نویسنده: باب فریدمن، استاد دانشگاه جان هاپکینز
دیپلماسی ایرانی: اینطور که به نظر می رسد دولت اوباما از انگیزه روسیه برای عملیات نظامی در سوریه آگاهی لازم را ندارد. درست است که سیاست های خاورمیانه ای باراک اوباما به استثنای توافق با ایران چندان امیدوار کننده نبوده است اما عدم درک انگیزه های پوتین از جانب ایالات متحده همچنان تعجب آور است.
به عقیده من انگیزه های پوتین بسیار روشن است. اول از همه او می خواهد متحد خود بشار اسد را در قدرت نگه دارد. هنگامی که تلاش های ارتش سوریه در بهار و تابستان ۲۰۱۵ رو به افول گذاشت پوتین به دنبال راهی برای تقویت این متحد خود بود. او ابتدا به دنبال متقاعد کردن ایالات متحده و عربستان و گروه های اپوزیسیون غیرجهادی سوریه برای موافقت با تشکیل یک دولت انتقالی در سوریه بود که اسد نقش اصلی را در آن داشته باشد. این طرح از سوی ایالات متحده، عربستان و گروه های اپوزیسیون که خواستار برکناری اسد بودند رد شد.
دومین عامل که می تواند در صف آرایی نظامی پوتین در سوریه نقش داشته باشد توافق ترکیه با آمریکا در ماه جولای است. این توافق به آمریکا اجازه داده است که از پایگاه هوایی اینجرلیک برای حمله به داعش استفاده کند. با استفاده از این پایگاه دیگر نیازی به پروازهای بلند مدت و گذشتن از خلیج فارس و اقیانوس هند توسط هواپیماهای آمریکا برای حمله به داعش نیست. با وجود اینکه قرار است ایالات متحده تنها برای حمله به داعش از این پایگاه استفاده کند، مسکو چندان به این مسئله اطمینان ندارد. اردوغان به وضوح خواهان سرنگونی اسد است و پوتین نگران است که اردوغان به همراه دیگر مخالفان اسد بتواند اوباما را برای موضع گیری شدیدتری نسبت به اسد برانگیزاند.
علاوه بر این، با امضای توافق هسته ای ایران، آمریکا دیگر چندان نگران رویکرد احساسی ایران متحد اصلی بشار اسد در منطقه نخواهد بود و قاعدتا باید تمایل بیشتری برای حمله به اسد داشته باشد و در این راستا هر اقدامی که احتمال تغییر رژیم در سوریه را افزایش دهد مورد تنفر پوتین است. با وجود بی میلی اوباما به درگیری بیشتر نظامی در سوریه باز هم پوتین نمی تواند از پایداری روند این سیاست اطمینان حاصل کند.
در این شرایط طبیعی است که پوتین بعد از مستقر کردن تانک ها، نیروهای نظامی و موشک های دفاعی، هواپیماها و هلیکوپترهای نظامی روسیه را در سوریه مستقر کرده است و همچنین پایگاه هوایی جنوب لاذقیه را گسترش داده و از هر لحاظ برای هرگونه حمله احتمالی به اسد از سوی ایالات متحده خود را آماده کرده است. سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه خواستار از سرگیری دیالوگ نظامی بین روسیه و ایالات متحده شده است (این روابط به دلیل تشنج روس ها در شبه جزیره کریمه قطع شده بود و ایالات متحده تنها برای جلوگیری از برخورد هواپیماهای روسیه و آمریکا به پیشنهاد روسیه تن داد).
نتیجه نهایی تلاش پوتین این است که مسکو نشان داده است که از متحدش دفاع می کند؛ برخلاف ایالات متحده که به سقوط حسنی مبارک (به عنوان یک تاکتیتک) کمک کرد. روسیه توانسته خود را به قلب خاورمیانه برساند برای اینکه به همه نشان دهد که همچنان یک قدرت بزرگ جهانی است. اگر داعش پایگاه های هوایی تحت کنترل روس ها را تهدید کند پوتین مجبور می شود نیروهای بیشتری برای محافظت از این پایگاه ها اعزام کند و اینگونه به نظر می رسد که پوتین این ریسک را پذیرفته است. در حالی که ممکن است ایالات متحده در مبارزه با داعش به روسیه نپیوندد اما حداقل توانسته با این کار جلوی سقوط اسد را بگیرد و با وجود حمایت های همه جانبه اش (نظامی، اقتصادی، دیپلماتیک) از سوریه، جلوگیری از سرنگونی اسد دستاورد مهمی برای پوتین است.
مترجم: پریسا فرهادی
(این نظریه نیز وجود دارد که از ابتدا غرب و روسیه نگران سقوط دولت بعثی سوریه بدست اسلامگرایان سنی بودند، ابه همین خاطر با تقسیم کار و ایفای نقش های متفاوت فرصت را برای مبارزه با اسلام جهادی و سیاسی و ریزش نیروهای انسانی و مادی طرف های در گیر در سوریه غنیمت شمردند، باید درک کرد که آنان به هیچ قیمت حاضر نیستند با حمایت از مخالفان دولت نیمه جان سوریه و گسترش نفوذ ترکیه و قطر در کنار مرزهای اسرائیل در مورد امنیت آن کشور دست به ریسک بزنند.)