آخرین خبرها

آزادی و کثرت گرایی در متون دینی

دانلود (1)آزادی و کثرت گرایی در متون دینی

نگاه اسلام به هستی و زندگی بر پایه دو حقیقت بنیادین  زیر قرار گرفته است.

حقیقت اول: توحید آفریدگار.

حقیقت دوم: تعدد آفریده ها.

اسلام نگاه، باور و اندیشه اش را در ارتباط با هستی و زندگی بر پایه آن دو قاعده قرار داده است، خداوند واحد و یکتا و غیر او متعدد و متکثرند. تنها اوست که در ذات، صفات و افعالش یگانه است. آفریدگارتمامی آفریده ها و پدیدها، دهنده و گیرنده زندگانی و معبود بی همتا تنها اوست و هیچکس بجز او شأن و شایستگی عبادت و استعانت را ندارد.

« إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿فاتحه۵﴾ »

«تنها تو را می پرستیم و فرمانبرداری می کنیم و تنها از تو یاری می طلبیم.»

« قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿۱﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿۳﴾ وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿اخلاص۴﴾»

«(ای پیامبر بگو) او یگانه خداونداست، اوست مقصد و هدف، از کسی زاده نشده و کسی از او زاده نمی شود. و هیچکس هم شأن او نیست»

به همین خاطر است که در اسلام «توحید»  عصاره و پایه ی تمامی بینش، منش و روش و روح و حقیقت اندیشه و فرهنگ و تمدن اسلامی به شمار می آید.

« قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَهٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿ آل عمران ۶۴﴾

« بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد! پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند، بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما.»

تمامی پیامبران مخاطبان خویش را پیش از هر چیز به توحید در (عبودیت و استعانت) و رهایی از تمامی مظاهر بردگی و بندگی غیر الهی فراخوانده اند:

« وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَهُ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿النحل۳۶﴾

«و در حقیقت در میان هر امتى فرستاده‏اى برانگیختیم [تا بگوید] خدا را بپرستید و از طاغوت [=فریبگر] بپرهیزید پس از ایشان کسى است که خدا [او را] هدایت کرده و از ایشان کسى است که گمراهى بر او سزاوار است ، بنابراین در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب‏کنندگان چگونه بوده است.»

به هر چیزی و کسی غیر از خداوند که عبادت و فرمانبرداری مطلق بشوند- انسان باشد یا غیر انسان- و جایگاهی فراتر از آنچه که دارد برایش قائل شوند، برای پیروان و اتباع طاغوت می شود.

اسلام بشریت را از عبادت و بردگی غیر خداوند – عبادت اشیاء، عبادت خود، عبادت اشخاص، عبادت آسمان، عبادت حیوان، عبادت انسان، و عبادت هواهای نفسانی آزاد می سازد، و در یک جمله بشریت را از عبودیت غیر خداوند رهایی می بخشد.

رسالت تمامی رسولان رهایی- که در آخرین دین و رسالت الهی متمرکز شده – دینی که حضرت محمد (ص) مأمویت ابلاغش را پیدا نمود، بر این اصل و پایه قرار گرفته اند که انسان ها در فضای آزادی زندگی کنند و از نسیم آزادی بهره مند شوند. زیرا که پیشتر عده ای عده ای دیگر را پرستش می کردند، و بعضی بعضی دیگر را خوار و درمانده گردانیده بودند. اینجا بود که اسلام به انسان ها فهمانید که جز در برابر خداوند سر فرود نیاورند و کمر خم نکنند و رکوع و سجده را تنها در برابر او روا شمارند.

رسول گرامی اسلام در ابتدای نامه هایی که خطاب به قیصر روم و دیگر رهبران مسیحی می نوشت، ایشان را به این آزادی و آزادی بخشی فرا می خواند و این آیه قرآن را در آغاز نامه هایش به آنان یادآور می شد که:

« قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَهٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿ آل عمران ۶۴﴾

« بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]»

این حقیقت اول.

حقیقت دوم: تعدد آفریده ها.

محور سخن امروز من -پس از یاد آوری وحدانیت آفریدگار- موضوع تکثر و تعدد آفریده ها و (پدیده هاست) تکثر و تعدد نژادی، زبانی، دینی، فرهنگی وحزبی.  اسلام بر روی تمامی این تعدد و تکثر ها مهر تأیید نهاده و می نهد، دین خالص خداوند به انسان می گوید: تو در میدان هستی تنها نیستی، تو نباید خود را آفریدگاری که شریک و همسانی و مثل و مانندی ندارد، گمان ببری! زیرا دیگرانی هم هستند که در هستی و زندگی با تو شریکند، انسان ها لازم است به این حقیقت معرفت پیدا کنند و بدانند که جهان هستی جهانی متکثر و متعدد است.

در ارتباط با تعدد نژادی و قومی است که خداوند متعال می فرماید:

« یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ﴿لحجرات۱۳﴾ »

«اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى‏تردید خداوند داناى آگاه است.»

همه شما را از مرد و زنی آفریده ایم، همه فرزندان آدم و حوا هستید و شما را به صورت ملت ها و قومیت ها در آورده ایم، بخشی از مردم ترک، بخشی عرب، جمعی هندی و گروهی فارس و افغانی هستند، تا با یکدیگر از در تعارف و تفاهم و تعاون وارد شوید و از بیگانگی و در گیری و دشمنی دوری جویید.

خداوند اینگونه – یعنی به صورت نژاد ها و قومیت ها- همه انسان ها را آفریده انسان هایی که همه از پدری بنام آدم و مادری بنام حوا پا به صحنه وجود نهاده اند. و خدای  یکتا ایشان را به بهترین صورت آفریده است. رسول خدا (ص) در مراسم «حجه الوداع» این حقیقت را خطاب به هزاران نفر بیان فرمود که:

«ایها الناس! ان ربکم واحد و ان أباکم واحد، کلکم لآدم و آدم من تراب»[۱]

«ای مردم! پروردگارتان یکی وپدرتان نیز یکی است، همه ی  شما از آدمید و آدم نیز از خاک آفریده شده بود.»

انسان ها باید به وجود نژاد ها و جنسیت های گوناگون اعتراف نمایند، نژادی نباید به تنهایی بر دیگر نژاد هافرمانروایی کند، نه آنگونه که یهودیان ادعا می کنند که نژاد اسرائیلی نژاد برگزیده ی الهی است و باید بر تمامی جهانیان تسلط پیدا کند.

نه بدان صورت که بعضی از فیلسوفان یونان اعتقاد داشتند که، انسان ها از نظر آفرینش با یکدیگر تفاوت دارند، بعضی برای اربابی و پیشوایی و فرمانروایی و بعضی دیگر برای دنباله روی و پیروی و بردگی آفریده شده اند، گروهی ارباب و دیگر مردم رعیت اند.

نه آنگونه که در یک مقطع زمانی آریایی های اروپایی مانند هیتلر فکر می کردند که نژاد آریایی  نژاد برتر است و باید بر جهان فرمان براند.

و نه بدان شکل که برخی از فیلسوفان اخیر مانند (ارنست رنان) و دیگران بر این باور بودند که: برخی از نژادها و قوم ها بر دیگر نژاد و قوم ها برتری دارند.

همه این باورها از نگاه اسلام محکوم، مردود و ناپذیرفتنی هستند، زیرا که اسلام تمامی انسان ها را بسان دانه های شانه در عبودیت خداوند و فرزند آدم بودن همسان به شمار می آورد. و براین باور است که تفاوت و برتری آنان تنها از دانش و مسؤلیت پذیری و درستکاری آنان سرچشمه می گیرد.

« » قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿زمر۹﴾

«(ای پیامبر) بگو آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند تنها خردمندانند که پندپذیرند.»

« لاَّ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ » نساء: ۹۵

« مؤمنان خانه‏نشین که زیان‏دیده نیستند با آن مجاهدانى که با مال و جان خود در راه خدا جهاد مى‏کنند یکسان نمى‏باشند.»

« قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ » مائده: ۱۰۰

«بگو که: ناپاک و پاک مثل هم نیستند، هر چند بسیاری ناپاک تو را شگفت زده کنند.»

انسان ها از جعت دانش و مسئولیت پذیری و پرهیزکاری و ارزش های اخلاقی و میزان خدمتگذاری و درستکاری است که با یکدیگر تفاوت و تمایز پیدا می کنند.

همه ی جنسیت ها و نژاد ها با هم برابرند، و بایستی با یکدیگر زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند، هیچیک به دنبال سرکوبی دیگری نباشد و برای ارببن سردن نژاد دیگر اندیشه نکند و اقدامی را صورت ندهد. مثل اروپایی هایی که به قاره ی آمریکا رفتند و مردم بومی ساکن در آن را قتل عام کرده و از بین بروند، عمل نکنند.

اروپاییان زمانی که وارد استرالیا گردیدند به نسل کشی ساکنین اصلی آن سرزمین اقدام کردند، وارد سرزمینی که شده اند برای از بین بردن ساکنین و نژاد های دیگر تلاش نموده و می نمایند. هیچ نژادی حق ندارد فرمان نابودی نژاد دیگری را صادر کند. زیرا آنان نیز مثل شما آفریده های الهی هستند و برای جانشینی و آباد سازی سرزمین خداوند دارای حق و مسئولیت هستند.

پیامبر بزرگوار اسلام این حقیقت بزرگ را اینگونه بیان می فرماید که:

«لولا الکلاب امه من الأمم لأمرت بقتلها»[۲]

«اگر سگ ها نیز برای خود امت و جامعه ای نبودند، دستور کشتارشان را صادر می کردم.»

حتی جامعه های حیوانی -هر چند گاهی سبب اذیت و آزار انسان ها شوند- را نباید از بین برد! رسول گرامی اسلام در آن حدیث به این حقیقت قرآنی اشاره می فرماید که:

« وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ﴿ انعام ۳۸﴾»

« و هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست و هیچ پرنده‏اى که با دو بال خود پرواز مى‏کند مگر آنکه آنها [نیز] گروه‏هایى مانند شما هستند، ما هیچ چیزى را در کتاب [قرآن] فروگذار نکرده‏ایم سپس [همه] به سوى پروردگارشان محشور خواهند گردید. »

– تعدد زبانی و لغوی:

همانگونه که وجود نژاد ها و قومیت ها حقیقتی انکار ناپذیر است، وجود زبان ها و لغت های متعدد نیز حقیقتی غیر قابل انکار است،‌ خداوند انسان ها را با زبان ها و لغت های گوناگون آفریده است. قرآن در این رابطه می گویند.

« وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ ﴿۲۲الروم﴾»

« و از نشانه‏هاى [قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست قطعا در این [امر نیز] براى دانشوران نشانه‏هایى است»

یکی عربی، دیگری فارسی ، هندی ، انگلیسی و یا چینی سخن می گوید، صد ها و زبان وجود دارند و هر بخشی از جامعه بشری با زبان خاصی سخن می گوید.

« وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ» ابراهیم: ۴

« و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] براى آنان بیان کند.»

ما رسالت قرآن و اسلام که رسالت راهنمای نهایی و جهانی است ،با زبان عربی واضح و روشن نازل شده است را چگونه به جهانیان ابلاغ نماییم؟ باید آن را به زبان دیگران برگردانیم، تا با آن آشنایی پیدا نمایند. لازمه این مسئولیت اعتراف به وجود زبان ها و لغت های دیگر است، زبان هایی که بخشی از جامعه های جهانی با آن سخن می گویند. این آیه ای و نشانه ای از آیات الهی است. باید پذیرفت که در جهان زبان ها و لغت های متعددی موجودند، و هیچکس حق ندارد بر زبان و لغت دیگری سخت بگیرد و تعصب ورزد و به دنبال منزوی نمودن آن باشد.

–  کثرت گرایی (و پلورالیسم) دینی

کثرت گرایی دینی نیز واقعیتی انکار ناپذیر است. زیرا که خداوند انسان ها را در دانش و خواست و اراده متفاوت آفریده است، هر یک را عقلی داده که با آن می اندیشد و اراده و خواستی را ارزانی داشته که اقدامی خاصی را صورت می دهد و چیزی را به چیزی دیگر ترجیح می دهد. و خصلت ها ، توانایی ها و استعداد های مختلفی را عطا نموده که انسان ها بر اساس آن ها نوع بینش ، روش زندگی خویش را انتخاب می کنند.

اما اگر خداوند می خواست می توانست تمامی انسان ها را – همچون فرشتگان –  فرمانبردار بیافریند و همه آنان را فطرتاً اهل توحید بنماید، تاجز او کسی و چیزی را عبادت ننمایند. فرشتگانی که در موردشان می فرماید:

« لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ » ﴿ التحریم ۶)

« از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمى‏کنند و آنچه را که مامورند انجام مى‏دهند.»

« یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ ﴿۲۰انبیا’﴾»

« شبانه روز بى‏آنکه سستى ورزند فرمانبرداری و نیایش مى‏کنند.»

فرشتگان اینگونه اند.

اما خداوندی انسان را به صورت دیگری آفریده و او را به وسیله «اراده و اختیار» ویژگی خاصی بخشیده است، اوست که خود سرنوشت و آینده خویش را ترسیم می کند.

« قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ ﴿۱۰۸﴾ » یونس: ۱۰۸

« بگو اى مردم حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر که هدایت‏یابد به سود خویش هدایت مى‏یابد و هر کس گمراه گردد به زیان خود گمراه مى‏شود و من بر شما نگهبان نیستم .»

« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ ﴿فصلت:۴۶﴾»

« هر کس کاری شایسته کند به سود خود اوست و هر کس بدى کند به زیان خود اوست و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمکار نیست.»

« وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ » کهف: ۲۹

« و بگو حق از سوی پروردگارتان أمده است، پس هر کس بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند.»

خداوند به انسان ها اراده و اختیار و توان داده تا نوع زندگی و سرانجام خویش را خود نعیین کنند و به هیچوجه آنان را مجبور ننموده تا دین معینی را بپذیرند و به آن ایمان بیاورند. آنها را آزاد گذاشته ، اسباب و استعداد و اراده را به ایشان ارزانی داشته،‌ پیامبرانی را فرستاده و کتاب هایی را نازل نموده تا آنان را برای حسن استفاده از آزادی و انتخاب درست یاری دهند.خداوند اینگونه آنها را آفریده است.

«. وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ ﴾..» هود: ۱۱۸-۱۱۹

«(ای پیامبر و ای انسان ها) اگر پروردگار تو مى‏خواست قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مى‏داد، در حالى که پیوسته در اختلافند مگر کسانى که پروردگار تو به آنان رحم کرده و براى همین آنان را آفریده است.»

بسیاری از مفسرین قرآن می گویند: یعنی خداوند حکمت را در وجود تعددها و تمایزها میان انسان ها دیده. زیرا که آنان را در اندیشه و اراده متفاوت آفریده است. در نتیجه در مورد دینی که هر یک برای خود انتخاب می کنند با یکدیگر تفاوت خواهند داشت.

« وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ ﴿۹۹یونس﴾»

«چنانچه پروردگارت می خواست تمامی کسانی که بر روی زمین زندگی می کنند همه ایمان می آوردند، مگر تو می خواهی مردم را با زور و اکراه مجبور کنی که ایمان بیاورند؟!»

نه به هیچوجه نباید مردم را بر خلاف خواستشان به چیزی مجبور کرد. از همان گذشته های دور حضرت نوح به مردم زمان خویش فرمود:

« قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَى بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّیَ وَآتَانِی رَحْمَهً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کَارِهُونَ ﴿۲۸هود»

« گفت اى قوم من فکر می کنید اگر از طرف پروردگارم حجتى روشن داشته باشم و مرا از جانب خود رحمتى بخشیده -که بر شما پوشیده است- مگر قرار است  شما را در حالى که از آن بدتان می آید به پذیرشش وادار کنیم؟».

مگر می خواهم شما را با زور در مسیر هدایت قرار بدهم؟ نه به هیچوجه! شما آزادید هر نوع زندگی را (مشروط به اینکه به آزادی و زندگی دیگران زیان نرسانید)برای خود انتخاب کنید.

خداوند مردم را بر ادیان گوناگون آفریده است. بر این اساس تفاهم و زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان با یکدیگر ضرورت حیاتی دارد، نباید هیچکس را به دست برداشتن از دین خود و گردن نهادن به دینی دیگر ناچار کرد. زیرا که خداوند می فرماید.

« لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿بقره۲۵۶﴾»

« درقبول و یارد دین هیچ اجبارى نیست، و راه از بیراهه بخوبى معلوم شده است، پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست»

به همین خاطر باید با پیروان ادیان مخالف از در تسامح وارد گردید، اجبارشان به پیروی از دین اسلام به هیچوجه روا نیست، همچنین به هیچکس اجازه نمی دهیم ما را به دست برداشتن از دین خود ناچار نماید و از اطاعت و عبادت خداوند خویش بازدارد، و هیچکس را حق دخالت در دین دیگران نیست. این تعدد و تکثرگرایی دینی از همان دوران وجود مسلمانان در مکه و پس از آن در مدینه مورد احترام بوده است.

در یکی از سوره های قرآن بر روی ضرورت افتخار و التزام به دین خود و لزوم احترام کامل به دین دیگران هر دو تأکید شده است، گاهی عده ای گمان می برند که این دو باهم در تضادند.

سوره «کافرون» تنها سوره ای است که خداوند با عنوان (ای کافران!) غیر مسلمانان را مورد خطاب قرار می دهد، زیرا که غالباً آن ها را با عناوینی مانند: «ای مردم! » «ای بندگانم!» «ای فرزندان آدم!» مورد خطاب قرار داده است. اما در سوره ی کافرون می فرماید:

« قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿۱﴾ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۲﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۳﴾ وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ ﴿۴﴾ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۵﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ» ﴿ الکافرون۶﴾

« بگو اى کافران * آنچه را که مى‏پرستید من نمى‏پرستم * و آنچه را من مى‏پرستم شما عبادت کننده اش نیستید * و من نیز عبادت کننده معبودهایتان نیستم * و آنچه  را مى‏پرستم شما نمى‏پرستید * دین شما براى خودتان و دین من براى خودم»

مشرکان با رسول خدا (ص)برای  معامله با او پیشنهاد می دادند ،‌  آنان می خواستند رسول خدا  یک سال خدایان آنان را عبادت کند و آنان نیز یکسال خدای او را عبادت نمایند، یعنی هر یک دین دیگری را تجربه کند. اما خداوند متعال به صورتی قاطع این پیشنهاد و معامله گری را مردود و غیر قابل قبول شمرد.

«… آنچه را که مى‏پرستید من نمى‏پرستم * و آنچه را من مى‏پرستم شما عبادت کننده اش نیستید * و من نیز عبادت کننده معبودهایتان نیستم * و آنچه  را مى‏پرستم شما نمى‏پرستید.»

این تکرار و تأکید هدفمند بوده و هست تا پیامبر و پیروانش را بر آئین خویش استوار و ثابت قدم بدارد ، تا به دین خود افتخار کنند. در پایان سوره است که می فرماید:

« دین شما از آن خودتان و دین من نیز براى خودم»

یعنی هر چند هر طرف از دینی پیروی می نمایم، ولی میدان زندگی گنجایش من و شما را دارد،‌ اما مشرکین متعصب و تمامیت خواه و انحصار طلب می گفتند: نه! ما دین خود را داریم، اما تو دارای دینی نیستی! این عین تعصب و خشک مغزی است. این که فقط خود را ببینی و تأیید کنی و دیگران را نادیده بگیری و نفی نمایی.

انحصار طلبی و تمامیت خواهی دینی و مذهبی؟

بر این اساس،  باور برخی از دوستان را که با استدلال به آیه: «ان الدین عند الله الاسلام» می گویند: دینی غیر از اسلام وجود ندارد، نادرست می دانم. هیچ ایرادی وجود ندارد که دین خود را حق و درست بدانیم،‌ زیرا هر کسی که به دینی باور دارد،‌ تنها دین خود را حق و صحیح به شما می آورد و در این ارتباط مورد ملامت قرار نمی گیرد.

با این وصف بر این باوریم که در جوامع بشری ادیان دیگری وجود دارند، حتی دین مشرکین و بت پرستان،‌که خداوند از زبان پیامبرش خطاب به ایشان می فرماید:

« لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ»

«دینتان از آن خودتان و من نیز دین خود را دارم»

همچنین اهل کتاب نیز دارای دین خاص خود هستند.

«یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ » نساء: ۱۷۱

« اى اهل کتاب در دین خود غلو مکنید و در باره خدا جز [سخن] درست مگویید!»

« قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ » مائده: ۷۷

«بگو اى اهل کتاب در دین خود بناحق گزافه‏گویى نکنید و از هوسهاى گروهى که پیش از این گمراه گشتند، تبعیت ننمایید!»

دین های دیگری وجود داشته اند. که قرن ها در آغوش و در پناه اسلام می زیسته اند، آئین های مسیحی، یهودی، مجوسی، هندو و … ادیان در جوامع اسلامی دارای پیروان فراوانی بوده و در پناه نظام اسلامی و در اوج قدرت و سیادت آن می زیسته اند. مسلمانان می توانستند دین خود را با اجبار به آنان تحمیل کنند و احکام اسلام را با اکراه بر ایشان جاری سازند، اما هیچگاه چنین نکردند، زیرا اسلام ایمانی را که بویی از اکراه و اجبار در آن باشد نمی پذیرد. زیرا که  ایمان باید بر اساس «اراده ، اختیار و انتخاب کامل» قرار داشته باشد. بر همین اساس مسلمانان هیچگاه غیر مسلمانان را به مسلمان شدن مجبور ننموده اند، و خود مستشرقین غربی مانند «توماس آرنولد» در کتاب «فراخوانی به اسلام» می گوید: «در تاریخ اسلام به هیچوجه نمی یبابیم که مسلمانان دیگران را به زور مسلمان کرده باشند.»

پیروان دیگر ادیان در میان مسلمانان به عنوان «اهل ذمه»(شهروند مورد حمایت) زندگی می کرده اند، از نمامی حقوق مسلمانان بر خوردار بوده اند، دارای کلیساها ، صلیب و ناقوس ها ، لباس ها و عبادت های خاص به خود بوده اند، هیچکس آنان را مجبور ننمود که آن ها را کنار بگذارند. حتی گفته می شود، به ایشان توصیه می شد که: از لباس و فرهنگ خود را پاسداری نمایند. اگر چنین توصیه ای هم در کار نبوده باشد ما دامی که حق داشته اند از دین و شعائر خود پیروی کنند، پاسداری از لباس و فرهنگ جزو همان آزادی ایشان بوده است.

یکی از مسائل بااهمیت در میدان تسامح  و تحمل پذیری مسلمانان نسبت به پیروان دیگر ادیان این است که، آنان به ترک امور مباح در دین خود بخاطر مجامله و دلخوشی مسلمانان ناچار نمی شوند. آنان به هیچوجه برای خودداری ازخوردن گوشت خوک و نوشیدن شراب تحت فشار قرار نمی گرفته اند، زیرا که به مسیحیان در ممالک اسلامی اجازه ی نوشیدن شراب داده می شد. آنان اقدام به پرورش خوک می نمودند و از گوشت آن استفاده می کردند،زیرا آن ها را در دین خود روا و مباح به شمار می آوردند. تا جایی که امام ابو حنیفه و شاگردانش بر این باور بودند که: اگر مسلمانی خمره ی شراب غیر مسلمانی را بشکند و شرابش را بریزد، تاوان آن را باید بپردازد! شرابی که نوشیدنش در باور مسلمانان «ام الخبائث»‌ پلیدی و عملی شیطانی است!

تسامح واقعی یعنی همین.

کثرت گرایی دینی به تسامح نیازمند است. اما در اینجا این پرسش مطرح می شود: انسانی که دین خود را عین حق و حقیقت می داند و دین دیگران را باطل به شمار می آورد و در قرآن می خواند که:

« إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ » آل عمران: ۱۹

«دین مورد نظر خداوند همان اسلام است.»

« وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ » آل عمران۸۵

«هر کسی غیر از اسلام دین دیگری را پذیرا شود از او پذیرفته نمی شود»

در این صورت چنان انسانی با چنین باورهایی چگونه می تواند با پیروان دیگر ادیان از در تسامح وارد شود؟

این موضوع نیازمند بیشر شکافته شدن است، زیرا که بسیاری در ارتباط با آن دچار اشتباه شده اند.

مفاهیمی در جهت تقویت روح تسامح:

یکی از مظاهر بدیع باورها و ارزش های اسلامی این است که، انسان مسلمان علی رغم افتخار به مسلمان بودن خود بر پایه این فرموده ی خداوند:

« وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ » فصلت: ۳۳

« و کیست‏خوشگفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید من [در برابر خدا] از تسلیم‏شدگانم.»

و براساس‌ باورها و اندیشه هایی که دین خالص خداوندفرا راهش نهاده ،او را به زندگی مسالمت آمیز و تسامح بی نظیر با مخالفان و پیروان دیگر ادیان وادار می نماید.

۱- وجود اختلاف قانوت وخواستی خدایی.

یکی از آن مفاهیم و ارزش های بنیادین این است که اسلام به  پیروانش آموخته که وجود اختلاف برخاسته از خواست و مشیت الهی است.

« هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنکُمْ کَافِرٌ وَمِنکُم مُّؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ » تغابن: ۲

« اوست آن کس که شما را آفرید برخى از شما کافرند و برخى مؤمن و خدا به آنچه مى‏کنید بیناست.»

خداوند بدین گونه انسان ها را آفریده است و خواست او چنین بوده است.

« وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ » هود: ۱۸۸

« و اگر پروردگار تو مى‏خواست قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مى‏داد در حالى که پیوسته در اختلافند.»

از آنجا که این واقعیت بر اساس اراده و مشیت  الهی است و اراده و مشیت او مدام از جهت حکمت است، به هیچوجه معقول و روا نیست که ما علیه اراده الهی قیام کنیم. زیرا اراده اوست که تحقق می یابد و غلبه پیدا می کند و هرچه را که بخواهد می شود. و هر چه را که نخواهد وجود پیدا نمی کند و رخ نمی دهد. بر این اساس انسان مسلمان خیالش آسوده می شود که چنین چیزی برخاسته از خواست خداوند است و می تواند آفریده ها و پدیده ها و اراده الهی را به میل خود دگرگون نماید؟اوست که همه چیز را به بهترین و مناسب ترین صورت و روش آفریده است.

۲- تنهاخداوند بازخواست کننده است.

موضوع دوم این است، زمانی که مردم اختلاف پیدا نمودند، عده ای ایمان آوردند و راه هدایت و اصلاح را در پیش گرفتند و گروهی راه کفر و گمراهی و فسق و فجور را برای خود برگزیدند،‌ غالباًمحاسبه و مجازاتشان در این دنیا صورت نمی گیرد. زیرا که جهان دیگری برای پاداش راه یافتگان و مجازات گمراهان هست و تنها تصمیم گیرنده درباره ی چگونگی آن پاداش و مجازات ها خداوند است و بس. این حقیقتی است که به ما آرامش می بخشد. زیرا که پاداش و مجازات در اختیار خداوند دادگری است که به هیچکس ستمی را روا نمی دارد.

« وَإِن جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ* اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ » الحج: ۶۸-۶۹

« و اگر با تو مجادله کردند، بگو خدا به آنچه مى‏کنید داناتر است* خدا روز قیامت در مورد آنچه با یکدیگر در آن اختلاف مى‏کردید داورى خواهد کرد. »

« فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّهَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ.» شورا: ۱۵

« بنابراین به دعوت پرداز و همان گونه که مامورى ایستادگى کن و از هوسهاى آنان پیروى مکن و بگو به هر کتابى که خدا نازل کرده است، ایمان آوردم و مامور شدم که میان شما عدالت کنم خدا پروردگار ما و پروردگار شماست، اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست میان ما و شما خصومتى نیست،‏خدا ما را جمع مى‏کند و فرجام به سوى اوست.»

« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ » الحج: ۱۷

« کسانى که ایمان آوردند و کسانى که یهودى شدند و صابئى‏ها و مسیحیان و زرتشتیان و کسانى که شرک ورزیدند، البته خدا روز قیامت میانشان داورى خواهد کرد زیرا خدا بر هر چیزى گواه است.»

۳- احترام به حقوق بشر:

موضوع سوم این است که اسلام برای انسان از جهت انسان و آدم بودنش احترام قابل است و او را مکرم می شمارد.

« وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً.» الاسراء: ۷۰

« و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریده‏هاى خود برترى آشکار دادیم.»

پروردگار نعمت های پیدا و پنهانش را به انسان ارزانی داشته و او را جانشین خویش در زمین گردانیده است . اسلام انسان  را خلاصه و عصاره هستی می داند و بدون توجه به رنگ و نژاد و زبان و زشتی و زیبایی صورت او را محترم و مکرم به شمار می آورد.

انسان در پیشگاه پروردگار بدون توجه به دین ، قبیله ، جامعه و جایگاه اجتماعیش محترم است. مسلم و بخاری (رض) در دو کتاب صحیح خود روایت می کنند که: «روزی عده ای جنازه ای را حمل می کردند و به نزدیک رسول خدا(ص) که رسیدند او از جای خویش برخاست، چند نفر از اصحاب که خدمت او بودند، عرض کردند یا رسول الله! آن شخص فوت شده یهودی بود، چگونه به احترام او از جای خود برخاستی!؟رسول خدا (ص) فرمود: مگر انسانی نبود؟» [۳]

به آن اخلاق و آن پاسخ بدیع خوب فکر کنید!، و بدانید که نفس انسان بودن از نگاه اسلام محترم و مورد حمایت است. خداوند متعال می فرماید:

« أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا» مائده: ۳۲

« هر کس دیگری را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین بکشد، چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد.»

این مطلب پرده تعصب را از روی چشم انسان اهل ایمان بر می دارد و روح تسامح را در او تقویت و افق نگاهش  را گسترش می بخشد.

۴- رعایت عدالت و انصاف با همگان:

عامل چهارم این است که اسلام به مراعات عدالت و دادگری با تمامی مردم با دوستان و دشمنان، دور و نزدیک، مسلمان و کافر ،اهل صلح و جنگ طلب اکیداً دستور می دهد.این چیزی است که انسان مسلمان باید آن را مراعات نماید. زیرا که خداوند می فرماید.

« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ…» نساء: ۱۳۵

« اى کسانى که ایمان آورده‏اید! پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید هر چند به زیان خودتان یا [به زیان] پدر و مادر و خویشاوندان [شما] باشد.»

در آیه دیگری می فرماید:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ » مائده: ۸

« اى کسانى که ایمان آورده‏اید! براى خدا به داد برخیزید [و] به عدالت‏شهادت دهید و البته نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید، عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.»

یعنی خشم و کینه تان از آن ها شمارابه زیر پا نهادن عدالت وادار نکند.

زمانی که یهودیان به روال و عادت همیشگی خود خواستند به حضرت عبدالله بن رواحه رشوه بدهند تا میزان محصول خرمای آن ها را کمتر گزارش کند، در عکس العملی خشم آلود نسبت به این پیشنهاد به آن ها گفت: ای دین ستیزان! بخدا سوگند شما را از میمون و خوک بدتر می دانم و رسول خدا را از خویشتن بیشتر دوست دارم، اما حاضر نیستم یک دره به شما ستم کنم و حقتان را ضایع نمایم، یهودیان گفتند: این همان عدالتی است که آسمان ها و زمین بر اساس آن استوار و پایدارند»[۴]

اصل مراعات عدالت با تمامی مردم بسیار مهم و سرنوشت ساز است، اینگونه اسلام روح تسامح با مخالفان را در دل اهل ایمان استوار می نماید و بر این اساس انسان مسلمان به راحتی می تواند با پیروان دیگر ادیان و مخالفان زندگی کند و بر پایه دادگری و مهربانی رفتار نماید و به این باور برسد که زمین خدا از آن همه است و گنجایش همگان را دارد.

تعدد فرهنگ ها:

لازمه ی وجود و تعدد ادیان، اعتراف به وجود تعدد فرهنگ هاست، زیرا مادامی که جامعه ها از ادیان مختلفی پیروی می نمایند، به تبع آن فرهنگ ها نیز متعدد خواهند بود.

پاره ای از مسائل فرهنگی با نگاه به زندگی ، نوع ارزش ها ، عادات و تقالید مردم در ارتباط است. مردم جامعه های مختلف در تمامی آن موارد با هم متفق نیستند، در شیوه لباس پوشیدن، خورد وخوراک ،  نوع خانه و زندگی و منش و روش با یکدیگر تفاوت دارند. و هر یک گونه خاصی از زندگی  را برای خود برگزیده اند. مردمی چیزی را می خورند و مردمی دیگر همان را بسیار بدمزه و تهوع آورمی دانند، جمعی به گونه خاصی خانه هایشان را می سازند و جمعی دیگر به صورتی دیگر،‌ عده ای با زبانی سخن می گویند و می نویسند و عده ای دیگر با زبانی دیگر سخن می گویند و به روش های خاص خود آن را می نویسند. عده ای از چپ به راست و عده ای دیگر از راست به چپ می نویسند، جامعه ها در این گونه مسائل با یکدیگر تفاوت دارند.

اسلام وجود اینگونه تفاوت ها در فرهنگ مردم را پاس می دارد، و تحمل تمامی آن ها را دارد و در جامعه اسلامی و در تاریخ تمدن اسلامی مردمانی از تمامی آن فرهنگ ها وجود داشته اند. اسلام نوع خاصی از خوراک و لباس را بر آنان تحمیل نمی کند، شما آزادید هر گونه میل دارید، غذا بخورید و هر چیزی را که دوست دارید بپوشید،‌هیچگاه فرهنگ و نوع خاصی از زندگی را بر پیروان دیگر ادیان تحمیل ننموده و برای همرنگ نمودنشان با مسلمانان تلاشی را صورت نداده است. زیرا که از نظر اسلام مردم در پایبندی به فرهنگ ها، عرف و عادات خود آزادند و مسلمانان حق ندارند در اینگونه امور آنان دخالت کنند.

نقش تنوع فرهنگی در تسریع روند پیشرفت و تمدن:

ادیان و فرهنگ ها ی مختلف در تسریع روند تمدن اسلامی و تقویت آن مشارکت داشته اند، و در عین اینکه هر یک در زندگی دارای بینش و روش خاص به خود بوده اند. در بخشی و گوشه ای نقشی را در تقویت تمدن اسلامی بر عهده گرفته اند، این حقیقت حاصل تنوع است. و تنوع عاملی تأثیر گذار بر روی روند پیشرفت تمدن هاست. زیرا که تمدن یک شکل و یکرنگ و تک بعدی تمدنی ضعیف، راکد و فقیر خواهد بود، تمدن غنی و پیشرو تمدنی است که از همه ی فرهنگ ها بهره مند شود و از استعداد ها و امکانات همگان استفاده کند.

از طرف دیگر تنوع پدیده ای جاری و ساری در نظام هستی است. خداوند می فرماید:

« أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَحُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِیبُ سُودٌ* وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذَلِکَ إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء » فاطر: ۲۷-۲۸

« آیا ندیده‏اى که خدا از آسمان آبى را فرود آورد و به [وسیله] آن میوه‏هایى که رنگهاى آنها گوناگون است، بیرون آوردیم و از برخى کوهها راهها [و رگه‏ها]ى سپید و گلگون به رنگهاى مختلف و سیاه پر رنگ [آفریدیم] و از مردمان و جانوران و دامها که رنگهایشان همان گونه مختلف است [پدید آوردیم] از بندگان خدا تنها دانایانند که از او مى‏ترسند.»

از نظر این آیه عالمان و دانشمندان آنانی هستند که با اسرار هستی ، اختلاف رنگ ها و پدیده ها و آفریده ها آشنایند، اینگونه زندگی شکوفا می شود و پر بار می گردد، ما به دنبال تحمیل نوع خاصی از زندگی بر دیگران نیستیم و نمی خواهیم دیگران را از میدان به در نماییم. این یعنی احترام به تعدد فرهنگ ها.

کثرت گرایی سیاسی و حزبی:

در علوم  و اندیشه سیاسی از کثرت گرایی حزبی و سیاسی نیز سخن به میان آمده است، و گفته می شود که لازم است دولت ها به وجود احزاب و گروه ها اجازه حضور و فعالیت بدهند، و در ارتباط با نظام دمکراسی مدام از این موضوع دم می زنند. و می گویند: این سیستم دمکراسی است که به تعدد احزاب و کثرت گرایی و آزادی های سیاسی احترام می نهد.

اما این حقیقتی است که اسلام قرن ها پیش پیام آور آن بوده و درعلم و عمل این گونه تعدد حزبی و آزادی های سیاسی را پاس داشته است. و به مردم اجازه داده دیدگاه های سیاسی خود را اظهار نمایند و با رهبران سیاسی مخالفت کنند و از ایشان انتقاد کنند.

انتقاد افراد از حکام:

 (این موضوع بنیادین که از نگاه اسلام اصیل شکل گیری حکومت ها ناشی از اراده و خواست و انتخاب مردم است و آنان می توانند و حق دارند مسئولین نظام را در انتخاباتی آزاد تغییر دهند-و حکومت ها در چهار چوب سه اصل«شورا و انتخاب ، عدالت و دادگری و اهلیت و شایستگی» باید در خدمت به مرد و حفظ مصالح آنها عمل کنند_بارها بیان کرده ایم و در سخنرانی ها و کتاب های بسیاری از جمله کتاب(فقه سیاسی) آن را به تفصیل مورد بررسی قرار داده ام و اهل حقیقت جویان را به مطالعه آنها فرا می خوانم. اما در اینجا تنها به چندنمونه از آزادی های سیاسی اشاره می کنم.)

ابوبکر صدیق (رض) نخستین خلیفه ی منتخب مسلمانان در سخنرانی پس از انتخابش فرمودند:

«اگر درست عمل کردم و در ادای وظیفه ام موفق بودم، کمکم نمایید، و اگر بد عمل کردم مرا به راه درست راهنمایی کنید، مادامی که از خداوند اطاعت می کنم از من اطاعت کنید. چنانکه او را نافرمانی نمودم به هیچوجه لازم نیست از من پیروی کنید».

خلیفه ی منتخب دوم حضرت عمر فاروق(رض) می فرماید:

«هر یک از شما کجروی را از من دید، به راه راستم راهنمایی کند».

یکی از حاضران برخاست و گفت: ای پسر خطاب! بخدا سوگند اگر دچار انحراف شوی با لبه شمشیرهایمان سر راهت خواهیم آورد!

عمر رهبر مسلمانان نگفت: این آدم تروریست و خرابکار را بازداشت کنید و در سیاه چالش بیاندازید و تحقیق کنید و بدانید دست های پشت پرده این تهدیدش کجاست؟ و به چه کسی پشت گرم است. به هیچ وجه با او اینگونه رفتار نکرد. بلکه گفت: «خداوند را سپاسگزارم که در میان مسلمانان کسانی هستند که کجروی عمر را با لبه شمشیر اصلاح می کنند».

انتقاد احزاب از حکام:

حزب و جماعت خوارج با خلیفه منتخب چهارم با حضرت علی (رض) مخالفت می کردند، آنان افرادی پراکنده، و معترض نبودند، بلکه در واقع حزبی برخوردار از اندیشه ها ،باورها و برداشت های خاص به خود و حزبی سازمان یافته مسلح و قوی بودند، پیشتر با خلیفه و دولت حضرت علی به جنگ برخاسته و شکست خورده بودند.

آنان در مورد تکفیر کسانی که مرتکب گناهان کبیره می شدند. و روش مخالفت با حکام دارای دیدگاه خاصی بودند.

تنها زمانی حضرت علی (رض) خواست با ایشان  به روپارویی بپردازد که آنان پیشتر دست به اسلحه بردند، اما پیش از آن عبدالله بن عباس را برای گفتگو با‌ آنان فرستاده بود، تا با منطق قرآنی و باور های اسلامی با ایشان بحث و گفتگو و مجادله کند. ابن عباس در مباحثه با آنان بسیار موفق عمل کرد ، بر آنان غلبه نمود و چندین هزار نفر از ایشان از باور ها و موضعگیری های خود تجدید نظر کردند و تعدادی نیز همچنان بر عقاید خود اصرار می ورزیدند.

آنان به حضرت علی می گفتند: وقتی خداوند می فرماید: «ان الحکم الا لله» «حکم و داوری  تنها از آن خداست.» چرا در مورد دین خداوند داوری را به دیگران سپردی؟ تو با این کار از دایره ی اصول و مبانی شریعت خارج شده ای!

حضرت علی در پاسخ به ایشان بود که فرمود:

«کلمه حق یراد بها الباطل.»

«سخنی درستی است، که با نیتی نادرست گفته می شود.»

یعنی درست است که حکم و قانونگذاری اولیه و اساسی از آن خداوند است. اما این بدین معنا نیست که انسان ها در ارتباط با موارد نزاع و اختلاف میان خود دیگران را حکم و داور نکنند. زیرا خداوند در ارتباط با اختلاف و نزاع های بسیار کم اهمیت تر از نزاع های سیاسی- مانند اختلاف های خانوادگی- به تعیین حکم و داور نمودن نزدیکان فرمان داده است.

« وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَکَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلاَحًا یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرًا» النساء: ۳۵

« و اگر از جدایى میان آن دو [ زن و شوهر] بیم دارید، پس داورى از خانواده [شوهر] و داورى از خانواده  [زن] تعیین کنید اگر سر سازگارى دارند خدا میان آن دو سازگارى خواهد داد آرى خدا داناى آگاه است.»

و درباره ی شکار در حالت احرام حج می فرماید:

«…. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَهِ» مائده: ۹۵

« اى کسانى که ایمان آورده‏اید در حالى که محرمید شکار را مکشید و هر کس از شما عمداً آن را بکشد باید نظیر آنچه را کشته است از چهارپایان کفاره‏اى بدهد که [نظیر بودن] آن را دو تن عادل از میان شما تصدیق کنند.»

حضرت علی (رض) سپس خطاب به سران حزب خوارج فرمود:

شما بر ما سه حق دارید:

۱- شما را از اقامه نماز در مساجد منع نمی کنیم.

۲- اگر در کنار ما علیه دشمنان خارجی مقابله کنید، شما را از سهم غنیمت محروم نمی کنیم.

۳- تا زمانی که شمشیر هایتان در نیام است و علیه ما دست به اسلحه نبرده اید، علیه شما دست به اسلحه نخواهیم برد».[۵]

چه تسامح و آزاد منشی فراتر از این؟ به گروه و حزبی مسلح که با پیشوای مسلمانان جنگیده اند و صد ها مسلمان را به شهادت رسانیده اند، اما حضرت علی آنان را به جرم محاربه با خدا و پیامبر و زیر پا نهادن مصالح درجه اول نظام، اعدام و قتل عام نکرد.»

و تنها به ایشان فرمود: که اگر علیه ما دست به اسلحه نبرید، ما هم کاری به کارتان نداریم.

تسامح ما و ادعا های دیگران:

این توضیح و بیانی گذرا بود در ارتباط با اصول و قواعد کثرت گرایی و آزادی های سیاسی در اسلام و دیدگاه آن  در باره تمامی گونه های تعدد و کثرت گرایی.

اسلام به مسلمانان می آموزد که: میدان زندگی گنجایش مخالفان را نیز دارد، و باید این بینش و روش را در میان مردم تقویت نمود که تحمل یکدیگر را داشته باشند و در ارتباط با اندیشه ها و باور های مخالفان و رنگ و نژاد و زبان فرهنگ دیگران صعه ی صدر داشته باشند، باید مردم را بر اساس این حقیقت تربیت و توجیه نمود.

در این ارتباط از باور و عملکرد اروپاییانی که سنگ دمکراسی و آزادی خواهی را بر سینه می زنند، در شگفتم که چگونه بر شهروندان(مهاجر) برای دست برداشتن از هویت دینی خویش فشار می آورند و آزادی دینی آنان را زیر پا می گذارند، و به بهانه حاکمیت اکثریت قوانین و مقرراتی ظالمانه را می خواهند برایشان تحمیل نمایند. این درست همان اصطلاح «دیکتاتوری اکثریت» است که دیدگاه خود را بر اقلیت تحمیل می کند و با بهره گیری از زور به دنبال محو و نابودی هویت دینی و فرهنگی آنهاست.

اسلام در میدان تقویت  و گسترش احترام به تعدد دینی ، سیاسی و همه ی گونه های دیگر کثرت گرایی در مقایسه با غربی ها تاریخ بسیار پر بارتر و درخشان تری دارد. پیروان تمامی ادیان در جامعه های اسلامی دارای زندگی مسالمت آمیزی بوده و در کمال صفا و صمیمیت  می زیسته اند، و در بسیاری از موارد مساجد مسلمانان و کلیساهای مسیحیان در کنار یکدیگر ساخته شده و می شوند و صدای اذان و صدای ناقوس در ممالک اسلامی همچنان پیروان ادیان در کمال دوستی و برادری زندگی می کنند. دین متسامح (و دمکرات) یعنی این، دینی برخوردار از افق های گسترده که در سایه آن رهروان همه ی ادیان و مذاهب و پیروان مکاتب و احزاب با کمال آزادی و احترام می توانند در روند رشد و توسعه جامعه های بشری به نقش و مسئولیت خویش عمل نمایند.

خطبه جمعه دکتر یوسف قرضاوی رییس «اتحاد جهانی علما»

ترجمه: عبدالعزیز سلیمی 

———————————-

۱- رواه احمد و الطبرانی و البیهقی

۲- رواه الترمذی و ابن ماجه و ابو داود و النسایی

۳- متفق علیه بخاری در کتاب جنایز با شماره (۱۳۱۲) و مسلم نیز در جنایز با شماره (۹۶۱) آن را روایت کرده اند.

۴- ابن حبان در صحیح و بیهقی در کبری آن از ابن عمر روایت کرده اند.

۵- بیهقی در کبری و مسلم در مبحث زکات آن را نقل نموده اند.

درباره‌ی سـلیمی

نویسنده و مترجم

همچنین ببینید

زلزله پدیده ای طبیعی یا عذاب الهی؟

زلزله چگونه روی می دهد؟ بنا بر یافته های دانش زمین شناسی و فیزیک مجموعه …

به مناسبت در گذشت علامه دکتر قرضاوی

بیوگرافی دکتر یوسف قرضاوی خاستگاه و تحصیلات دکتر یوسف قرضاوی در روستای صفت تراب مرکز …

گرسنگی معده _ گرسنگی مغز

هنگامی که گرسنه میشویم به دنبال تهیه غذا میرویم ؛هنگامیکه تشنه میشویم به دنبال آب …

۱۱ ویژگی انسان های: بزرگ- متوسط – کوچک

ویژگی یکم: انسان‌های بزرگ اول فکر می کنند، بعد حرف می‌زنندانسان‌های متوسط اول حرف می‌زنند، …

یک نظر

  1. جالب بود ممنون اما پلورالیسم دینی با اسلام جور در نمی آد چون ما یک صراط مستقیم داریم صراط های مستقیم منتفی است.

پاسخ دادن به زانیار لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *