورای قیل و قال مدرسه، معرفتی ایمانی را جستجو می کردند، فرو می خواند. قبل از تالیف این کتاب، آثار امام غزالی رنگ کلام فقیهان و متکلمان داشت و با این کتاب بود که در وجود غزالی شخصیت تازه‏ای طلوع کرد.

غزالی که کیمیای سعادت را بر تربیت و اخلاق می جست، البته مثل تمام مسلمین عصر خویش می اندیشید که سعادت در دنیا و آخرت بستگی دارد به علم و عمل، اما کدام علم و کدام عمل؟ در رساله‏ای  به نام “معیار العلم” کوشید نشان دهد که علم کدام است و بعد “میزان العلم” را نوشت تا نشان دهد عمل صالح که در آخرت به درد می‏خورد کدام عمل خواهد بود.

 

تألیفات امام غزالی

امام غزالی رحمه الله که تمام زندگی خود را صرف تحصیل علوم دینی و شرعی و نیز تزکیه و اصلاح خویش و دیگران نمود، در زمینه های مختلف علمی، کلامی، فقهی، اخلاقی و… تالیفات و تصنیفات بسیار زیادی به جامعه بشری تقدیم نمود که هر کدام از آنها در نوع خود بی نظیر بوده و چراغ راه اهل علم و تزکیه و اصلاح قرار گرفته اند. شماری از تالیفات این اندیشمند بزرگ جهان اسلام عبارتند از:

– مقاصد الفلاسفه (۴۸۷ ق.)، در بیان اندیشه های فلاسفه و فلسفه؛

– تهافت الفلاسفه (۴۸۸ ق.)، در کلام و نقد اقوال فلاسفه؛

– محک النظر، معیار العلم، میزان العمل (۴۸۸ ق.)، در منطق؛

– البسیط، الوسیط، الوجیز (۴۷۸ تا ۴۸۷ ق.) در فقه؛

– المستظهری، حجه الحق (۴۸۸ ق.) در کلام؛

– الاقتضاد فی الاعتقاد، قواعد العقائد، الرساله القدسیه (۴۸۹ ق.) در کلام؛

– جواهر القرآن، کتاب الاربعین (۴۹۵ تا ۴۹۸ ق.) در اخلاق؛

– بدایه الهدایه (۴۹۵ ق.) در اخلاق؛

– المقصد الأسنی فی شرح أسماء الله الحسنی (۴۹۵ ق.)؛

– الدره الفاخر (۴۹۵ تا ۴۹۸ ق.)، در باب مرگ و احوال بعد از مرگ؛

– فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندوقه (۴۹۵– ۴۹ ق) در کلام؛

– أیها الولد (۵۰۰ ق.)، در تصوف؛

– المنقذ من الضلال (۵۰۰ ق.)، در شرح زندگی؛

– المستصفی من أصول الفقه (۵۰۳ ق.)، در فقه؛

– إلجام العوام من العلم الکلام، معراج السالکین (۴۰۴ تا ۴۰۵ ق.) در تصوف؛

– القسطاس المستقیم (۴۹۷ ق.)، در منطق؛

– مشکاه الانوار (۵۰۳ – ۵۰۵ ق.)، در تفسیر سوره نور؛

– کیمیای سعادت ( ۴۹۵ تا ۴۹۸ ق.)، در تصوف؛

– نصیحه الملوک ( ۵۰۳ ق.)، به فارسی، در حکمت عملی که برای سلطان سنجر نوشته است؛

– حُسن یوسف، تفسیر سوره یوسف (علیه السلام) و به زبان عربی است.

– فضائل الأنام من رسائل حجه الاسلام، مجموعه مکاتیب فارسی غزالی.

– إحیاء علوم الدین (۴۹۰- ۴۹۵ق.) در تصوف.

کتاب “إحیاء علوم الدین” از بارزترین و گرانسنگ‏ترین تألیفات امام غزالی به شمار می رود که تاثیر عمیق و شگرفی را در جهان اسلام، به ویژه در موضوع اخلاقیات، از خود بر جای گذاشته و همواره مورد اسقبال جویندگان علوم اخلاق و وجدان قرار گرفته است، این کتاب دارای چهار ربع (چهار بخش) است؛ ربع اول در باب عبادات است که در آن به ظواهر عبادات از دیدگاه فقه نپرداخته، بلکه به معانی عبادت پرداخته است. ربع دوم در خصوص عادات و ربع سوم مهلکات و ربع چهارم در مُنجیات است. دو ربع اخیر در مورد حیات نفس انسان می‏‏اشد. (إحیاء علوم الدین، به زبان عربی نگاشته شده است.)

امام غزالی علاوه بر آنچه ذکر شد، صاحب تألیفات بسیار دیگری نیز می باشد که بیان همه آنها در این مقاله نمی‏گنجد.

 

برخی از اساتید و مشایخ امام غزالی

۱- ابوحامد احمد بن محمد رادکانی طوسی، اولین استادی بود که امام غزالی در نزد او علوم فقه و ادب فراگرفت (البته “سبکی” نام وی را در جمله علمای شافعیه که میان ۴۰۰-۵۰۰ هجری فوت شده اند، به جای رادکانی، “راذکانی” آورده است.

۲- ابونصر اسماعیل جرجانی، دومین استاد معروف امام غزالی است که علوم فقه و فن خلاف را امام غزالی از محضر ایشان حاصل نمود. امام غزالی از طوس برای تحصیل نزد او به جرجان (گرگان) رفت.

۳- امام الحرمین ابوالمعالی جوینی (۴۱۹-۴۷۸) که در عصر خود بزرگترین علمای شافعیه اشعری مذهب خراسان شمرده می شد و بسیاری از علما و فضلای قرن پنجم شاگردان وی بودند.

۴- حافظ ابو الفتیان: از اساتید حدیث و مشایخ روایت غزالی است.

۵- ابوسهل حوضی مروزی، استاد و شیخ روایت خواجه نظام الملک بود، امام غزالی در جوانی از وی سماع حدیث کرد. وفاتش در سال ۴۶۶ بود.

 

وفات امام غزالی

حجه الاسلام ابوحامد محمد غزالی در روز دوشنبه ۱۴ جمادی الثانی سال ۵۰۵ هجری، پس از ادای نماز صبح، در سن ۵۵ سالگی در شهر توس (طوس) دار فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت و در “طابران” طوس به خاک سپرده شد.

منبع:سنی آنلاین

درباره‌ی سـلیمی

نویسنده و مترجم

همچنین ببینید

به مناسبت در گذشت علامه دکتر قرضاوی

بیوگرافی دکتر یوسف قرضاوی خاستگاه و تحصیلات دکتر یوسف قرضاوی در روستای صفت تراب مرکز …

گرسنگی معده _ گرسنگی مغز

هنگامی که گرسنه میشویم به دنبال تهیه غذا میرویم ؛هنگامیکه تشنه میشویم به دنبال آب …

۱۱ ویژگی انسان های: بزرگ- متوسط – کوچک

ویژگی یکم: انسان‌های بزرگ اول فکر می کنند، بعد حرف می‌زنندانسان‌های متوسط اول حرف می‌زنند، …

حکم فقهی انواع بیمه (اهل سنت)

حکم فقهی انواع بیمه سال های متمادی است راجع به حکم فقهی بیمه از دیدگاه …

۲ نظر

  1. خیلی دوستش دارم

  2. جلال الدین فروهر

    افرادی همانند امام غزالی و مولانا دو گوهر تابناک برای مسلمانانند … کتاب اربعین نوشته غزالی(ترجمه شادروان برهان الدین حمدی) واقعا راهنمای سلوک مسلمانی است اما مولانا من قبلا فکر کردم که عرفان یک پدیده وارداتی و تحمیلی بر اسلام است اما هنگامی که کتاب “مولوی چه می گوید؟” نوشته زنده یاد جلال الدین همایی را مطالعه کردم دیدم که کتاب مثنوی شریف لب لباب قرآن کریم است.

پاسخ دادن به رادمان لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *