دیپلماسی ایرانی: زیباترین هدایا همیشه از دشمنانت به تو می رسند. وقتی که در حساب و کتاب خود اشتباه می کنند. زمانی که کینه و نفرت سبب می شود دست به کارهای متهورانه بزنند. متوهمند و گمان می کنند که نسیم موافق می تواند نسل ها را با زور تغییر دهد. خیلی سخت می توان کولونل ها را راضی کرد که دنیا تغییر کرده است! دیگر زمان آن گذشته که فکر کنید با اشغال رادیو و تلویزیون می توانید زمان را به عقب برگردانید.
قبل از این که خوابش ببرد نوار حوادث را به عقب بر می گرداند و یک بار همه چیز را مرور می کند. بدتر از آن چه در آن شب گذشت چه می توانست باشد! تصور می کند اگر آنها موفق می شدند، او را به زندانی شبیه زندان محمد مرسی می بردند. احتمالا بشار اسد تا صبح بیدار می ماند تا از خبر مطمئن شود. عبدالفتاح السیسی هم کل شب را نمی خوابید، و فتح الله گولن خود را آماده یک جشن می کرد.
ملت و احزاب و نهادها وارد عمل شدند. البته شانس هم وارد شد تا جلوی سرنوشت بد او را بگیرد. پیام تصویری و موجزی از طریق تلقن هوشمند از او منتشر شد که از یارانش می خواست که به خیابان ها بیایند. مجموعه هایی که تلاش می کردند مواضع حساس را محاصره کنند خود به محاصره در آمدند. و شانس زمانی وارد عمل شد که بخش اساسی در ارتش از پیوستن به توطئه خودداری کرد. به این ترتیب راه تاریک بسته شد و راه را بر کسانی که می خواستند وارد آن شوند نیز بست. نه دشمنان داخلی جشن گرفتند و نه دشمنان خارج در خیال ابرها به خواب رفتند تا تسویه حساب ها کار خود را بکنند.
آن چه از همه زیباتر است این است که توطئه دشمنانت به خودشان برگردد، و به نتیجه نرسیدن توطئه شان فرصتی طلایی برای تو فراهم کند. برای دنیا سمبل مشروعیت و حامی دروازه جمهوری شوی. ملتت از تو حمایت کنند و وجهه ات بدرخشد. غرق سیل عظیم طرفداران پرهیجان شوی. و بتوانی از فضای مثبت به وجود آمده نهایت استفاده را ببری و از هم اکنون خود را پیروز انتخابات بدانی!
…….
کولونل ها بزرگترین اشتباه عمرشان را مرتکب شدند. شانس و مردم و یکپارچگی احزاب دخالت کردند. تا آن جا که خیلی سخت می توان دوستداران و متنفران از او را از هم جدا کرد. به انتخابات آزاد می رود و پیروز بر می گردد. این چیز کمی نیست، شایعه هم نیست. «جوانان استانبول» جمهوریت را نجات دادند و انگشت اتهام ها همگی به سمت مدعی مقیم در پنسیلوانیا رفت. سران نظامی و دستگاه قضایی احساس کردند که گیر افتاده اند. فکر کنم کمال آتاتورک دوباره مرد وقتی که دید نظامی ها دست هایشان را به نشانه تسلیم بالا برده اند و تسلیم جبهه مقابل شده اند و همانند یک شهروند عادی با آنها برخورد می شود.
برگی از تاریخ ترکیه ورق خورد و برگی تازه آغاز شد. اما سوال بزرگ این است که «جوانان استانبول» با این اقبال گسترده و فرار از توطئه – هدیه چه خواهند کرد؟
منبع: الحیات / تحریریه دیپلماسی ایرانی/